#انس_بانهج_البلاغه
#انس_باامیرالمؤمنین
#نهج_البلاغه_خوانی_باید_یک_مکتب_شود
ان شاالله #بخش_نامه_های_نهج_البلاغه_راخواهیم_داشت
#روزهای_دوشنبه_چهارشنبه_ها
ثواب برکات نشر معارف اهلبیت علیهم السلام و کلام مولای متقیان را تقدیم به محضر چهارده معصوم سلام الله علیها میکنیم
⚘
📚نهج البلاغه/نامه۴۴/به زياد بن ابيه
💥#افشايتوطئهمعاويهنسبتبهزياد
اطلاع يافتم كه معاويه براي تو نامه اي نوشته تا عقل تو را بلغزد، و اراده تو را سست كند، از او بترس كه شيطان است، و از پيش رو، و پشت سر، و از راست و چپ به سوي انسان مي آيد تا در حال فراموشي، او را تسليم خود سازد، و شعور و دركش را بربايد، آري ابوسفيان در زمان عمر بن خطاب ادعايي بدون انديشه و با وسوسه شيطان كرد كه نه نسبي را درست مي كند، و نه كسي با آن سزاوار ارث است، ادعاكننده چونان شتري بيگانه است كه در جمع شتران يك گله واردشده تا از آبشخور آب آنان بنوشد كه او را از خود ندانند و از جمع خود دور كنند. يا چونان ظرفي كه بر پالان مركبي آويزان پيوسته از اين سو بدان سو لرزان باشد. (وقتي زياد نامه را خواند گفت به پروردگار كعبه سوگند كه امام (ع) به آنچه در دل من مي گذشت گواهي داد تا آنكه معاويه او را به همكاري دعوت كرد. (واغل) حيواني است كه براي نوشيدن آب هجوم مي آورد اما از شمار گله نيست و همواره ديگر شتران او را به عقب مي رانند، و (نوط مذبذب) ظرفي است كه به مركب مي آويزند، كه هميشه به اين سو و آن سو مي جهد، و در حال حركت لرزان است).
⚘ #نهج_البلاغه_نسخه_سعادت_بشریت
#جلسه_شصت_و_هشتم_دوشنبه_۱۰مهرماه_۱۴۰۲
#نامهها
#شرح_نامه۴۴
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه(۴۴)🔹
✉️نامه در یک نگاه:
سرچشمه این نامه آن است که امام(علیه السلام) با خبر مى شود که معاویه نامه اى به زیاد بن ابیه نوشته است که او را برادر واقعى خود بداند به این ترتیب که زیاد را فرزند نامشروع ابوسفیان معرفى کند که از زن بدکارى متولد شده، و از این طریق او را بفریبد و در چنگال خویش براى رسیدن به اهدافش قرار دهد.
امام(علیه السلام) به زیاد که در آن زمان از سوى آن حضرت به فرماندارى فارس منصوب شده بود هشدار داد که این برنامه شیطانى است که از سوى معاویه طراحى شده مبادا تو را بفریبد; هر فرزندى تعلق به پدر و مادرى دارد که در آن خانه متولّد شده است حتى نسبت نامشروع به ادعاى شخصى مثل ابوسفیان که زیاد از نطفه اوست ثابت نمى شود. هنگامى که نامه به زیاد رسید سخن امام(علیه السلام) را پذیرفت و آرام گرفت هرچند بعد از شهادت امام(علیه السلام) معاویه با همین نیرنگ به اضافه تهدید او را به سوى خود فرا خواند و زیاد به او پیوست.
از تواریخ استفاده مى شود که مادر زیاد، کنیز یکى از اطباى معروف عرب به نام «حارث بن کلده» بود که با برده اى به نام «عبید» ازدواج کرد و زیاد به حسب ظاهر نتیجه آن ازدواج بود لذا او را زیاد بن عبید مى گفتند; ولى چون پدرش غلام و برده ناشناخته اى بود بعضى ترجیح دادند که به او زیاد بن ابیه بگویند و ظاهرا خود او هم از این امر ابا نداشت; امّا بعدها که معاویه او را برادر خود خواند به او زیاد بن ابى سفیان گفتند! و به راستى انسان از این وقاحت در حیرت فرو مى رود که شخصى دعواى خلافت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) داشته باشد و با این صراحت کسى را به عنوان برادر ولد الزناى خود بخواند. شگفتى دیگر آن است که محیط چقدر آلوده بوده که زیاد بن ابیه این ماجرا را پذیرا شد.
مراقب باش عقل تو را نفريبند!
مطابق آنچه در کتاب تمام نهج البلاغه آمده، امام(عليه السلام) در آغاز اين نامه زياد بن ابيه را مخاطب قرار داده و او را تشويق به صبر و استقامت در مقابل وسوسه هاى اين و آن مى کند. سپس مى فرمايد: «اطّلاع يافتم که معاويه نامه اى براى تو نوشته تا عقلت را بفريبد (و گمراه سازد) و عزم و تصميمت را (در پايمردى بر وظيفه اى که بر عهده گرفته اى) سست کند و در هم بشکند. از او بر حذر باش که او به يقين شيطان است!»; (وَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ کَتَبَ إِلَيْکَ يَسْتَزِلُّ لُبَّکَ، وَيَسْتَفِلُّ غَرْبَکَ، فَاحْذَرْهُ، فَإِنَّمَا هُوَ الشَّيْطَانُ).
از اين تعبير و تعبيرات ديگرى که در نامه هاى پيشين گذشت به خوبى استفاده مى شود که مأموران اطّلاعاتى امام(عليه السلام) در تمام جوانب کشور اسلامى حضور داشتند و حتّى نامه اى خصوصى را که براى بعضى از فرمانداران از سوى دشمن مى رسيد به امام(عليه السلام) اطّلاع مى دادند تا به موقع جلوى خطر گرفته شود. امام(عليه السلام) در آغاز اين نامه به زياد بن ابيه هشدار مى دهد که معاويه شيطان است مراقب او باش.
سپس در توضيح آن مى افزايد: «او از پيش رو و پشت سر و از راست و چپ انسان مى آيد تا او را در حال غفلت تسليم خود سازد و درک و شعورش را غافل گيرانه بدزدد»; (يَأْتِي الْمَرْءَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ، وَعَنْ يَمِينِهِ وَعَنْ شِمَالِهِ، لِيَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ، وَيَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ.
سخن امام(عليه السلام) در اينجا برگرفته از آيه شريفه 17 سوره اعراف است که از قول شيطان نقل مى کند: «(ثُمَّ لاَتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمانِهِمْ وَعَنْ شَمائِلِهِمْ وَلا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرينَ); سپس از پيش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان مى روم; و بيشتر آنها را شکرگزار نخواهى يافت».
منظور اين است که شيطان براى فريفتن انسان ها از هر وسيله اى استفاده مى کند; گاه از طريق تطميع و زمانى تهديد، گاهى شهوات و هوا و هوس نفسانى و هنگامى از طريق آمال و آرزوها و پست و مقام و هدف. در همه اينها يک چيز مدّ نظر است و آن گمراه ساختن انسان و کشاندن او به ورطه هلاکت.
شيطانِ شام نيز از همين روش ها استفاده مى کند و سعى دارد هر کسى را از طريقى بفريبد و به سوى خود جلب کند و از وجودش در مسير شهوات خود بهره بگيرد...
🔹#ادامه_دارد...
🔹ترجمه و شرح نامه(۴۴)🔹
از يکى از عرفا سخنى نقل شده که مى گويد: در هر صبحگاهان شيطان از چهار سو به سراغ من مى آيد گاه از پيش رو مى آيد و مى گويد: (اگر گناه مى کنى) نترس خدا غفور و رحيم است من در برابر او اين آيه را مى خوانم که خدا مى گويد: «(وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدَى); و من هر که را توبه کند، و ايمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدايت شود، مى آمرزم» و گاه از پشت سر من ظاهر مى شود (و مرا دعوت به زياده طلبى در دنيا مى کند) و از ضايع شدن زندگى فرزندانم در آينده مرا مى ترساند من در برابر او اين آيه را يادآور مى شوم: «(وَما مِنْ دَابَّة فِى الاَْرْضِ إِلاّ عَلَى اللهِ رِزْقُها); هيچ جنبنده اى در زمين نيست مگر اينکه روزى او بر خداست»و گاه از طرف راست من مى آيد و مى گويد: کارى کن که ثناخوان ها و مداحان تو فراوان باشند. من در برابر او اين آيه را يادآور مى شوم: «(وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين); و سرانجام (نيک) براى پرهيزکاران است» و گاه از سمت چپ مى آيد و مرا به شهوات دعوت مى کند. من در برابر او اين آيه را مى خوانم: «(وَحيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ ما يَشْتَهُونَ); (خداوند درباه کافران سرکش و مغرورى که گرفتار عذاب در دنيا مى شوند مى فرمايد:) و (سرانجام) ميان آنها و خواسته هايشان جدايى افکنده شد».
براى اين چهار جهت که شيطان از سوى آن مى آيد روايتى ذکر شده که خلاصه آن چنين است: «شيطان از پيش رو مى آيد يعنى مسائل مربوط به آخرت را که در پيش دارد در نظر انسان سست مى کند و از پشت سر مى آيد و او را به جمع اموال از هر طريق بى آنکه حقوق شرعى آن را بپردازد و باقى گذاردن براى فرزندان و بازماندگان خود فرا مى خواند و از طرف راست مى آيد و امور معنوى را به وسيله شبهات و شک و ترديد در نظر او ضايع مى کند و از طرف چپ مى آيد و شهوات را در نظر او زينت مى دهد».آرى وسوسه هاى شياطين جنّ و انس که از هر درى براى گمراه ساختن انسان ها وارد مى شوند، اين گونه است.
در اينجا يک سؤال باقى مى ماند و آن اينکه چرا از جهت فوق و تحت (بالا و پايين) سخنى به ميان نيامده؟ بعضى گفته اند براى آن است که جهت بالا جهت رحمت است، زيرا پيوسته رحمت الهى از آن سو نازل مى شود و جهت پايين مايه وحشت است که اگر کسى از زير زمين سر بر آورد و انسان را به کارى دعوت کند از او مى ترسد و نمى پذيرد.اين احتمال نيز وجود دارد که شياطين به شکل معمولى انسان ها به سراغ او مى آيند و مى دانيم کسى از جهت فوق يا تحت به سراغ کسى نمى آيد بلکه از يکى از چهار جهت است.آن گاه امام(عليه السلام) سخن معاويه را در مورد ملحق ساختن زياد بن ابيه به خودش (به عنوان برادر حرام زاده) با دليلى منطقى ابطال مى کند و مى فرمايد: «(آرى) در زمان عمر بن خطاب ابو سفيان سخنى بدون انديشه از پيش خود و با تحريکى از تحريکات شيطان گفت (ولى اين سخن کاملا بى پايه بود) که نه با آن، نسب ثابت مى شود و نه استحقاق ميراث را همراه دارد»; (وَقَدْ کَانَ مِنْ أَبِي سُفْيَانَ فِي زَمَنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَلْتَة مِنْ حَدِيثِ النَّفْسِ، وَنَزْغَةٌ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ: لاَ يَثْبُتُ بِهَا نَسَبٌ، وَلاَ يُسْتَحَقُّ بِهَا إِرْثٌ).
تعبير امام(عليه السلام) به صادر شدن «فَلْتَة; سخن بى پايه و بدون انديشه» از سوى ابوسفيان اشاره به چيزى است که ابن ابى الحديد در شرح خود از کتاب استيعاب ابن عبدالبر آورده است که عمر، زياد را براى اصلاح بعضى از مفاسد که در يمن واقع شده بود فرستاد. هنگامى که زياد باز گشت خطبه اى نزد عمر (و جمعى از حاضران) خواند که همانند آن شنيده نشده بود اين در حالى بود که على(عليه السلام) و عمرو بن عاص و ابوسفيان حاضر بودند. عمرو بن عاص گفت: آفرين بر اين جوان! اگر از قريش بود بر عرب حکومت مى کرد! ناگهان ابوسفيان گفت: او از قريش است و من مى شناسم کسى را که نطفه او را در رحم مادرش نهاد. على(عليه السلام) فرمود: او چه کسى بوده؟ ابوسفيان گفت: من بودم. على(عليه السلام) فرمود: خاموش باش ابوسفيان! و در روايت ديگرى آمده است: فرمود: خاموش ابوسفيان اگر عمر بشنود سريعاً تو را مجازات خواهد کرد.در روايت سومى آمده است که عمرو بن عاص به او گفت: اگر مى دانى زياد فرزند توست چرا او را به خود ملحق نمى کنى؟ گفت: از اين جمعيت مى ترسم که پوست از سر من بکنند.روشن است که ابوسفيان هرگز نمى توانست به سبب عمل منافى عفتى که با مادر زياد داشت ثابت کند که حتماً نطفه اى که منعقد شده از ناحيه اوست، تنها به ظن و گمان تکيه کرد و با وقاحت و بى شرمى در حضور على(عليه السلام) و بعضى ديگر چنين سخنى را بر زبان راند و به همين دليل، امام(عليه السلام) در نامه بالا به زياد يادآور مى شود که اين گونه ادعاهاى شيطانى در اسلام معيار اثبات نسبت نيست و به همين دليل تو هرگز نمى توانى از ابوسفيان ارث ببرى...
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه(۴۴)🔹
🔺بر حذر داشتن از فریب معاویه🔺
هنگامى که غذا خورد و سر خود را بر بالش گذاشت خواهم آمد. من به سراغ ابوسفيان رفته ماجرا را به او گفتم. چيزى نگذشت که سميّه آمد و وارد بر او شد و تا صبح نزد او بود. هنگامى که سميّه بازگشت من به ابوسفيان گفتم چگونه بود؟ گفت: خوب بود... اين سخن به زياد گران آمد و از بالاى منبر گفت: اى ابو مريم به مادر مردم دشنام مده که به مادرت دشنام خواهند داد. در اين هنگام که سخن معاويه و گواهى طلبى او به پايان رسيد زياد برخاست مردم را خاموش کرد و حمد و ثناى الهى به جاى آورد سپس گفت: اى مردم! معاويه و شهود آنچه را شنيديد گفتند و من نمى دانم کدام حق بود و کدام باطل. لابد معاويه و شهود آگاه ترند به آنچه گفتند و بدانيد عبيد (پدرش) پدر نيکى بود امّا والى (ظاهراً اشاره به معاويه است) شخص صاحب نعمتى است. اين سخن را گفت و از منبر پايين آمد.
4. نگاهى به زندگى زياد بن ابيه:
همان گونه که قبلاً اشاره شد او در اصل زياد بن عبيد بود. پدرش برده و چوپان و مادرش سميّه کنيز حارث بن کلده، طبيب معروف عرب بود. گاهى او را به عنوان زياد بن ابيه و گاه زياد بن امه مى گفتند، زيرا پدرش برده بود و هيچ موقعيّت اجتماعى نداشت و بعد از آنکه معاويه او را به خود ملحق ساخت به او زياد بن ابى سفيان مى گفتند. از نوجوانى فردى هوشيار و سخنرانى بليغ بود. تولد او را در طائف در سال فتح مکّه و بعضى در سال هجرت و برخى در روز بدر گفته اند; ولى او هيچ گاه پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) را نديد و با اميرمؤمنان على(عليه السلام) در تمام جنگ هاى دوران آن حضرت و با امام حسن(عليه السلام) تا زمان صلح با معاويه همراه بود، بعدها معاويه او را فريب داد و به سوى خود برد. او در کوفه در ماه رمضان سنه 53 در سن 56 سالگى از دنيا رفت (و بعضى سن او را به گونه ديگرى ذکر کرده اند).
دوران زندگى او از دو دوران کاملا متفاوت تشکيل مى شود. دوران نخست که در مسير حق بود، مردى قابل اعتماد و مدير و مدبّر و به همين دليل على(عليه السلام) او را به فرماندارى فارس منصوب کرد. او منطقه را به خوبى اداره نمود و خراج را به خوبى جمع آورى کرد و براى اميرمؤمنان على(عليه السلام) فرستاد. اين جريان به گوش معاويه رسيد و سخت ناراحت شد. نامه اى به او نوشت که مضمونش اين بود: اگر نبود که قلعه هاى مستحکمى دارى و شب ها همچون پرندگان به آشيانه خزيده به آن پناه مى برى و چنانچه انتظارى که خدا مى داند من درباره تو دارم نبود، مانند سليمان مى گفتم: «(فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُود لاَّ قِبَلَ لَهُمْ بِها وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَهُمْ صاغِرُونَ); به سوى آنان بازگرد (و اعلام کن) با لشکريانى به سراغ آنان مى آييم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند; و آنان را از آن (سرزمين) با ذلّت و حقارت بيرون مى رانيم» و در ذيل آن شعرى نوشت که اشاره به مشکوک بودن نسب زياد داشت.
هنگامى که اين نامه به زياد رسيد برخاست و در ميان مردم خطبه اى خواند و گفت: عجيب است فرزند هند جگرخوار و سرچشمه نفاق (معاويه) مرا تهديد مى کند در حالى که ميان من و او پسر عموى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و همسر سيده نساء عالمين و پدر سبطين (امام حسن و امام حسين(عليهما السلام)) و صاحب ولايت و منزلت و اخوت رسول خداست با صد هزار لشکر از مهاجرين و انصار و تابعين. به خدا سوگند اگر اين جمعيّت (طرفداران معاويه) قصد سوئى کنند، مرا مرد شجاع شمشيرزنى خواهند يافت (که آن ها را در هم مى کوبد).
سپس نامه اى به اميرمؤمنان على(عليه السلام) نوشت و نامه معاويه را با نامه خود براى آن حضرت فرستاد. امام(عليه السلام) در پاسخ او چنين نوشت: «اما بعد از حمد و ثناى الهى من تو را والى آن سرزمين کردم و شايسته اين مقام مى ديدم. آرى ابوسفيان در ايام عمر سخن بى پايه و مايه اى گفت که نشانه گمراهى و دروغ بود (و ادعا کرد که تو فرزند نامشروع او هستى) چيزى که نه استحقاق ميراث مى آورد و نه نسب محسوب مى شود. بدان معاويه مانند شيطان رجيم است که از هر سو به سراغ انسان مى آيد. از پيش رو و از پشت سر، از طرف راست و از طرف چپ، از او برحذر باش، از او برحذر باش، باز از او برحذر باش».
اما دوران دوم کاملا با دوران پيش متفاوت و يکصد و هشتاد درجه با آن فرق دارد. زمانى که معاويه او را به وسيله مغيرة بن شعبه فريب داد و از نقطه ضعف او که حبّ جاه و مقام بود سوء استفاده کرد. وى پس از داستان صلح امام حسن(عليه السلام) او را به سوى خود برد و برادر خويش و (فرزند نامشروع ابوسفيان) معرفى کرد و حکومت فارس را همچنان به او سپرد و پس از آن مقام برترى به او داد و حکومت کوفه و عراق را به او بخشيد. او هم براى تثبيت حکومت خود و مبارزه با قيام هاى مردمى بر ضد معاويه و طرفداران او شروع به کشتار بى گناهان کرد.
ادامه⬇️
⬆️مخصوصاً شيعيان را هر کجا مى شناخت به قتل مى رساند و جنايات بى شمارى مرتکب شد که روى او را در تاريخ اسلام کاملا سياه کرد، از جمله «حجر بن عدى» آن مرد شجاع و باايمان را که از شيعيان خالص على(عليه السلام) بود و همه جا به نيکى و پاکى شهرت داشت و از صحابه معروف پيامبر(صلى الله عليه وآله) محسوب مى شد با جمعى از يارانش دستگير کرد و به سوى شام فرستاد و معاويه هم آنها را در سرزمين مرج عذراء به قتل رسانيد و به اين ترتيب ورق سياه ديگرى بر اوراق تاريک پايان زندگى خود افزود. کار به جايى رسيد که حسن بصرى که رابطه چندان خوبى با على(عليه السلام) نداشت درباره او چنين گفت: معاويه سه کار کرد که اگر تنها يکى از آنها را انجام داده بود براى هلاکت او کافى بود: نخست حکمرانى بر اين ملت به وسيله گروهى از سفيهان و ناآگاهان. دوم ملحق ساختن زياد به خود، در حالى که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) فرموده بود فرزند به شوهر تعلق دارد و سهم مرد زناکار سنگ است و ديگر کشتن حجر بن عدى. واى بر او از سوى حجر و ياران حجر.
ما هم مى گوييم: پناه بر خدا از سوء عاقبت و گرفتار شدن انسان در چنگال شياطين جن و انس و جان دادن در حال کفر و ضلالت و جنايت.
🔹 #پایان_نامه۴۴🔹
#نهج_البلاغه_خوانی_باید_یک_مکتب_شود
مداحی آنلاین - لبیک یا رسول الله - میثم مطیعی.mp3
7.32M
🌺 #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)
💐دلبر و دلدار یا رسول الله
💐قافله سالار یا رسول الله
🎙 #میثم_مطیعی
👏 #سرود
👌فوق زیبا
@brjko1402
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴امروز تو قم میخواستم سوهان سوغاتی بگیرم به این مشکل برخورد کردم😩😂😁
✅ #محمــد ص💚👌
ماشاءالله به نام محمد و....👏👌عشق محمد مرا بس است و آل محمد💚😍
@brjko1402
🌺🌺 خجسته میلاد پیام آور بزرگ رحمت، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی، صلی الله علیه و آله و سلم
🌺و همچنین میلاد فرخندهی ششمین کوکب تابناک آسمان امامت، رئیس والاقدر مکتب تشیع، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، بر حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ونایب برحقشان و همچنین برشما اعضای فرهیخته وبزرگوارمبارک باد
@brjko1402
دو وجه الله ربانی دو سر الله سبحانی
دو رخسار سماواتی دو انسان خدا سیما
دو عیسی دم دو موسی ید دو حسن خالق سرمد
یکی صادق یکی احمد یکی عالی یکی اعلا
میلاد باسعادت و سراسر نور رحمة للعالمین نبی مکرم اسلام پیامبر مهربانی ها خاتم الانبیا و سید الاوصیا محمد مصطفی( صلی الله علیه و آله و سلم ) و ششمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت رئیس مکتب و مذهب شیعه صادق آل محمد آقا امام جعفر صادق (علیه السلام ) را به ساحت مقدس امام زمان (عج ) و تمام دوستداران اهل بیت( علیهم السلام ) تبریک عرض مینماییم 🌹🌹🌹
@brjko1402
37.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مولودی حاج محمود کریمی شب میلاد با سعادت نبی مکرم اسلام(ص) و امام صادق ( ع) 🌹🌹🌹
@brjko1402
در ارض و سما جلوۀ توحید، مبارک
ای اهـل ولا اهل ولا، عیـد، مبارک!
بــا چـرخ بگـویید فـرو ریـز ستاره
با مـاه بگوییـد که خورشید مبارک
ای مردم عالم شب میلاد محمد
رویی که درخشید و ندیدید، مبارک
در هفـدهم ماه، مـه چـارده سر زد؛
یـا نـور خـداوند درخشیـد، مبارک
ای مکـه قدمگـاه پیمبر شدی امشب
ای آمنه تبریک! که مادر شدی امشب
ای اهل جهان گوش به فرمان محمّد
این پنج کتب آمـده در شـأن محمّد
خواهید که در دامـن بیگانـه نیفتید
آرید همـه دسـت بـه دامـان محمّد
والله قسـم سـوی خداونــد نبـاشد
راهی به جز از عترت و قرآن محمّد
بایـد ز علی مثـل نبـی کرد اطاعت
چون غیر علی نیست کسی جان محمّد
روزی که نبی بود و خدای ازلی بود
والله علی بود و علی بود و علی بود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
جشن خدابه وسعت دنیامبارک است
تکرار عید دیگـر «طاهـا» مبـارک است
در لیلــــۀ ولادت پیغمبــــر عظیــــم،
میلاد علم و دانش و تقوا مبارک است
بـر «باقـرالعلـوم» کـه آیینـۀ خداست؛
دیــدار روی حیِّ تعالـی مبـارک است
عیــدِ ولادتِ ششمیـن حجّـت خــدا،
براحمد و به حیدر و زهرا مبارک است
آیین مـاست جعفــری از لطـف کبـریا
این عیدعید ماست که برما مبارک است
ما در پناه عترت و قرآن و احمدیم
زیـر لـــوای صــادق آل محمّـدیم
یـا باقـرالعلــوم! الهــی امـــام علــم
تابید روی دست تو امشب تمام علم
براین پسر که صادق آل محمّد است
تـا بامــداد روز قیــامت، ســلامِ علم
وقتـی زبان او به سخن باز میشود؛
پر میکشد به اوج سماوات،نام علم
بــر سینـۀ مقــدس نــورانیَش درود؛
آن سینهای که آمده بیتالحرامِ علم
میجوشـد از عقیق لبش گوهر کمال
در میشود به درج دهانش کلام علم
اسعد الله ایامکم یا صاحب الزمان (عج )
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@brjko1402
پروردگارا
به حق نبی مکرم اسلام رسول الله( ص) و رئیس مکتب و مذهب شیعه آقا امام صادق (ع) ظهور فرزند گرامی ایشان آقا امام زمان (عج ) را برسان و مابقی غیبتش را بر ما ببخش.
آمین یا رب العالمین
@brjko1402