eitaa logo
برگزیده اشعار مداحی
234 دنبال‌کننده
91 عکس
102 ویدیو
19 فایل
با سلام خدمت همه ی عزیزان، با نظرات وپیشنهادات سازنده ی خود، حقیر را یاری فرمایید @MA1313
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹سرود_مسجدی (به سبک السلام ای خاتم پیغمبران) مژده مژده ای محبان ، آمده مهری درخشان کز جمال پر فروغش ، نه فلک گردیده تابان به لب های همه ، بود این زمزمه خوش آمد دختر ، علی و فاطمه 🍃🌹گل زهرا مدد پنجم ماه جمادی ، آمده یک گل به بستان کز قدوم با صفایش ، عالمی گشته گلستان معطر عالم از ، گل روی تو شد نگاه حسن و ، حسین سوی تو شد 🍃🌹گل زهرا مدد مبارک باد این ولادت ، بر علی شاه ولایت کن به یمن مقدم او ، یا علی از ما شفاعت به نام و یاد تو ، دلم آباد تو به قربان تو و ، همه اجداد تو 🍃🌹گل زهرا مدد تو نوه ی مصطفایی ، تو پناه عالمینی دخت حیدر گل زهرا ، تو شریکة الحسینی جهانی با صفا ، شده از مقدمت نظر کن سوی ما ، ز لطف و مرحمت 🍃🌹گل زهرا مدد السلام ای مهدی صاحب الزمان مولا کجایی تویی تو منجی عالم کی شود آقا بیایی یگانه گوهری ، به عالم سروری الا یابن الحسن ، به عالم رهبری اباصالح بیا. https://eitaa.com/brgzida ☘☘☘☘☘
(س) وای مادرم… خوب خودش رو شست، تمام زخم ها رو، گفت: شماها شاهد باشید من بدنم رو پاكیزه كردم، شب به هیچ وجه نمیگذارید علی لباس من رو در بیاره، برای اینكه علی میمیره وای مادرم… اسماء میگه بدنش رو شست، بعد فرمود: فضه دست به هیچ كاری نمیزنی، گفتم چشم خانم، خیلی خوشحال شدم، دیدم خیلی حالش خوب شده، خدا رو شكر كردم، دعای علی گرفته، حالش مساعد شده، فرمود: خودم خونه رو جارو میكنم، بچه هام رو یك یك بیار، زینبین رو آوردم، شروع كرد سر و بدن اینها رو شستن، حسنین رو آوردم، دیدم با همون دست لاغرش داره بدن رو میشوره “نمیدونم لرزش بدن دیدی یا نه “فضه میگه گریه نمی كردن، یه ماه بود مادرمون كاری نمیتونست انجام بده یك یك بدن بچه هاش رو شست، سر بچه هاش رو شانه زد، به فضه گفت: چون چند روز من نیستم، تا حالشون تغییر كنه، تنور رو روشن كن، دیدم آروم آروم اومد كنار تنور آتش گرفته، نان با همون دست شكسته اش طبخ نمود، نان هارو كنار گذاشت، كار خونه تموم شد، گفت: زینبینم رو ببرید خونه ی دختر عموم، دخترا رو بردند، پسرها رو گفت برید سمت باباتون، مادر می خواد راحت جون بده، بچه ها بیرون رفتند، ام سلمه میگه: فرمود: بستر من رو وسط حجره ی اتاق بنداز، بسترش رو انداختند”امشب تو خونه رفتی، چند لحظه این دست راستت رو بذار زیر صورتت، یه مقدار كه خوابیدی، دیگه هرجور بلدی بخواب، اون لحظه رو نیت كن، آخه”ام سلمه میگه: دستش رو زیر صورتش گذاشت، معلومه این صورت درد میكنه، دیدن سرش رو گذاشت رو این دستش، دیگه صداش نمیآد، وای مادر وای مادر، ام سلمه یا اسماء میگه من هرچی صدا زدم حبیبه ی خدا، قرة عین الرسول، فاطمه جان، اومدم روپوش رو زدم كنار، دیدم كار تمومه، اسماء میگه من اومدم سمت مسجد، یه وقت دیدم حسنین دارن میان، هردوتاشون امامند، وجودشون از غیب خبر میده، دیدم هراسانند، تا سلام كردم جواب سریع دادند، فرموند: اَینَ اُمی؟مادرم كجاست؟ گفتم مادرتون؟استراحت میكنه، گفت: نه اسماء بخدا تا حالا ندیدم مادرمون این موقع شب بخوابه، گفتم: براتون غذا تهیه كرده، حسن جان، امام مجتبی فرمود: اسماءتو این مدت كه تو این خونه هستی، تا حالا كی دیدی ما بی مادر غذا بخوریم عرض كردم آقازاده ها یه خواهشی ازتون دارم، برید باباتون رو تو مسجد خبر كنید، تو یه مقتل دیگه میگه: فضه اومد در مسجد، امیر المؤمنین، سلمان، دیگران، نشسته اند، سلمان میگه دم در مسجد شلوغ شد، دیدم صدای گریه میآد، بلند شدم ایستادم ببینم چه خبره دیدم فضه داره داد میزنه، حسنین اومدند، آقا متوجه شد بلند شد، اومد جلو، پرسید چه خبره؟عرض كردند: آقاجان اگه میخواهید فاطمه رو زنده ببینید، نگفتند: از دنیا رفته كه، زود بیا، تا این جمله رو شنید، یه نگاهی به حسنین كرد، روایت داره، از پشت افتاد، دیدن هی داره صدا میزنه وَمَن العزا، كیه من و آروم كنه تو این غصه، از مسجد تا خانه راهی نبوده، چندین بار عبا پیچیده شد دور پاهاش، ردایش دور پا پیچیده میشد جهانش پیش دیده تیره میشد رسید و دید شهبار خسته زجا برخیر ای پهلو شكسته فرمود: من علی ام، پاشو، پاشو من علی ام، بدن رجعت كرد، صدای فاطمه با علی خوشه، صدای علی ام با زهرا خوشه، جون داده، دوباره برگشت، سه مرتبه تو عالم جون داد زهرا، اینجا یه بار بود، یه بارم بچه ها اومدند دیدند دست های مادر از تو كفن بیرون اومد، لیة القدر سه شبه، سوره كوثر چند آیه است؟ امشب اُمدید امام باقر می فرمایند: مادرما صد جا میاد كمكتون میكنه، الله اكبر، چشماشو باز كرد، شروع كرد گریه كردن، فرمود از بابام شنیدم، بالا سر محتضر هركی قرآن بخونه، جون دادن برا محتضر آسون میشه، علی جان برام قرآن بخون، همچین كه شروع كرد قرآن خوندن، یه وقت دید آروم آروم این پلك های چشم، رو هم افتاد، آی زهرا……… ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ https://eitaa.com/brgzida
📣📣📣📣📣📣📣 همراه با آموزش تجوید ❗دو کلاس در یک کلاس ویژه ی خواهران ⬅️زمان:یکشنبه ها ساعت 18الی 19 و30 🔷 کلاس در فضای نرم افزار "قرار" برگزار میشود.. 🔷کلاس 16 جلسه خواهد بود، شهریه 400 هزار تومان، ❗این ترم با تخفیف، 250 هزار تومان 🔺گواهی نامه معتبر از سازمان تبلیغات 🔺همراه با آموزش نغمات ترتیل جهت ثبت نام به آیدی، زیر پیام دهید @M_A1353
متن روضه 1 اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ... وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ... 🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد زبانحال آقامون موسی بن جعفر... گوشه ی زندان... 🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد 🔸گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم قربون غریبیت برم آقا... 🔸یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله 🔸یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر... 🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت گوشه زندان تنهای تنها... 🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت 🔸گر نیاید به تسلای دل شب گیرم در حالات حضرت آوردند: (لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ) چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو... از این زندان به اون زندان منتقل میکردند... (: بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال زندانی بودند) خدا ميدونه تو این سالها... چقدر به امام رضا سخت گذشت... چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت... نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه... هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی... توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت... اما...بلاخره یک روز خبر دادند... گفتند آی شیعیان... قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه... شاید شیعیان خوشحال شدند... اومدند پشت درب زندان ایستادند... منتظرند... بعد چهارده سال... قراره آقاشون رو ببینند... شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد... من دستهاش رو میبوسم... یه نفر میگه من روی پاهاش میفتم... یک نفر گل آورده... الهی امید کسی نا امید نشه... یکدفه دیدند درب زندان باز شد... چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن... یه نفر صدا میزنه... ( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ ) : عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99 آی شیعیان انقدر منتظر بودید... اینم امامتون... ای وای... ای وای... 🔸کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند 🔸چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند 🔸شدی آزاد دگر از قفس تاریکت 🔸ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند هر طوری بود شیعیان اومدند... جنازه آقا رو تحویل گرفتند... با احترام کفن کردند... روی دست شیعیان... تشییع جنازه باشکوهی شد... با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند... اما عرضه بداریم... لا یوم کیومک یا اباعبدالله... کربلا بجای اینکه بدن رو دفن کنند... صدا زدند... اسبهاتون رو نعل تازه بزنید... اونقدر بر روی بدن عزیز زهرا... اسب تاختند که... استخوانها شکست... 🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد 🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 https://eitaa.com/brgzida
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ذاکرین‌‌‌الحسین‌‌‌.mp3
7.21M
مشغول زیارت بود دلخوش که پناهی داشت این بچه ای که کشتی آخه چه گناهی داشت دنبال گلی پر پر آغوشی پر از درده این کودک بی ماهو زهرا بغلش کرده قسمت ما هم بشه ای کاش یه اینجوری زیارت عشق همینه که زیارت باشه عادت نیست تو عالم دیگه اینجوری سعادت ملت عشقیم و همه مست و مجنون حسینیم روضه خون پیکر پر خون حسینیم عاشق مردن توی ایوون حسینیم ای جانم حسین جانانم حسین ... تا بوده همین بوده تاریخه و تکرارش از نسل ابوسفیان زاییده شده داعش یا آل ابوسفیان ما نسل نبی هستیم با حیدر و اولادش پیمان جنون بستیم نسل شما نسل همون خولی و شمر و سنانه خون علی تو رگ ما در جریانه خنجر حیدر توی دست شیعیانه ملت عشقیم و همه مست و مجنون حسینیم روضه خون پیکر پر خون حسینیم عاشق مردن توی ایوون حسینیم ای جانم حسین جانانم حسین ... دشمن بدونه شیعه هشیاره و بیداره این کشور و این نهضت تکیه به نجف داره هر کس که حسینی شد عاشورا براش درسه اونی که شهید داده از مرگ نمیترسه خون جوونای وطن حافظ مکتبمونه ما که شهادت دعای هر شبمونه خون حسین آبروی مذهبمونه ای جانم حسین جانانم حسین ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ https://eitaa.com/brgzida
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۵۳ سال پیش مجری از عبدالباسط میپرسه آرزوی شخصی که داری رو به ما بگو پاسخش شنیدنیه👌 *┄┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄┄*
حبُّ الحسین - طه الفشنی (Trimmed).mp3
5.78M
🎙 | کــــامـــــل 🎙ابتهال زیبا و ماندگار «حبّ‌الحسین(ع)» با صدای استاد طه الفشنی ⏱مدت‌زمان : ۸ دقیقه *┄┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄┄*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا