#عاشورا
کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار می گریست
خون می گذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابیبه غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردندکوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب ومی مکند
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد
فریادالعطش ز بیابان کربلا
آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خیمه یسلطان کربلا
آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلندشد
https://eitaa.com/brgzida
#محرم_تشنگی
تشنگی شد آشکار و آب شد نایاب، آب
تشنه لب هم کودک و هم مادر و هم باب، آب
نوگلان باغ طاها از عطش پژمرده اند
تا نخشکیده، کنید این باغ را شاداب، آب
نیست آبی در حرم جز آب چشم کودکان
آفتاب روی هر مه پاره شد مهتاب، آب
حال اصغر، آب می گیرد ز چشم تشنگان
نیست شیر و نیست آب و نیست او را خواب، آب
ای فلک! از مهر، از خورشید خود، گرمی بکاه
ابر را گو سایه افکن، تشنه را دریاب، آب
کوفیان از پایکوبی دست بردارید، اگر
می رسد بر گوشتان از خیمه بانگ آب آب
https://eitaa.com/brgzida
#نوحه
#امام_حسین
السلام ای تشنه کام کربلا
السلام ای خامس آل عبا
ای لبانت بوسه گاه فاطمه
ای خجل از تو فرات و علقمه
بر لب دریا لبت خشکیده بود
از عطش کی اصغرت خوابیده بود
کودکانت جملگی بی تاب آب
دور از چشم یتیمان تو خواب
آب دریا بود مهر مادرت
حسرتش می سوخت حلق اصغرت
تا به روز حشر آب از تو خجل
پای عقل ماست از صبرت به گل
غلامعلی رجائی
https://eitaa.com/brgzida
#امام_حسین
در دم مردن بیا یک دم کنارم یا حسین
جان زهرا مادرت چشم انتظارم یا حسین
در سؤال و پرسش قبرم بیا ای سرورم
بی کس و بی مونس و بی غمگسارم یا حسین
بی نوا را جان زهرا مادرت از در مران
مجرمم چشم شفاعت از تو دارم یا حسین
خادمم، عبدم، غلامم، نوکرم در مانده ام
سروری کن لحظه ی در احتضارم یا حسین
رو سیه، نامه سیه، رفتار بد، کردار زشت
من پناهی جز تو در محشر ندارم یا حسین
سایه ات را گر بگیری از سرم روز نشور
من یقین دارم که اندر قعر نارم یا حسین
این لباس نوکری را ای شه از نوکر مگیر
چون که یک عمری بود این افتخارم یا حسین
https://eitaa.com/brgzida
#امام_حسین
منم آن دل که زداغ تو به دریا می زد
روضه خوانی که شرر بر همه دنیا می زد
نیمه جانی که در آتش پی طفلانش بود
شعله وقتی ز در سوخته بالا می زد
مو سپیدی که دو دستش به طنابی بستند
پیر مردی که نفس در پی آنها می زد
آن طرف گریه طفلان من و در این سو
خنده بر خستگی ام دشمن زهرا می زد
---
آه از آن بزم شرابی که در آن افتادم
یاد آن زخم که نامرد به لبها می زد
یاد آن طفل که زنجیر تنش مانع بود
تا ببیند که به آن چوب کجا را می زد
همه قدرت خو دجمع نمید اما دید
خیزران را به لب زخمی بابا می زد
ترکه اش گاه به رخ گاه به دندان می خورد
در عوض عمه ما بود که خود را می زد
---
چو دید زینب حزین لب حسین و چوب کین
به طعنه گفت ای لعین بزن که خوب می زنی
---
https://eitaa.com/brgzida
#امام_حسین_
#کربلا
#چاووشی
چه کربلا ست که آدم به هوش می آید
هنوز ناله زینب به گوش می آید
چه کربلاست کز آن بوی سیب می آید
صدای ناله ی مردی غریب می آید
چه کربلاست کز او بوی مشک می آید
هنوز ناله زلب های خشک می آید
چه کربلاست که بوی گلاب می آید
صدای گریه طفل رباب می آید
چه کربلاست که بوی عبیر می آید
صدای کودک نا خورده شیر می آید
چه کربلاست که بانگ صفیر می آید
هنوز ناله طفل صغیر می آید
چه کربلاست از آن ناله ی رباب آید
https://eitaa.com/brgzida