eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
653 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
5.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهش گفتن رزمنده ی اسلام گفت: ما رزمنده ی اسلام نیستیم ما شرمنده ی اسلامیم....👌 📎شادی روح این شهید عزیز صلوات 🌷 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حجاب وشهدا: از زبان فرزند شهید بشنوید همونطور که من این حجاب زهرایی را انتخاب کردم شما هم این چادر را انتخاب کنید. من از طرف خانواده شهدا میگم ما از دختری که به راحتی با بی حجابی پا روی خون شهدای ما می گذاره،نمی گذریم. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :3⃣1⃣1⃣ رفت روی لبه دیوار از آنجا پرید توی حیاط. کمی بعد سرباز در را باز کرد. گفت: «هیچ کس تو نیست. دزدها از پشت بام آمده اند و رفته اند.» خانه به هم ریخته بود. درست است هنوز اسباب و اثاثیه را نچیده بودیم. اما این طور هم آشفته بازار نبود. لباس هایمان ریخته بود وسط اتاق. رختخواب ها هر کدام یک طرف افتاده بود. ظرف و ظروف مختصری که داشتیم، وسط آشپزخانه پخش و پلا بود. چند تا بشقاب و لیوان شکسته هم کف آشپزخانه افتاده بود. صمد با نگرانی دنبال چیزی می گشت. صدایم زد و گفت: «قدم! اسلحه، اسلحه ام نیست. بیچاره شدیم.» اسلحه اش را خودم قایم کرده بودم. می دانستم اگر جای چیزی امن نباشد، جای اسلحه امنِ امن است. رفتم سراغش. حدسم درست بود. اسلحه سر جایش بود. اسلحه را دادم دستش، نفس راحتی کشید. انگار آب از آب تکان نخورده بود. با خونسردی گفت: «فقط پول ها را بردند. عیبی ندارد فدای سر تو و بچه ها.» با شنیدن این حرف، پاهایم سست شد. نشستم روی زمین. پول ژیانی را که چند هفته پیش فروخته بودیم گذاشته بودم توی قوطی شیرخشک معصومه. قوطی توی کمد بود. دزد قوطی را برده بود. کمی بعد سراغ چند تکه طلایی که داشتم رفتم. طلاها هم نبود. ادامه دارد...✒️ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :4⃣1⃣1⃣ صمد مرتب می گفت: «عیبی ندارد. غصه نخور. بهترش را برایت می خرم. یک کم پول و چند تکه طلا که این همه غصه ندارد. اصلِ کار اسلحه بود که شکر خدا سر جایش است.» کمی بعد صمد و سرباز رفتند و من تنها ماندم. بچه ها را از خانه همسایه آورده بودم. هر کاری کردم، دست و دلم به کار نمی رفت. می ترسیدم توی اتاق و آشپزخانه بروم. فکر می کردم کسی پشت کمد، یخچال یا زیر پله و خرپشته قایم شده است. فرشی انداختم گوشه حیاط و با بچه ها نشستم آنجا. معصومه حالش بد بود؛ اما جرئت رفتن به اتاق را نداشتم. شب که صمد آمد، ما هنوز توی حیاط بودیم. صمد تعجب کرده بود. گفتم: «می ترسم. دست خودم نیست.» خانه بدجوری دلم را زده بود. بچه ها را بغل کرد و برد توی اتاق. من هم به پشتوانه او رفتم و چیزی برای شام درست کردم. صمد تا نصف شب بیدار بود و خانه را مرتب می کرد. گفتم: «بی خودی وسایل را نچین. من اینجابمان نیستم. یا خانه ای دیگر بگیر، یا برمی گردم قایش.» خندید و گفت: «قدم! بچه شدی، می ترسی؟!» گفتم: «تو که صبح تا شب نیستی. فردا پس فردا اگر بروی مأموریت، من شب ها چه کار کنم؟!» ادامه دارد...✒️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
﷽ ♦️سوال: علت كثرت جمعيت اهل تسنن نسبت به شيعيان چيست؟آيا اين دليل حقانيت آنان نيست؟ ❇️پاسخ: :درباره علت کثرت جمعیت اهل تسنن توجه به چند نکته لازم است: 1⃣کثرت عدد هیچ ارتباط لزومى با حقانیت ندارد. عین همین سؤال را مى‏توان درباره فزون تعداد مسیحیان مطرح ساخت. به تعبیر حضرت على(ع) باید حقیقت را معیار شناخت افراد قرار داد، نه اشخاص را معیار شناخت حقیقت. 2⃣کم بودن تعداد شیعه در برابر اهل سنت علل تاریخى مهمى دارد؛ از جمله: الف)حکومت‏هاى جور در طول تاریخ مانع جدى تبلیغ و شناسایى مکتب اهل بیت(ع) بوده و به هر شکل ممکن از آن جلوگیرى مى‏کردند.لاجرم جهانیان آن‏سان که باید و شاید در طول تاریخ با این فرهنگ غنى آشنایى نیافتند. ب )بر اثر فشار و سختگیرى‏هاى فزون از حد حکام، شیعه در طول تاریخ در رعب وحشت و رنج به سر مى‏بردند. این مسأله نیز مانع نزدیک شدن دیگران به شیعه و گسترش تشیع مى‏گردید. ج )در بسیارى از موارد بر اثر جور و ستم شدید حکام، شیعیان به شدت در تقیه بوده و ناچار به عمل براساس برخى از مکاتب فقهى‏اهل سنت‏بودند. استمرارطولانى این‏وضعیت موجب‏شدپس‏از گذشت‏مدتى، نسل‏هاى‏بعدى‏اصالت‏شیعى‏خود را فراموش کرده و آیینى را که توسط آباى آنها به خاطر تقیه برگزیده شده بود، عین حقیقت تلقى کنند و براى همیشه به آن پاى بند باشند. این مسأله در بسیارى ازنقاط جهان اسلام به ویژه در هند و بنگلادش و سریلانکا و سوریه و ترکیه وجود داشته است. د )در مورد اثبات حقانیت شیعه کتاب‏هاى بسیارى نوشته شده، جالب این است که اکثر علماى شیعه حقانیت شیعه را با مدارک اهل سنت به اثبات مى‏رسانند. طبیعى است براى اثبات این مدعا نمى‏توان در یک نامه ادله و مدارک ارائه نمود. ازاین‏رو شما را به مراجعه متون زیر دعوت مى‏کنیم: 1⃣الغدیر علامه امینى، ترجمه: جلال الدین فارسى 2⃣شیعه در اسلام علامه طباطبایى 3⃣عقبات الانوار علامه میر حامد حسین لکنهوى این کتاب مشتمل بر بیش از ده جلد و همه منابع آن از اهل سنت مى‏باشد. 4⃣ معارف اسلام در دو مکتب (ترجمه: معالم المدرستین) علامه عسکرى، ترجمه: دکتر جلیل تجلیل 5⃣حق‏جو و حق‏شناس (ترجمه: المراجعات) علامه سید شرف الدین، ترجمه امامى این کتاب حاوى مناظره علمى و تحقیقى دو عالم برجسته شیعه و سنى است و داراى اتقان و استدلالات محکم و به دور از هرگونه تعصب است. ه ) در مورد نماز و روزه در سنت پیامبر(ص) نوشته‏هاى بسیارى وجود دارد؛ از جمله: وضوء النبى من خلال ملابسات التشریع، علىالشهرستانى، و سبع مسائل فقهیه، جعفر السبحانى. http://askdin.com/comment/3850 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
4.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سهم شان از سفره انقلاب یک قرص نان بود! گرفتند و با اخلاص رفتند... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
6.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌿استدلال فطری 🎥سخنران:آقای قرائتی خانمی که ازدواج کردی دوست داری آقای شما ۹۸ درصد شما را دوست داشته باشه وبقیه چشمش به دیدن ودوست داشتن خانم آرایش کرده دیگه باشه🤔 اجازه هست یا نیست؟!! خانمی که یک درصد دوست نداری آقات چشمش به دیدن ودوست داشتن زن دیگه باشه آرایش کرده بیرون نرو که جلب توجه کنی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :5⃣1⃣1⃣ گفت: «من که روی آن را ندارم بروم پیش صاحب خانه و خانه را پس بدهم.» گفتم: «خودم می روم. فقط تو قبول کن.» چیزی نگفت. سکوت کرد. می دانستم دارد فکر می کند. فردا ظهر که آمد، شاد و سرحال بود. گفت: «رفتم با صاحب خانه حرف زدم. یک جایی هم برایتان دیده ام. اما زیاد تعریفی نیست. اگر صبر کنی، جای بهتری پیدا می کنم.» گفتم: «هر طور باشد قبول. فقط هر چه زودتر از این خانه برویم.» فردای آن روز دوباره اسباب کشی کردیم. خانه مان یک اتاق بزرگ و تازه نقاشی شده در حوالی چاپارخانه بود. وسایل چندانی نداشتم. همه را دورتادور اتاق چیدم. خواب آرام آن شب را هیچ وقت فراموش نمی کنم. اما صبح که از خواب بیدار شدم، اوضاع طور دیگری شده بود. انگار داشتم تازه با چشم باز همه چیز را می دیدم. آن طرف حیاط چند تا اتاق بود که صاحب خانه در آنجا گاو و گوسفند نگه می داشت. بوی پشم و پهنشان توی اتاق می پیچید. از دست مگس نمی شد زندگی کرد. اما با این حال باید تحمل می کردم. روی اعتراض نداشتم. شب که صمد آمد، خودش همه چیز دستگیرش شد. گفت: «قدم! اینجا اصلاً مناسب زندگی نیست. باید دنبال جای بهتری باشم. ادامه دارد...✒️ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣1⃣1⃣ بچه ها مریض می شوند. شاید مجبور شوم چند وقتی به مأموریت بروم. اوضاع و احوال مملکت رو به راه نیست. باید اول خیالم از طرف شما راحت شود.» صمد به چند نفر از دوستانش سپرده بود خانه مناسبی برایمان پیدا کنند. خودش هم پیگیر بود. می گفت: «باید یک خانه خوب و راحت برایتان اجاره کنم که هم نزدیک نانوایی باشد، هم نزدیک بازار؛ هم صاحب خانه خوبی داشته باشد تا اگر من نبودم به دادتان برسد.» من هم اسباب و اثاثیه ها را دوباره جمع کردم و گوشه ای چیدم. چند روز بعد با خوشحالی آمد و گفت: «بالاخره پیدا کردم؛ یک خانه خوب و راحت با صاحب خانه ای مؤمن و مهربان. مبارکتان باشد.» با تعجب گفتم: «مبارکمان باشد؟!» رفت توی فکر. انگار یاد چیزی افتاده باشد. گفت: «من امروز و فردا می روم مرز، جنگ شده. عراق به ایران حمله کرده.» این حرف را خیلی جدی نگرفتم. با خوشحالی رفتیم و خانه را دیدیم. خانه پشت انبار نفت بود؛ حاشیه شهر. محله اش تعریفی نبود. اما خانه خوبی بود. دیوارها تازه نقاشی شده بود؛ رنگ پسته ای روشن. پنجره های زیادی هم داشت. در مجموع خانه دل بازی بود؛ برعکس خانه قبل. صمد راست می گفت. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ‍ ✫⇠ ✫⇠قسمت :7⃣1⃣1⃣ صاحب خانه خوب و مهربانی هم داشت که طبقه پایین می نشستند. همان روز آینه و قرآن را گذاشتیم روی طاقچه و فردا هم اسباب کشی کردیم. اول شیشه ها را پاک کردم؛ خودم دست تنها موکت ها را انداختم. یک فرش شش متری بیشتر نداشتیم که هدیه حاج آقایم بود. فرش را وسط اتاق پهن کردم. پشتی ها را چیدم دورتادور اتاق. خانه به رویم خندید. چند روز اول کارم دستمال کشیدن وسایل و جارو کردن و چیدن وسایل سر جایشان بود. تا مویی روی موکت می افتاد، خم می شدم و آن را برمی داشتم. خانه قشنگی بود. دو تا اتاق داشت که همان اول کاری، در یکی را بستم و کردمش اتاق پذیرایی. آشپزخانه ای داشت و دستشویی و حمام، همین. اما قشنگ ترین خانه ای بود که در همدان اجاره کرده بودیم. عصر صمد آمد؛ با دو حلقه چسب برق سیاه. چهارپایه ای زیر پایش گذاشت و تا من به خودم بیایم، دیدم روی تمام شیشه ها با چسب، ضربدر مشکی زده. جای انگشت هایش روی شیشه ها مانده بود. با اعتراض گفتم: «چرا شیشه ها را این طور کردی؟! حیف از آن همه زحمت. یک روز تمام فقط شیشه پاک کردم.» گفت: «جنگ شده. عراق شهرهای مرزی را بمباران کرده. این چسب ها باعث می شود موقع بمباران و شکستن شیشه ها، خرده شیشه رویتان نریزد.» ادامه دارد...✒️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 فرازی از وصیت نامه🇮🇷 🔸اگه می خواهی عباس همیشه خوشحال باشد باید به حرفهایم گوش کنی . ملیحه هرچقدر میتونی درس بخون . درس بخون درس بخون . خوب فکر کن . به مردم کمک کن . کمک کن خوب قضاوت کن . همیشه از خدا کمک بخواه . حتما نماز بخون . راه خدا را هرگز فراموش نکن . . . 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
3.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😜آمریکایی ها‼️ اینجوری تلاش می کنن😏 اما پیش ما که بیان، اینجوری میشن 😂😂😂 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔸شهید مهدی زین الدین : 🌹هر گاه شب جمعه را یاد کردید، آن‌ها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد می‌کنند. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
شمیم نجابت ✨ ✍ روشن فکران غرب ، آزادی زن 🧕را نمی خواهند . بلکہ آزادی رسیدن بہ زن 🧕را می خواهند . ✨ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
💞سلام امام زمانم💞 🍃اگرچه فیض وصلت را بجویم 🍃نمی دانم تو را دیدم چه گویم 🍃جفا کردم وفا بسیار کردی 🍃خطا کردم تو دادی آبرویم 🍃الهی هر کجا منزل نمودی 🍃نگاه لطف تو باشد به سویم 🕊ألْسَـلامُـ ‌عَلَیِــڪْ یٰافــٰارِسِ‌إلْحِجّٰــازْ یٰاأباصْالِــح إلمَهـديٖ أدرُڪْــنِيِ وَلٰاتُهلِڪـني🕊 ❣اَللّهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ❣ ♥️اَلَّلهُمـ ّعجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج♥️ 🌹تعجیل درفرج مولامون صلوات🌹 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆