من با چشم خودم تکه های تانک و جلیقه سوخته خدمه ی تانکی که احمد زده بود را در مسجد کوفه دیدم.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
احمد کریمی، پس از چند شلیک دیگر و در حالیکه سایر مدافعان از شجاعت او روحیه گرفته و آمریکاییها را به عقب رانده بودند، از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله های هلیکوپتر آمریکایی قرار میگیرد و جام شهادت را سر میکشد.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
همین امروز وقتی بر سر مزار شهید اسماعیلی بودیم فردی عراقی که خود نیز در آن ایام جزو مدافعان حرم بود، نزدیک آمد و پس از معرفی خود گفت: چند وقت پیش زوج جوانی از آلمان آمده بودند و دنبال مزار شهید کریمی میگشتند! از آنها پرسیدم از بستگان شهید هستید؟ گفتند: نه... ما بچه دار نمیشدیم... نذر و نیاز کردیم... این شهید به خواب ما (یکی از آنها) آمد و خودش را معرفی کرد و گفت: من در دفاع از حرم امام علی(ع) شهید شده ام و قبرم در قطعه ی شهدای جیش المهدی(عج) در وادی السلام نجف است... و مژده ی فرزند دار شدنشان را به آنها داده بود!
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
شهید نیسیانی، دومین شهید مدافع حرم، همراه خانواده برای زیارت می آیند کربلا؛ وقتی هتک حرمت حرم اباعبدالله(ع) و درگیری مدافعان حرم با آمریکایی ها را می بیند، خانواده را به همراه برادر زنش به ایران می فرستند و خود به مدافعان حرم می پیوندد.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
کمک تیر انداز شهید نیسیانی شخصی بنام ابوالقاسم از اهالی اهواز بود که خودش برای من نحوه ی شهادت شهید را تعریف کرد؛ او گفت: همراه با گروهی از مدافعان در نبردی نابرابر از صبح تا بعد از ظهر از ورود تانک های متجاوزان آمریکایی به محدوده ی حرم جلوگیری کردیم و پس از عقب راندن دشمن، برای ادای نماز و استراحت به یک مسجد رفتیم؛ نماز را که خواندیم، همه ی اعضای گروه از فرط خستگی خوابیدند! اما این شهید بزرگوار که گویی بی قرار ملاقات با اربابش بوده، آرام و قرار نداشت و به سایرین گفت: من احساس خوبی ندارم! احساس می کنم دشمن دارد به ما نزدیک می شود!
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
سلاحش را بر می دارد و می رود بیرون از مسجد که در همین لحظه با یک تانک آمریکایی مواجه می شود که از دور دست در حال پیشروی است؛ به داخل مسجد بر می گردد و پس از مسلح کردن آر پی جی، بیرون می رود و خود را به نزدیکی تانک می رساند و در حالیکه به سمت تانک هدف می گیرد، شلیک او و تانک همزمان می شود و لحظه ای بعد پیکر بی سر این شهید بزرگوار بر خاک کربلا می افتد و روحش به شهدای عاشورای می پیوندد.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
به هر حال من و احمد به برکت خون شهید کریمی و نیسیانی به جمع مدافعان پیوستیم و در کنار سایر برادران ایرانی، در کوفه ماندیم.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
از جمع ایرانی ها داود اسماعیلی و سید محمد حسن، بعدها به شهادت رسیدند و روح الله اسدی مفقودالاثر شد که در ادامه، جریان هر یک عرض خواهد شد!
داود اسماعیلی اهل تهران بود، تربیت شده ی هیئت و مسجد و مکتب اهل بیت(ع) بود و با وجود اینکه 18 سال بیشتر نداشت، دارای روحی بزرگ بود.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
روح الله اسدی حدود 30 داشت و از بچه های مؤمن و جهادی ساری بود.
هر دو شهید از السابقون بودند و دو سه ماهی جلوتر از ما به مدافعان پیوسته بودند.
در آن 20 روزی که در کوفه بودیم اتفاق ناگواری که رخ داد، انفجار عظیم در صحن حرم حضرت مسلم بود که موجب شهادت چهار نفر از مدافعان شد و تقریبا تمام تجهیزات نظامی ما را از بین برد.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
چند روز بعد از انفجار، دو مرد جوان و یک زن که همه ایرانی بودند را در صحن حرم حضرت مسلم دیدم که قصد پیوستن در جمع مدافعان را داشتند! یکی از آن دو مرد شوهر آن زن بود!
آن زن و شوهر جوان، اهل مشهد بودند و از یک سال قبل از آن روز، عزم رفتن به مکه با پای پیاده را داشتند! و مسیر حرکت خود را از شهرهای زیارتی انتخاب کرده بودند و آن جوان دیگری که همراهشان بود در یکی از شهرهای شمالی به اینها پیوسته بود! حالا که به نجف رسیده بودند، تصمیم داشتند به جمع مدافعان بپیوندند!
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم