314.7K
#شب_هفتم_محرم
#حضرتعلیاصغر_عزاداری
#واحد #سه_ضرب
#سینه_زنی #زنجیرزنی
▪️نوحه شب هفتم محرم
ای تمام لشگرم،ای علی اصغرم
بهرقربانی تو را،سوی میدان می برم
برتو می نازم که تو شش ماهه سرباز منی
من سرافراز تو هستم تو سرافراز منی
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی...
چشم خود را بازکن، راز دل ابراز کن
بر سر دوش پدر، پر بزن پرواز کن
غنچه ی خندان من از روی بی رنگت بگو
جان بابا هر چه می خواهد دل تنگت بگو
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی...
نوش من سجاده و، خون تو آب وضو
باید از این خون دهم، روی خود را شستشو
یا بشور روی پدر را با سرشت دیده ات
یا تبسم کن برایم با لب خشکیده ات
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی...
طوطی پر بسته ام، کودک دل خسته ام
گوش کن تا بشنوی، گریه ی آهسته ام
چشم خود را بر دو چشم نیمه بازت دوختم
از تلظی های تو آتش گرفتم سوختم
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی...
250.4K
#شب_هفتم_محرم
#حضرتعلیاصغر_عزاداری
#واحد #سه_ضرب #تک_ضرب
#سینه_زنی #زنجیرزنی
▪️نوحه شب هفتم محرم
یـار سرافــراز مـني ای علیاصغر
شش ماهه سرباز مني ای علیاصغر
مظلوم علیاصغرم ای علی جانم (2)
ای آخرین یارم چرا چشم خود بستی
تنها تو را دارم چرا چشم خـود بستی
مظلوم علیاصغرم ای علی جانم (2)
قرآن کوچک حسین غرق خون گردید
آیاتش از خـون گلـو لالهگون گردید
مظلوم علیاصغرم ای علی جانم (2)
ای بسمل بیسـر شـده رفتی از دستم
یکبار دیگر خنده کن من حسین استم
مظلوم علیاصغرم ای علی جانم (2)
لبخنـد تـو زد آتشم ای عـلیاصغر
تیر از گلویت میکشم ای علیاصغر
مظلوم علیاصغرم ای علی جانم (2)
خون گلوی اصغرم آبرویم شد
عـلی عـلی علی گفتگویم شد
مظلوم علیاصغرم ای علی جانم (2)
رفتی و مـن تنهـا شدم بین دشمنها
تو پر زدی من میروم در حرم تنها
مظلوم علیاصغرم ای علی جانم (2)
✍غلامرضا سازگار
حضرت علی اصغر ع-AudioConverter4.mp3
608.6K
#شب_هفتم_محرم
#حضرتعلیاصغر_عزاداری
#زمزمه #سنگین #تک_ضرب
▪️نوحه شب هفتم محرم
🎙سبک: ای ساقی لب تشنگان
ای نازنین طفل رباب، ای کودک اطهر
جانم علی اصغر
هستی گل فاطمه و، از نسل پیغمبر
جانم علی اصغر
ای نازنین طفل رباب، ای کودک اطهر
جانم علی اصغر...
ای کودک دردانه ام،آورده ام میدان
تا که دهی جولان
گرفته ام قنداقه ات،چون جان خود در بر
جانم علی اصغر
ای نازنین طفل رباب...
ای آخرین سرباز من،ای همه هست من
بر روی دست من
با تیر کین حرمله،چون گل شدی پرپر
جانم علی اصغر
ای نازنین طفل رباب...
ای کودک شیرین زبان،عطش شده چاره
شد حنجرت پاره
با تیر کین زد بر گلو،آن دشمن کافر
جانم علی اصغر
ای نازنین طفل رباب...
ای کودک بی شیر من،جان دادی ای هستم
بابا روی دستم
شد قتلگاهت شانه ام،شد کربلا محشر
جانم علی اصغر
ای نازنین طفل رباب...
ای کودک جانباز من،از داغ تو سوزم
شعله برافروزم
منتظر از بهر تواند،اهل حرم یکسر
جانم علی اصغر
ای نازنین طفل رباب...
از داغ تو بابا ببین،ذکرم شده یا رب
جانم بود بر لب
آمده بیرون از حرم،عمه ی غمپرور
جانم علی اصغر
ای نازنین طفل رباب...
قنداقه ی پر خون تو،بر روی دست دارم
بر تو عزادارم
در وقت تشییعت علی،گریان شده مادر
جانم علی اصغر
ای نازنین طفل رباب...
✍حاج رضا یعقوبیان
حضرت علی اصغر ع-AudioConverter2.mp3
586.1K
#شب_هفتم_محرم
#حضرتعلیاصغر_عزاداری
#تک_ضرب #سه_ضرب
▪️نوحه شب هفتم محرم
گر کودک صغیرم(در راه دین شهیدم)۲
نزد خدای داور(همیشه روسپیدم)۲
در راه دین و قرآن
لب تشنه می دهم جان
پدر پدر حسین جان۲
بر یاری امامم(رزمنده بی نظیرم)۲
در راه دین و قرآن(کودک ولی چو شیرم)۲
در راه دین و قرآن
لب تشنه می دهم جان
پدر پدر حسین جان۲
بر روی دست بابا(رفتم به سوی میدان)۲
نگاه من به باباست(با دیده ی درافشان)۲
در راه دین و قرآن
لب تشنه می دهم جان
پدر پدر حسین جان۲
حرمله با سه شعبه(نشسته رو به رویم)۲
زده ز ظلم و کینه(با تیر بر گلویم)۲
در راه دین و قرآن
لب تشنه می دهم جان
پدر پدر حسین جان۲
گردیده از شقاوت(قنداقه ام پر از خون)۲
با دیدن گلویم(بابا بگشته محزون)۲
در راه دین و قرآن
لب تشنه می دهم جان
پدر پدر حسین جان۲
با تیر کین دشمن(افتاده ام من از پا)۲
شد غرق خون گلویم(به روی دست بابا)۲
در راه دین و قرآن
لب تشنه می دهم جان
پدر پدر حسین جان۲
در بین خیمه ی غم(گریان من رباب است)۲
با اهل بیت عصمت(عمه دلش کباب است)۲
در راه دین و قرآن
لب تشنه می دهم جان
پدر پدر حسین جان۲
در خیمه مادر من(بر من عزا گرفته)۲
سکینه و رقیه(شور و نوا گرفته)۲
در راه دین و قرآن
لب تشنه می دهم جان
پدر پدر حسین جان۲
باشد به پشت خیمه(قبر من و مزارم)۲
مادر و عمه زینب(نشسته در کنارم)۲
در راه دین و قرآن
لب تشنه می دهم جان
پدر پدر حسین جان۲
✍حاج رضا یعقوبیان
#شب_هشتم_محرم
#نمونه_شروع_روضه
بسم الله الرحمن الرحيم
(#نمونه_شروع: شب جمعه)
يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ ، يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ ، يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً ، وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ.
(ترجمه: ای خدائی که احسانت بر بندگان دائمیست،ای خدائی که دستانت بر عطا باز است،ای دارنده ی بخشش های ابدی، درود فرست بر بهترین خلقت، محمّد و آل محمّد که دارای بهترین ارزشها هستند و در این شب بر همه ی ما ببخشای،ای صاحب بزرگی)
@roze1
🔸ای دادخواه عترت و قرآن بیا بیا
🔸وی زخم دین به تیغ تو درمان بیا بیا
🔸از زخم هر شهید ندا میشود بلند
🔸کای التیام زخم شهیدان! بیا بیا...
این روزها دل امام زمان خونه...
بیایید دست به دعا بلند کنیم...
برا سلامتی آقا دعا کنیم...
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
یا صاحب الزمان...
فایل صوتی👇
#شب_هشتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات 1
🔸بیا تاکی نهادی سر به صحرا یا اباصالح
اقا جانم امام زمان...
چرا سر به بیابان ها گذاشتی...
عزیز فاطمه...
🔸بیا تاکی نهادی سر به صحرا یا اباصالح
🔸بتاب ای آفتاب عالم آرا یا اباصالح
ای خورشید پشت ابرها...
بیا و عالم رو روشن کن...
🔸صدای غربت مولا زچاه کوفه می آید
🔸علی تنهاست ای تنهای تنها یا اباصالح
قربونت برم آقای غریبم...
مثل جدت امیرالمومنین...
شما هم تنهای تنهایی...
اگه اون روز امیرالمومنین تنها بود و درددل هاش رو به چاه ميگفت...
آقا... امام زمان...
امروز شما هم در بین ما تنهایید...
امروز شما هم غریبی...
خدا میدونه...
چقد دل امام زمان خونه...
🔸بیا ای وارث حیدر که زخم سینه زهرا
🔸به شمشیر تو میگردد مداوا یا اباصالح
ای.. مرهم پهلوی شکسته...
🔸به شمشیر تو میگردد مداوا یا اباصالح
🔸سر خونین جدت در تنور و طشت و نوک نی
🔸تو را خواند ز سوز سینه ما یا اباصالح
أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاء
آقا بیا انتقام جدت غریبت حسین رو بگیر...
🔸تو را خواند ز سوز سینه ما یا اباصالح
آقا... امشب یه درد دلی دارم...
میخام بگم...نميدونم
اون روزی که شما می آیید...
من لیاقت دارم...
در کنارتون باشم یا نه...
آقا...
خیلی ها به ابی عبدالله هم نامه نوشتند...
اما وقتی حضرت اومدند...
در امتحان الهی رد شدند...
دست به شمشیر بردند و...
در مقابل امام زمانشون ایستادند...
آقا...
میدونم.. منم نوکر خوبی نبودم...
شیعه خوبی براتون نبودم...
اما خدا میدونه...
میام تو این مجلسها میشینم...
بخاطر اینکه شما به دلم نظر کنید...
بتونم یار واقعی شما باشم...
امام زمان...
نکنه منم آقام رو تنها بزارم...
واويلا...
نکنه اون روزی که شما میآید...
من در رکابتون نباشم...
واويلا...
آقا اصلا میخام اعتراف کنم...
میخام بگم...
من از خودم چیزی ندارم...
میام توی این هییت ها...
فقط شما به دلم نظر کنید...
شما به دادم برسید...
امام زمان...
حالا با توجه...
هر کی میخاد یار امام زمانش باشه صدا بزنه...
یا صاحب الزمان...
فایل صوتی👇
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🔸من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم
🔸صبحم زستارهی سحرم دست کشیدم
زبانحال آقامون ابی عبدالله
🔸از داغ ابالفضل گرفتم به کمر دست
🔸با داغ علی از جگرم دست کشیدم
شاعر: سیدرضاموید
داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیر کرد...
نمیدونم جوان دارید یا نه...
الهی کسی داغ جوانش رو نبینه...
میدونی بالاترین لذت پدر و مادر در دنیا چیه...
بالاترین لذت پدر و مادر اینه که خدا فرزندی بهشون بده...
با دستانشون فرزند رو بزرگ کنن...
جوون بشه...
درمقابلشون راه بره...
وقتی به قدو بالای جونشون نگاه میکنن لذت میبرند...
اما سخت ترین لحظه هم..
برا همچین پدر و مادری زمانیه که..
داغ جوانشون رو ببینند..
قربان غریبیت برم حسین..
داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیرکرد..
قرآن کریم میفرماید:
یعقوب نبی میدونست پسرش زنده است..
میدونست یوسفش سالمه..
بلاخره هم به یوسفش رسید..
اما در فراغ فرزندش آنقدر گریه کرد چشماش نابینا شد...
جانها فدای ابی عبدالله..
جانها فدای جوان ابی عبدالله..
شهزاده علی اکبر..
اومد کنار ابی عبدالله صدا زد:
بابا اجازه میدان بده..
حضرت بدون معطلی فرمودند پسرم علی جانم..
میخوای بری برو بابا..
اما قبل ازرفتن بزار خوب نگاهت کنم علی جانم..
🔸من نگویم مرو ای ماه برو
🔸لیک قدری ببرم راه برو
بذار برای بار آخر.
قد و بالات رو نگاه کنم علی جان..
🔸برو میدان ولی آهسته برو
🔸دیدن عمه ی دل خسته برو
تا اهل حرم فهمیدند علی اكبر می خواد بره میدان..
همه از خیمه بیرون اومدند..
دور علی اکبر رو گرفتند شروع به گریه کردن..
لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه
هی صدا میزدنند:
@roze1
إرحَم غُربَتَنا
به غربت ما رحم کن علی
وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک
انقده برا جنگیدن عجله نکن..
آخه ما طاقت دوریت رو نداریم..
دور علی اکبر رو گرفتند نمیزارند بره میدان..
بلاخره ابی عبدالله اومد صدا زد:
رهاش کنید...
فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله
رهاش کنید علی اکبرم دیگه شهید در راه خداست..
هر طوری بود وداع کرد رفت به سمت میدان..
اما چه رفتنی..
دیدند ابی عبدالله داره خیره خیره به جوانش نگاه میکنه..
تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت
انگار ابی عبدالله داره میمیره از فراغ جوانش..
🔸گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم
جوانم علی...
🔸نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
صدا زد:
خدایا تو شاهد باش..
فَقَدْ بَرَزَ اِلَيْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ
خدایاشاهد باش شبیه ترین مردم به پیغمبر رو دارم به میدان میفرستم..
رفت به سمت میدان..
یا صاحب الزمان..
جنگ نمایانی کرد..
خیلی از این نانجیبا رو به درک واصل کرد..
برگشت صدا زد بابا..
يَا أَبَتِ الْعَطَش قَدْ قَتَلَنِي
بابا دارم از تشنگی میمیرم..
فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام
ابی عبدالله به گریه افتاد..
فرمود عزیز دلم..
علی جان طاقت بیار بابا..
خیلی زود به دست جدت رسول خدا سیراب میشی..
برگشت به سمت میدان...
طولی نکشید..
صدای ناله اش بلند شد یا ابتاه..
بابا به دادم برس..
افتاد روی اسب..
بعضی مقاتل نوشتند..
مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه..
رفت وسط قلب لشگر دشمن..
چه کردند با علی اکبر..
حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله..
دور تا دور علی اکبر رو گرفتند..
تصور کن...
یکی با شمشیر میزنه...
یکی با نیزه میزنه...
یکی با سنگ میزنه...
فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً
بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کردند..
ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند.. کنار بدن علی جانش..
ولی دیگه پاها رمق نداره..
(فجلس علی التراب)
روی زمین نشست..
دید جوونش رو قطعه قطعه کردند..
🔸نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی
🔸زمانه کشت مرا لحضه ای که داغ تو دیدم
خدایا حالا حسین چکار کنه..
سر جوانش رو به دامن گرفته..
هی صدا میزنه..
ولدی علی..
دید جواب نمیده..
دوباره صداش زد..
ولدی علی..
علی جواب نمیده..
دلش طاقت نیاورد..
سر رو به سینه چسباند
دلش طاقت نیاورد.
یدفعه دیدند..
وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّه
ِ
ابی عبدالله صورت به صورت علی جانش چسباند..
هی صدا میزنه.
عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا
علی جان بابا..
اُف بر این دنیا بعد از تو علی..
🔸سپه كوفه و شام استاده
🔸به تماشاى شه و شهزاده
🔸شه روی نعش پسر افتاده
🔸همه گفتند حسین جان داده
حالا حسین میخواد علی جانش رو به سمت خیمه ها ببره..
هرکاری کرد دید رمق در بدن نداره..
یه نگاه به سمت خیمه ها..
🔸جوانان بنی هاشم بیاید
🔸علی را بر در خیمه رسانید
🔸خدا داند که من طاقت ندارم
🔸علی را بر در خیمه رسانم
-
تمـام ملـک خـداونـد غـرق مـاتـم توست
فقط نـه مـاه محـرّم زمــان محـرم توست
بهشت و حور و قصـورم تویی امام حسین
هـزار شکر کـه در سینهام فقط غـم توست
شب علی اصغر ِ، باب الحوائج ِ، بزرگ های دین ما، مراجع دین ما، مراجع عظام، مخصوصاً مثل همچین شبی حاجاتشون رو در خونه ی خدا می بردند
🔸مرحوم آیت الله حق شناس میگن هر موقع گره به کارش می اُفتاد، می گفتند: چه روضه ای بخونیم؟ می گفت: روضه ی شیر خواره ی حسین. هرکی گره به کارش داره بسم الله. امشب قراره پا روضه های رباب بشینیم،بسوزیم، ناله بزنیم.
*چشم بهم زدیم شبِ هفتم محرم رسید .. شبِ هفتم دیگه روضه خوان نمی خواد از امشب دبگه آبُ رو به خیمه ها بستن .. یه سال صبر کردی شبِ هفتم برسه .. علی لای لای ..*
غـم تـو را نفـروشـم بـه ثـروت دو جهــان
چه اعتناش به درهم کسی که درهم توست
*از امشب دیگه عباس خجالت زده خیمه هاس .. از امشب همه چشما به دست اباالفضلِ ...
آخه بچه های خیمه خیلی دلشون به عموشون عباس خوش بود
،@@@@@@@@@@@@@@@@@#
ارباب ما بچه رو روی دست گرفت، آورد میدان مقابل لشکر فرمود
منّوا عَلَینا بر ما منت بذارید، خودتون علی رو سیراب کنید
وضع لشکر به هم ریخت، یه عده از سپاه ابن سعد، پیر مردها، گفتند: حسین راست میگه، آخه ما که با شیر خواره جنگ نداریم، دید الان تفرقه تو سپاهش می اُفته
▪️یه نگاه به حرمله کرد، چرا جوابش رو نمیدی؟ گفت: امیر بابا رو بزنم یا بچه رو؟
گفت: حالا وقت داری برا اینکه بابا رو بزنی، بذار این بابا در فراق بچه اش بسوزه، اگه بچه رو بزنی بابا هم میمیره. کاری کردند ابی عبدالله یه چند لحظه دیگه نمی دونست چیکار کنه...
▪️ فقط بچه رو زیر عبا گرفت، هی یه قدم می آد سمت میدان، دوباره برمیگرده سمت خیمه ها. حسین...
گرفتمت به روی دست
، بارون خجالت بکشه
حتی فرات خجالت از،
این لب و صورت بکشه
بابات برا یه جرعه آب
، اینهمه منت بکشه
منت کشیدم اما نشد،
آبی به لبهات برسه
حرمله هم شد باعثِ،
این اتفاق این حادثه
حتی لبهات به گریه وا نشد
، جون کندی بی سر و صدا
سهشعبه خوردی بی هوا
، فقط میخوام صبر از خدا
کاشکی یکی بود تو رو به،
یه جرعه آب مهمون کنه
فکر نمیکردم حرمله،
اینطور منو حیرون کنه
باباتُ بین حرم و،
معرکه سرگردون کنه
چشم انتظاره مادرت رباب،
بی طاقته دمِ حرم
تو رو به خیمه ببرم،
دیدی چی اومده سرم؟
باشه علی راحت بگیر بخواب!
،دلم شکست فداسرت
لای لای علی لای لای علی
چه قدر بیخبر و بیهوا زدی نامرد
چه کرده بود مگر با شما؟ زدی نامرد
همینکه تیر رها شد، علی به خود پیچید
صدای تیر در آمد؛ چرا زدی نامرد؟
نوشتهاند که حتّی سپاه جا خوردند
صدا زدند چرا بچّه را زدی نامرد؟
پدر خمید و پسر رفت و مادرش افتاد
سهشعبه را تو مگر چند جا زدی نامرد؟
حسین دور خودش بین دشت میچرخید
چگونه خنده بر این ماجرا زدی نامرد
بگو که این سر کوچک چقدر میارزد
که پشت خیمه روی نیزهها زدی نامرد
رباب را چقدر با همان کمان از عمد
میان کوفه و کربوبلا زدی نامرد
*وقتی بچه رو پشت خیمه ها دفن کردحسین،
اون لحظه ای که سرها رو بالا نیزه زدن، رباب تودلش گفت سر عَلیم بالای نیزه نمیره.. بچمو حسین دفن کرد...اما نانجیبها چه کردند! یه وقت نگاه کرد دیدسرِ عَلی بالای نیزه هاست....*
«این سیبِ سرخ نیست سرِ اصغر من است»
از هق هق نسیم شنیدم صدای تو
ذاکر: حاج حسن خلج
سبک: واحد
موضوع: مسلم بن عقيل (ع)
مناسبت: شب اول محرم
سال: 1396
از هق هق نسیم شنیدم صدای تو
بابا فدای گریهی کوفه میای تو
اینجا همه برای سرت گریه میکنن
اینجا منم رقیهی بزم حرام تو
بابا شنیدم از همه جا سنگ خوردی
لابد نمونده سری هم برای تو
تو اولین شهیدی و من اولین یتیم
تو گشتهای فدای حسین من فدای تو
آن ریسمان که دست علی را به کوچه بست
در کوفه بسته شد به سر و دست و پای تو
جسم تو را چگونه به کوچه کشانده
ای کاش بود چادر من بوریای تو
تا اینکه بی کفن نشوی بین کوچهها
زینب چقدر نذر نموده برای تو
بابا بمان به کوفه بیایم به دیدنت
تا با دو دست بسته بیفتم به پای تو
کوفه برای دیدن من معجری بیار
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🍁آخ عمه بیا گمشده پیدا شده
🍁کنج خرابه شب یلدا شده
🍁مژده که بابا ز سفر آمده
🍁شام رقیه به سحر آمده
🍁آخ پدر فدای سر نورانیت
🍁سنگ جفا که زد به پیشانیت
🍁بسکه دویدم عقب قافله
🍁پای من از ره شده پر آبله