سگ می خواست ماهیگیر ماهی بگیرد،
نمی گذاشت پرنده کرم ها را ببرد،
ماهیگیر آن پرنده را دید، با چوب می خواست پرنده را دور کند،
ولی وقتی که سگ آن پرنده را با چشم دنبال کرد، دید کرم ها را برای خودش نمی خواهد و برای بچه هایش می خواهد، و بعد فهمید چقدر زود قضاوت کرده است، و یک کرم بزرگ برای پرنده روی قایق گذاشت، پرنده هم برای تشکر کردن از او آنچه ماهیگیر می خواست به سگ هدیه داد.