🔷🔹🔹
#معـــــرفے_شهیـــــد
●نام⇦ خلیــــل فاتـــــح آقبلاغ
●تولد⇦ ۱۳۴۲
●شهادت⇦ ۱۳۶۲/۲/۲۱
●محل تولد⇦ تبریز
●مزار شهیـــد⇦ اردوگاه موصل ۲ عراق
🔻محل شهادت: عراق - اردوگاه موصل
🔺براثر شکنجه های سربازان بعثی عراقی در زندان موصل عراق
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌷به یاد شهدا🌷
🔷🔹🔹 #معـــــرفے_شهیـــــد ●نام⇦ خلیــــل فاتـــــح آقبلاغ ●تولد⇦ ۱۳۴۲ ●شهادت⇦ ۱۳۶۲/۲/۲۱ ●محل تول
🇮🇷فرازےازوصیتـــــنامہ🇮🇷
🔹انسان برای ماندن و زندگی کردن دائمی در دنیا آفریده نشده است، انسان باید از فراز و نشیبها عبور کند و سرانجام خدا را ملاقات کند.
🔹اینجا نه جای ماندن است و نه ارزش ماندن را دارد؛ آن هم زمانی که اسلام مورد تجاوز و هجوم جهانخواران و ایادیشان قرار گرفته است.
🔹باید شهادت و مرگ سرخ را برگزید تا برای همیشه از مرگ سیاه رهایی یافت.
🔹برادران تنها قرآن و خط امام خمینی است که می تواند ما را از انحرافات فکری رهایی داده و به سوی اللّه رهنمون گردد.
🔹مادر اگر شهادت نصیبم گردید در درب بهشت منتظرت هستم.
🔹من خواهر ندارم به خواهران حزب اللهی یک پیام دارم؛ زینبی باشید وحجاب خود را حفظ نمایید.
🔻 فرمانده گردان شهید مدنی لشکر مکانیزه 31عاشورا (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
#شهیـد_خلیــــل_فاتـــــح_آقبلاغ
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 فیلم | ویدئوی منتشر نشده از عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر)
🌴 اردیبهشت ماه ۱۳۶۱
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷ماه رمضان در جبهه ها🇮🇷
🔹بچه شهرستان بود. انگار از استانهای جنوبی آمده بود و حسابی لهجه غلیظ داشت و کمتر با کسی همکلام میشد.
🔸آرام میآمد و آرام میرفت. وقت سحر و افطار که میشد گوشهای مینشست و به بقیه نگاه میکرد. غذایش را نصفه میخورد و نیمه دیگرش را دست نخورده در سفره می گذاشت برای بچههای کرمانشاهی که میتوانسنتد روزه بگیرند تا سحر چیزی برای خوردن داشته باشند.
▪️ یک روز کتاب قرآنی که همواره به همره داشت اتفاقی دست ما افتاد ، کاغذی وسطش بود، بَر روی آن نوشته شده بود:
" خدایا من که مسافرم، مسافر راه نجات خاک تو، خودت روزه را بر مسافر واجب نکردی، دلم سخت برای روزه گرفتن تنگ میشود. تنها میتوانم غذایم را با همرزمانم تقسیم کنم. در ثوابشان شریکم کن اگر شهید شدم..."
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
پیامدهای اختلاط با نامحرم
منبع: دختران و مزاحمت ها، ص 53
تألیف محمود اکبری
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :3⃣3⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
خیلی گرم بود،بازداشتگاه پنکه سقفی نداشت.عراقیها از جای حلقه پنکه سقفی سلول آخری که ابعادش از دیگر سلولها بزرگتر بود،برای آویزان کردن اسرایی که در بازجویی هجقیقت را نمیگفتند،استفاده میکردند.جیره بندی که کردند،سهمیه آب امشب من یک لیوان شد.آب لیوانم را با قاسم فقیه نصف کردم.از قاسم خواستم سهمیه آبش را زیر پایمان بریزد،تا جای خوابمان خنک باشد.هرچند خنکی زودگذری بود،اما در آن گرما دلچسب بود.
سرنگهبان وارد بازداشتگاه شد و اسم مرا خواند.فرمانده بازداشتگاه انگشت شصت دستش را به فانوسقهاش قلاب کرده بود و دود سیگارش را از بیرون میداد.
- انت ناصر سلیمان منصور؟!
-نعم سیدی !
- تو استخبارات کار میکردی؟!
بند دلم ناگهان پاره شد.سرنگهبان بیرون درِ زندان مرا تحویل دژبان دیگری داد.دو دژبان کلاه قرمز مرا بردند.مرا از سالنی طولانی به عرض دو متر عبور دادند.طول آن بیشتر از پنجاه متر میشد.از درهای آهنی که هرکدام کمتر از نیم متر با دیگری فاصله داشت،فهمیدم زندان انفرادی است.وارد یک سلول مانده به آخر شدم،سلول فقط جای خواب یک نفر را داشت.بیش از شش، هفت ساعت کسی سراغم نیامد.گرسنه بودم و تشنه،بیشتر تشنه بودم.فک میکنم یکی،دو ساعتی از اذان ظهر گذشته بود.جهت قبله را نمیدانستم.با تیمم و بدون مهر نمازم را رو به چهارطرف سلول خواندم.بعد از نماز، خوابم برد.با باز شدن در سلول از خواب پریدم.نمیدانم چقدر زمان گذشته بود با اشاره و صحبت زندانبان فهمیدم میگوید باید با او بروم.مرا به اتاق بزرگی که در همان قسمت ورودی راهرو بود،بردند.وارد اتاق که شدم،سه نفر بودند.افسرعراقی که درجه نظامی نداشت،پرسید: «انت ناصر سلیمان منصور؟!»
- نعم سیدی !
- شما در المیمونه گفتید،تو واحد اطلاعات یگانتون کار میکردید،درسته؟!
- بله درسته!
با خود گفتم: «جنگ تمام شده،یه نیروی اطلاعات و عملیات که اطلاعاتش به درد عراقیها نمیخوره.» افسر بازجو شروع به مقدمه چینی کرد و گفت: «جنگ دیگه تموم شده.اطلاعات نظامی مناطق جنگی سوخته.اون چیزی که برای ما مهمه اطلاعات آدمهای شما تو خاک عراقه! اون اطلاعات سوخته نیس!نیروهای اطلاعات و شناسایی شما تو ایام جنگ بری شناسایی میومدن تو خاک عراق،وارد خاک ما که میشدند بعضی وقتها روزها و ماهها تو خاک ما میموندن.بیشتر اونا عوامل و بستگان مجاهدین عراقی لشکر ۹ بدر هستند.نیروهای اطلاعات یگان شما توی روستاهای سلف ،الحمدان، سلفالدین ،حمیدان و . . . هم آدم داشتند.اونا این جاهایی که اسم بردم خونهی کیا میرفتند،ما اسم اونایی که به شما جا میدادند رو میخوایم.همینطور نام دقیق روستاهاشون رو!»
مانده بودم چه بگویم، که ادامه داد: «به سوالمون جواب بده،دروغ هم نگو.نمیتونی بگی نمیدونی!»
وقتی این صحبتها را از زبان بازجوها شنیدم.فهمیدم استخبارات عراق بعد از جنگ فراغتی پیدا کرده تا با مجاهدین عراقی،بستگان و دوستان آنها که در سالهای جنگ با ایران همکاری میکردند تسویه حساب کنند. افسر بازجو درست میگفت.اینکه بچههای اطلاعات و عملیات یگانهای سپاه،با کمک مجاهدین عراقی لشکر ۹ بدر به شناسایی اماکن نظامی دشمن میرفتند و در عراق روزها و ماهها پناه داده میشدند،درست بود.
به افسر بازجو گفتم: . . .
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 دلنــوشتــــــــــہ 🇮🇷
🔴 #دلنوشته_تخریبچی_شهید
💠 میخواستم بزرگ بشم، درس بخونم و مهندس بشم، خاک رو آباد کنم
زن بگیرم، مادر و پدرم و ببرم کربلا
دخترم و بزرگ کنم ببرمش پارک، تو راه مدرسه با هم حرف بزنیم...
خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم..
💠 خب نشد، باید میرفتم از مادرم ، پدرم، خاکم، ناموسم، دفاع میکردم !!
🔹رفتم که دروغ نباشه
احترام کم نشه
همدیگر رو درک کنیم
ریا از بین بره
دیگه توهین نباشه
محتاج کسی نباشیم
الان اوضاع چطوره؟؟؟
●تخریبچی نوجوان
#شهیـد_کاظـــــم_مهدیـــــزاده🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌷به یاد شهدا🌷
🔷🔹🔹 #معـــــرفے_شهیـــــد ●نام⇦ مسعـــــود پیشبهـــــار ●تولد⇦ ۱۳۴۱ ●شهادت⇦ ۱۳۶۱/۲/۲۱ ●محل تولد⇦
🔴 توانگری نه به مال است پیش اهل کمال...
🔶 یک بار ندیدم که از من لباس نو بخواهد، میگفتم: عزیزم، تو پدر نداری این لباسها را میپوشی، در و همسایه دلشان به حالت میسوزد.
🔸میگفت: من از دوستانم خجالت میکشم که لباس نو و گران قیمت بپوشم.
🔸همه دوستانش بچههایی فقیر بودند. همیشه با ندارها دوست میشد، همیشه غصه دوستان فقیرش را میخورد، لباسش را میداد به آنها و میآمد خانه.
🔸میگفتم: مادر لباست کو؟ میخندید. میدانستم که باز به یکی از بچههای فقیر داده است.
راوی 👈 مادر شهید
🔻جوانترین سردار سرلشڪــــر
#شهیــد_مسعـــــود_پیشبهـــــار
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
💠نکات کوتاه ماه مبارك رمضان در کلام استاد #عالی
✅بهترین عمل در ماه مبارک رمضان توصیه به #تقوا بود. عرض کردیم تقوا در واقع یک سیستم #محافظت و ایمنی است که روح پیدا میکند و میتواند در مقابل تهدیدها و خطرهایی که روح را مریض میکند، #روح را میمیراند، خود را نگه دارد. تقوا #واکسینه کردن روح است که صرفاً با گوشهگیری به دست نمیآید، انسان باید کارهایی را انجام دهد تا بتواند آن سیستم حفاظتی خود را به دست بیاورد، یک دستور العملهایی را باید در روح خود ایجاد کند.
🌷در توضیح اینکه چطور تقوا به دست میآید، انسان باید #ملتزم به دستورات خدا باشد. آن مقداری که از امر و نهیهای خدا میداند واقعاً پایبند باشد، سعی کند به آن پایبند باشد. ممکن است یک جا اشتباه کند، خدایی ناکرده بعضی از دستورات الهی، اوامر و نواهی خدا… ممکن است یک جا اشتباه کند، امّا #سعی او بر این است که انجام دهد.
🌙 #رمضان_الکریم
📝 #نکات_عالی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 آیه های خودمانی 🇮🇷
حمله شیطون
شما تصمیم بگیر خوب باش، مطمئن باش راه برات باز میشه. اما یادت باشه تا میای خوب بشی شیطون دست به کار میشه و بهت حمله میکنه. یهو میبینی از چپ و راست از بالا و پایین شرایط برات طوری جور میشه که بد بشی. شیطان دوست نداره آدمها خوب بشن، واسه همین تا تصمیم میگیرن خوب بشن هزار تا راه گناه میذاره جلوشون. همون روز اول که خدا شیطونو طرد کرد شیطون گفت برای گمراه کردن آدمها:
لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ
از جلو و عقب و راست و چپ سراغ آنها میروم
(بخشی از آیه 17 اعراف)
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠🔹🔹
#ڪلیپ
📌به یاد تمامی شهدای ۸ سال دفاع مقدس و به یاد مدافعان حرم بیبی زینب و به یاد تمام شهدای امنیت و امربهمعروف و نهیازمنکر و ....
#شهدا_شرمندهایم
#یـادشون_بـا_ذڪـر_صـلـوات
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
💐💐💐
غروب ماه رمضان بود ابراهیم آمد در خانه ما و بعد از سلام و احوالپرسی یک قابلمه از من گرفت، بعد داخل کله پزی رفت...
به دنبالش آمدم و گفتم: "ابرام جون کله پاچه براى افطاری! عجب حالی می ده؟!" گفت: "راست می گی، ولی براى من نیست"
یک دست کامل کله پاچه و چند تا نان سنگک گرفت وقتی بیرون آمد ایرج با موتور رسید ابراهیم هم سوار شد و خداحافظی کرد...
با خودم گفتم لابد چند تا رفیق جمع شدند و باهم افطاری می خورند از اینکه به من تعارف هم نکرد ناراحت شدم فردای آن روز ایرج را دیدم و پرسیدم: دیروز کجا رفتید؟
گفت: "پشت پارک چهل تن، انتهای کوچه، منزل کوچکی بود که در زدیم و کله پاچه را به آن ها دادیم چند تا بچه و پیرمردی که دم در آمدند خیلی تشکر کردند ابراهیم را کامل می شناختند آن ها خانواده ای بسیار مستحق بودند بعد هم ابراهیم را رساندم خانه شان..."
برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
سبک زندگی
✍تمرین برای مقابله با هوای نفس:
🔸عفت تنها برای زنان نیست و مردان نیز وظیفه دارند این مسأله مهم دینی را رعایت کنند. کسی که عفیف و پاکدامن است، لذت عفت خود را بیش از آنکه از چشم و گوش بچشد، از دل خود خواهد چشید.
💠 وأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى . فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى 📚سوره نازعات 40-41
🔅و امّا آن كس كه از جاه و مقام پروردگار خود ترسيده باشد و نفس را از هوي و هوس بازداشته باشد، قطعاً بهشت جايگاه ( او) است.
🔹بهشت با سختی ها و جهنم با شهوات پوشیده شده
🔸انسان با رعایت عفت تمرین می کند که برده ی هوای نفس خود نشده و قدرت مقابله با وسوسه های نفسانی و شیطانی را در خود پرورش می دهد.
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :4⃣3⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
به افسر بازجو گفتم: «من نمیدونم اونهایی که مییومدن توی خاک عراق،کجا میرفتن، این اطلاعات اسرار محرمانه و طبقهبندی شده جنگ بود،من نمیدونم!» با چشمان از حدقه درآمدهاش نگاهم کرد،بلند شد به طرفم آمد و یقهام را گرفت،از روی صندلی بلندم کرد و کشیدهای محکم خواباند توی گوشم.
- چطور ممکنه کسی تو اطلاعات و عملیات یگانش کار کنه،ولی ندونه دوستان و همکارانش تو خاک عراق کجا میرفتن.شبها خونه کیا میخوابیدن و . . .
- من تو اطلاعات،دیدهبان بودم.همیشه بالای دکل بودم،کار دیدهبان مشخصه!
- قرار شد با ما روراست باشی و دروغ نگی؟!
- دروغ نمیگم، به خدا قسم من دیدهبان بودم.
- فرمانده اطلاعات یگانتون کی بود؟!
- ولی عزت اللهی!
وقتی نام ولی عزت اللهی را بردم،افسر بازجو چوبدستیاش را به صرتم کوبید.از روی صندلیاش بلند شد، به طرفم آمد، یقهام را گرفت و چند سیلی آبدار توی صورتم زد.چنان با لگد به پهلویم کوبید که نفسم بند آمد.حرف نزده حدی میزدم چرا عصبانی شد.یقین پیدا کردم فهمید دروغ گفتهام.برایم روشن بود او نام اصلی فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۴۸ فتح را میداند که اینگونه برآشفته و عصبانی شد.افسربازجو گفت: «پدرسوخته مجوس،راست میگی؟» ساکت ماندم.
- یکبار دیگه بگو فرماندهات کیه؟
مجبور بودم روی همان دروغی که گفته بودم، بمانم و حرفم را پس نگیرم.
- ولی عزت اللهی.
- دروغ نمیگی؟!
- شاید اسم مستعارش بوده و من نمیدونم!
دیگر افسر عراقی از پشت میز بلند شد،به طرفم آمد.سیلی آبداری تو صورتم زد.دستش سنگین بود.اینبار نتوانستم با یک پا خودم را روی عصایم نگه دارم.پرت شدم و افتادم زمین.میخواستم بلند شوم که با لگد به کتفم کوبید و رفت پشت میز نشست.افسر بازجو به زندانبانی که مرا آنجا آورده بود، دستور داد مرا بیرون ببرند.وقتی از اتاق بیرون رفتم، با کابل برق به جانم افتاد.آدم بیرحمی بود، سی و چند ضربه به کمرم زد.بعد از این پذیرایی مفصل،زندانبان مرا به سلول انفرادی منتقل کرد.
ساعت حدود شش صبح بود.مرا به اتاقی بردند که یک صندلی الکتریکی داخل آن بود.توی کف اتاق خون و خونابه ریخته بود.دو دست و یک پایم را با طناب بستند و به حلقه سقفی آویزان کردند.وقتی با طناب کشیدنم بالا یکی از دژبانها با کابل افتاد به جانم.چنان با کابل به کمر و سرم کوبیدند که ناله ام بلند شد.حدود دو سه ساعتی اینطوری به حلقه سقفی نگهم داشتند.مرا پایین کشیدند.افسری که دستور میداد اذیتم کنند، بهم گفت: «حالا حاضری بگی نیروهای اطلاعات و عملیات ایران،تو عراق با کیا ارتباط داشتند.» گفتم: «من که دیروز گفتم!» به دستور افسر استخباراتی مرا روی صندلی الکتریکی قراردادند.ترسیدم. از خدا میخواستم بهم تحمل و صبر دهد.روی صندلی الکتریکی، مثل بستن کمربند ایمنی خودرو، سیمهایی را روی سینه و دورگردن و پشت گوشم بستند. . .
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
✳️حجت الاسلام #عالی
🌷ویژه ولادت امام مجتبی🌷
#درخواست_مالی_از_چه_کسی ⁉️
🔸كسی خدمت امام مجتبی(ع) آمد و اظهار نياز كرد. حضرت فرمود: آدم نبايد اظهار نياز كند مگر در سه صورت. چون میدانيد قرض گرفتن، درخواست چيزی را از ديگران كردن به خودی خود مكروه است.
🔸 خدا نمیپسندد يك مؤمنی ذليل شود. شايد از كسی پول بخواهی، او بر سر تو منت بگذارد. يك ذلتی در آن باشد، اگر میخواهی شأنت محفوظ باشد، به خودی خود قرض گرفتن مكروه است.
🔸 امام حسن مجتبی فرمودند: سؤال كردن و درخواست كردن صلاح نيست مگر در سه مورد. #اول اينكه بدهی كمرشكن پيش بيايد. يكمرتبه كسی ورشكست ميشود. يا ديهای سنگين برايش میشود. در اينجا اگر درخواست كند، قرض كند، عيبی ندارد.
🔸 #دوم در جايی كه فقری باشد كه آدم را سياه بخت كند. فقری كه كارد را به استخوان رسانده باشد. فقری كه نشود تحمل كرد. اينكه آدم زود با كوچكترين نيازی درخواست كند، اين درست نيست.
🔸 #سومين مورد جايی است كه يك فشار ناگهانی در زندگی آدم وارد می شود. مثلاً فرض كنيد سيلی، زلزلهایی شود و خانه از بين برود. در اين سه مورد اشكالی ندارد.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اختیارات رهبری بیشتر است یا سران قوا؟
🔺کسانی که میگویند رئیسجمهور هیچکاره است و تمام مشکلات تقصیر رهبری است این ویدئو را ببینند.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌟اشاره رهبرانقلاب به عاقبت گمنامی شهید ابراهیم هادی
🌺در شب ولادت کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام، جمعی از اهالی فرهنگ، شعر و ادب فارسی با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.
🔻آقای محمدحسن جمشیدی از شعرای کشورمان، شعری را در این جلسه قرائت نمود:
🔸️در دعای اهل دل باران فراز آخر است
گریه کن در گریهی عاشق صفایی دیگر است
🔹️عاشقان با اشک تا معراج بالا میروند
بهترین سرمایه انسان همین چشم تر است
🔸️در جواب بیوفایی خلوتی با خود بساز
دست کم تنها شدن از دل شکستن بهتر است
🔹️شد فراموش آنکه بیش از قدر خویش آمد به چشم
آنکه با گمنام بودن سر کند نامآور است
🔸️صحبت از پرواز جانکاه است وقتی روح ما
مثل مرغ خانگی زندانی بال و پر است
🔹️گرچه چندی چهرهی خورشید را پوشاندهاند
در پس این ابرهای تیره صبحی دیگر است
🌷 ۱) رهبر انقلاب: مثل شهید ابراهیم هادی؛ میخواست گمنام زندگی کند اما امروز در تمام آفاق فرهنگی کشور نامش پیچیده است.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هدایت شده از افتخارات جمهوری اسلامی
سلام رفقاے جاݧ 🌸🍃
ان شاءالله کہ حالتوݧ خوب باشه
ما دوباره اومدیم 📨
با خبرها و پیشنهاداے #ناب
نیمه شعبان با ی پیشنهاد جذاب باما همراه بودین ، مبنی بر اینکه یک سری بسته های فرهنگی همراه با هدیه های کوچیک تهیه بشه تا از طرف امام زمان ارواحنا فداه بین افراد بد حجاب و کم حجاب توزیع بشه.
که با یاری خدا و نگاه ویژه اقا با استقبال بچه های خوش ذوق و دغدغه مند رو به رو شد و در بعضی از شهر های کشور اجراشد🌈😍
#پویش_حجاب_فاطمے یه پیشنهاد جدید ،جذاب و ویژه داره که میتونیم به مناسبت شبهای قدر اجرایی کنیم ان شاءالله 💫
اینبار قصد داریم بسته های فرهنگیمون مزین به کتابها وکتابچه های 📚📗
تاثیر گذار و زیبا باشه🌱 که حتی اگر یک نفر اون رو بخونه ان شاءالله که اتفاقای قشنگ و ناب براش بیوفته😌
به این صورت که یک کتاب یا کتابچه رو به همراه نوشته های حاوی 👈هدیه از طرف خدا👉 به دوستای بد حجاب و کم حجابمون تقدیم میکنیم😍، تا ان شاءالله شاید وسیله ای باشیم برای برگشت یکي به آغوش خدا...
🤔چون کار فرهنگی وقتی کامل وتاثیر گذار میشه که در کنار گل ها و هدیه های زیبا، فرهنگ اسلامی منتقل بشه اینطوری این تاثیر عمیق و طولانی مدت میشه.🌸🌹🍃
❇️البته لازم نیست تعداد کتابها زیاد باشه هاااا،هر کدوم از شما رفقاے جاݧ🌹 به اندازه نذری که داره میتونه همون تعداد کتاب رو از طرف خدا هدیه بده☺️ از یکی گرفته تا هشتاد میلیون😜
خلاصه کہ حاجاتتونم براورده به خیر😌
پیشنهاد های ما به شما 👇👇
✅کتاب رهایی از رنج ها سید محمد باقر حسینی
✅«یادت باشد» زندگینامه شهید سیاهکالی
✅« او را» اثر خانم افشار
راستےرفقا
پیشنهاد میکنیم اگہ خودتون هم اینا رو نخوندین ومنتظر یہ اتفاق جذاب توی زندگیتون هستین بجنبین همه اینا رو بخونین که الان هم دیر شده😉
『اینم #کانال مخصوص ما ڪہ محتواهاے پیشنهادی پویش حجاب فاطمے مخصوص این حرکت #جذاب و #خدایے 😍 دراین کانال قرار میگیره و به راحتے میتونید از این محتواها براے این حرکت قشنگ استفاده کنید』✅👇👇👇
📲|| @nimeshaebanfatmi
منتظر پیشنهادات،بازخوردها وعکس های شما هستیم...👇👇👇
📮|| @hemayat_puyesh
#پویش_حجاب_فاطمے
نذر فرهنگی تون قبول
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :5⃣3⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
وقتی دکمه را زدند نالهام بلند شد.تحمل این برق گرفتگی را نداشتم.بیهوش نشدم اما درد سختی را تحمل نمودم.دو طرف بدن و سرم بیحس شده بود.افسر استخباراتی بهم گفت: «الان دارن میبرنت اتاق بازجویی حاضری حقیقت رو بگی.» گفتم:«من که حقیقت رو بهتون گفتم.»افسر گفت: «بخوای دروغ بگی دوباره سر و کار به این اتاق میفته.یکی از زندانبانها مرا به اتاق بازجویی برد.وارد اتاق که شدم،همان افسر دیروزی بود با مترجم ایرانی.
حرفهای روز قبل را تکرار کردند و من هم همان حرفهای قبلیام را. تلاش من برای اینکه به آنها ثابت کنم دروغ نمیگویم،بیفایده بود.افسر بازجو دستور داد مرا به سلول برگردانند. نیت کردم برای نجات از آنجا روزه بگیرم.ناهارم را برایافر نگه داشتم. شب نفهمیدم کی موقع افطار است.نمیدانستم کی موقع سحر است. سه،چهار ساعت بعد از افطار، سحری را خوردم.
پا درد گرفته بودم.روزها با سختی حدود بیست دقیقهای، با عصا در همان ابعاد دو در سه قدم میزدم.
امروز صبح از دلدرد به خودم میپیچیدم.دلم میخواست با بدن و لباسهای تمیز روزه بگیرم و نمازم را بخوانم.چندین بار در سلول را کوبیدم، زندانبان دریچه سلول را باز کرد، با ایما و اشاره بهش فهماندم نیاز به دستشویی دارم.عصبانی شد، پنجره سلول را بست و رفت.بدن و لباسهایم بو گرفته بود.در آن سلول کثیف با آن لباسهای نجس نماز را خواندم.
بعدازظهر،قبل از اینکه مرا به اتاق بازجو ببرند، اجازه دادند لباسهایم را بشویم و حمام کنم.
افسر بازجو گفت: «چندتا اسم میخونم، ببین اسمهاشون رو شنیدی؟!» بازجونام دو نفر از افسران ارشدشان را خواند.سرتیپ امیراحمد،فرمانده تیپ ۵۰۶ و سرهنگ محمد عبود، فرمانده توپخان لشکر ۱۹ عراق.
گفتم: «من از این دو فرمانده چیزی نمیدونم ولی اینو میدونم که ایرانیهابه خاطراعتقادات دینی،اسر جنگی رو نمیکُشن!» بعد از بازجویی مرا به سلول برگرداندند.
امروز چهارشنبه نهم شهریور ۱۳۶۷، شب قبل را در سلول خوابیدم.حوادث و اتفاقات جاده خندق از ذهنم دور نمیشد.هر روز به خاطرات روزهای گذشته فکر میکردم و عذاب میکشیدم.کوبیدن پرچم عراق درون سینه شهید،رقاصی و پایکوبی عراقیها با عمامه شهید،انداختن جنازه شهید درون آبراه کناری جاده خندق،شهید صفرعلی کردلو که در لحظات آخر تنفس دهان به دهان به او میدادیم و چه مظلومانه شهید شد.
حوالی ساعت ده صبح،دو دژبان آمدند و مرا به زندان الرشید بردند.وارد زندان که شدم دوستانم از دیدنم خوشحال شدند.
دژبانها تعدادی از چه ها را کف حیاط روی زمین خوابانده بودند و با پوتین روی کمرشان راه میرفتند.یکی از افراد خود فروخته به عراقیها گفته بود، آنها در پاتک عراق در دهلران و موسیان چند تانک عراقی را با آرپیجی هدف قرار دادهاند!
حوالی ظهر یکی از بچهها شهید شد.میگفتند از بهترین کشتیگیران گیلان بود.آن هیکل قوی یک تکه پوست و استخوان شده بود.ترکش به شکم و قفسه سینهاش خورده بود و آنطور که میگفتند به زور نفس میکشید.عراقیها جنازهاش را از زندان بیرون برده و در نقطهای نامعلوم خاک کردند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🍃🌺🍃
روزهایم یک به یک میگذرند
حال و روزم خنده دار است....
پُر شده ام از ادعا !
دم از شهدا میزنم....
بهخیال خودم شهید خواهم شد😔
خوشـا به حالت
بدون ادعا شهیــد شدی🕊
بُعد فاصله بینمان بیداد میکند💔
رفیق گاهی نگاهم کن....✋
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#صبحتون_شهدایی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆