«🖇☂»
چادرمشڪےام...
چہجذابیٺےداردبرایم
گرمےهوا
جذابٺرشمےڪند
چونمےدانم خ💜ـدا...
عشق مےکند...
ازنگاهڪردنم...
#چادرانه
༺🦋⃟....
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
🎁🐣🎁🐣🎁🐣🎁🐣
#تمثیلات
اسباب بازی 🐌
💝پدری برای فرزند خود اسباب بازی می خرد ، اما آن فرزند قدر آن را نمیداند و خرابش می کند🔧 پدر دوباره برای او اسباب بازی می گیرد ، باز فرزندش خراب می کند
🛍پدر برای بار سوم می خرد اما به فرزند خود می گوید اگر این دفعه خراب کنی، دفعه بعد برای پسر همسایه اسباب بازی می خرم نه برای تو⚠️
✅فرزند در اینجا به خود می آید و در نگه داری اسباب بازی کوشش می کند !
🔆خداوند متعال نیز دو بار طلاق دادن زنی را و دوباره ازدواج کردن با او را اجازه داده است
💍 اما در مرحله سوم فرموده است این دفعه نیز می توانی با او ازدواج کنی اما اگر باز قدردان نباشی و بخواهی زنت را دوباره طلاق بدهی ♻️ این زن باید با مرد دیگری ازدواج کند و بعد طلاق بگیرد تا تو بتوانی با او ازدواج کنی !!
🔺 در اینجا مرد به خود آمده و بیشتر توجه می کند.
💎به این قانون الهی مُحَلِّل گفته می شود
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
🌸 #طنز #جبهه 😂🤣🌸
🌸خروپف
🌸صحبت از شهادت و جدایی بود و اینکه بعضی جنازهها زیر آتش میمانند و یا به نحوی شهید میشوند که قابل شناسایی نیستند. هرکس از خود، نشانهای میداد تا شناساییِ جنازه، ممکن باشد.
یکی میگفت: «دست راست من این انگشتری است.» دیگری میگفت: «من تسبیحم را دور گردنم میاندازم و...»
اما نشانهای که یکی از بچهها داد، برای ما بسیار جالب بود. او میگفت: «من در خواب، خُروپُف میکنم؛ پس اگر شهیدی را دیدید که خُروپُف میکند، شک نکنید که خودم هستم.» 😁😁
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
https://harfeto.timefriend.net/16401579621135
🌸سلام دوستان
شبتون بخیر🌷
این لینک ناشناس کانالمونه🍃✨
اگر نظر یا پیشنهادی دارین میتونید با ما به اشتراک بزارید .
منتظر نظر هاتون هستیم ☘
✨دوستانی هم که مایل به تبادل هستند به این آیدی بیان
👇🏻👇🏻👇🏻
🌸 @Azizi00Z 🌸
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سابقه بحث جهاد در بیانات رهبری
رهبر انقلاب:
هر تلاشی جهاد نیست؛ تلاشی که متوجه به حملهی دشمن است، این جهاد است.
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
رهبر معظم انقلاب جوانی خود را چگونه گذراندند؟
رهبر انقلاب: «من خودم شخصاً جوانىِ بسیار پُرهیجانی داشتم. هم قبل از شروع انقلاب، به خاطر فعّالیتهای ادبی و هنری و امثال اینها، هیجانی در زندگی من بود و هم بعد که مبارزات در سال 1341 شروع شد، که من در آن سال، بیست و سه سالم بود. طبعاً دیگر ما در قلب هیجانهای اساسی کشور قرار گرفتیم و من در سال چهل و دو، دو مرتبه به زندان افتادم؛ بازداشت، زندان، بازجویی. میدانید که اینها به انسان هیجان میدهد.
بعد که انسان بیرون میآمد و خیل عظیم مردمی را که به این ارزشها علاقهمند بودند، و رهبری مثل امام رضوانالله علیه را که به هدایت مردم میپرداخت و کارها و فکرها و راهها را تصحیح میکرد، مشاهده مینمود، هیجانش بیشتر میشد. این بود که زندگی برای امثال من که در این مقولهها زندگی و فکر میکردند، خیلی پرُهیجان بود؛ اما همه اینطور نبودند. البته جوانان طبعاً دور هم که جمع میشوند، چون طبیعتاً دلشان گرم است، یعنی یک نوع حالت سرزندگی و شادی در طینتشان است. شما باور نمیکنید که انسان وقتی از سنین جوانی گذشت، آن لذّتی را که شما مثلاً از یک غذای خوشمزه میبرید، دیگر نمیبرد و نمیداند چیست! آن وقتها گاهی بزرگترهای ما... چیزهایی میگفتند که ما تعجّب میکردیم چطور اینها اینگونه فکر میکنند؟ حالا میبینیم نخیر؛ آن بیچارهها خیلی هم بیراه نمیگفتند.
▫️البته من خودم را بهکلّی از جوانی منقطع نکردهام. هنوز هم در خودم چیزی از جوانی احساس میکنم و نمیگذارم که به آن حالت بیفتم. الحمدلله تا بهحال نگذاشتهام و بعد از این هم نمیگذارم. 1377/02/07
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
🌸 #طنز #جبهه 😂🤣🌸
🌸حوری عزیزم!!!
🌸گفتم:"احمد! گلوله که خورد کنارت، چی شد؟"
گفت:" یه لحظه فقط آتیش انفجارشو دیدم و بعد دیگه چیزی نفهمیدم".
گفتم:" خب!
گفت:" نمیدونم چه قدر گذشت که آروم چشمامو باز کردم؛ چشمام، تار تار می دید.فقط دیدم چند تاحوری دور و برم قدم می زنند.
یادم اومد که جبهه بوده ام و حالا شهید شده ام.
خوشحال شدم. می خواستم به حوری ها بگم بیایید کنارم؛ اماصدام در نمی اومد.
تو دلم گفتم: خب، الحمدالله که ما هم شهید شدیم و یه دسته حوری نصیبمون شد.
می خواستم چشمامو بیشتر باز کنم تا حوریا رو بهتر ببینم؛اما نمی شد.
داشتم به شهید شدنم فکر می کردم که یکی از حوری ها اومد بالا سرم.
خوشحال شدم. گفتم:حالا دستشو می گیرم و می گم حوری عزیزم! چرا خبری از ما نمی گیری؟!
خدای ناکرده ما هم شهید شدیم!.
بعد گفتم:"نه! اول می پرسم: تو بهشت که نباید بدن آدم درد کنه و بسوزه؛ پس چرا بدن من اینقدردرد می کنه؟!
داشتم فکر می کردم که یه دفعه چیز تیزی رو فرو کرد توشکمم.
صدام دراومد و جیغم همه جا رو پر کرد.
چشمامو کاملا باز کردم دیدم پرستاره.خنده ام گرفت.
گفت:" چرا می خندی؟".
دوباره خندیدم و گفتم:" چیزی نیست و بعد کمی نگاشکردم و تو دلم گفتم: خوبه این حوری نیست با این قیافه اش؟!😂😂
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایده #خلاقیت
یه ایده خلاقانه و زیبا برای هنرمندای عزیز کانال🤩😉
ترفند برای تزئین گل در گلدان😍👌
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat