✨💚 امام رئوف 💚✨
💚عالم بزرگ، شيخ بهايي(ره) که مزارش در صحن آزادي آستان مقدس و ملکوتي حضرت علي بن موسي الرضا(ع) قرار دارد، يکي از شخصيتهاي برجسته تاريخ ايران و اسلام است.
ايشان به جز آنکه در علوم ديني به درجه اجتهاد رسيده و مرجع تقليد زمان خود بودهاند، در بسياري از علوم ديگر از جمله طراحي و معماري ساختمان نيز مهارت داشتهاند؛ چنان که حرم مطهر امام رضا(ع) را ايشان طراحي کردهاند و خود در ساخت آن نظارت کامل داشتهاند.
در زير داستاني از کتاب دلشدگان، نوشته محمد لک علي آبادي پيرامون چگونگي ساخت حرم مطهر رضوي را از نظر ميگذرانيد.
در اين کتاب آوردهاند که، در مورد نقشه و ساخت حرم مطهر و ملکوتي امام علي بن موسي الرضا(ع) توسط شيخ بهايي (ره) يکي از مسؤلين آستان قدس رضوي تعريف ميکرد:
شيخ بهايي پس از طراحي حرم، در هنگام ساخت آن، خود بر کليه امور نظارت داشتهاند و تمام مراحل ساخت حرم نيز تحت نظارت و کنترل ايشان انجام ميشده است. قبل از آنکه ساخت حرم به اتمام برسد، براي جناب شيخ، سفر مهمي پيش ميآيد.
شيخ سفارشهاي لازم را به معماران و مسؤلان ساخت حرم کرده، بسيار سفارش ميکنند که کار را متوقف نکنند و ساخت حرم را پيش برده به اتمام برسانند؛ به جز سر در دروازه اصلي حرم (دروازه ورودي به حرم و ضريح مقدس، نه دروازه صحن). چرا که شيخ در نظر داشته روي آن کتيبهاي را که از اشعار خودش بوده نصب نمايد. رسم است بر سر در اصلي يا دروازه ورودي به حرم ائمه اطهار(ع) و حتي امامزادگان مطهر، کتيبهاي نصب ميشود و در شأن آن بزرگوار روايت، جمله يا شعري نوشته ميشود. گاهي نيز روايت يا حديثي از خود آن بزرگوار روي کتيبه نوشته ميشود.
به هر حال، سفر شيخ به درازا ميکشد و بيش از زمان پيش بيني شده در سفر ميماند. هنگامي که از سفر باز ميگردد و جهت سرکشي کارهاي ساخت و ساز به حرم مطهر ميرسد، با تعجب بسيار ميبيند که ساخت حرم به پايان رسيده، سر در اصلي تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به حرم مقدس هستند.
شيخ با ديدن اين صحنه، بسيار ناراحت ميشود و به معماران اعتراض ميکند که «چرا منتظر آمدن من نمانديد؟ چرا صبر نکرديد؟« مسؤل ساخت عرض ميکند: «ما ميخواستيم صبر کنيم تا شما بياييد، اما توليت حرم نزد ما آمدند و بسيار تأکيد کردند که بايد ساخت حرم هر چه سريعتر به پايان برسد. هرچه به او گفتيم که بايد شيخ بيايد و خود بر ساخت سر در دروازه نظارت مستقيم داشته باشد، قبول نکردند. وقتي زياد اصرار کرديم، گفتند: کسي دستور اتمام کار را داده که از شيخ خيلي بالاتر و بزرگتر است.
ما باز هم اصرار کرديم و خواستيم صبر کرده، منتظر شما بمانيم. در اين زمان توليت حرم گفتند: خود آقا علي بن موسي الرضا(ع) دستور اتمام کار را دادهاند.
شيخ بهايي قدس سره همراه مسئول ساخت پروژه و معماران نزد توليت حرم ميروند و از توليت در اين مورد توضيح ميخواهند. توليت حرم نقل ميکند:
چند شب پي در پي آقا امام رضا(ع) به خواب من آمده و فرمودند: «کتيبه شيخ بهايي، به در خانه ما زده نشود، خانه ما هيچگاه به روي کسي بسته نميشود و هر کس بخواهد ميتواند بيايد.
« شيخ با شنيدن اين حرف، اشک از چشمانش جاري ميشود و به سمت ضريح ميرود و ذکر «يا ستار العيوب» بر لبانش جاري ميشود. سپس در کنار ضريح آن قدر گريه ميکند تا از هوش ميرود.
پس از به هوش آمدن خود چنين تعريف ميکند: من ميخواستم يکي از طلسمها را به صورت کتيبهاي بر سر در ورودي حرم بزنم، با اين اثر که افرادي که آمادگي لازم را ندارند، نميتوانند وارد حرم مطهر و حريم مقدس حضرت علي بن موسي الرضا(ع) شوند، اما خود آقا نپذيرفتند و در خواب به توليت آستان از اين اقدام ابراز نارضايتي فرمودند.
آري در خانه اين بزرگواران، نه تنها براي ما شيعيان که به روي همه، حتي غير مسلمانان باز است و هر ساله شاهديم که کرامات امام هشتم(ع) به غير شيعيان و حتي غير مسلمانان نيز شامل ميشود و از اين خوان گسترده کرم به همه خواهندگان و جويندگان ميرسد.
┄┅┅❅▪️◾️◼️🔲◼️◾️▪️❅┅┅┄
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
🌸 #طنز #جبهه 😂🤣🌸
🌸شهید_یوسف_کلاهدوز
قائم مقام فرمانده سپاه
🌸خانه ما و آنها روبروی هم بود
یك روز ناهار آنجا می خوردیم و یك روز اینجا.
آن روز نوبت خانه ما بود.🍲
ناهار بود یا شام؛ یادم نیست؛ دیدم خانمش تنها آمده؛ همیشه با هم می آمدند.
خانمش به نظر كمی دمق بود. پرسیدم: « چی شده ؟ »
چیزی نگفت: فهمیدیم كه حتماً با یوسف حرفش شده است.
بعد دیدم در می زنند. در را باز كردم.
یوسف بود.
روی یك كاغذ بزرگ نوشته بود. « من پشیمانم » و گرفته بود جلوی سینه اش .
همه تا او را دیدند زدند زیر خنده.
خانمش هم خندید و جو خانه عوض شد .
این راحتی اش در اقرار به خطا برایم خیلی جالب بود .
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
#تلنگـر 💥
اۍڪاشࢪوآینہبغل‴مآشینزندگیمون‴ نوشتہبود:
قیامتازآنچہفڪࢪمۍڪنیدبہشمآ نزدیڪتࢪاست…
لطفابااحتیآطعملڪنید…⚠️⁉️
حآلااینکہبخوآیمࢪوۍشیشہ
عقبمآشین بنویسیم‴یآمھدی‴ بمآند…
تآکےمھدۍ(عج)بآیدانتظآࢪبڪشہ
تآمابہخودمونبیآیموگنآهنڪنیم
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
✍️💫(آیه نور : به پدر و مادر احسان و نیکی کنید.
وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا
وخدای تو حکم فرموده که جز او هیچ کس را نپرستید و به پدر و مادرنیکی کنید و چنانچه
يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا
هردو یا یکی ازآنها پیروسالخورده شدند که موجب رنج و زحمت شما باشند زنهار کلمه ای که رنجیده خاطر شوند نگویید
تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا﴿۲۳﴾
وکمترین آزار به آنها نرسانید و با ایشان با احترام سخن بگویید(23) آیه 23 سوره اسراء ✨💫
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
🔴مسلمون باس دزد باشه👌🏻
✳️دزدی وارد خانه پیر زنی شد و شروع کرد به جمع کردن اثاث.
پیرزن بیدار بود صداش کرد و گفت: ننه معلومه شما جوان خوبی هستی و از ناچاری دزدی می کنی. آن وسایل سنگین ول کن بیا این النگوهای طلا بهت بدم😳. فقط قبل از آن خوابی که قبل از آمدن شما دیدم برام تعبیر کن.
❓دزد گفت خوب چی هس؟
پیرزن گفت خواب دیدم که همه محل تو باغ بزرگی میدویدیم که من داخل نهر افتادم🌊 و با صدای بلند پسرم عبود را صدا می کردم:
عبووووووووود
عبووووووووود
بیا کمک.
💥در همین لحظه پسرش عبود از خواب بیدار شد و مثل موشک از طبقه بالا آمد پایین و دزد گرفت و شروع کرد به زدن او، 🥊🥊🥊
پیرزن به پسرش گفت ننه بسه دیگه نزنش.
دزد گفت بذار بزنه آخه من پدر سوخته دزدم یا یوزارسیف؟😅😂😅
✅ما رو آوردن دنیا که بدزدیم.
از دنیامون برا آخرتمون.
☘ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَكَ مِنَ الدُّنْیا
👈یادمون نره برای چی آوردنمون.👉
⭕️بی خود خواب زده نشیم.❌
#خدا
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
🌸 #طنز #جبهه 😂🤣🌸
🌸ورزش شنا
🌸محمد بچه ای شوخ طبع و مذهبی بود
در اسارت درون یک اطاق بیش از صد نفر بودیم که همه مهربان و دلسوز بودند اما محمد نسبت به بقیه هم شوخ طبعی بیشتری داشت هم مهربانتر بود و هم به مناسک مذهبی اهمیت بیشتری می داد
دهه عاشورا برگزاری هرگونه نوحه خوانی و سینه زنی ممنوع بود
اما حال و هوای بچه ها و تحریک محمد باعث می شد تا برگزاری سینه زنی شکل بگیره و هر شب که نگهبانی عراقی متوجه میشد تعدادی از بچه کتک می خوردن
محمد هم که همیشه وسط سینه می زد و مجلس را گرم می کرد پایه ثابت کتک خوردی بود و کتک خوردی او از همه ملس تر بود
تا یک شب محمد دوباره همه را به سینه زنی تشویق کرد و قبل از سینه زنی اتمام حجت کرد که بچه ها من امشب تاب تحمل کتک را ندارم و ناراحت نشید اگر سرباز عراقی آمد من خودم را نجات می دم
🌹🌹
بچه خندیدن و گفتم چجور
گفت حالا می بینید!!
به هر حال مداح شروع به مرثیه خوانی و نوحه کرد و آن شب که شب تاسوعا بود مجلس امام حسین گرمتر شد
یک باره . درب اتاق باز شد و دوتا نگهبان عراقی وارد اطاق شدن
محمد که مثل همیشه وسط جمعیت سینه میزد تا دید سرباز عراقی با کابل وارد اتاق شدند
افتاد وسط و شروع کرد به ورزش شنا و به عراقی گفت سیدی من داشتم ورزش می کردم😂😂😂
برادر عزیز امیر جعفری
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
✿ بوستان امامت ✿
✨ #نمایش صوتی کتاب
《خون دلی که لعل شد 》
✨(خاطرات حضرت آیت الله خامنه ای از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب )
✨#زندگینامه
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
#مولا_جانم ♥️
✨ای روشنی تمام دل ها!
ما منتظریم تا بیایی...
✨ای ماه و شکوه آسمان ها!
ای خوب ترین! بگو کجایی؟
#العجلمولایغریبم
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat