🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :4⃣8⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
سرهنگ عراقی به همراه سروان خلیل فرماندهی اردوگاه برای بازدید وارد کمپ شد. از مدتها قبل حسن بهشتیپور دنبال فرصتی بود تا از عراقیها بخواهد برای من یک پای مصنوعی تهیه کنند. به او گفته بودم عراقیها قبول نمیکنند، همین عصایی را که به من دادهاند از سرم هم زیاد است! بهشتیپور با ضرب و تفریق برایم محاسبه کرد قیمت یک پروتز پای مصنوعی چقدر است. او گفت: یه پروتز پای مصنوعی شصت الی هفتاد دینار که بیشتر نمیشه، حقوق یک ماه پنجاه اسیر ایرانی، هر اسیر ۱/۵ دینار، یک ماه میشه هفتاد و پنج دینار. کافیه پنجاه نفرمون از قید این ماهی ۱/۵ دینار بگذریم، مشکل شما حل میشه. بهشتیپور و دوستانش میدانستند زندگی با یک پای قطع میان آن همه اسیر سالم سخت است. بارها اتفاق افتاده بود، وقتی نگبهانها با کابل و باتوم به جان بچهها میافتادند، من به زمین میافتادم و زیر دست و پای بچهها لگد میشدم. برای عراقیها اهمیت نداشت یک اسیر قطع عضو چه میکشد و چه به روزش میآید. از پیشنهاد بهشتیپور خوشحال شدم. خوب بود میتوانستم من هم در اردوگاه راه بروم. بهشتیپور در راهروی کمپ جلوی سرهنگ بازدید کننده را گرفت و قضیهی پروتز پای مصنوعی را مطرح کرد. حرفهای بهشتیپور با مزاق سرهنگ و سروان خلیل سازگار نبود. احساس کردم به آنها برخورد که بهشتیپور گفته از حقوق ماهیانهی تعدادی از اسرا مشکل تنها جانباز قطع عضو ملحق را حل کنید. سرهنگ گفت: مگه عراق فقیره که از ۱/۵ دینار حقوق اسرای جنگی این کارو انجام بده! بهشتیپور به سرهنگ گفت: سیدی! من میدونم عراق کشور غنی و ثروتمندیه، شما با نفتتون میتونید هرکاری که بخواید انجام بدید، مهم اینه که مشکل تنها اسیر قطع عضو این کمپ حل بشه، چطوریش مهم نیست! سرهنگ به بهشتیپور قول داد مرا به هلال احمر عراق ببرند و برایم پروتز مصنوعی تهیه کنند. هیچ وقت جرأت نکردم به سروان خلیل بگویم آن سرهنگ که بود، قولش چه شد، ماهها دلم را به قولی خوش کرده بودم که هیچ وقت عملی نشد. ¹
بعدازظهر چند اسیر جدید را به کمپ آوردند. نام خانوادگی یکی از آنها رجوی بود. گویا از اردوگاه بعقوبه آمده بود. او با تیغ با یکی از اسرا درگیر شده بود. عراقیها او را به کمپ ما تبعید کرده بودند. قبل از این که بازداشتگاه او را مشخص کنند، با کابل به جانش افتادند. رجوی برای این که از ضرب و شتم عراقیها خلاص شود، به نگهبانها گفت: من از بستگان مسعود رجویام، شما حق ندارید منو کتک بزنید! مطمئن بودم عراقیها را سر کار گذاشته؛ اما سعد باورش شده بود او از بستگان رجوی است. تا مدتی با او کاری نداشتند. بعدها که چند نفر از اردوگاه بعقوبه به کمپ ما آمدند، یکی از اسرای عربزبان که او را میشناخت به حامد گفته بود این رجوی در بعقوبه هم از نام رجوی سوءاستفاده میکرد. دستش که رو شد، نگهبانها به خاطر این سوءاستفاده تلافی کردند!
شش ماه بعد از آزادیام اولین پروتز پای مصنوعیام را در مجتمع هلال احمر در میدان ونک تهران تهیه کردم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌷به یاد شهدا🌷
🌸🕊 °•{نوجوان ۱۳ ساله #شهید_علیرضا_محمودیپارسا🌹}•° 🔴 #توبـــــہنامہ اعتراف به گناهان نوجوان ۱۳ سا
🔴 بندهای #توبـــــہنامہ
نوجوان ۱۳ ساله
#شهید_علیرضا_محمودیپارسا
1⃣2⃣⇦از اينكه شكمم سير بود و ياد گرسنگان نبودم
2⃣2⃣⇦از اينكه زبانم گفت: بفرمائيد ولی دلم نگفت: بفرمائيد
چ
3⃣2⃣⇦از اينكه حرف حق، شنيدنش برايم مشكل بود و منطقی نبودم
4⃣2⃣⇦از اينكه نشان دادم كارهای هستم خدا كند كه پُست و مقام پَستمان نكند
5⃣2⃣⇦از اينكه ايمانم به بندهات بيشتر از ايمانم به تو بود
6⃣2⃣⇦از اينكه بر خود چيزی را پسنديدم و بر بندهات نپسنديدم
7⃣2⃣⇦از اينكه منتظر تعريف و تمجيد ديگران بودم غافل از اينكه تو بهتر از ديگران مینويسی و با حافظهتری
8⃣2⃣⇦از اينكه سعی داشتم كار بدم را در حضور جمعی توجيه كنم با آنكه میدانستم غلط است
9⃣2⃣⇦از اينكه در سخن گفتم و راه رفتن ادای ديگران را در آوردم
0⃣3⃣⇦از اينكه رسوا شدن در دنيا برايم دشوارتر از رسوائيهای آخرت بود
1⃣3⃣از اينكه حق محبت ديگران را ادا نكردم
2⃣3⃣⇦از اينكه غيبت دوستم را كردند و من از ته قلب خوشحال شدم
3⃣3⃣⇦از اينكه در نظريهام شك نكردم تعمق نكردم و فكر كردم هرچه میگويم صحيح است
4⃣3⃣⇦از اينكه پولی بخشيدم و دلم خواست از من تشكر كنند
5⃣3⃣⇦از اينكه هر قراری بايد میرفتم دير رفتم يا اصلاً نرفتم
6⃣3⃣⇦از اينكه خلاف وعدهای كه داده بودم عمل كردم يا زير قولم زدم
7⃣3⃣⇦از اينكه مبالغه در حرف زدن كردم و چيزی را بزرگتر از آنچه بود نشان دادم
8⃣3⃣⇦از اينكه از گفتن مطالب غير لازم خودداری نكردم و پرحرفی كردم
9⃣3⃣⇦از اينكه شكر نعمت را بجا نياوردم و دلم میخواست كاش زيباتر و غنیتر بودم
0⃣4⃣⇦از اينكه رعايت بهداشت جمعی را نكردم (حمام ، مسواك، ناخن، غذا و.....)
✍ #ادامـــــهدارد ...
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی کوتاه و شنیدنی حجت الاسلام عالی
در باب "بسم الله"
#استاد_عالی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌸🍂
#بــــرگــےازخاطــــراتــــــ 📄
🔴 ماجـــــرای جالـــــب گفتوگوی #شهید_محمدخــــانی با تکفیریها
▫️یکی از بیسیمهای تکفیریها افتاد دست ما، سریع بیسیم را برداشتم، میخواستم بد و بیراه بگم.
▪️عمار(شهید محمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن.
▫️گفتم پس چی بگم به اینا؟!
▪️گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلولههایی که شما به سمت ما میزنید باید وسط اسرائیل فرود میومد...»
🔻سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما میجنگید؟
▪️گفت: «به اونها بگو ما همونهایی هستیم که صهیونیستها رو از لبنان بیرون کردیم.
▪️ما همون هایی هستیم که آمریکاییها رو از عراق بیرون کردیم.
▪️ما لشکری هستیم از لشکر رسولالله و هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیستها و آزادی قبله اول مسلمونها، مسجدالاقصی است...
..بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان..
🔻بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیریها تسلیم ما شدند؛ میگفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساختهاند.»
📚کتاب «عمار حلب»، زندگینامهی
#شهید_محمدحسین_محمدخـانی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 آیه های خودمانی 🇮🇷
نیفتی تو گناه!
سن ازدواج رفته بالا. دختر و پسر سی ساله و حتی بالاتر میگن هنوز زوده برای ازدواج! دلایل مختلفی باعث شده سن ازدواج بالا بره، ولی این دلیل نمیشه کسی بره دنبال کار غیر اخلاقی و غیر شرعی. دین برای همه آدما و برای همه شرایط قانون داره، ولی اگه به هر دلیلی قسمت نشد یه نفر ازدواج کنه، باید خودشو نگه داره و خدای نکرده به گناه نیفته:
وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً
افرادی که امکان ازدواج ندارند باید عفت بخرج دهند
(بخشی از آیه 33 نور)
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️سوالی اساسی
اگر «لااِکراهَ فِي الدّین»
پس چرا حجاب در ایران اجباریست؟!
✅ جوابی فوق العاده☝️ به علت اجباری بودن حجاب درجامعه.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
5.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬📹
چه حسی به شما اضافه شد وقتی حجاب انتخاب کردی؟؟
فهمیدم صاحب دارم...😍
اون لحظه فهمیدم این همه سال زندگی نکردم چون بندگی نکردم...
👈اونقدر زیبا هست، که اگه نبینین پشیمون میشین
#پویش_حجاب_فاطمے
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :5⃣8⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
چند روزی بود با اسیری به نام نورتاغن آنهتاغن غراوی اهل روستای نارلی آجیسو از توابع بندر ترکمن رفیق و همخرج شده بودم. برای انجام کارهای شخصیام کمک کارم بود. اخلاق و رفتارش به علیاصغر انتظاری ( #قسمت_هشتادویکم ) نزدیک بود. بهلول بازداشتگاه بود. حرفها و شوخیهایش به بچهها نشاط و شادابی میبخشید. بعضی وقتها به شوخی میگفت: خدایا تا ما رو نکشتن از دنیا مبر! یک شب نورتاغن به یکی از اسرا که بیشتر اوقات در بازداشتگاه در حال رد شدن، دست و پای بچهها را لگد میکرد، گفت: رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند ... وقتی با نگهبانها بحث میکرد و آنها حرف حساب در گوششان نمیرفت، به آنها میگفت: حقیقت را میشود خم کرد، اما نمیتوان شکست. امروز وقتی حامد عکس امام را که در روزنامهی القادسیهی عراق چاپ شده بود، پاره کرد، نورتاغن به حامد اعتراض کرد و گفت: کسی با عکس مرجع تقلید این جوری نمیکنه. هر چی باشه آیتالله خمینی مرجع تقلید است! حامد با گذاشتن خودکار بین انگشتان نورتاغن و فشردن آن امانش را برید. نورتاغن پارههای عکس حضرت امام را برداشت، جلوی چشمان نگهبانها بوسید و گفت: شما وقتی خودتون عکس امام رو تو روزنامههاتون چاپ میکنید، خودتون پارهاش نکنید!
دو هفته قبل ترجمه بعضی از کلمات عربی را اشتباهی به جمیل نگهبان عراقی یاد داده بودم. منظور خاصی نداشتم، چون از دستش اذیت شده بودم گفتم تلافی کنم. جمیل که یکی از صنایع دستیام را به زور گرفته بود، برای این که دوباره کار جدیدی برایش درست کنم، سعی داشت با من ارتباط دوستانهای داشته باشد. از گلدوزیهایم خوشش میآمد. به سامی گفته بود میخوام این ناصر سلیمان منصور را خر کنم تا برام کارهای خوب گلدوزی کند. این را سامی بهم گفته بود. از چند روز قبل از من خواسته بود فارسی ِ اعضا و جوارح بدن را یادش بدهم. ضریب هوشی بالایی داشت. هر چه را میگفتم سریع یاد میگرفت. به تلافی ظلمهایش گفتم اذیتش کنم. همان موقع قضیه را که به محمدکاظم بابایی و حسین مقیمی گفتم، تشویقم کردند، اما جلال رحیمیان گفت: نباید کلمات رو اشتباهی یادش بدی، بفهمه حالتو میگیره. در هر صورت من دست را پا، پا را دست، بینی را سبیل، سبیل را بینی، ریش را گوش و گوش را ریش به او یاد داده بودم. این اولین شوخی من با نگهبانی که قرار بود با من ارتباط بیشتری برقرار کند تا کارهای دستی خوبی برایش انجام دهم، امروز کار دستم داد. روزهای قبل وقتی جمیل سراغم میآمد، کلماتی را که به او یاد داده بودم تکرار میکرد. من هم سرم را به علامت تأیید تکان میدادم، یعنی درست یاد گرفتهای! بدشانسی از آنجا به من رو کرد که جمیل در بازداشتگاه هفت ریش دهقان منشادی که تازه از بیمارستان تکریت آمده بود را گرفت و گفت: لیش نزدی گوش؟! (چرا گوشتو نزدی)؟! صدای خندهی بچهها بلند شده بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌷به یاد شهدا🌷
🌸🕊 °•{نوجوان ۱۳ ساله #شهید_علیرضا_محمودیپارسا🌹}•° 🔴 #توبـــــہنامہ اعتراف به گناهان نوجوان ۱۳ سا
🔴 بندهای #توبـــــہنامہ
نوجوان ۱۳ ساله
#شهید_علیرضا_محمودیپارسا
1⃣4⃣⇦از اينكه جائی كه بايد امر به معروف و نهیاز منكر كنم نكردم
2⃣4⃣⇦از اينكه كاری كه بايد فی سبيلالله میكردم نفع شخصی مصلحت يا رضايت ديگران را نيز در نظر داشتم
3⃣4⃣⇦از اينكه شب با ياد تو بخواب بروم، بلكه به فكر اين بودم كه فردا چه كنم (فی سبيلالله)
4⃣4⃣⇦از اينكه نماز را بیمعنی خواندم و حواسم جای ديگر بود در نتيجه دچار شك در نماز شدم
5⃣4⃣⇦از اينكه در اثر غرور آزادی عمل و آزادی فكر را از ديگران سلب كردم
6⃣4⃣⇦از اينكه از تو نااميد شدم و فكر كردم مشكلم را نمیتوانی حل كنی (ان الله علي كل شيئ قدير) در حاليكه يأس از رحمت تو خود گناهی بزرگ است
7⃣4⃣⇦از اينكه بیدليل خنديدم و كمتر سعی كردم جدی باشم و يا هر كسی را مسخره كردم
8⃣4⃣⇦از اينكه كسی با من حرف میزد و من بیاعتنا بودم
9⃣4⃣⇦از اينكه به جای پيروی از عقل از نفس پيروی كردم
0⃣5⃣⇦از اينكه برای فخر فروختن ياد گرفتم
1⃣5⃣⇦از اينكه به جای اينكه اميدوار شوم، نااميد شدم
2⃣5⃣⇦از اينكه كاری را برای عزيز كردن خود كردم
3⃣5⃣⇦از اينكه تعهد كردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم
4⃣5⃣⇦از اينكه سخن گفتنم بدون اينكه فكر كنم كه چه میگويم
5⃣5⃣⇦از اينكه وقتی خود از انجام كاری يا خوردن چيزی خودداری میكردم ديگری را هم از آن محروم مینمودم
6⃣5⃣⇦از اينكه چيزی را كه بدرستی آن اطمينان نداشته گفته بعد متوجه شدم كه اشتباه گفتهام
7⃣5⃣⇦از اينكه برای هر كاری با همه مشورت كردم جز تو
8⃣5⃣⇦از اينكه «خدا میبيند» را در همه كارهايم دخالت ندادم
9⃣5⃣⇦از اينكه قاه قاه خنديدم و سختی آخرت را فراموش كردم
0⃣6⃣⇦از اينكه روزه خواری كردم
1⃣6⃣⇦از اينكه به امانتی خيانت كردم
2⃣6⃣⇦از اينكه كسی صدايم زد اما من خودم را از روی ترس و يا جهل يا حسد و يا ... به نشنيدن زدم
🔻و در آخر شعارهائی را تكرار میكنم كه : خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدی «عج» خمينی(ره) را نگهدار از عمر ما بكاه و برعمر او بيفزا.
🍃آمين يا رب العالمين🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺سخنرانی تصویری 🔻
✅ "حاج آقا عالی"
نتیجه کارها رو به خدا بسپار ✨
➕ #تقدیر_الهی
➕ #بندگی_و_تلاش
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆