eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
107 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
من با چشم خودم تکه ­های تانک و جلیقه­ سوخته­ خدمه­ ی تانکی که احمد زده بود را در مسجد کوفه دیدم.
احمد کریمی، پس از چند شلیک دیگر و در حالیکه سایر مدافعان از شجاعت او روحیه گرفته و آمریکایی­ها را به عقب رانده بودند، از ناحیه­ سینه مورد اصابت گلوله ­های هلی­کوپتر آمریکایی قرار می­گیرد و جام شهادت را سر می­کشد.
همین امروز وقتی بر سر مزار شهید اسماعیلی بودیم فردی عراقی که خود نیز در آن ایام جزو مدافعان حرم بود، نزدیک آمد و پس از معرفی خود گفت: چند وقت پیش زوج جوانی از آلمان آمده بودند و دنبال مزار شهید کریمی می­گشتند! از آن­ها پرسیدم از بستگان شهید هستید؟ گفتند: نه... ما بچه دار نمی­شدیم... نذر و نیاز کردیم... این شهید به خواب ما (یکی از آن­ها) آمد و خودش را معرفی کرد و گفت: من در دفاع از حرم امام علی(ع) شهید شده ­ام و قبرم در قطعه­ ی شهدای جیش المهدی(عج) در وادی السلام نجف است... و مژده ­ی فرزند دار شدنشان را به ­آن­ها داده بود!
شهید نیسیانی و پیوستن به مدافعان
شهید نیسیانی، دومین شهید مدافع حرم، همراه خانواده برای زیارت می­ آیند کربلا؛ وقتی هتک حرمت حرم اباعبدالله(ع) و درگیری مدافعان حرم با آمریکایی ­ها را می ­بیند، خانواده را به همراه برادر زنش به ایران می ­فرستند و خود به مدافعان حرم می ­پیوندد.
کمک تیر انداز شهید نیسیانی شخصی بنام ابوالقاسم از اهالی اهواز بود که خودش برای من نحوه ­ی شهادت شهید را تعریف کرد؛ او گفت: همراه با گروهی از مدافعان در نبردی نابرابر از صبح تا بعد از ظهر از ورود تانک ­های متجاوزان آمریکایی به محدوده ­ی حرم جلوگیری کردیم و پس از عقب راندن دشمن، برای ادای نماز و استراحت به یک مسجد رفتیم؛ نماز را که ­خواندیم، هم­ه ی اعضای گروه از فرط خستگی ­خوابیدند! اما این شهید بزرگوار که گویی بی قرار ملاقات با اربابش بوده، آرام و قرار نداشت و به سایرین گفت: من احساس خوبی ندارم! احساس می­ کنم دشمن دارد به ما نزدیک می ­شود!
سلاحش را بر می ­دارد و می­ رود بیرون از مسجد که در همین لحظه با یک تانک آمریکایی مواجه می­ شود که از دور دست در حال پیشروی است؛ به داخل مسجد بر می­ گردد و پس از مسلح کردن آر پی جی، بیرون می­ رود و خود را به نزدیکی تانک می ­رساند و در حالیکه به سمت تانک هدف می ­گیرد، شلیک او و تانک همزمان می ­شود و لحظه ­ای بعد پیکر بی سر این شهید بزرگوار بر خاک کربلا می ­افتد و روحش به شهدای عاشورای می­ پیوندد.
به هر حال من و احمد به برکت خون شهید کریمی و نیسیانی به جمع مدافعان پیوستیم و در کنار سایر برادران ایرانی، در کوفه ماندیم.
از جمع ایرانی­ ها داود اسماعیلی و سید محمد حسن، بعدها به شهادت رسیدند و روح الله اسدی مفقودالاثر شد که در ادامه، جریان هر یک عرض خواهد شد! داود اسماعیلی اهل تهران بود، تربیت شده ی هیئت و مسجد و مکتب اهل بیت(ع) بود و با وجود اینکه 18 سال بیشتر نداشت، دارای روحی بزرگ بود.
روح الله اسدی حدود 30 داشت و از بچه­ های مؤمن و جهادی ساری بود. هر دو شهید از السابقون بودند و دو سه ماهی جلوتر از ما به مدافعان پیوسته بودند. در آن 20 روزی که در کوفه بودیم اتفاق ناگواری که رخ داد، انفجار عظیم در صحن حرم حضرت مسلم بود که موجب شهادت چهار نفر از مدافعان شد و تقریبا تمام تجهیزات نظامی ما را از بین برد.
چند روز بعد از انفجار، دو مرد جوان و یک زن که همه ایرانی بودند را در صحن حرم حضرت مسلم دیدم که قصد پیوستن در جمع مدافعان را داشتند! یکی از آن دو مرد شوهر آن زن بود! آن زن و شوهر جوان، اهل مشهد بودند و از یک سال قبل از آن روز، عزم رفتن به مکه با پای پیاده را داشتند! و مسیر حرکت خود را از شهرهای زیارتی انتخاب کرده بودند و آن جوان دیگری که همراهشان بود در یکی از شهرهای شمالی به این­ها پیوسته بود! حالا که به نجف رسیده بودند، تصمیم داشتند به جمع مدافعان بپیوندند!