یژه جلسات تفسیر ایشان در مسجد کرامت و امام حسن که پوششی بود برای بیان معارف انقلابی، ضبط و صورتجلسه میشد. سرانجام در دىماه ۱۳۵۳، ساواک پس از ورود به منزل آیتالله خامنهاى در مشهد و تفتیش خانه، ایشان را دستگیر و بخشی از کتابها و دستنوشتههای ایشان را ضبط کرد. این دوره که سختترین دوره زندانی آیتالله خامنهای بود در در زندان کمیتهی مشترک ضدخرابکاری در تهران سپری شد: «روزهای سختی را در سلول سپری کردم که گرانی آنها را جز کسانی که طعم آن را چشیدهاند درک نمیکنند... شکنجهی روحی و جسمی، غذای روزان و شبان ما بود. فریاد زندانیان در زیر شکنجه گوش را میخراشید و در بعضی از شبها تا صبح ادامه داشت. شیوهی شکنجهگران نیز بسیار حسابشده و ماهرانه بود. همهچیز در این زندان، خرد کردن روحیه و شخصیت زندانی را هدف گرفته بود.»[۲۰] به تعبیر آیتالله خامنهای، «گذران یک ماه در سلول انفرادی مساوی با یک سال در زندان عمومی است؛ اما در اینجا میگویم، یک روز بازجویی مساوی با گذران یک سال در سلول انفرادی است.»[۲۱]
خمینیِ مشهد
آیتالله خامنهای، یکی از بازجوهای خود را به خاطر شباهت با حاکم وقت مصر، «انورسادات» نام گذاشته بود: «مرا به داخل اناق برد و روی صندلی نشاند و گفت: سرت را بردار. یعنی پیراهن را بردار. دیدیم بازجوی پرونده من است. نام او را انورسادات گذاشته بودم. شباهتهایی به هم داشتند. روبرویم ایستاد و شروع کرد به سوال: سوالهای معمولی. من هم جواب میدادم. در همین بین در اتاق باز شد، مردی سرش را داد تو و از [انورالسادات] پرسید: چای داری دکتر؟ دکتر و مهندس، عنوان بازجوها بود که با آنها یکدیگر را صدا میکردند؛ و این از عقده حقارت و پسماندگی آنها ناشی میشد. با سوال «چای دارید؟» میخواست تظاهر کند که ورودش طبیعی است، [اما اینطور نبود.] داخل شد. در حالی که وانمود میکرد از دیدن من تعجب کرده، پرسید: این چیه؟ «این چیه» سوال معروف زندان بود. هرگز ندیدم بازجویی بپرسد: این کیه؟ [انورالسادات] گفت: خامنهای از مشهد. او گفت: عجب! این همان کسی است که میخواهد خمینی مشهد باشد؟! مرد خطرناکی است! سپس سرش را تکان داد و گفت: خامنهای! از اینجا خلاصی نداری. بعد پرسید: تقیه و توریه چیه؟ و رو به بازجو ادامه داد: اینها تظاهر به کاری میکنند که کار واقعیشان نیست و اسمش را تقیه میگذارند. مطالب غیرواقعی میگویند و نام آن را توریه میگذارند. حق داشت. ما از دستگاه حاکم تقیه میکردیم و از این موضوع خیلی ناراحت بود. تقیه، خندقی بود کشیده شده میان ما و دستگاه حاکم. حکومت از مقابله با آن عاجز بود. من ساکت بودم، اما وقتی اصرار او را به شنیدن تعریفی از این اصطلاح دیدم پاسخ ساده و مناسب شرایط دادم. گفت: نه؛ این طور نیست. و شروع کرد به تهدید. از همان زمان که وارد اتاق شده بود ترسیده بودم. احساس میکردم میخواهد اذیتم کند. تهدیدش ترسم را زیاد کرد. سرم را بلند کردم و در چهرهاش خیره شدم. دیدم چهره سگی که به خوابم آمده بود، روبرویم ایستاده است. [این قدر شباهت؟] به سرعت تصاویر خوابی که دیده بودم در ذهنم نقش بست. حمله سگ.... پارس شدید... ایستادنش... اذیت نکردنش. آرامش عجیبی بر من حاکم شد و به کلی آسوده شدم. یقین کردم این مرد نمیتواند مرا اذیت کند؛ و چنین هم شد. بازجویی ساعتها به درازا کشید. تعداد آنها به هفت رسید. از همه طرف دورهام کردند، ولی آسیبی به من نزدند.» این بازجویی در جلسههای بعدی ادامه یافت؛ با ضرب و شتم، کتک و انواع شکنجه.[۲۲]
پس از آزادی از ششمین زندان در شهریور ۱۳۵۴، آیتالله خامنهای با مجازات تازهای روبرو شد: تبعید. ایشان را از آن سال تا پیروزی انقلاب دوبار تبعید کردند.
«حاکمیّت اسلام» آرزوی ما بود
حالا با گذشت بیش از پنجاه سال از نخستین دستگیری و زندان آیتالله خامنهای، و سی و اندی سال از بهار آزادی در بهمن ۵۷، آنچه پیش روی ماست سرمایهای فراهمآمده و عمارتی بالارفته بر خونهایِ شالودهافکن شهدا در شکنجهگاهها و زندانهای زور پهلوی. راوی آن روزهای رنج و آرزو، اگرچه هیچگاه خاطرات تلخ فریادها و نالهها را فراموش نمیکند، اما از این آرزوی برآوردهشده به خود میبالد: «ما مىخواهیم در راه دین خدا سیلى بخوریم. ما شکنجه شدن در راه دین خدا را افتخار مىدانیم؛ مایهى اعتلا مىدانیم؛ آن را جواب خدا در شب اول قبر مىدانیم؛ آن را جواب خدا در قیامت مىدانیم. شوخىمان که نمىآید! مبارزه براى دین خداست؛ براى اعتلاى کلمهى حق است.»[۲۳] اعتلای کلام حق در جمهوری اسلامی، و پاسداشت آن نسل مجاهد و این یادگار حکومت انصار خدا در زمین، جز با به یاد داشتن مختصات آن آرزو محقق نمیشود: «حاکمیّت اسلام آرزوی همه کسانی بود که در دوران محرومیّت از حاکمیّت الهی، در غربت مردند و در شکنجهگاهها رنج کشیدند و آرزو کردند که خدای متعال به آنها فَرَج دهد. باید با همه توان از این محافظت
کرد.»[۲۴]
[۱] . هدایتالله بهبودی، شرح اسم، ص۲۴۹
[۲] . ۱۳۹۳/۱۰/۱۷
[۳] . ۱۳۸۲/۰۳/۰۷
[۴] . ۱۳۷۰/۰۲/۰۶
[۵] . ۱۳۷۷/۰۲/۲۲
[۶] . حادثه حمله عمال رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه در دوم فروردین ۱۳۴۲ اتفاق افتاد که خشم انقلابی امام را برانگیخت و حوزهها نسبت به دستگاه، انتقامجوتر و متحدتر کرد.
[۷] . هدایتالله بهبودی، شرح اسم، ص۱۳۶
[۸] . هدایتالله بهبودی، شرح اسم، ص۱۷۶
[۹] . آیتالله خامنهای در رأس جمعی از طلاب به منزل آیتالله میلانی رفت و از ایشان برای حمایت از آقای قمی و محکوم کردن تبعید وی، درخواست اقدام (همچون تعطیل کردن نماز جماعت و صدور اطلاعیه) نمود.
[۱۰] . هدایتالله بهبودی، شرح اسم، ص۲۶۳
[۱۱] . هدایتالله بهبودی، شرح اسم، ص۳۵۵
[۱۲] . هدایتالله بهبودی، شرح اسم، ص۳۵۶
[۱۳] . هدایتالله بهبودی، شرح اسم، ص۳۷۳
[۱۴] . هدایتالله بهبودی، شرح اسم، ص۴۳۸
[۱۵] . هدایتالله بهبودی، شرح اسم، ص۴۴۰
[۱۶] . هدایتالله بهبودی، شرح اسم، ص۴۹۵
[۱۷] . هدایتالله بهبودی، شرح اسم، ص۴۹۵
[۱۸] . هدایتالله بهبودی، شرح اسم، ص۴۴۴
[۱۹] . این روحانی بزرگوار، بعداً در سال ۱۳۶۱ و در عملیات فتحالمبین به شهادت رسید.
[۲۰] . هدایتالله بهبودی، شرح اسم، ص۵۲
[۲۱] . هدایتالله بهبودی، شرح اسم، ص۵۲۹
[۲۲] . هدایتالله بهبودی، شرح اسم، ص۵۳۳و ۵۳۴
[۲۳] . ۱۳۷۱/۰۵/۱۹، بیانات در جمع مسؤولان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران جمهورى اسلامى ایران
[۲۴] . ۱۳۷۴/۰۳/۲۵، بیانات در دیدار یگانهای حاضر در مانور عاشورا
6022b8f689098_41369796.
2.5M
ایران سربلند با صدای سالار عقیلی
🌼@bshmk33
🔴 ظریف دست بردار نیست.
✍️ #محمدحسن_قدیری_ابیانه
🔹 او غرب را از روی کار آمدن دولت انقلابی میترساند
تا از اصلاحطلبان در انتخابات ۱۴۰۰ حمایت کنند.
🔸 اقدام ظریف در ترغیب غرب به حمایت از جناحش در انتخابات داخلی خیانت و جرم است
✅ رویترز:
دیپلمات ارشد ایرانی از بایدن خواست تا به توافق هستهای برگردد
🔹 وزیر خارجه ایران به دولت بایدن هشدار داد اگر سریع وارد عمل نشود و تحریمها را تا 21 فوریه لغو نکند، بر اساس قانون تصویب شده در مجلس ایران، مواضع هستهای دولت سختتر خواهد شد.
🔸 ظریف همچنین به انتخابات ماه ژوئن در ایران اشاره کرده و گفته اگر یک رئیس جمهور تندرو انتخاب شود، این میتواند توافق هستهای را بیشتر به خطر بیندازد.
✅ ظریف دشمنان خارجی را از مجلس انقلابی و دولت انقلابی آینده می ترساند
💢 آیا این خیانت به نظام و انقلاب نیست!!!!
#سیاسی
🌼@bshmk33