eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
679 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 اگر از ولایت جدا شوید مسلماً هلاک خواهید شد. همیشه با چشمانی باز دشمنان و دوستان خود را بشناسید و به اصل تولی و تبری ( که از فروع دین ماست ) توجه داشته باشید. وحدت کلمه را حفظ کنید تا فنا نشوید که «واعتصموابحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا» یاد و خاطره ی شهدا را هرگز از یاد نبرید. شهدا را برای همیشه معلمان آزادی و ایثار بدانید. 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌺 سیره شهدا 🌺 روزی هنگام مرخصی به زادگاهم رفتم. پس از مراجعت به پایگاه، خانواده‌ام را مقابل منزل پیاده كرده، برای انجام كاری، خواستم بیرون از پایگاه بروم؛ ولی ماشین روشن نشد، مجبور شدم آن را تا مسافت زیادی هُل بدهم و تا مقابل مسجد پایگاه بكشانم. شخصی از مسجد بیرون آمد و به من سلام كرد. وقتی فهمید ماشین روشن نمی‌شود، گفت: در ماشین طناب داری؟ پرسیدم: طناب برای چه می‌خواهی؟ گفت: می‌خواهم ماشین را بكسل كنم. گفتم: شما كه ماشین نداری... گفت: عیبی ندارد، اگر طناب داری، به من بده. بعد از آنكه طناب را گرفت، یك سرش را به ماشین و سر دیگرش را به كمر خود بست و ماشین را كشید. من از این جریان ناراحت شدم و خیلی اصرار كردم كه آن كار را نكند؛ ولی نتوانستم مانع او بشوم. به هر ترتیب تا مسافتی ماشین را كشاند. ناگهان متوجه شدم چند خودروی سواری و نظامی كنار ما ایستاده‌اند و همگی به آن شخص می‌گویند: «جناب سرهنگ! سلام، كمك نمی‌خواهید»؟ وقتی دیدم همه او را سرهنگ خطاب كردند، از خجالت عقب عقب رفته، داخل جوی آب افتادم. ایشان مرا بیرون آورد و خنده كنان گفت: «چرا داخل جوی آب رفتی؟ می‌خواهی شنا كنی؟ من با ترس و خجالت گفتم: ‌جناب سرهنگ! ببخشید، شما را نشناختم! گفت: به من نگو جناب سرهنگ، من هم آدمی مثل تو هستم. وقتی از ایشان اسمش را پرسیدم، گفت: برادر كوچك شما، عباس بابایی هستم. تا گفت عباس بابایی، فهمیدم فرمانده پایگاه است. تمام بدنم بخاطر خجالت و شرمندگی توأم با ترس، از عرق خیس شد... 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 شهید نهال انقلاب 🇮🇷 یکی از صحنه‌های خونین دوران انقلاب، در مراسم تشییع جنازه "استاد نجات الهی" بود. روزی که مزدوران پهلوی با یورش بر مردم مسلمان و بی دفاع بیش از 250 نفر را به شهادت رساندند. رسول که شش ماه بیشتر از عقدش نمی‌گذشت به همراه همسرش، روز ششم دی ماه 57 در مراسم تشییع شهید نجات الهی شرکت کرد. از زمان تحصیل متوسطه به مبارزه با رژیم پرداخته بود. آن روز شعار "دانشگاه دانشگاه مزدور به خون کشیده / دانشجو دانشجو در خون خود غلتیده" رساتر به گوش می‌رسید و آتش خشم سرسپردگان رژیم را شعله ور می ساخت. ازحام و شلوغی دو چندان شد. شهید رسول قدیمی سال 1335 در تهران متولد شد. در پی تعقیب و گریز در کوچه پس کوچه‌های شهر به گلوله آتش جلادان رژیم خونخوار، بر روی زمین افتاد و به شهادت رسید. 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊 آفتابه مهاجم بین تانکر آب تا دستشویی فاصله بود. آفتابه را پر کرده بود و داشت می دوید. صدای سوتی شنید و دراز کشید. آب ریخت روی زمین ولی از خمپاره خبری نبود. برگشت دوباره پرش کرد و باز صدای سوت و همان ماجرا. باز هم داشت تکرار می کرد که یکی فهمید ماجرا از چه قرار است. موقع دویدن باد می پیچید تو لوله آفتابه سوت می کشید. 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 نام شهيد محمد جواد باهنر تاریخ و محل شهادت 8/6/60 دفتر نخست وزيري گروه شهید ترور زندگینامه شهید حجت الاسلام دكتر محمد جواد باهنر، درسال 1312 دریك خانواده پیشه ور ساده درشهر كرمان به دنیا آمد و خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مكتب آموخت وسپس به تحصیل علوم دینی درمدرسه معصومیه آن شهر پرداخت. همزمان، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را نیز ادامه داد و پس از اخذ دیپلم درسال 1332 به قم رفت و سطوح عالی علوم اسلامی را درحوزه علمیه قم طی كرد. وی فقه را در محضر مرحوم آیت الله بروجردی ، فقه واصول را در محضر امام خمینی ( ره ) و تفسیر و فلسفه را نزد علامه طباطبایی فرا گرفت. شهید باهنر سپس به تحصیلات دانشگاهی رو آورد و حدود سال 1337 موفق به اخذ لیسانس در رشته الهیات و بعد از آن موفق به اخذ فوق لیسانس در رشته علوم تربیتی و سپس دكترای الهیات از دانشگاه تهران شد. شهید باهنر ضمن تدریس و ایراد خطابه وبرنامه ریزی دینی ، به تالیف كتب درسی اشتغال ورزید وحدود سی كتا ب وجزوه تعلیمات دینی را برای تدریس ( از دوره ابتدایی تا دانشسرا ) تالیف كرد، وی همزمان ، فعالیتهای اجتماعی خود را نیز ادامه داد ودر تاسیس " دفتر نشر و فرهنگ اسلامی " ، " كانون توحید" و" مدرسه رفاه " نقش موثری داشت . شهید باهنر درسال 1341 ، همكاری خود را با نهضت اسلامی و سیاسی روحانیت به رهبری امام خمینی ( ره ) آغاز كرد و در اسفند ماه 1342 پس ازایراد سخنرانی هایی درمساجد " هدایت " ، " الجواد " و " حسینیه ارشاد" ، به مناسبت سالگرد حادثه " فیضیه " ، دستگیر شد وپس از آن متناوبا " شش بار به زندانهای كوتاه مدت محكوم شد واز سال1350 ممنوع المنبر گردید و بالاجبار در جلساتی كه به عنوان كلاس درس برپا می شد ، سخنرانی و به بیان نقطه نظرات اسلامی ، انقلابی خود می پرداخت . وی در سال 1357 به فرمان امام ( ره) و به همراه چند تن از یاران ، مامور تنظیم اعتصابات شد و در همان سال نیز با فرمان امام ( ره ) به عضویت شورای انقلاب اسلامی درآمد . دیگر مسئولیتهای شهید باهنر پس از پیروزی انقلاب اسلامی عبارتند از: مسئولیت نهضت سواد آموزی ، نماینده مردم كرمان در مجلس خبرگان ، نماینده شورای انقلاب اسلامی در وزارت آموزش وپرورش ، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی. شهید باهنر كه به سرنوشت آموزش كشور وآینده نونهالان انقلاب بی اندازه توجه داشت ومدام در فكر بهبود و پیشرفت آن بود، سرانجام در كابینه محمد علی رجایی به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شد . پس از فاجعه شوم بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت دكتر بهشتی ، شهید باهنر به عنوان دبیركل حزب جمهوری اسلامی انتخاب شد و به دنبال انتخاب شهید رجایی به سمت ریاست جمهوری ، به عنوان نخست وزیر جمهوری اسلامی به مجلس معرفی شد كه با رای قاطع مجلس به تشكیل كابینه خود پرداخت . این شهید فرزانه و سراسر اخلاق و تواضع ، كه خود را وقف خدمت به مردم ستمدیده كرده بود، سرانجام پس از سالها مبارزه و تلاش ، به همراه یار و یاور دیرینه ا ش " محمد علی رجایی" رئیس جمهوراسلامی ایران ، در هشتم شهریور 1360 در انفجار ساختمان نخست وزیری كه به دست منافقین كوردل صورت گرفت ، به مقام منیع شهادت دست یافت 🌷 @byadshohada🌷 باماباشهدابمانید🖕🖕🖕
بہ فڪر مثل شهدا مُردن نباش! بہ فڪر مثل شهدا زندگے ڪردن باش😊 #شهید_ابراهیم_هادے: تا آخرین نفس از اسلام و انقلاب دفاع ڪنید اگر نمره‌ات پیش خدا ۲۰ شد آن وقت شهید خواهی شد 🌷 @byadshohada🌷
🌻 سیره شهدا 🌻 👦روزی احمد با تعداد زیادی مجله که تصاویر خواننده ها و رقاصه روی اون بود اومد خونه، 👩مامان گفت: احمد جان اینا چیه آوردی؟ چرا خریدی ؟ احمد رفت طرف باغچه و مجله ها رو آتیش زد 🔥🔥🔥🔥 و گفت: مامان اینا رو از باجه سر کوچه خریدم تا هم محله ای هام به گناه نیوفتن، 👩مامان گفت: پولشو از کجا اوردی؟💰 👦گفت: حقوق کار تابستونم رو استفاده کردم ، 👆مامان گفت: مگه نمی خواستی موتور بخری ؟ 🌿🍃🌿🍃 👏گفت: هرچی فکر کردم دیدم موتور منو تا سر کوچه می بره ولی این کار تا بهشت. 💐🌿💐🌿 ✋️مامان گفت: ولی تو این شهر ک فقط همین یه باجه نیست. 🍃👆احمدگفت: می دونم ولی وقتی مُردم به خدا بگم وُسع من در همين حد بود. 👏👏👏👏👏 🌿اینچنین بود کودکی شهید احمد کشوری،🌿 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
شهید محمد تقی آبادی
🌷به یاد شهدا🌷
شهید محمد تقی آبادی
🇮🇷 شهید نهال انقلاب 🇮🇷 شهيد محمدتقي آبادي تاريخ تولد :1329 نام پدر :علي اكبر تاریخ شهادت : 21/بهمن/1357 محل تولد :خراسان /نيشابور طول مدت حیات :28 محل شهادت :پادگان نيروي هوايي مزار شهید :بهشت‌زهرا (س) محمد درسال 1328 درروستای تقی آباد سالار به دنیا آمد .پس از طی دوران کودکی وارد مدرسه روستا شد وتا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند .سپس به تهران رفت ودرچابخانه ای مشغول به کار شد .با اوج گیری جنبش های انقلابی مردم ایران، محمد نیز با نیروهای مردمی برعلیه رژیم منحوس پهلوی به فعالیت پرداخت.وی با تهیه اسلحه به این فعالیت ها دامنه وسیعتری بخشید.او همچنین عکاس و گزارشگر و خبرنگار وقایع انقلاب نیز بود،محمد دربیست ویکم بهمن که امام فرموده بودند حکومت نظامی رابشکنید ازخانه خارج می شود ودربیست ودوم بهمن 57 دردرگیری با نیروهای گارد ستمشاهی با اصابت تیربه قلبش به شهادت می رسد وپیکر مطهرش دربهشت زهرای تهران به خاک سپرده می شود 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊 به احترام پدرم نزدیک عملیات بود و موهای سرم بلند شده بود باید کوتاهش می‌کردم مانده بودم معطل توی آن برهوت که سلمانی از کجا پیدا کنم. تا اینکه خبردار شدم که یکی از پیرمردهای گردان یک ماشین سلمانی دارد و صلواتی مو‌ها را اصلاح می‌کند. رفتم سراغش دیدم کسی زیر دستش نیست طمع کردم و جلدی با چرب زبانی قربان صدقه اش رفتم و نشستم زیر دستش. اما کاش نمی‌نشستم. چشم تان روز بد نبیند با هر حرکت ماشین بی اختیار از زور درد از جا می‌پریدم. ماشین نگو تراکتور بگو. به جای بریدن موها، غلفتی از ریشه و پیاز می‌کندشان! از بار چهارم هر بار که از جا می‌پریدم با چشمان پر از اشک سلام می‌کردم. پیرمرد دو سه بار جواب سلامم را داد اما بار آخر کفری شد و گفت: «تو چت شده سلام می‌کنی؟ یکبار سلام می‌کنند.» گفتم: «راستش به پدرم سلام می‌کنم.» پیرمرد دست از کار کشید و با حیرت گفت: «چی؟ به پدرت سلام می‌کنی؟ کو پدرت؟» اشک چشمانم را گرفت و گفتم: «هر بار که شما با ماشین تان موهایم را می‌کنید، پدرم جلوی چشمم می‌آید و من به احترام بزرگ تر بودنش سلام می‌کنم!» پیرمرد اول چیزی نگفت. اما بعد پس گردنی جانانه‌ای خرجم کرد و گفت: «بشکنه این دست که نمک نداره...» مجبوری نشستم وسیصد، چهارصد بار دیگر به آقا جانم سلام کردم تا کارم تمام شد. 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
(ع) جوانۍ خدمت علیه السلام رسید وعرض ڪرد: حــــاݪم خوب نیست، از مـــردم خســـته شدم ،تهمت،غیبت و… چه ڪنــــم...؟؟ بریده امـــــ.... نفسم در این بݪاد بالا نمی آید... امام جواد(ع) فرمود: بهـــــــ سمتــــــ فـــــــــرار کنـــــــ...! ! @harfedel1
🔔🔔 ♦️رفتند تا بمانیم! 🔹اینکه استاد پناهیان گفتند: شاید بزرگترین اثری که برای ما دارد،این است که ما را به وا می دارند! 💭فکر... 💭فکر... 💭فکر... 🔸فکر اینکه قربانی کردند را! و قربانی کرد آن ها را... 🔹این که شهیدی آلبوم عکس های 🎭خود را از بین میبرد که نکند حالا ،اسمش بر سر زبان ها بیفتد و دیده شود😔... 🔸و یا شهیدی پلاکش🏷 را پرت کند در کانال !که در فکرش تشییع⚰ با شکوهی برای خودش متصور شد! ♨️ ... 🔹و شهیدی که حاضر شدند! در جمع سربازان سینه خیز بروند... در پوتین بسیجی ها آب🚰 بخورند... و ... ♨️درس است! ♦️برای خدا شدن آسان نیست! چون هوای قدرت داشتن👊،داشت... نباید دیده شدن داشت... و برای ما سخت است قربانی کردن ♦️چون برای ما تقرب به خداوند از لذت های کم ارزش دنیـ🌏ـا است... ♨️حالا ما چه کار ها که نکردیم برای ⁉️ ♦️و از آن سو به ما بیچارگان میخندند😊! و شاید اشک 😭میریزند؛که در ماندیم!و لباس را از تن در نیاوردیم... 🌾در ماندیم... 🌾در ماندیم... 🌾در ماندیم... 💢به قول : و هنوز گیر یه قرون و دوزار این دنیاییم.که یکی بیاد نگاهمون👀 کنه... ♨️شهدا میخشکوندند! که یوسف زهرا نگاشون کرد... ♦️جان به هر حال قرار است که بشود👌... پس چه خوب است که قربانـی بشود😌... 🌷 @byadshohada🌷 باماباشهدابمانید🖕🖕🖕