eitaa logo
✿ بوستان امامت ✿
700 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
397 ویدیو
48 فایل
🌸 کاش این جمعه بگویند به تبریک حضورش صلوات 🌸 @Azizi00Z ♡ ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
✿ بوستان امامت ✿
✨قسمت :1⃣1⃣ صوتی کتاب 《 من زنده ام 》 ✨ 💎 بوستان امامت 💎 @bostanemamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب به درگاه خدا براتون دعا میکنم تا فرداتون پر امید💙 زندگیتون پویا عشقتون خدا🦋 حاجتتون روا و شبتون پراز آرامش باشه💙 ⭐️شبتــ🌙ـون مهتابی⭐️ 💎 بوستان امامت 💎 @bostanemamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ 🥀 بیمار گشته است قلوب از عیوب ما دانیم گشته سد دعاها ذنوب ما 🍃 🥀 یا غافر الذنوب، گناهان ما ببخش وانگه رسان ظهور طبیب قلوب ما🍃 😍 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 💎 بوستان امامت 💎 @bostanemamat
اِلیٰ مَتیٰ وَ اَیَّ خِطاٰبٍ اَصِفُ فیٖکَ وَ اَیَّ نَجْوٰی (ای مولای من) تا کِی و به چگونه خطابی درباره‌ی تو توصیف کنم و چگونه راز دل گویم 💕 💎 بوستان امامت 💎 @bostanemamat
🌥🌱🌥🌱🌥🌱🌥 مثل دوغ و کره روستائیان دوغ را درون پوست تکان می دهند تا کره اش را بگیرند🥛 🌙شبانه روز هم دوغ است که کره اش را خداوند در سحر قرار داده است ❌ هر کس در آن موقع ملکوتی خواب باشد کره ی نعمات خداوند را از دست می دهد😴 💎 بوستان امامت 💎 @bostanemamat
🍓💕خواهرم! دنیا خراب آبادے است ڪه هر نقطه آن به هاے آلوده نا امن گشته است. اما فرشته هاے در محفل انس و یاد خدا در امنیتۍ بسر مۍبرند ڪه دیگران از طعم آن بی خبرند 🍧🌸 💎 بوستان امامت 💎 @bostanemamat
📖 🍃آن كه خود را فراموش كرده است ، از ياد چه چيز خرسند است؟! 💎 بوستان امامت 💎 @bostanemamat
اولین‌ومهمترین‌چیزۍڪہ‌مارا ازامام‌زمان دور مےڪند 💔ماست. . . ومهمترین‌چیزۍڪہ‌فرج‌حضرت‌‌را جلو 🌱مۍاندازدترڪ‌گناه است. . . بہ‌قول‌استادرائفۍپور مشڪل‌خودماییم 💔 💎 بوستان امامت 💎 @bostanemamat
♦️لقاء الله ▫️یکی از اهل معرفت می فرمود : اگر در هنگام یک لحظه قلبت داغ شد ، در آن لحظه لقای رب دست داده است. 💎 بوستان امامت 💎 @bostanemamat
😂🤣 🌸پیاده کردن اسلام در پادگان آموزشی بسیج نور مسئول گروه‌مان سید علیرضا نام داشت، رو به من گفت؛ «بچه! تو برای چی آمدی اینجا؟» گفتم: «شما برای چی آمدی؟» گفت: «من برای پیاده کردن اسلام.» گفتم: «من هم برای تماشای آن چیزهایی که شما همیشه با آب و تاب از جبهه برای‌مان تعریف می‌کنید.» خندید و بعد با هم راه افتادیم طرف شالیکوبی پدرش - حاج سید ابراهیم ـ ماجرای پادگان را برای حاجی تعریف کردم، پدرش خندید و رو به پسرش - سید علیرضا که دست‌ به‌ جیب ایستاده بود، گفت: «بابا! یک‌وقت شما کمک نکنید؟ بروید منطقه اسلام را پیاده کنید» بعد همه زدیم زیر خنده. 💎 بوستان امامت 💎 @bostanemamat