eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
687 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 " در محضـر شهیــد "... ماهی یڪ بار ... بچه‌های مدرسه‌ جبل عامل رو جمع می ‌ڪرد ، می رفتند و زباله ‌هـای شهر رو جمـع آوری می‌ ڪردند ... می گفــت : با این کار هم شهر تمیز میشه و هم غـــرور بچه ها می ریزه ... 📚 یادگاران « کتاب شهید چمران » 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨تصاویری دیده نشده از حاج قاسم سلیمانی در زادگاهش قنات ملک 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
⭕️ #بدحجابی_از_نگاه_علم دڪتر مایڪ ماتیوس روان شناس مرڪز مشاوره #عشق_حقیقے در هوستون آمریڪا: "خودآگاه یا ناخودآگاه، اگر خود را از نظر جنسی، آشکار نمایش دهید، حتی بسیار خفیف، بسیاری از مردان بدن شما را برای لذت بردن طلب خواهند کرد."١ قطعا هیچ خانم و دختر خانم بدحجابے با علم به این موضوع، خودشو در معرض دید مردها نمے ذاره... ولــــــــــــــــــے باید بدونین ڪه اثر بےحجابے روے مغز بسیارے از مردها از نظر علمے امرے ثابت شده است!! ┈┈•✾🍃❣🍃✾•┈┈ 📘١_گلپوش، ص ١٣ #پویش_حجاب_فاطمے
⁉️متن شبهه:👇👇👇 یه چی فکرمو مشغول کرده *چطور امام علی هر شب شیر میذاشته دره خونه فقرا 🤔* *‏ظروف یکبار مصرف که نبوده تو چی میبرده هر شب هر شب باعقل جور در نمیاد😕😳* تازه تو ظرف های فلزی هم اگر به فرض بگیریم میبرده شبی ده تا خونه ام که به صورت ناشناس شیر برده باشه سالی بیش از ۳۰۰۰ تا ظرف باید میخرید! 🤔 بعدم طبق روایت های شیعیان میگند ناشناس میبرده شبونه پس یعنی نمیرفته ظرفشم پس بگیره !! یعنی کارخونه مسگری هم داشت از پس این همه ظرف بر نمیومد گاوداریش پیش کش واقعا جواب قانع کننده ای براش پیدا نمیشه؟ ✅پاسخ شبهه:👇👇👇 1⃣ حضرت علی علیه السلام به فقرا کمک میکرده و کمکش هم بیشتر مواقع مخفیانه بوده درش شکی نیست چون که هم از طریق اهل سنت و هم از طریق شیعه به صورت متواتر نقل شده است. طوری که حتی جرج جرداق مسیحی هم که دانشمند مسیحی مذهب هستش کتابی را تحت عنوان علی و حقوق بشر نوشته و در جای جای این کتاب از کمک کردن حضرت علی علیه السلام به فقرا نام برده است. و نویسنده شبهه اندکی در مورد سیره ی حضرت علی مطالعه میکرد هیچ موقع این شبهه به ذهنش خطور نمیکرد. و کم اطلاعی ایشون با اندکی مطالعه جبران میشد 2⃣ اکثر کمکهای مولا به صورت نان و خرما بوده و نیازی به ظرف نداشته که بالتبع آن نیاز به کارخانه مسگری باشه و باز هم شبهه افکن عزیز را به مطالعه در اینمورد سفارش میکنیم 3⃣ کسی که مخفیانه کمک میکند لازمش این نیست که مواد را جلوی در بگذارد و فرار کنه همین که نگوید که من فلانی هستم خودش کفایت میکند در کمک کردن مخفیانه ؛ مخصوصا که در زمان قدیم اینطور نبود که شخصیتها شناخته شده باشند و همه آنها را بشناسند همانطور که در روایتها نقل شده که حضرت علی میرفتند خانه ی شهدای جنگها و در کارها به آنها کمک میکردند و آنها اصلا حضرت را نمیشناختند طوری که حتی حضرت در موردی که رفتند به خانواده شهدا کمک کنند افراد آن خانواده پشت سر حاکم که خود حضرت بودند بد گفتند و گفتند که وظیفه ی اون هست که بیاید کمک کنه در حالی که حاکم خود حضرت بودند و در حال کمک کردن به آنها . 4⃣ اتفاقا اینکه جلوی در بگذارد و برود دور از عقل میباشد چون که احتمال از بین رفتن مواد درش هستش . و حضرت غذا یا شیر را که به فقرا و یتیمها تحویل میدادند آنها را مورد نوازش خود قرار میدادند بدون اینکه خود را معرفی کنند. 5⃣ بالفرض شبهه فوق اگر هم شیر به خانه نیازمندان میبردند قابل توجه اینکه شیر را اگر بجوشانند تا ۲۴ ساعت سالم میماند شیر را درون مشک میریختند و بهر جا که میرسید از مشک درون ظروف نیازمندان میریخته پس نیازی به پس گرفتن ظروف نبوده و مسگری هم نداشتند. 6⃣ البته این پاسخ برای ذهن بیماری که خودش را بخواب زده و این چنین شبهاتی در ذهنش متولد میشود ، مسلما بی اثر خواهد بود و این پاسخ برای عزیزانی که قصد پاسخگویی به چنین خزعبلاتی دارند نگاشته شده. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت نودم: ذخیره های الهی چند روز که گذشت با چهره هایی آشنا شدم که از افتخارات این مرز و بوم بودن و خوشبختانه الانم زنده هستند. علی باطنی(از روحانیون سرشناس و معاون حوزه های علیمه اصفهان)؛ احمد فراهانی(دکتر احمد فراهانی هم اکنون مدرس دانشگاه و نماینده ولی فقیه در دانشگاه ملایر) و چند نفر دیگه که هر کدوم از اون یکی بهتر و ماه تر از دیگری بودن. از رفتار و حرف زدنای این دو عزیز متوجه شدم که روحانی اند. هر چند خودشون نمی گفتن و بایدم نمی گفتن. بالاخره دیوار موش داره و موشم گوش داره و حفظ جون واجبه. کافی بود بعثیا بو می بردن کسی روحانی یا پاسداره دیگه معلوم نبود زنده بمونه و اگرم زنده می موند زیر شکنجه های قرون وسطایی قرار می گرفت. کلا بین بچه های کربلای چهار و پنج روحانی و پاسدار و فرمانده زیاد بود و جوِ اردوگاه کاملاً انقلابی و حزب اللهی بود. چون خودم طلبه بودم خیلی خوب گویش و رفتار طلبگی رو می شناختم. اصلاً حالا چه اصراریه توی این هاگیر و واگیر من ثابت می کردم اونا روحانی اند! ولی خب یه وقتایی حس کنجکاوی یا همون فضولیِ آدم گل میکنه و میخاد بفهمه اصل قضیه چیه! علی باطنی بچه اصفهان و سه چار سالی از من بزرگتر بود . ۲۵ سالی از عمرش گذشته بود. بسیار وارسته، صبور و باوقار. آدم از نحوه حرف زدنش که توام بود با طمانینه و لبخند ، لذت می برد. کسی نبود با ایشون همکلام بشه و مجذوب اخلاقش نشه. اوایل اسارت که من بند دو بودم جاسوسا چیزایی در باره اش به بعثیا گفته بودن ولی زیر بار نرفته بود و خیلی اذیت شده بود. چند بار تا حد مرگ کتک خورده بود. خودش برام نقل می کرد هر وقت میومدند تو آسایشگاه یکی از سوژه های دائمیشون من بودم و هر بار حسابی با کابل از خجالتم در میومدند ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌻 کلام شهدا 🌻 عبودیت او حریت می آورد. ببین اسیر چه هستی؟ شکم و غذا؟ شهوت و شهرت؟ خانه و خادم؟ نام و نان؟ زن و فرزند؟ زر و سیم؟ وابسته به هر چه که باشی به همان اندازه قیمت داری. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
پشت لباس سرباز روسی نوشته بود 🌹جانم فدای رهبر🌹😳 عکس باز شود👆👆👆 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔 فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت.استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم که به تو بیاموزم شاگرد فکری به سرش رسید،یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد،مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هر جایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد.استاد به او گفت:آیامیتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که:اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند.استاد به شاگرد گفت: همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چطور بعضی از مسئولین جواب خون شهدا را می دهند؟ شهید باکری بخاطر سه حبه قند از سردار نوعی اقدم دلگیر شد!گفت بیت المال است چطور جواب خون شهدا را می دهی؟ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
⭕️ 🔹دکتر مارس لوشر نویسنده غربی: "اگر یڪ زن برجستگےهاے بدنش رو به وسیله لباسش نشون بده، مردے ڪه او رو مےبینه این تصویر را تعمیم میده.(البته یه عده از مردها نه همه‌شون) اینجاسٺ ڪه نشان دادن برجستگےهاے بدن با لباس از نگاه مرد، همان عریان بودن زن! 📘١_گلپوش، ص١١ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت نود و یکم: حقه آخوندی باطنی میگه: دیدم اینجوری آخرش تلف میشم. فکری به ذهنم خطور کرد و فقط با یکی از بچه ها در میون گذاشتم که چه فکری دارم و بهش گفته بودم هر وقت این اتفاق افتاد چکار باید بکنه. تا عراقیا اومدن و منو گرفتن زیر ضربات کابل ، خودمو از پشت انداختم و به حالت غش زدم اولش اعتنا نکردند ، اما وقتی چند تا کابل زدن و من هیچ حرکتی نکردم و طوری وانمود کردم که انگار دیگه کارم تمومه، خیلی ترسیدند و فوری گفتند آب بیارید. اون رفیقم هم که از قبل آب آماده داشت آورد و روی صورتم پاشیدند ،اما من بهوش نیومدم. یعنی قرار نبود بهوش بیام!. می گفتن آب بریزید تو دهنش و بچه ها تُن تند آب می ریختن و من قورت نمی دادم واز کنار لبام می ریخت. بعد از چند مرحله یه تکان جزیی به خودم دادم و اونا که فهمیدن نمردم سریع رفتن و در رو با عجله بستند. دلیلش هم این بود که نگهبانا حق نداشتن بدون اجازه فرمانده درها رو وا کنند. اگه قرار بود کسی شکنجه بشه یا بیرون اورده بشه باید قبلش اجازه می گرفتن .البته بهشون دستور داده بودند بدون اجازه فرمانده اردوگاه کسی را حق ندارن بکُشن. اینا در واقع از این دستور تمرد کرده بودند و می ترسیدند اگه من بمیرم بخاطر تمرد شدیدا مجازات بشن. نه اینکه بعثیا دلشون برامون سوخته باشه. این حقه و ترفند کارساز شد و بعد از اون دیگه بصورت انفرادی سراغم نیومدن. هر وقت میومدن می گفتن اینو ولش کنید. مُردنیه و جونش در میره. کار دسمون میده. با این ترفند ساده از دست بعثیا و شکنجه های اختصاصی خلاص شدم و بعد از اون منم مثل بقیه کتک میخوردم و از پذیرایی های ویژه معاف شدم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فرازی از وصیتنامه شهید علی نظر پاک 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطـره ای بسیار زیبا از محمد حـسین محمد‌خانی🌹 شهیدی که سردار سلیمانی ایشون رو مثل پسرخودش میدونست و هر روز براشون صدقه میزاشت کنار💔 شـهدا خاص بودند که خدا خریدشون✨ ما هم باید برای خاص باشیم تا خدا بخردمون🕊 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔 📚غيبت در حال روزه دو زن در عهد پيامبر روزه دار بودند، در آخر روز حالشان از شدّت گرسنگى و تشنگى وخيم شد و نزديك بود كه تلف گردند، پس فرستادند كسى را پيش رسول خدا كه تا از آن حضرت اذن افطار بگيرند، پيامبرظرفى را فرستاد براى آن زنان، فرمود: به ايشان بگو در داخل اين ظرف قىّ كنيد آنچه كه خورديد، پس يكى از آن دو قى كرد نيمى از آن ظرف را از لخته هاى خون و گوشت خالص پُر كرد، ديگرى نيز با قىّ و استفراغ خويش بقيه ظرف را پر نمود، مردم از اين ماجرا به شگفت درآمدند و تعجب كردند. پيامبر فرمود: اين دو زن از آنچه كه بر آنها حلال بود امساك نمودند، و بر آنچه كه بر آنان حرام بود روزه خويش را باطل نمودند، به اين صورت كه نشسته در كنار همديگر، از مردم غيبت كردند. و اين است آنچه كه پشت سر مردم گفتند كه در اين ظرف است، از گوشتهاى آنان. 📚 روزه از ديدگاه قرآن و عترت، ص 70. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
●محمدرضا علاقه ی فراوانی به حضرت فاطمه زهرا(س) داشت و در تمامی مداحی های خود در مدح ایشان می خواندند.علاقه ی تورجی زاده به حضرت فاطمه زهرا(س) به حدی بود که وصیت کرد بر روی سنگ قبرش نام مبارک حضرت زهرا را بنویسند. تورجی زاده همیشه نمازهایش را اول وقت می خواند و بسیار قرآن تلاوت می کرد. ●پیش از نماز صبح به راز و نیاز با خداوند مهربان می پرداخت و آنقدر خالصانه به نیایش می پرداخت که گاهی صدای گریه های او موجب بیدار شدن اطرافیانش می شد.او عبادت های خود را تا طلوع آفتاب ادامه می داد. تورجی زاده به طور مداوم در جبهه مجروح می شد و قبل از آنکه به طور کامل بهبود یابد مجدد به جبهه می رفت. ●محمدرضا تورجی زاده در پنجمین روز اردیبهشت سال ۱۳۶۶در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان در حین فرماندهی گردان یازهرا در سنگرش از ناحیه ی پهلو،بازو جراحت و ترکش هایی دید و به مقام شهادت نائل شد. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🍃 : دختران در رفتارشان، در محیط بیرون خانه یا در محیط‌های معاشرت‌های خانوادگی، طوری نباشد که شوهرشان دچار حسادت یا سوءظن شود. ⚠️ مردان هم چه در محیط کار و چه تحصیلی، عین همین را باید رعایت کنند؛ مانند گرم گرفتن‌ها، حرف زدن‌ها، شوخی و خنده‌ها؛ کارهایی که در اسلام ممنوع شده، اثرش در خانواده ظاهر میشود. ۸۱/۶/۲۸ 🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕تشنه ی دیدار 💕: وقت آن است کمی تشنه لب آب شویم روبه خورشید نماییم و چومهتاب شویم دست بر سینه گذارید سلامی بدهیم تا شب جمعه همه زائر ارباب شویم السلام علیک یااباعبدالله الحسین 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
💚 دوش در وقت سحر شمع دل افروخته ام نرگس مست تو را دیده ام و سوخته ام به تمنای وصال تو ز سر تا به قدم چشم گردیده به راه قدمت دوخته ام 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔰شهیدی که سنگ مزارش معطر است ●او فرمانده آر پی‌چی‌زن‌های گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود. در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز معمولی کار می‌کرد. ●خدمت به رزمنده ها را دوست داشت. مثل همیشه برای سرکوبی و مبارزه با نفس داوطلبانه مشغول نظافت دستشویی ها بودبرایش مهم نبود که بدنش همیشه توالتها را بدهد. ●او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد می‌کند و او شهید و در زیر آوار مدفون می‌شود. ●بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند، متوجه می‌شوند که بوی شدید "گلابی" از زیر آوار می آید. وقتی آوار را کنار می‌زدند با پیکر پاک این شهید روبرو می‌شوند که غرق در بوی گلاب بود. ●هنگامی که پیکرآن شهید را در تهران، در قطعه 26 به خاک می‌سپارند، همیشه سنگ قبر این شهید نمناک می‌باشد به‌طوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آن طرف سنگ از مرطوب می شود. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 کرامت شهدا 🇮🇷 معلم شهید علی محمد صباغ زاده روز تشییع علی اقا اتفاق عجیبی افتاد با گذشت بیش از سه دهه از ان روز من هنوز نمیتوانم برای این ماجرا دلیل مادی پیدا کنم در زمان تشییع به قدری جمعیت از مردم عادی و قشر فرهنگی همدان و‌رزن و کبوتر اهنگ حضور داشتند که در همدان کمتر دیده شده بود. بعد از تدفین جمعیت زیادی روانه ی منزل ایشان شد که کسی انتظار نداشت من به عنوان یک بسیجی هم کار حفاظت انجام میدادم و هم کمک میکردم یکدفعه اشپز مرا صدا کرد و گفت: برو‌سریع به حاج رضا پدر شهید بگو بیاد اشپزخانه ایشان را صدا کردم و با هم به اشپزخانه امدیم اشپز نگاهی به جمعیت کرد و با ناراحتی گفت : حاج رضا من برای ۵۰ نفر شام پخته ام اما الان بالای ۵۰۰ نفر جمعیت اینجاست چه کار کنیم ابرومون میره پدر شهید خیلی ارام گفت: نگران چی هستی؟ این پانصد نفر مهمان علی هستند هیچ ربطی به من و شما ندارد شما کارتان را انجام دهید از یک ظرف کوچک که به قول اشپز ظرفیت پنجاه نفر را داشت ۵۰۰ نفر غذا میل کردند سیر شدند و رفتند!! پدر علی گفت: اینها مهمان علی بودند و پسرم مهمان نواز مزد اخلاص ص۱۳۱🌹🌹 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔 روزی بهلول نزد قاضی بغداد نشسته بود که قلم قاضی از دستش به زمین افتاد. بهلول به قاضی گفت: جناب قاضی کلنگت افتاد آنرا از زمین بردار. قاضی بمسخره گفت : واقعاً اینکه میگویند بهلول دیوانه است. صحیح است آخر قلم است نه کلنگ! 🔹 بهلول جواب داد: مردک تو دیوانه هستی که هنوز نمیدانی با احکامی که به این قلم مینویسی خانه های مردم خراب می کنی، تو بگو قلم است یا کلنگ؟ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
4_5780731989904588886.mp3
2.22M
📻 🎙 به‌روایت حاج‌حسین‌یکتا 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت نود و دوم: جیکش در نیومد هر چی هم انسان قوی و مقاوم باشه بالاخره این گیرنده های حسی که در پوست انسان هست کار خودشون رو می کنند و اینجور نیست که انسانهای جسور و شجاع دردشون نیاید. فقط فرقش با آدمای کم طاقت اینه که صبر می کنه و دم بر نمیاره. احمد فراهانی از این دست آدما بود. یک روحانی، با جثه ای ضعیف، نسبتا بلند قامت و استخونی. اونم مثل علی باطنی اوایل اسارت خیلی اذیت شده بود و غیر از کتک های عمومی بارها زیر وحشیانه ترین شکنجه ها قرار گرفته بود و زبانزد بچه های بند سه بود و همه ایشونو فردی بسیار مقاوم و پرتحمل می دونستند. اما از شنیدن تا دیدن خیلی تفاوت هست. یه روز تو صف آمار بیرون از آسایشگاه و در هواخوری جلوی من نشسته بودند و یکی از بعثیا بهش گیر داد و بهش گفت سرشو بزاره رو زانوهاش و با یه کابل بسیار سنگین افتاد به جونش. ضربه کابل آنقد سنگین و سهمناک بود که با هر ضربه کلِ بدن احمد تکان می خورد تا جایی که احساس خطر کردم که مبادا زیر این فشار سنگین نتونه تحمل کنه و از دست بره. شماره تعداد کابلا از دستم در رفت تا اینکه اون نانجیب خسته شد و رهاش کرد. والله جیک این بزرگمرد در نیومد. کمرش سرخ و سیاه شده و ورم کرده بود. قضیه که تموم شد چند لحظه ای تکان نخورد ما فک کردیم بی هوش شده. اما بعد از چند لحظه که نفسش برقرار شد سر رو از روی زانوها برداشت و نگاه به ماها کرد و لبخند ملیحی زد. یعنی نگران نباشید من زنده ام و طوریم نشده. بابا تو دیگه کی هستی؟ الله اکبر از این همه تحمل و مقاومت. هر چه بعثیا روی چنگیز و سربازان مغول رو سفید کرده بودند ، این احمد فراهانی مایه روسفیدی برای اسلام و ایران بود. هر چه باشه، شاگرد مکتب امام صادق و امام خمینی بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
💔 ثواب اعمال امروزمونو تقدیم می‌کنیم به شهیدی که بود بهش گفتن: هوا گرمه! بیا افطار کن... ما که اجازه داریم تو این هوا روزه نگیریم گفت: من با این روزه، کار دارم... و با شهادت، افطار کرد... قربانِ شهـیدِ روزہ داری ڪہ شده در معرڪہ با گلولہ هـا ، افطارش 🧡 🧡 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 نمی خواهد شما خودتان را برای انقلاب فدا کنید، انقلاب راه خودش را می رود؛ شما خودتان را بسازید و اصلاح کنید! 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆