فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اگر به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف توسل واقعی بجوییم، قطعا از حضرت جواب می گیریم ان شاءالله...
🎙 #استاد_عالی
#لبیک_یا_خامنه_ای
الّلهُــــــمَّعَجِّــــــللِوَلِیِّکَـــــ الْفَـــــــــرَج
Ali_Fani_Tamame_Omr_Baraye_Mahdi_Be_Maahe_Rooyat_www_MahdiMouood.mp3
2.32M
📝 به روی ماهت قسم
🎤 علی فانی
#امام_زمانم_دوستت_دارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣🥀تو خاک ما ستاره هایی دفن اند
که دلشون می خواست معما باشند..
دست تو شناسنامه هاشون می بردن
تا که شناسنامه ی ماها باشند...😔
1623739897_D1kA7.mp3
5.35M
عاشقان وقت نماز است اذان میگویند🌺 🕌
اذان با صوت زیبا و دلنشین استاد موذن زاده اردبیلی🤗
#روزانه_ده_دقیقه_نهج_البلاغه_بخوانیم
❣️به نام خدای مهربان
سلام و درود بر تک تک عزیزان و یاران نهج البلاغه دوست❣️
#برنامه_نهج_البلاغه_خوانی_راخواهیم_داشت
برنامه بصورت ذیل میباشد
💠 #برنامه_نهج_البلاغه_خوانی
#از_شنبه_تا_چهارشنبه💠
⬅️شنبه و سه شنبه با حکمتها و شرح حکمتها↗️
⬅️یکشنبه و چهارشنبه با خطبه ها و شرح خطبه ها↗️
⬅️دوشنبه و چهارشنبه نیز نامه ها و شرح نامه ها↗️
#درمسیرسعادت_درمسیرنهج_البلاغه_خوانی
#انس_بانهج_البلاغه
#انس_بامولای_متقیان
#انس_باامام_زمان
🌷🌷🌷🌷🌷
هم اکنون برنامه نهج البلاغه خوانی و بخش خطبه ها را خواهیم داشت
ممنونم از همراهی تک تک شما خوبان
#روزهای_یکشنبه_و_چهارشنبه_خطبه_های_مولای_متقیان
🌷🌷🌷🌷🌷
📚 #نهج_البلاغه_خطبه۴۴_سرزنش_مصقله_پسر_هبيره
تاسف از فرار مصقله
خدا روي مصقله را زشت گرداند، كار بزرگواران را انجام داد، اما خود چونان بردگان فرار كرد، هنوز ثناخوان به مداحي او برنخاسته بود كه او را ساكت كرد، هنوز سخن ستايشگر او به پايان نرسيده بود كه آنها را به زحمت انداخت. اما اگر مردانه ايستاده بود همان مقدار كه داشت از او مي پذيرفتيم و تا هنگام قدرت و توانايي به او مهلت مي داديم.
🌸 #خطبه_ها
#نهج_البلاغه_نسخه_سعادت_بشریت
#جلسه_شصت_و_هفتم_یکشنبه_۹مهرماه۱۴۰۲
#شرح_خطبه۴۴
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح خطبه (۴۴)🔹
🔶بزرگوار فرارى!
امام (عليه السلام) بعد از شنيدن خبر فرار مصقله (فرماندار اردشير خَرّه يکى از مناطق مهم فارس) به سوى شام; فرمود: «خدا روى مصقله را سياه کند، کار بزرگواران را انجام داد، ولى همچون بردگان فرار کرد!» (قَبَّحَ اللهُ مَصْقَلَةَ! فَعَلَ فِعْلَ السَّادَةِ، وَ فَرَّ فِرَارَ الْعَبِيدِ!)
او با خريدن اسيران بنى ناجيه و آزاد کردن آنها يک کار مهم انسانى انجام داد، زيرا انسانهايى را از اسارت نجات بخشيد تا بتوانند آزادانه زندگى کنند، ولى به جاى اين که براى پرداخت باقى مانده بدهکارى خويش به بيت المال با گرفتن مهلت براى تأخير، و يا طلب عفو و بخشش راهى بينديشد، انتخاب نادرستى نمود و از حق فرار کرد و به باطل پناهنده شد، به همان کسى که انسانها را فريب داده و به بند کشيده و اسير و برده مطامع خويش ساخته است!
درست است که ظاهر قضيه اين بوده است که مصقله از ترس بدهکارى خود به بيت المال به شام فرار کرد، ولى به نظر مى رسد که اضافه بر اين که آمادگيهاى روانى «مصقله» براى اين خيانت بزرگ از قبل فراهم شده بود، شايد کارهاى ديگرى داشته که مى ترسيده برملا شود و گرفتار آيد، و شايد تحمل عدالت على (عليه السلام) که اصرار بر گرفتن حق بيت المال مى فرمود، براى او گران بود، همان گونه که بر بسيارى ديگر نيز گران بود.
شاهد سخن اين است که به يکى از دوستانش به نام «ذهل بن حارث» گفته بود اگر طلبکار من عثمان يا معاويه بود غمى نداشتم! مى دانستم که به آسانى حق بيت المال را به من مى بخشند! همان گونه که آلاف الوف به ديگران بخشيدند، ولى از على (عليه السلام) نگرانم، چون او در امر بيت المال سختگير است!
اما به هر حال کار مصقله قابل توجيه نبود، به خصوص اين که تضاد آشکارى در آن ديده مى شد. از يک سو دست سخاوت گشود و کار انسانى انجام داد و از سوى ديگر خيانت کرد و پا به فرار گذاشت!
لذا امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن مى فرمايد: «هنوز مداح و ثناخوانش لب به مدحش نگشوده بود که او را ساکت کرد، و هنوز سخن ستايشگرانش را عملا تصديق نکرده بود که آنها را خاموش نمود! (فَمَا أَنْطَقَ مَادِحَهُ حَتَّى أَسْکَتَةُ، وَ لاَصَدَّقَ واصِفَهُ حَتَّى بَکَّتَهُ(1)).
او در آغاز کارى انجام داد که هر کس شنيد بر او آفرين گفت، ولى هنوز خبر آزادى اسيران بنى ناجيه به همت و فتوّت او به طور کامل در ميان مردم پخش نشده بود که خبر فرارش به سوى شام در همه جا پيچيد! و همه را در شگفتى فرو برد که چگونه مى توان باور کرد انسانى با اين عمل بزرگوارانه به عنصر پليدى همچون حاکم شام پناهنده شود، و همکارى با آن ظالم بيدادگر را بر همکارى با على (عليه السلام) ترجيح دهد؟! آرى تحمّل عدالت براى همه آسان نيست!
و در پايان اين سخن مى فرمايد: (او اشتباه کرد) «اگر مانده بود، آنچه در توان داشت از او مى گرفتيم، و نسبت به بقيه تا هنگام توانائيش به او مهلت مى داديم!» (وَ لَو أَقَامَ لاََخَذْنَا مَيْسُورَهُ، وَ انْتَظَرْنا بِمَالِهِ وُفُورَهُ).
آرى اين دستور قرآن کريم است که مى فرمايد: (وَ اِنْ کانَ ذُو عُسْرَة فَنَظِرَةٌ اِلى مَيْسَرَة)(2) «هرگاه بدهکار در زحمت باشد او را تا هنگام توانائيش مهلت دهيد». هيچ کس باور نمى کند که على برخلاف دستور قرآن در مورد او رفتار کند، بنابراين او نمى توانست بهانه بياورد که نسبت به باقيمانده بدهى خود از سوى امام(عليه السلام) وحشت داشتم!
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که چرا امام (عليه السلام) در مقابل اين کار انسانى «مصقله» باقيمانده بدهى او را نبخشيد؟ و فرمود در انتظار قدرتش مى مانديم؟ به يقين مصقله اين بدهى را براى منافع شخصى خود تحمل نکرده بود، بلکه براى يک کار انسانى بود.
پاسخ اين سؤال با توجه به يک نکته روشن مى شود که اگر امام (عليه السلام) اين کار را مى کرد سنّتى براى آينده مى شد، و هر فرماندار يا فرمانده لشکر به خود اجازه مى داد که اسيران را آزاد کند، و اين امر قطع نظر از جنبه هاى مادى در بسيارى از موارد براى جامعه اسلامى خطر آفرين بود، و به تعبير ديگر مدح و ثناخوانيش براى او مى شد و خطرش براى جامعه اسلامى!
اضافه بر اين، اين گونه بذل و بخشش از بيت المال پايه هاى بيت المال را سست مى کرد و خاطرات زمان عثمان در نظرها تجديد مى شد، در حالى که امام (عليه السلام) به مردم قول داده بود که آنچه را در زمان عثمان از بيت المال به ناحق به مردم بخشيده اند بازمى گرداند.
***
نکته ها:
1 ـ تاريخچه اسيران بنى ناجيه:
از جمله سؤالاتى که پيرامون خطبه بالا مطرح است اين است که مگر اسيران «بنى ناجيه» مسلمان نبودند، چگونه مى توان مسلمان را به اسارت گرفت، و او را در برابر فديه آزاد کرد؟!⬇️
↩️پاسخ اين سخن در ماجراى به اسارت گرفتن جمعى از «بنى ناجيه» بيان شد، جريان چنين است که شخصى به نام «خريت بن راشد» بر ضد اميرمؤمنان على (عليه السلام) قيام کرد و گروهى را گرد خود جمع آورى نمود، و دست به فتنه و فساد زد، به امام(عليه السلام) خبر دادند، امام «معقل بن قيس» يکى از ياران باوفايش را با گروه عظيمى به مقابله با او فرستاد، بعد از درگيريهاى متعدّد «خريت بن راشد» کشته شد، و گروهى از هوادارانش نيز در اين پيکار خونين به خاک افتادند، و گروهى هم اسير شدند که در ميان آنان مسلمان و غيرمسلمان بود، «معقل» مسلمانان را توبه داد و آزاد کرد، ولى غير مسلمين را که به حمايت «خريت بن راشد» برخاسته و در جامعه اسلامى بذر فساد مى پاشيدند آزاد نکرد، هنگامى که اين اسيران غيرمسلمان را به سوى امام(عليه السلام) مى آوردند به منطقه «اردشير خُرّه» رسيدند که در آنجا «مصقله» به عنوان فرماندار امام (عليه السلام) بود، اسيران دست به دامن «مصقله» شدند و او آنها را از معقل در برابر پرداخت غرامتى معادل «پانصد هزار درهم» گرفت و آزاد کرد.
«مصقله» در پرداختن اين غرامت که مربوط به بيت المال مسلمين بود، تعلّل مى ورزيد، امام (عليه السلام) کسى را به سراغ او فرستاد و او به کوفه آمد، و دويست هزار درهم را پرداخت و اظهار کرد که توانايى بر پرداخت بقيه را ندارد و انتظار داشت که امام (عليه السلام) بقيه را به او ببخشد.
امام (عليه السلام) موافقت نفرمود زيرا اگر در اين کار کوتاه مى آمد اوّلا اين کار بدعتى براى ديگران مى شد که اسيران را به اصطلاح بخرند و آزاد کنند، و بعد هم حق بيت المال را نپردازند، و ثانياً بخشش هاى عثمان از حقوق بيت المال در اذهان تداعى مى شد و چهره واقعى حکومت على(عليه السلام) که دفاع از حقوق بيت المال بود دگرگون مى شد.
عجب اين که يکى از دوستان «مصقله» به او پيشنهاد کرد که من باقى مانده بدهى تو را از کسانت جمع آورى مى کنم و به امام (عليه السلام) مى پردازم، او مخالفت کرد، و گفت: اگر عثمان يا معاويه طرف حساب من طلبکار بودند اين مبلغ را به من مى بخشيدند، همان گونه که به ديگران اموال زيادى از بيت المال را بخشيدند.
اينها همه نشان مى داد که شايد او از اوّل قصد جدّى براى پرداخت بدهى خود نداشت، و از نامه چهل و سوم نهج البلاغه، به خوبى استفاده مى شود که او عملا پيرو مکتب عثمان بود. به همين جهت قسمتى از بيت المال را در ميان اقوام و بستگان خود بذل و بخشش نمود! و در يک کلمه او از نظر فکرى و عملى از قماش معاويه بود نه شايسته دستگاه اميرمؤمنان على (عليه السلام) و شايد پيش از آن که به مقام برسد مرد صالحى بود ولى مانند بسيارى از افراد کم ظرفيت پس از رسيدن به مقام مسير خود را تغيير داد و دنياپرستى بر او غلبه کرد.
و به همين دليل عدالت امام (عليه السلام) را تحمّل نکرد و سرانجام به همفکران خود يعنى معاويه و هم دستانش پيوست و امام (عليه السلام) درباره او جمله هاى بالا را فرمود که اگر مى ماند ما به او مهلت مى داديم وحق بيت المال را عند القدرة و الإستطاعة از او مى گرفتيم.(3)
از آنچه در بالا گفته شد روشن مى شود که اسيران مزبور اسيران مسلمان نبودند.
2 ـ چرا سختگيرى؟!
سؤال ديگرى که در اينجا مطرح است اين است که چرا امام (عليه السلام) در اين گونه موارد سختگيرى مى فرمود؟
پاسخ اين سؤال نيز از آنچه در بالا آمد روشن مى شود که اوّلا امام سختگيرى نفرمود، بلکه فرمود: به او مهلت مى داديم تا به هنگام توانايى بدهى خود را بپردازد، ثانياً اين حق شخصى امام (عليه السلام) نبود که از آن بذل و بخشش کند، بلکه مربوط به بيت المال مسلمين بود که امام (عليه السلام) همواره نسبت به آن دقيق و موشکاف بود، و در عين سختگيرى رفق و مدارا را در جاى خود فراموش نمى کرد، و لذا در همين داستان مى خوانيم که بعد از فرار «مصقله» عده اى پيشنهاد کردند که اسيران آزاد شده بار ديگر به اسارت کشيده شوند، امام (عليه السلام) فرمود: هرگز چنين کارى صحيح نيست، آنها را «مصقله» باز خريد کرده، و آزاد نموده، بدهکار مصقله است نه آنها، آنها گناهى ندارند.(4)
***
پی نوشت:
1 ـ «بَکَّتَهُ» از ماده «بکت» (بر وزن بخت) به معنى زدن با عصا و مانند آن است، سپس به معنى توبيخ و سرزنش و غلبه بر ديگرى از طريق استدلال آمده است.
2 ـ سوره بقره، آيه 280.
3 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، جلد 3، صفحه 128 ـ 150، با تلخيص.
4 ـ همان مدرک.
#نهج_البلاغه_خوانی_باید_یک_مکتب_شود