10.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥صحبتهای حاج قاسم سه ماه پیش از شهادت: با اعتقاد میگویم باید تمام عمرمان را وقف این کشور و انقلاب کنیم.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔴به آیات آسمان بنگر
📍قُلِ انظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَن قَوْمٍ لَّا يُؤْمِنُونَ
(سوره یونس آیه ۱۰۱)
📍ﺑﮕﻮ : ﺑﺎ ﺗﺄﻣﻞ ﺑﻨﮕﺮﻳﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ [ ﺍﺯ ﺷﮕﻔﺘﻲ ﻫﺎﻱ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﻭ ﻋﺠﺎﻳﺐ ﺧﻠﻘﺖ ] ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻫﺎ ﻫﺴﺖ ؟ ﻭﻟﻲ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻫﺸﺪﺍﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﺁﻭﺭﻧﺪ ، ﺳﻮﺩﻱ ﻧﻤﻰ ﺩﻫﺪ .✳✳✳
📍ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺩﺭﺧﺸﺎﻥ ﻭ ﻛﺮﺍﺕ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺁﺳﻤﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺪﺍم ﺩﺭ ﻣﺪﺍﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﮔﺮﺩﺷﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﻈﻮﻣﻪ ﻫﺎﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻛﻬﻜﺸﺎﻧﻬﺎﻯ ﻏﻮﻝ ﭘﻴﻜﺮ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻧﻈﺎم ﺩﻗﻴﻘﻰ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺣﻜﻢ ﻓﺮﻣﺎ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺍﻳﻦ ﻛﺮﻩ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺎ ﺗﻤﺎم ﻋﺠﺎﺋﺐ ﻭ ﺍﺳﺮﺍﺭﺵ، ﻭ ﺍﻳﻨﻬﻤﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺘﻨﻮﻉ ﻭ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﺶ، ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﻨﮕﺮﻳﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﺒﺪء ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﻰ ﺁﺷﻨﺎﺗﺮ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮ ﺷﻮﻳﺪ.
ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺷﻨﻰ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺟﺒﺮ ﻭ ﺳﻠﺐ ﺁﺯﺍﺩﻯ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺭﺍ ﻧﻔﻰ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺑﺪﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺖ.
#کلام_وحی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 چرا بازیگری که به #حجاب اعتقاد ندارد، نباید در کشورهای خارجی #کشف_حجاب کند!؟
🎙 دکتر غلامی
🗂 مشاهده کامل تمامی قسمت های برنامه:
yun.ir/402yvc
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_دویست_و_پنجاهوسوم
💢روزهای سخت دانشجویان فراری (4)
دکتر گفت : تهوع و استفراغ هم داری؟ گفتم :حالت تهوع دارم ، اما استفراغ نه! گفت: باید ازت آزمایش خون بگیرم. داشت قضیه جدی میشد و منم خوشحال بودم که تو آزمایش مشخص میشه که بیماری خاصی ندارم و نیاز به عمل ندارم. با ۴ تا قرص و کپسول تموم میشه میره پی کارش. آزمایش گرفته شد و نتیجه رو به دکتر نشون دادن. دکتر به من گفت : وضعیتت الان چطوره؟ گفتم : الحمدالله بهترم. گفت: ولی آزمایش چیز دیگهای رو نشان میده! باید حتما عمل بشی. خدایا چه غلطی کردم.! رسول میگفت هر چه گفتم: دکتر دارم بهتر میشم، شاید دل دردم مربوط به معده باشه، شاید مال ... فایده نداشت و بساط اتاق عمل آماده شد و منو با یه برانکارد بردن تو اتاق عمل! هر چه التماس کردم که خوبم، بهترم، بابا ولم کنید ، میخواید چند تا پشتک وارو بزنم ببینید که من چیزیم نیست. فِکر میکردن از عمل میترسم و گوششون بدهکار نبود.
سوزن بیهوشی رو فرو کردن و حالا هم در خدمت شما هستم. رسول میگفت: مرده شورشو ببره این دکتر رو که هیچی حالیش نبود و الکیالکی آپاندیس من بیچاره رو برداشت . فرار که نکردم هیچی با شکم پاره برگشتم. حالا اگه فرمایش دیگهای نیست برید گم شید میخوام برم استراحت کنم!.
احمد چلداوی میگه: دو نفر از تیم فرار خارج شدن و موندیم ۴ نفر. به آقای باطنی گفتن که آماده عمل جراحی قتق بشه. ایشون قبول نکرد و گفت من میتونم درد رو تحمل کنم و نیاز به عمل جراحی نیست و ایشون رو هم برگردوندن قلعه. سه نفر از اعضای تیمِ ۶ نفره جا موندن و موندیم ما سه نفر. هاشم انتظاری، مسعود ماهوتچی و من. مونده بودیم عملیات رو ادامه بدیم یا بیخیال بشیم. لیست بلند بالایی از اسامی بچههای مفقودالاثر داشتیم که می خواستیم با خودمون به ایران ببریم. یه سال و نیم از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ گذشته بود ولی همچنان عراق از دادن لیست اسرای مفقود به صلیب امتناع می کرد و معلوم نبود چه خیالی برامون در سر دارن.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌱
مهدی میگفت :
حضرت آقا یا نماینده ایشان امر کنند که برو رفتگر محله باش نظام به جارو کردن خیابان نیاز دارد من میروم.
#مطیع_امر_ولایت_بود...♡
#شهید_مهدی_نوروزی🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تیپ بزن!
🎙به روایت: حاج حسین یکتا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#خاطرات_شهدا📖
مصطفی می جنگید و جنگها برایش همه یا هیچ بود. این نبود که حالا میجنگم و یک جایی کوتاه می آیم. مصطفی می جنگید تا به هر آنچه که معتقد بود در مجموعه ای که در آن خدمت می کند برسد. نرسیدن در مرام او نبود. می جنگد حتی به قیمت آنکه از مجموعه اخراج شود. برای همین مصطفی از روزی که من یادم هست در معرض اخراج بود. می جنگید و هی می آمد بالاتر. میدانید برای چه؟ برای اینکه جنگ همه یا هیچ می کرد و همه را بدست می آورد. وقتی من و مصطفی با هم آشنا شدیم او یک کارشناس جزء بود. غیر از خدا هم هیچ کس را نداشت.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔴 نژادهای مختلف نشانه قدرت خداست...
📍وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْعَالِمِينَ
(سوره روم آیه ۲۲)
📍ﻭ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ [ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺭﺑﻮﺑﻴﺖ ] ﺍﻭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﻭ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﻲ ﺯﺑﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺭﻧﮓ ﻫﺎﻱ ﺷﻤﺎﺳﺖ ; ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ [ ﻭﺍﻗﻌﻴﺎﺕ ]ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﺍﻧﺎﻳﺎﻥ ✳✳✳
📍ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ" ﻓﺨﺮ ﺭﺍﺯﻯ" ﺩﺭ ﺫﻳﻞ ﺁﻳﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺤﺚ، ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻳﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ" ﭼﺸﻢ" ﺣﺎﺻﻞ ﺷﻮﺩ ﻳﺎ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ" ﮔﻮﺵ"، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﭼﺸﻢ ﺭﻧﮕﻬﺎ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﻬﺎ ﻭ ﺷﻜﻠﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ، ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﮔﻮﺵ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﺁﻭﺍﺯﻫﺎ ﻭ ﺁﻫﻨﮕﻬﺎﻯ ﺻﺪﺍ ﺭﺍ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻳﻌﻨﻰ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﻋﻀﻮ ﻛﻮﭼﻜﻰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻫﻨﮓ ﺻﺪﺍﻯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﻴﻠﻴﺎﺭﺩﻫﺎ ﺷﻜﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﺭ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﺁﻳﺎﺕ ﻋﻈﻤﺖ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ.
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﻧﻴﺰ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ- ﻭ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﻣﻔﺴﺮﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ- ﻛﻪ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﺍﻟﺴﻨﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﻴﻞ ﻋﺮﺑﻰ ﻭ ﻓﺎﺭﺳﻰ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﻭ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﺭﻧﮕﻬﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﻧﮋﺍﺩﻫﺎ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻧﮋﺍﺩﻯ ﺭﻧﮕﻰ ﺩﺍﺭﺩ.✴✴✴
#کلام_وحی
💢اولین تجربه #حجاب به من آموخت که عاشق #حجابم باشم
💬از زبان دختر تازه مسلمان ایتالیایی
🔻وقتی من در سال ۲۰۰۲ مسلمان شدم فک می کردم می تونم یه مسلمان کامل باشم حتی بدون #حجاب
🔻من هنوز نمی دونستم خدا از ما خواسته موها و انداممون رو از نامحرم بپوشونیم.هنوز اعتقادات مسیحیت در من وجود داشت.در مسیحیت فقط کافی ایمان در قلبت❤️ باشه ینی همون "دلت پاک باشه"
🔻من کم کم سعی کردم اطلاعاتم رو در مورد دین اسلام بالا ببرم و از تنها مرکز کتب اسلامی "میلان" کتاب هایی راجع به دین اسلام می گرفتم .مسئول کتابخونه دختری مسلمان و #محجبه بود
یک روز ازش خواستم که به من روسری سر کردن رو یاد بده. اون هم به من یاد داد که چجوری روسری سرم کنم و با هم دوست شدیم و من رو دعوت کرد تا با هم به مسجد🕌 بریم
🔻اینجوری شد که من کم کم #حجاب رو پذیرفتم و الان وقتی می خوام از خونه بیرون برم همونطوری که هیچ وقت کفش 👞پوشیدن رو فراموش نمی کنم روسری سر کردن رو هم فراموش نمی کنم
🌐منبع:
https://aboutislam.net/reading-islam/living-islam/first-day-with-hijab-learning-to-love-the-scarf
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_دویست_و_پنجاهوچهارم
💢فرار دانشجوئی (۵)
بالاخره بعد از مشورت به این نتیجه رسیدیم که سه نفره نقشه عملیاتِ فرار رو عملی کنیم. روز ۲۱ بهمن ۶۸ رو برای فرار انتخاب کردیم. شبها نگهبانا دستمون رو با دستبند به تخت قفل میکردن. ما هم مرتب نگهبانو صدا می زدیم و از خواب بیدار می کردیم و برای دستشویی باز میکردن. دیگه نگهبانا عاصی شده بودن و تصمیم گرفتن که برای راحتی خودشون دستامون رو باز بگذارن تا هر وقت نیاز به دستشویی داشتیم خودمون بریم و مزاحم خواب اونا نشیم. این فرصت خوبی رو برامون فراهم کرد تا بدون ور رفتن برای باز کردن دستبند بتونیم راحتتر نقشه فرار رو ادامه بدیم.
مقداری خوابیدم و منتظر موندیم تا نگهبانا و سایر بچههای بستری شده خواب برن. بعد از اینکه کاملا مطمئن شدیم همه خوابن پا شدیم ، غافل از اینکه نزدیک صبح شده بود و چون ما ساعت در اختیار نداشتیم نمیدونستیم چه ساعتی از شبه. هنوز مردد بودم و بین موندن در اسارت یا آزادی و در صورت گیر افتادن اعدام، باید یکی رو انتخاب می کردم. هاشم گفت منتظر چی هستی راه بیفت بالاخره تصمیممو گرفتم و بسم الله گفتیم و از اتاق زدیم بیرون . هنوز چند قدمی نرفته بودیم که دستهای از سربازا سرِ راهمون سبز شدن. سریع رفتیم کنار یه درخت و در تاریکی قایم شدیم تا نگهبانا رد شدن و به راهمون ادامه دادیم. از سیم خاردارای انتهای بیمارستان به هر زحمتی بود رد شدیم. کمی زخمی شدیم، ولی اصلا برامون مهم نبود شوق آزادی زخما رو التیام میداد. از سیم خاردار که رد شدیم تازه متوجه شدیم وسط یه پادگان بزرگ نظامی هستیم.
از مسیری که حدس می زدیم بسمت بعقوبه هست راه افتادیم و حدسمون درست بود. چیزی نگذشت که یه گله سگ دنبالمون کردن. پا به فرار گذاشتیم ولی دست بردار نبودن و پارس میکردن و چیزی نمونده بود لو بریم. بهناچار با سنگ دنبال سگها دویدیم و اونا ترسیدن و فرار کردن. به یه ردیف سیم خاردار دیگه رسیدیم و با چه مصیبتی از اون رد شدیم.
از دور جاده ای رو دیدیم که ماشینا در حال رفت و اومد بودن و مطمئن شدیم راه رو درست اومدیم. از عرض جاده عبور کردیم و کمی صبر کردیم تا یه اتومبیل اومد. دست بلند کردیم و اونم وایساد. من چون عرب بودم جلو نشستم و هاشم و مسعود هم نشستن ردیف عقب. سلام کردم و با عربی از راننده خواستم که ما رو به شهر مندلی ببره. نگاهی به ساعت ماشین کردم دیدم حدود ساعت ۴ یا ۵ صبح بود. مغزم سوت کشید. کمتر از یه ساعت به طلوع آفتاب مونده بود. سرم رو برگردوندم عقب هاشم یه تیغ جراحی رو نشونم داد و اشاره به راننده کرد، یعنی بزنمش؟. با اشاره ابرو گفتم نه.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
ما سینہ زدیم بے صدا باریدن
ازهرچه که دم زدیم انها دیدن
ما مدعیان صف اول بودیم
از اخر #مجلس_شهدا راچیدن
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
#صبحتون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
#روزتون_معطر_با_عطر_و_بوی_شهدا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
﷽
⭕️ در حالی که خود صاحب شرکت فایزر گفته که من مسئولیتی در قبال عوارض واکسن نمی پذیرم، و در حالی که گفته من خودم از این واکسن تزریق نمی کنم، نابخردانی چون زیباکلام، حجاریان، تاجزاده و...، مدام برای آن تبلیغ می کنند که مصداق بارز پاچه لیسی مفرط کدخدا و #خودتحقیری هستند!‼️
#واکسن_ایرانی
#واکسن_خارجی_آلوده
#پاسخ_به_شبهات
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆