💢 اندیکاتور obv چیست؟
این اندیکاتور توسط جوزف گرانویل طراحی شده است و بسیار ساده است. اگر قیمت بسته شدن بازار بیشتر از میله قبلی باشد ، حجم میله جاری به OBV قبلی اضافه میشود. اگر قیمت بسته شدن میله جاری کمتر از میله قبلی باشد، حجم جاری از OBV قبلی کم میشود. فرض اولیه در آنالیز اندیکاتور On Balance Volume این است که اندیکاتور قبل از قیمت تغییر می کند. پس می توان قیمت را پیش بینی کرد.
❗️کاربرد:
خط “حجم کل” برای تائید روند یا تعیین تغییر جهت های احتمالی مورد استفاده قرار می گیرد.
تائید روند:
اگر خط حجم کل در حال صعود باشد، تائیدی است بر روند صعودی قیمت.
اگر خط حجم کل در حال پایین آمدن باشد، تائیدی است بر روند نزولی قیمت.
تحلیل الگوی واگرا:
اگر OBV بالا برود اما قیمت پایین بیاید نشان دهندۀ این موضوع است که روند نزولی ممکن است ضعیف شده و به شکل یک روند صعودی تغییر کند.
اگر OBV پایین بیاد اما قیمت بالا برود نشان دهندۀ این موضوع است که ممکن است روند صعودی ضعیف شده و به شکل یه روند نزولی تغییر کند.
@shirmard80
💢اندیکاتور MFIچیست؟
یک اندیکاتور تحلیل تکنیکی به معنای شاخص گردش پول است که با مقایسۀ افزایش ها و کاهش های قیمت در یک بازدۀ زمانی، ورود پول به یک سرمایۀ معین را تخمین می زند و در عین حال حجم های معامله ای را نیز در نظر دارد.
کاربرد:
از این شاخص می توان برای تشخیص اینکه آیا یک سرمایه به کف فروش یا سقف خرید رسیده است نیز استفاده کرد. همچنین می توان از آن برای تعیین تغییر جهت های احتمالی هم بهره برد.
تحلیل حیطه های حداکثری (سقف خرید/کف فروش):
اگر MFI بالاتر از رقم80 رود، معمولاً به عنوان علامتی از سقف خرید تلقی می شود. اگر MFI از بالا، مرز حیطۀ سقف خرید را قطع کند، یک سیگنال فروش شکل می گیرد.
اگر MFI پایین تر از رقم20 رود، معمولاً به عنوان علامتی از کف فروش تلقی می شود. اگر MFI از پایین مرز حیطۀ کف فروش را قطع کند، یک سیگنال خرید شکل می گیرد.
تحلیل الگوهای واگرا:
اگر MFI به همراه کاهش قیمت، بالا رود، نشان دهندۀ این است که روند نزولی احتمالاً در حال ضعیف شدن است.
اگر MFI به همراه افزایش قیمت، پایین بیاید، نشان دهندۀ این است که روند صعودی احتمالاً در حال ضعیف شدن است.
@boursilibraries
#تحلیل_تکنیکال
8- MFI: Money Flow Index
1) این اندیکاتور نشان دهنده ورود یا خروج سرمایه به داخل سهم است اگر مقدار MFI صعودی باشد یعنی سرمایه در حال وارد شدن به سهم است و احتمالا قیمت سهم بیشتر می شود و بلعکس.
2) مقدار عددی MFI بین صفر تا صد است اگر منحنی MFI ،80 level را از بالا قطع کند سیگنال فروش است و اگر 20 level را از پایین قطع کند سیگنال خرید است. افراد کم ریسک تر به جای 20 ، 80 از 30 ، 70 استفاده می کنند.
نکته : زمانی که قیمت دارای روند باشد اندیکاتورهای Trend ، مفیدتر هستند و زمانی که بازار Range باشد Oscillators ( نوسان گیر ) ، مفیدتر هستند.
@boursilibraries
برای پیروزی راههای زیادی هست
ولی برای همه راهها نیاز به برنامه ریزی است
برای پیروزی
1- باید هدف داشت
2- مربی خوبی داشت
3- امکانات ان هدف را داشت
4- از شکست نهراسید و نا امید نشد
5- به هدف رسیدن مهم است ولی در وقت خودش
6 - برای هرچیزی امید لازم است امید خود را از دست ندهید
7- پشتکار لازم است
@boursilibraries
@navashtahaeborsi
نتيجه گيري
نكته هاي عمومي :
· فقط به اندازهاي معامله كنيد كه توان باخت آن را داريد
· خودتان را بشناسيد
· با كم شروع كنيد
· مديريت مالي را بياموزيد
· خوش بيني و اميدواريتان را براي كسب سود به معامله راه ندهيد
· در طي معاملات تصميمات جديد اتخاذ نكنيد
· گهگاه از معامله دور شويد و استراحت بكنيد
· دنباله روي جمعيت نباشين
· عقيده و اظهار نظر ديگران را ناديده بگيريد
· تا زماني كه به اطمينان كامل نرسيدهايد دست نگه داريد
· در ماه هاي فعال سال معامله كنيد
· همزمان در چند بازار معامله نكنيد
· هنگام وقوع جهش هاي قيمتي (اختلاف بين قيمت پاياني و قيمت باز شدن) اقدام به معامله كنيد
· در زمان وقوع شكست قيمت هاي روز قبل معامله كنيد
· در زمان وقوع شكست قيمت هاي هفتگي معامله كنيد
· در زمان وقوع شكست قيمت هاي ماهيانه معامله كنيد
· به صورت هرمي وارد معامله شويد
· هرگز به يك باره وارد معامله نشويد
· هرگز به معامله اشتباه اضافه نكنيد
· هر چه زودتر از ضرر خارج شويد
· به سود اجازه پيشروي بدهيد
· در مقابل ضرر نا شكيبا باشيد
· ياد بگيريد تا ضرر را با خوشحالي تحمل كنيد
@boursilibraries
"The worst enemy to any stock traders and investors are Greed, Fear, and unfounded Hope."
- Benjamin Lee
بدترین دشمنان هر معاملهگر و سرمایهگذار سهام طمع، ترس و امید بیپشتوانه هستند.
برشی از کتاب
راهی که دلار در پیش گرفته است، پایدار نیست و به همین دلیل، دلار به ثبات نخواهد رسید. دیر یا زود، دلار به جماعت زیادی از ارزهای ذخیره چندگانه ملحق خواهد شد: زیردست حق برداشت مخصوص خواهد شد، با طلا نو خواهد شد، به هرج و مرجی قابل بازگشت دچار خواهد شد، یا دست آخر با هرج و مرجی لاعلاج خاتمه خواهد یافت. از این چهار عاقبت دلار، استفاده از ارزهای ذخیره چندگانه کمتر از همه محتمل به نظر میرسد زیرا ارز ذخیره چندگانه هیچیک از مشکلات بدهی و کسری تجاری کشورها را حل نمیکند و فقط مشکل را کشور به کشور در نوعی جنگ کلاسیک ارزی میچرخاند. راهحل حق برداشت مخصوص بهوسیله برخی نخبگان در وزارتخانههای اقتصادی کشورهای گروه۲۰ و نیز صندوق بینالمللی پول رواج داده شده است. اما تا همین اندازه که قرار است به سادگی پولی جهانی جایگزین پولهای کاغذی کشورها شود، خطر پذیرفته نشدن در کشورها و بیثباتی در طول زمان را به همراه دارد. بازگشتی مطالعه شده و اجرایی توسط متخصصان مالی به استاندارد طلا، بهترین چشمانداز ثبات پولی دنیا را ارائه میکند ولی دانشگاهیان کمترین توجه را به آن دارند و به همین دلیل به نظر میرسد، قابلیت مطرح شدن در بحث فعلی را ندارد. این مجموعه اتفاقات، هرج و مرج را به عنوان یک سناریوی احتمالی قوی باقی میگذارد. در هرج و مرج اما یک شانس دیگر برای رفتن به سمت طلا اما به شکلی ناگهانی و به روشی مطالعه نشده هست. یعنی عاقبت دلار هرج و مرجی است که تبعات بدتری هم در پی خواهد داشت.
سقوط دلار میتواند یا فقط فاجعهای مربوط به خودش باشد، یا اینکه به عنوان بخشی از سقوط تمدن رخ دهد. سقوط دلار ممکن است راه بازگشتی از پول کاغذی باشد که زیاده از حد چاپ شده است و یا میتواند نشاندهنده فاصله ناچیز ما با نابودی و نیستی باشد. هیچکدام از اینها اجتنابناپذیر نیستند و رخ دادن همه سناریوها نیز ممکن است. هیچگاه برای دور شدن از لبه پرتگاه این سقوط فاجعه آمیز دیر نیست. «پیچیدگی» به عنوان دوست شروع میشود و به عنوان دشمن خاتمه مییابد. همینکه پیچیدگی و ابعاد بزرگ سیستم به عنوان خطر دیده شدند، راهحل کاهش خطر، ترکیبی از کاهش اندازه سیستم، تقسیم آن به قطعات کوچکتر و سادهسازی است. به همین دلیل است که یک کشتی که محفظه داخلی آن چند قسمت شده باشد، کمتر از یک کشتی که محفظه داخلیاش یک تکه است، احتمال غرق شدن دارد. هر نجاری با این شعار کار میکند: «ابزار درست برای کار درست». اقتصاددانان نباید کمتر از نجارها در انتخاب ابزارهای درست برای کارهایشان باشند. همانطور که در مورد بازارهای سرمایه و ارز اعمال شده است، رویکرد درست در مورد بانکها، خرد کردن بانکهای بزرگ به چند بانک کوچکتر و محدود کردن فعالیتهای آنها به سپردهپذیری، اعطای وامهای تجاری و مصرفی، تامین مالی کسبوکارها، ارائه خدمات پرداخت، اعتبارات اسنادی و تعدادی خدمات مفید دیگر است. خرید و فروش املاک، تعهد پذیرهنویسی و معاملهگری باید در نظام بانکی ممنوع شده و به شرکتهای سرمایهگذاری و کارگزاران مالی محدود شود. این طرز تفکر که «بانکهای بزرگی نیاز است تا معاملات بزرگ را انجام دهند»، بیمعنی است. گروههای مالی حرفهای دنیا دقیقا برای همین منظور ایجاد شدهاند که اتفاقا در مدیریت کردن ریسک نیز مهارت بیشتری دارند. معاملات مشتقات مالی باید فقط به بازار «معاملات استاندارد آتی» آن هم در قبال وثیقههای مطمئن و در کنار اتاق پایاپایی با سرمایه کافی محدود شود. مشتقات مالی، ریسک را بین افراد و شرکتهای مختلف پخش نمیکنند بلکه آن را چندبرابر کرده و آن را در دست چند موجود که به ظاهر بزرگتر از آن چیزی هستند که ورشکسته شوند، قرار میدهند. مشتقات مالی به مشتریان واقعی خدمترسانی نمیکنند. در حقیقت مشتقات مالی به بانکها و کارگزاران خدمت میرسانند که هزینههای زیادی بابت آنها میگیرند و شرایط قراردادی آنها آنقدر پیچیده است که توسط مشتریانشان درک نمیشوند. مدلهای ریاضی که برای مدیریت ریسک مشتقات مالی بهکار رفتهاند، جواب نمیدهند و جواب هم نخواهند داد از آن جهت که روی خالص ریسک به جای مقدار ناخالص آن تمرکز میکنند. استاندارد طلای منعطفی باید اتخاذ شود تا تردیدهای مربوط به ریسک تورم، نرخ بهره و نرخ تبدیل ارزها را کاهش دهد. کسبوکارها و سرمایهگذاران، آنگاه میتوانند ریسکپذیری بیشتری در سرمایهگذاریهای خود نشان دهند که اطمینان بیشتری به اقتصاد داشته باشند. بدون لحاظ کردن تورم، تورم منفی، تغییرات نرخ بهره و نرخ تبدیل ارزها، به اندازه کافی تزلزل و ریسک در مسیر کارآفرینی و نوآوری وجود دارد. در چنددههای که آمریکا، طلا را در سیستم پولی کنار گذاشته است، اقتصاد آمریکا به این شکلی که توسط فدرال رزرو اداره میشود، بهطور مداوم شاهد تشکیل حباب داراییها، سقوطها، بحرانها، رونقها و رکودها بوده است.
زمان آن فرارسیده است که نقش امور مالی کاهش داده شده و در مقابل نقش واقعی کسبوکارها برجسته شود. در این راه، طلا بهطور تاریخی بیشترین ثبات را در قیمتها و ارزش داراییها ایجاد کرده و بنابراین بیشترین قدرت دید را برای سرمایهگذاران فراهم میکند.
قانون تیلور، که نامش را از اقتصاددان وضعکننده آن یعنی جان تیلور گرفته است، باید سیاستهای پولی را هدایت کند. این قانون درحالیکه موجد سادگی و شفافیت است، بازخوردهای مثبت و تقویتکننده تورم واقعی را در معادلاتش بهکار میگیرد. مدل تیلور، مدل کاملی نیست اما به قول چرچیل «بهتر از همه چیزهای بد دیگر است». ترکیب قانون تیلور و استاندارد طلای منعطف، کار بانکداری مرکزی را کاری کسلکننده میکند. این دقیقا نکته اصلی است. هر قدر که بشود نقش بانک مرکزی را کم کرد، اطمینان بیشتری برای کارآفرینان فراهم خواهد شد که منابع اصلی ایجاد کار و تولید ثروت در جامعه هستند. پیشنهادات دیگر برای از بین بردن اثر پیچیدگی در اقتصاد، شامل کاهش مالیات بر درآمد شرکتها، سادهسازی ساختار مالیات افراد و کاهش مخارج دولت است. مخالفت با دولتی که اندازه آن از هر زمانی بزرگتر شده است، مخالفتی ایدئولوژیک و عقیدتی نیست. فقط مخالفتی از سر دلسوزی است. مشخص است آن چیزی که کوچکتر است، امنتر است. نقطه مشترک تمام پیشنهادات فوق این است که تمامی آنها، سیستم مالی را کوچک یا ساده میکنند و یا مثلا در مورد طلا، موانعی در برابر سقوط آن ایجاد میکنند. منتقدان این پیشنهادها ممکن است بگویند بسیاری از این پیشنهادات، نوعی عقبگرد به زمانی است که نقش دولت، و میزان پیچیدگی در نظام بانکی و سیاستهای پولی و مالی کمتر بود. حق با این افراد است و دقیقا نکته اصلی هم همینجاست. وقتی بازدهی پیچیدگی سیستم مالی، منفی شده است، عقبگرد از این مسیر کار درستی است زیرا باعث میشود جامعه کارآتر و در برابر فجایع، مقاومتر باشد. اگر سیاستهای اصلاحی به سرعت اتخاذ نشوند و اتفاقات از دایره کنترل خارج شوند، آن موقع از نیروی نظامی خواسته خواهد شد تا نظمی را که فدرال رزرو و خزانهداری آمریکا قادر به ایجاد آن نبودهاند، تامین کنند. تهدیداتی که در «مسابقه جنگ مالی» سال ۲۰۰۹ توسط پنتاگون به تصویر کشیده شده است، در حال به حقیقت پیوستن هستند. رابرت گیتس، وزیر دفاع وقت آمریکا، وقتی که گزارش مسابقه جنگ مالی را خواند، گفت که این «تجربهای بود که چشمها را باز میکند» و «نشاندهنده نقصهایی در توانایی بخشهایی از بدنه دولت آمریکا برای مبادله اطلاعات است». گیتس از وزارت خزانهداری آمریکا نام نبرد اما تجربه من این است که وزارت خزانهداری و فدرال رزرو باید به دیگر بخشهای امنیتی، نزدیکتر شوند تا به آمریکا کمک کنند برای اتفاقات آتی آماده شود.
کتابی که در مورد جنگ ارزی نوشته میشود، لاجرم کتابی درباره دلار و سرنوشت آن خواهد بود. دلار با تمامی نقصها و ضعفهایش، محور اصلی تمام سیستم جهانی ارزها، بازارهای سرمایه، اوراق قرضه، مشتقات مالی و هر نوع سرمایهگذاری است. درحالیکه طبق تعریف، همه پولها نوعی «مخزن ارزش بودن» را نشان میدهند، دلار وضعیت متفاوتی دارد. دلار مخزن ارزش اقتصادی ملتی است که ارزهایش بهطور تاریخی استثنایی هستند. کاهش جایگاه دلار بدون از بین بردن این ارزشها نمیتواند صورت بگیرد. این کتاب سعی داشته است یک هشدار منصفانه از مخاطرات پیش روی دلار را ارائه کند و راهی برای بازگشتن از این مسیر پرخطر را نشان دهد. سقوطهای مالی و اجتماعی به دفعات زیاد اتفاق افتادهاند اما به سادگی نادیده گرفته شده یا فراموش شدهاند. ولی نه تاریخ فراموشکار است و نه سیستمهای پیچیده از رفتاری که باید انجام دهند، سر باز میزنند. بازارهای سرمایه و ارزها، سیستمهای پیچیدهای هستند و در پایان سقوط خواهند کرد مگر اینکه مهار شوند، به قسمتهای کوچکتری شکسته شده و اندازهشان کاهش یابد. جنگهای ارزی در نهایت جنگی بر سر نقش و ارزش دلارند. با وجود این، بهدلیل معرفی مشتقات مالی، اهرم مالی بالا، چاپ بی رویه پول و تضعیف طلا، دلار ماهیت تازهای پیدا کرده است. حالا زمان سابق نیست که دلار را نجات دهند و زمان برای نجات دلار در حال کوتاه شدن است.
استراتژی مهم خرید و فروش پله ای در بازار بورس
#قسمت_اول
امروز به یک مبحث بسیار مهم مدیریت سرمایه و پرتفو میپردازیم . موضوعی که از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و هر فعال بازار بورس باید از آن آگاه باشد.
“خرید و فروش پله ای” ؛ بی شک بسیاری از شما این عبارت را در فضای اینترنت, کتابها یا از دیگر فعالین بازار بورس شنیده اید. ولی کمتر کسی به اهمیت واقعی این موضوع پی برده و آن را به طور صحیح در معاملات خود به کار میگیرد.
در سیگنالهای خرید و تحلیلهایی که از سهام داشته ام در برخی موارد اشاره به خرید پله ای داشته ام و برخی از دوستان خواستار راهنمایی بیشتر در این زمینه شده اند. اگر به دنبال موفقیت در بازار بورس هستید نیم ساعت وقت گذاشته و مطالب این پست را بدقت مطالعه نمایید. مطمئنا در آخر کار از وقتی که گذاشته اید راضی خواهید بود. مطالب این پست حاصل چندین سال تجربه بنده و برخی از دوستان در بازار بورس تهران میباشد و به صورت ساده نوشته شده و جا دارد در صورتی که بار اول متوجه نشدید بارها مرور نمایید تا مطلب جا بیفتد.
متد های مختلفی از “ترید” به روش پله ای وجود دارند ولی ما در این مبحث دو نوع معقول و کم ریسک از این روش را برای شما تشریح میکنیم. خرید و فروش پله ای روشی است که شما باید آن را به عنوان بخشی از استراتژی معاملاتی خود به کار گیرید . این مبحث هرچند بسیار مفید و کاربردی میباشد ولی به تنهایی تمام نیازهای معاملاتی شما را برآورده نخواهد کرد و باید با دیگر اصول میدیریت سرمایه و ریسک ترکیب کنید.
اما بپردازیم به اصل موضوع , دو مدل از روشهایی “خرید و فروش پله ای” که امروز بررسی خواهیم کرد به این ترتیبند:
۱: خرید در یک پله با رعایت حد ضرر و فروش پله ای: در این روش دوستان با روشهای متعدد (که از حوصله ی این بحث خارج است و خود چندین کتاب توضیح میخواهد) حمایت معتبر سهم را در فاز اصلاحی تحت نظر بگیرند(حداقل به میزان بازگشت ۳۸ درصد از موج صعودی) و در صورت مشاهد ی علایم برگشتی اقدام به خرید نمایند و حد ضرر سهم را یا در کف جدید ایجاد شده و یا کفی نزدیک قیمت خرید که قبلا ایجاد شده و معتبر است قرار بدهند. (این حد ضرر نباید زیاد از سهم فاصله داشته باشد و معمولا بهتر است از ۶ درصد بیشتر نباشد).
در صورتی که خرید موفقیت آمیز بود و سهم شروع به رشد نمود در فواصل معینی که سهم به آن سطوح مقاومت دارد و یا سطوح معتبر فیبوناتچی که انتظار واکنش به آنها میرود اقدام به فروش و سیو سود بنمایند. فروش در دو یا حد اکثر سه پله مطلوب است .
به این صورت که پله اول در محدوده ۵ الی ۱۵ درصد رشد(با توجه به مدل و جو معاملاتی سهم گروه و شاخص کل) ,
پله ی دوم یک مقاومت معتبر یا یک هدف فیبوناتچی که از همگرایی سطوح مختلف فیبوناتچی به دست میآید یا اهداف امواج الیوت سهم .(روش های متنوع دیگری نیز وجود دارند که از حوصله بحث خارج است)
و پله ی سوم با یک حد ضرر متحرک دنبال میشود(مثلا میانگین متحرک ۸ یا ۱۳ روزه یا خطوط ابر ایچیموکو و یا شکست یک کف جزیی ایجاد شده و …) و هنگامی که کراس نزولی اسیلاتورهای “استوک” یا “دی تی” این شکست را تایید کند اقدام به فروش باقی سهام نمایید.
۲: خرید پله ی و فروش پله ای : در این روش سطوح حمایتی سهم را در ۳ یا ۴ محدوده از قبل تعیین و نشانه گذاری میکنیم. این پله ها باید با حساسیت خاصی تعیین شوند , مثلا یک حمایت خوب سهم در گذشته باشند و یا اهداف الیوتی و فیبوناتچی معتبر سهم باشند. پله های اول و دوم برای کوتاه مدت و تا کف اخیر ایجاد شده(موج های جنبشی کوتاه مدت که موفق به شکست سقف جزیی نموده اند و یا اینکه رشدی مطلوب را پشت سر گذاشته اند) و پله های سوم و چهارم ترجیحا در تایم فریم هفتگی و برای میان مدت و بلند مدت تعیین گردند. پله های سوم و چهارم باید فواصل زیادی با هم و پله ای قبل داشته باشند به نحوی که در صورتی که سهم تا آخرین پله(هرچند به نظر ناممکن باشد) افت نماید میانگین قیمت خریداری شده پایین باشد تا در صورت برگشت قیمت سهم در مدت زمان کوتاه سهامدار از زیان خارج شده و معامله وارد سود شود.
در هر پله ای که خرید انجام شد و سهم شروع به رشد قیمتی نمود طبق توضیحاتی که در قسمت اول داده شد اقدام به فروش نمایید.
استراتژی مهم خرید و فروش پله ای در بازار بورس
#قسمت_دوم
💭توصیههای کاربردی
برخی از بزرگترین سرمایهگذاران دنیا، از جمله وارن بافت، از استراتژی کاهش میانگین خرید طی سالها استفاده کردهاند. البته قبول داریم که سرمایه یک سرمایهگذار متوسط به اندازه سرمایه وارن بافت نیست، با این حال کاهش میانگین خرید در صورت پیادهسازی صحیح و در نظر گرفتن نکات زیر میتواند یک استراتژی سودآور باشد:
نکته ۱: نباید برای همه سهام موجود در پرتفوی، خرید پلهای را با هدف کاهش میانگین خرید انجام داد. کاهش میانگین خرید باید فقط برای تعداد خاصی از سهام شرکتها که بنیاد قوی دارند به کار رود.
چنین شرکتهایی در بازه زمانی چندین ساله ثابت کردهاند که دارای جایگاه رقابتی قوی، بدهی کم، جریان پول مناسب و مدیریت خوب هستند و قیمت سهامشان از محدوده خاصی پایینتر نمیآید. شرکتهایی که ریسک ورشکستگی و یا افت شدید قیمت در آنها زیاد است گزینه مناسب برای کاهش میانگین خرید نیست.
نکته ۲: قبل از کاهش میانگین خرید، سرمایهگذار باید بطور دقیق وضعیت بنیادی شرکت را بررسی کند تا بداند این کاهش قیمت موقتی است یا اینکه از یک تغییر بنیادی ناشی میشود؟ شاید کاهش قیمت سهام ناشی از یک وضعیت هیجانی موقتی در بازار باشد و هیچ تغییر بنیادی در شرکت رخ نداده باشد و شاید هم بالعکس، یک تغییر بنیادی در شرکت یا در صنعت به وجود آمده و کاهش قیمت ادامهدار است.
نکته ۳: استراتژی کاهش میانگین خرید زمانی که ترس کاذب و بیشازاندازه در بازار باعث کاهش قیمت سهام شده بهترین استراتژی است. در چنین زمانهایی، سهام با ارزش را میتوان با قیمتی نازل خریداری کرد.
کلید اینجاست که در این شرایط، سهام شرکتی را انتخاب کنید که جایگاه آن به اندازهای قوی است که پس از چنین هیجاناتی حداقل به قیمت سابق خود باز میگردد.
نتیجه گیری
خرید پلهای به معنای خرید سهام بهصورت مرحله به مرحله است تا ضرر حاصل از معامله کاهش یاید، اما اگر به درستی اجرا نشود، باعث افزایش ضرر و متعاقب آن بالارفتن ریسک میشود. نظرات متفاوتی در بین سرمایه گذاران در مورد خرید پلهای و روشهای آن وجود دارد و سرمایهگذاران بزرگی نیز از این روش استفاده میکنند. اگر به این روش اعتقاد دارید، بهتر است نکاتی که اشاره شد را در نظر بگیرید. یکی از روش های خرید سهام در بازار “خرید پله ای” است. این جمله را مکررا در مورد خرید یا فروش سهام می شنویم. ” خرید پله ای سهام “در یک تعبیر عامیانه به این معنی است که اگر احساس می کنیم یکی سهم دارای پتانسیل رشد است، ولی از رشد کوتاه مدت آن اطمینان نداریم خرید خود را تقسیم بر چند بخش کرده و در روز بخشی از آن را خرید کنیم.
با این کار هر روز بخشی از پول خود را در گیر آن سهام می کنیم و از سود آتی آن سهم استفاده می کنیم. حال چنانچه احساس ما غلط از آب در آید و یا در این حین بازار تغییر جهت دهد، از خرید بخش های بعدی آن سهام اجتناب خواهیم کرد. با این کار بخشی از پول خود را نجات می دهیم.
خرید پله ای سهام به معنی خرید مرحله ای سهام و استفاده از این روش شامل مفروضاتی به شرح ذیل است:
1- فرض غالب این است که در بازار سهام به رشد است.
2- بازار سهام در آینده نزدیک تغییر جهت نخواهد داد و منفی نخواهد شد.
3- حرکت آتی قیمت ها به اندازه ای آهسته است که به ما امکان اتخاذ تصمیم را می دهد.
4- قیمت این سهم در آینده و به نفع ما افزایش پیدا خواهد کرد.
به عبارتی فرض بر این است که ما سهامی را خریداری می کنیم که قیمت آنها در آینده نزدیک افزایش خواهد پیدا کرد، در این صورت ما به سه روش ذیل می توانیم سود خود را در آن سهم افزایش دهیم.
1- افزایش سرمایه گذاری در سهام مذکور.
این امر به این معنی است که از سهمی که قبلا خریداری کرده ایم مجددا خرید کنیم. این کار باعث می شودکه علاوه بر تغییر قیمت تمام شده خرید، از افزایش آتی قیمت سهم نیز سهم نیز استفاده کنیم.
2-افزایش تعداد دفعات یا تناوب خرید سهام. هر چه خرید سهم بالا رود، سود ناشی از افزایش قیمت آن سهم افزایش خواهد یافت.
3- افزایش سرمایه گذاری همراه با تناوب سرمایه گذاری و خرید آن سهم.
استفاده از هر یک از این روش به دو عامل مهم بستگی دارد:
بازار شبیه به #پاندولی است که تا #ابد بین دو نقطه #خوشبینی_ناپایدار (که سهام شرکتها بسیار گران میشوند) و #بدبینی_ناپایدار ( که سهام شرکتها بسیار ارزان میشوند) در نوسان است.
سرمایهگذار هوشمند از بدبین ها میخرد و به خوشبین ها می فروشد.