eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
687 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴چگونگی برخورد با اسرا 📍ﻳَﺂ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟﻨَّﺒِﻲُّ ﻗُﻞ ﻟِّﻤَﻦ ﻓِﻲ ﺃَﻳْﺪِﻳﻜُﻢ ﻣِّﻦَ ﺍﻟْﺄَﺳْﺮَﻱ ﺇِﻥ ﻳَﻌْﻠَﻢِ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻓِﻲ ﻗُﻠُﻮﺑِﻜُﻢْ ﺧَﻴْﺮﺍً ﻳُﺆْﺗِﻜُﻢْ ﺧَﻴْﺮﺍً ﻣِّﻤَّﺂ ﺃُﺧِﺬَ ﻣِﻨْﻜُﻢْ ﻭَ ﻳَﻐْﻔِﺮْ ﻟَﻜُﻢْ ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻏَﻔُﻮﺭٌ ﺭَّﺣِﻴﻢٌ (سوره انفال آیه ۷۰) ﺍی ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ! ﺑﻪ ﺍﺳﻴﺮﺍنی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺷﻤﺎﻳﻨﺪ ﺑﮕﻮ: ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺩﻟﻬﺎی ﺷﻤﺎ ﺧﻴﺮی ﺑﺪﺍﻧﺪ، ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ (ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺷﺪ) ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ می ﺑﺨﺸﺎﻳﺪ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺨﺸﺎﻳﻨﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ.✳✳✳ 📍ﺩﺭ ﺷﺄﻥ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻳﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ: ﻋﺒﺎﺱ، ﻋﻘﻴﻞ ﻭ ﻧﻮﻓﻞ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺳﻴﺮ ﺷﺪﻧﺪ، ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﺑﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻓﺪﻳﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﻛﺮﺩ، ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻢ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪﻧﺪ. ﭘﻮﻝ ﻓﺪﻳﻪ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﻌﺪﺍً ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪ. ﺩﺭ ﻧﻈﺎم ﺍﺳﻠﺎمی، ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺳﺮﺍی ﺟﻨﮓ، ﺳﻪ ﻃﺮﺡ ﻣﺸﺮﻭﻉ ﻭ ﻣﻘﺒﻮﻝ ﺍﺳﺖ: ١. ﺁﺯﺍﺩ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻓﺪﻳﻪ ٢. ﺁﺯﺍﺩی ﺍﺳﻴﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻓﺪﻳﻪ ی ﻧﻘﺪی ﻳﺎ ﻣﺒﺎﺩﻟﻪ ی ﺍُﺳﺮﺍ. ٣. ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﺳﻴﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ، ﺗﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﻳﺎﻓﺘﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮی ﺷﻮﺩ، ﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﻳﺞ ﺗﻌﺎﻟﻴﻢ ﺩﻳﻦ ﺭﺍ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎم ﺍﺭﺷﺎﺩ ﺷﻮﻧﺪ.✴✴✴
🔺یک) علم و پژوهش (3) 🔹امّا آنچه من میخواهم بگویم این است که این راه طی‌شده، با همه‌ی اهمّیّتش فقط یک آغاز بوده است و نه بیشتر. ما هنوز از قلّه‌های دانش جهان بسیار عقبیم؛ باید به قلّه‌ها دست یابیم. باید از مرزهای کنونی دانش در مهم‌ترین رشته‌ها عبور کنیم. ما از این مرحله هنوز بسیار عقبیم؛ ما از صفر شروع کرده‌ایم. عقب‌ماندگی شرم‌آور علمی در دوران پهلوی‌ها و قاجارها در هنگامی که مسابقه‌ی علمی دنیا تازه شروع شده بود، ضربه‌ی سختی بر ما وارد کرده و ما را از این کاروان شتابان، فرسنگها عقب نگه داشته بود. ما اکنون حرکت را ‌آغاز کرده و با شتاب پیش میرویم ولی این شتاب باید سالها با شدّت بالا ادامه یابد تا آن عقب‌افتادگی جبران شود. «بیانیه گام دوم» 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
●از صلیب سرخ آمده بودند اردوگاه اسرا گفتند:در اردوگاه شما را شکنجہ‌تان می‌کنند یا نہ؟همه بہ آقا سید نگاه کردند ولے آقا سید چیزی نگفت مأمور صلیب سرخ گفت: آقا شما را شکنجہ می‌کنند یا نه؟ظاهراً شما ارشد اردوگاه هستید. ●آقا سید باز هم حرفے نزد. پس شما را شکنجہ نمی‌کنند؟آقا سید با اون محاسن بلند و ابهت خاص خودش سرش پایین بود و چیزی نمی گفت.نوشتند اینجا خبری از شکنجہ نیست.افسر عراقی کہ فرمانده اردوگاه بود، آقاے ابوترابی را برد تواتاق خودش گفت:تو بیشتر از همہ کتک خوردی، چرا بہ اینها چیزے نگفتی؟ ●آقای ابوترابی برگشت فرمود: ما دو تا مسلمان هستیم با هم درگیر شدیم، آنها کافر هستند..دو تا مسلمان هیچ وقت شکایت پیش کفار نمی‌برند. فرمانده اردوگاه کلاه نظامی کہ سرش بود را محکم به زمین کوبید و صورت آقا سید را بوسید بعدش هم نشت روی دو زانو جلو آقا سید و تو سر خودش می زد می گفت شما الحق هستید. روایت در مورد " سلام برآنهایی کہ از همه چیز گذشتند تامابه هرچہ میخواهیم برسیم سلام برآنهایی کہ قامت راست کردند تاقامت ماخم نشود..سلام برآنهایی ک بہ نفس افتادندتا ما از نفس نیافتیم،، 🌷 🍃 🌺🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
برای بچه ها توضیح رنگ های لباس با احادیث رو داشته باشید .. اینکه بچه ها بدونن اسلام به رنگ ها اهمیت میده و میتونن از لباس های رنگی استفاده کنن و امامان هم از لباس های شاد استفاده میکردن نکته مهمی هست... برای شروع توضیح حجاب به کودک لازمه به کودکتون بگین 👈🏻 هر وقت لباس میپوشی خدا رو شکر کن😍 مامان چرا؟ چون خدا اینقدر ما رو دوست داره به ما نعمت پوشش رو داده چون تن ادم ارزش منده و ما باید تن خودمون رو از نگاه بد دیگران حفظ کنیم . 😍شکر نعمت لباس 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢شادی روحم صلوات بعد از چند روز با اجازه نگهبان خوش اخلاق اردوگاه "امجد" رفتم بند دو به ملاقاتش. داخل آسایشگاه بود. تا از پشت پنجره چشمش به من افتاد منو شناخت و داد زد محمد بیا اینجا. خودشو معرفی کرد: من محمود منصوری هستم و با داداشات دوستم. گفت محمد من تو مجلسِ ختمت شرکت کردم و خرما و حلواتو خوردم و قرآن و فاتحه برات خوندم. حالا می بینم سُر و مُر و زنده ای. از خوشحالی می‌خندید. گفتم: آقای منصوری راستشو بگو پدر و مادرم، برادرام، پسرم، همسرم زنده‌ن. گفت آره بابا نگران نباش همه زنده و سلامتن. باورم نشد. قسم خورد تا زمانی که من ایران بودم همه الحمدلله سالم و زنده بودن. از همسرم پرسیدم که رفته یا مونده؟ گفت بابا قدر زنتو بدون، خیلی نجیب و باخانواده‌س. همه بهش افتخار می‌کنن و بچه ات رو داره مثل دسته گل بزرگ می‌کنه و همیشه بهش میگه بابات رفته مسافرت، بابات میاد. حاج محمود می‌گفت مادرت هیچ‌وقت باورش نشده که شهید شدی و همیشه میگه محمدم زنده‌س و برمی‌گرده. بعد از ۳۰ ماه از اسارات این اولین خبری بود که از خونواده و سلامتی اونا بدستم رسید. خدا میدونه اون روز چقدر خوشحال بودم. از سلامتی عزیزانم. از اینکه برام مجلس ختم گرفتن و تا حدودی زیادی خیالشون از بابت شهادتم راحت شده و خیلی چشم انتظارم نیستن. هر چند مادرم باورش نشده بود، ولی اینو به حساب این گذاشتم که بخاطر مهر مادریه و چون جنازه‌ام به دستش نرسیده داره به خودش دل‌خوشی میده. راستش اینقد خوشحال بودم انگار خبر آزادیم رو بهم دادن. حالا دیگه خیالم بابت خونواده، حداقل تا این زمان راحت شده بود. گاهی خنده‌ام می‌گرفت که من حی و زنده، اونا نشستن و برام فاتحه خوندن و اعلامیه پخش کردن. از تجسم اون صحنه‌‎ها و اینکه اگه مثلاً یهویی از در وارد می‌شدم و یه گوشه می‌نشستم و برای خودم فاتحه می‌خوندم چه وضعی می‌شد؟ توی این فکر و خیالات یهو مثل دیوونه ها می‌خندیم و وقتی به خودم میومدم دور و برمو نگاه می‌کردم یه وقت کسی منو ندیده باشه بگن فلانی روانی شده و داره با خودش بی جهت می‌خنده! حسابی گرم صحبت بودیم که نگهبان عراقی گفت یالله خلاص، کافی! و بهم گفت راه بیفت بریم وقت ملاقات تموم شد. با هم خداحافظی کردیم و حاج محمود رفت سر جاش و منم برگشتم بند یک. قرار گذاشتیم که اگه عراقیا یه وقتی اجازه دادن دوباره بیایم ملاقات هم ، ولی هیچوقت دیگه تا آخر اسارت همچین فرصتی فراهم نشد. این دید و بازدید شیرین‌ترین ملاقات من در طول تمام چهار سال اسارت بود. البته حاج محمود به من گفت که یکی دیگه از بچه‌های ایلامی بنام عبدالله دل افروز اونم با من اسیر شده و توی ختمت شرکت کرده بود و خیلی دوست داره ببینتت. منم گفتم اگه عراقیا اجازه دادن میرم ملاقاتش و می‌بینمش. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌸﷽🌸 ما را به جز خیالت، فکری دگر نباشد در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد در کوی عشق باشد، جان را خطر اگر چه جایی که عشق باشد، جان را خطر نباشد 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
@dars_akhlaq.mp3
3.06M
💐🎙 💢 موضوع: توبه از گناهان روزانه 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔 این داستان بسیار آموزنده حکایتی واقعی از زمان اشغال ایران توسط نیروهای انگلیسی و برگرفته از ترجمه‌ی این داستان « رسانه های بین المللی » است... سالها قبل در زمان اشغال ایران توسط نیروهای انگلیسی، جنرال «سانی مود» که در یکی از مناطق کشور حرکت میکرد در میان راه نگاهش به چوپانی افتاد و ایستاد. به مترجمی که همراه خود داشت گفت :برو به این چوپان بگو که جنرال سانی میگوید که : اگر این سگ گله‌ات را سر ببُری یک پوند انگلیس به تو میدهم...!!!! چوپان که با یک لیره‌ی استرلینگ انگلیسی میتوانست نصف گله گوسفند بخرد...!!! بیدرنگ سگ را گرفت و آن‌ را سر برید...!!! آنگاه جنرال دوباره به چوپان گفت که : اگر این سگ را سلاخی کنی،یک پوند دیگر هم به تو میدهم.... و چوپان هم پوند دوم را گرفت و سگ را سلاخی کرد...!!! سپس جنرال برای بار سوم توسط مترجم خود به چوپان گفت که : این پوند سومی را هم بگیر و این سگ را تکه‌ تکه کن...!!! و چوپان پوند سوم را گرفت و سگ گله را تکه‌تکه کرد...!!! وقتی جنرال انگلیسی به راه افتاد، چوپان به دنبال او دوید و گفت :اگر پوند چهارم را هم به من بدهی، من این سگ را طبخ میکنم. جنرال سانی مود گفت : نه...!!! من خواستم که آداب و رفتارهای مردم این مرز و بوم را ببینم و به سربازانم نشان دهم...! تو بخاطر سه پوند حاضر شدی که این سگ گله‌ات را که رفیق تو و حامی تو و گله‌ٔ گوسفندان توست سر ببری، و سلاخی کنی،و آن را تکه‌تکه کنی، و اگر پوند چهارمی را به تو میدادم، آنرا میپختی....!!!! و معلوم نیست با پوند پنجم به بعد چه کارها که نخواهی کرد...!!! آنگاه جنرال سانی رو به سوی نظامیان همراهش کرد و گفت : « تا وقتی که از این نمونه مردم در این کشور وجود داشته باشند، شما نگران هیچ چیز نباشید...!!!!...» پول حتی علايق و احساسات انسان‌ها را عوض میكند...!!! از نخل برهنه سایه داری مطلب از مردم این زمانه یاری مطلب عزت به قناعت است و خواری به طمع با عزت خود بساز و خواری مطلب 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔴 لباس تقوی چیست؟ 📍یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباسا یواری سواتکم و ریشا، و لباس التقوی ذلک خیر، ذلک من آیات الله لعلهم یذکرون (سوره اعراف آیه ۲۶) 📍ای فرزندان آدم به راستی ما برای شما لباسی فرستادیم که هم زشتی های شما را می پوشاند و هم زینت شماست ولی تنها جامه تقوا بهتر است؛این از آیات خداست ،باشد که پند گیرید ✳✳✳ 📍برتری لباس تقوا به اعتبار برتری روح و نفس است ،نسبت به تن آدمی؛ زیرا روح و نفس ،اصل وجود آدمی است و زشتی های روحی که باعث پیدایش معاصی می شوند بسیار دردناک تر از ظهور عیوب بدنی است ؛ 📍 پوشاندن زشتی های روح به دو صورت است: 1⃣ ترک اعمال خلاف و صفات رذیله مثل حسد 2⃣ دوم که راه اساسی و بنیادی است خشکاندن اصل صفت زشت و رذیله هاست و جایگزین کردن فضایل اخلاقی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔺یک) علم و پژوهش (4) 🔹اینجانب همواره به دانشگاه‌ها و دانشگاهیان و مراکز پژوهش و پژوهندگان، گرم و قاطع و جدّی دراین‌باره تذکّر و هشدار و فراخوان داده‌ام، ولی اینک مطالبه‌ی عمومی من از شما جوانان آن است که این راه را با احساس مسئولیّت بیشتر و همچون یک جهاد در پیش گیرید. سنگ بنای یک انقلاب علمی در کشور گذاشته شده و این انقلاب، شهیدانی از قبیل شهدای هسته‌ای نیز داده است. به‌پاخیزید و دشمن بدخواه و کینه‌توز را که از جهاد علمی شما بشدّت بیمناک است ناکام سازید. «بيانيه گام دوم»
🔴 (نویسنده فرانسوی) می‌گوید: "نیروهای اشغال‌گر، در کشور مسلمان الجزایر مأموریت داشتند تا هویت و اصالت فرهنگی ملت الجزایر را نابود کنند و در این راه حداکثر کوشش خود را بر تخریب مسئله و زنان متمرکز کرده بودند؛ زیرا آن را نشانه‌ی مهم اصالت ملی زنان الجزایری تلقی می‌کردند."١ خواهر مسلمانم!!! باور دستگاه استعماری اینه که؛ سدّ محکم و دژ عظیمی در برابر نفوذ غربی‌هاست!! بنابراین!!! هر چادری که کنار گذاشته بشه، امید تسلط اونا ده برابر میشه، گویی جامعه اسلامی برای پذیرش و تسلیم در برابر استعمارگران آماده‌تر میشه. 📘١_ماهنامه مبلغان، شماره۹۲، اعترافات۲، صفحه ۲۵۷-۲۶۱ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢حورالعین یا قاطر؟! با سید جلال ابراهیمی از بچه های مشهد خیلی صمیمی بودم و بعضی وقتا با هم سوره‌هایی رو که حفظ کرده بودیم، مرور می کردیم. من یه آیه می‌خوندم سید آیۀ بعد. البته راستشو بخاید سید تنبلی می‌کرد و تو جلسۀ مرور همیشه گیر داشت و خوب تمرین نمی‌کرد، ولی من همیشه با آمادگی میومدم سرِ جلسۀ مرور. منم هی سرزنشش می‌کردم که سید چرا تنبلی می کنی و حسابی تمرین نمی کنی؟! این جوری که فایده نداره و هر بار وعدۀ جلسه بعد رو می‌داد که بیشتر تمرین می‌کنه. یه روز داشتیم سوره الرحمن رو با هم مرور می‌کردیم و من یه آیه ،و سید یه آیه. تا رسیدم به این آیه :« متکئین فیها یدعون فیها بفاکهه کثیره و شراب» ،سید هم بلافاصله گفت « و فیهن قاطرات الطرف» بحث آیات نعمتای بهشتی‌هاست و آیه‌ای که من خوندم یعنی بهشتیا در اونجا تکیه زدن و هر گونه میوه و نوشیدنی که بخوان در اختیارشونه. و ترجمه آیه ی سید هم این میشه که زنان جوان و زیبایی که جز به شوهرشون به کسی دیگه فکر نمی‌کنن در اختیارشونه. سید هول شد و بجای قاصر که بمعنای زن زیبا و جوونه گفت قاطر. من اینقد خندیدم که اشکام درومد و گفتم دستت درد نکنه سید! حالا دیگه بجای حورالعین به من قاطر حواله میدی؟ این شده بود نُقل و نبات جلسات مرور ما و یه اشتباه ناخواسته حال و هوای ما رو عوض کرد و تا مدتها شده بود جوک و لطیفه بین ما. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هرگــز نـه معـطل پر پـروازند نه چشـم به‌راه فرصـت اعجازند مردان خدا، براے زیبا رفتـن هربـار مسـیر تازه‌اے می‌سازند 🍃هرجا که باشی میتونی ، به شرط اینکه ... 🕊 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 زلال سخن 🇮🇷 💞 خُدا ما رو دوست داره! نِسبَت به ما بے تفاوت نیست! پس هیچ وقت ما را در امتحانے قرار نمیده ڪه نتونیم از عهدۀ اون بَر بیاییم و ما رو در معرضِ معصیتے قرار نمیده ڪه نتونیم توبه ڪنیم؛ ناامیدی از چنین خُدایے واقعا گناهِ ڪبیرست! هَمین امید و اطمینان به مُحبّت خدا و یادآوریش رُشد دَهندَست . . 🙂:) !🌱 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔺دو) معنويت و اخلاق (1) 🔹معنویّت به معنی برجسته کردن ارزشهای معنوی از قبیل: اخلاص، ایثار، توکّل، ایمان در خود و در جامعه است، و اخلاق به معنی رعایت فضیلت‌هایی چون خیرخواهی، گذشت، کمک به نیازمند، راستگویی، شجاعت، تواضع، اعتمادبه‌نفس و دیگر خلقیّات نیکو است. معنویّت و اخلاق، جهت‌دهنده‌ی همه‌ی حرکتها و فعّالیّتهای فردی و اجتماعی و نیاز اصلی جامعه است؛ بودن آنها، محیط زندگی را حتّی با کمبودهای مادّی، بهشت میسازد و نبودن آن حتّی با برخورداری مادّی، جهنّم می‌آفریند.«بيانيه گام دوم» 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔴انسان لجوج 📍ﻭَﻟَﻘَﺪْ ﺻَﺮَّﻓْﻨَﺎ ﻓِﻲ ﻫَﺬَﺍ ﺍﻟْﻘُﺮْﺁﻥِ ﻟِﻠﻨَّﺎﺱِ ﻣِﻦ ﻛُﻞِ ّ ﻣَﺜَﻞٍ ﻭَﻛَﺎﻥَ ﺍﻟْﺈِﻧْﺴَﺎﻥُ ﺃَﻛْﺜَﺮَ ﺷَﻲْ ءٍ ﺟَﺪَﻟﺎً (سوره کهف آیه ۵۴) 📍ﻭﺍﻟﺒﺘّﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﺯ ﻫﺮ مثلی ﺑﺮﺍی ﻣﺮﺩم ﻣﺘﻨﻮّﻉ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﻭلی ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﻴﺰ ﺟﺪﺍﻝ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ.✳✳✳ 📍«ﺻﺮّﻓﻨﺎ» ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﺑﻴﺎﻥ ﻫﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺍﺳﺖ، یعنی ﻣﺎ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ منطقی ﻛﻪ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺍﺛﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ، ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻳﻢ. «ﺟﺪﺍﻝ» ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ی ﻧﺰﺍﻉ ﻭ ﺑﺮﺗﺮی طلبی ﺍﺳﺖ. ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻫﺎی مثبتی ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺩ، ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﻭﺡ ﺍلهی، ﺑﺮﺗﺮی ﺑﺮ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺳﺠﻮﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ ﻧﻔﻮﺫ ﻭ ﺗﺴﺨﻴﺮ هستی ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ، ﻧﻘﺎﻁ منفی ﺯﻳﺎﺩی ﻧﻴﺰ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﺎﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﺯ ﻗﺒﻴﻞ: «ﻇﻠﻮﻣﺎً، ﺟﻬﻮﻟﺎً، ﺍﻛﺜﺮ ﺷﻲ ءٍ ﺟﺪﻟﺎً، ﺟﺰﻭﻋﺎ، ﻫﻠﻮﻋﺎً، ﻣَﻨﻮﻋﺎً، ﻟﻔﻲ ﺧﺴﺮ، ﻟﻴﻄﻐﻲ، ﻭ ...».✴✴✴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ استاد رائفی_پور 🔺عامل فروپاشی خانواده ها،نگاه به نامحرم 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢مزه ران جیرجیرک من و علی صادق‌زاده از بچه های اصفهان با هم تو یه بشقاب داشتیم شوربا می‌خوردیم یه قاشق برداشتم دیدم یه جیرجیرک توش بود که یه رانش کنده شده بود دیگه دلم نیومد ادامه بدم و رفتم کنار. خواستم به علی بگم که تو ظرف جیرجیرک بود. با خودم فک کردم، طفلکی گشنشه و خدا رو خوش نمیاد. جیرجیرک هم که نجس نیست بزار بخوره. گفت: چرا نمی خوری گفتم: سیرم و یه جوری طفره رفتم. هر چه تعارف کرد نخوردم و هیچی هم نگفتم. بعد از چن روز گفتم: علی می دونی چرا اون روز صبحونه رو ادامه ندادم؟گفت: نه! گفتم: یه جیرجیرک تو قاشقم بود و دیگه دلم نیومد. گفت: چرا به من نگفتی؟ گفتم: دیدم اونوقت تا ظهر گشنه میمونی دلم نیومد. بعدش بهش گفتم: راستی یه رانش نبود. گفت: ای وای احتمالاً من اونو خوردم. تا مدتا سر به سر علی می‌ذاشتم که علی رون جیرجیرک چه مزه‌ای میده. اونم می‌خندید و می‌گفت: نامرد! ران جیرجیرک به خورد من دادی! بعضی وقتا محیط اسارت با همین اتفاقا و شوخیا موقتا یادمون می‌رفت اسیر هستیم و تو چه وضعی قرار داریم. یه روز صادق‌زاده ازم پرسید راستی رحمان این انگشت پات چطور قطع شد؟ منم شیطنتم گُل کرد و به شوخی گفتم: علی آقا یه شب خواب بودم یه موش خرمای گشنه اومده بود پامو گاز گرفت و نصفشو خورد و در رفت! طفلکی خیلی متاثر شد و گفت: همیشه تو این فک بودم چطوری این انگشتت قطع شده! پس داستان این بوده! منم با حالت جدی که شک نکنه گفتم آره علی جون نمی‌دونی چه دردی داشت و با آب و تاب از ماجرای اون شب براش گفتم و اونم سرشو تکان می‌داد و تصدیق می‌کرد. این قضیه و شوخی رو فراموش کرده بودم و یه روز دیدم علی با عصبانیت اومد و گفت: ای نامرد! پس موش خُرما انگشتتو خورده؟ گفتم: مگه چیه؟ گفتم برو منو ساده گیر آوردی و منم باورم شد. پیش یکی از بچه ها داستان موش خرما و اون شب رو تعریف کردم کلی بهم خندیدن و دستم انداختن که تو چقد ساده ای؟! رحمان سر به سرت گذاشته و انگشتش تو عملیات قطع شده. علی گفت: منو بگو که فک نمی‌کردم شب و روز داری قران حفظ می‌کنی اون وقت دروغم بگی!هیچی دیگه جوابی نداشتم و فقط می‌خندیدم. خدا ازمون نگیره اگه این شوخی و خوش‌مزگی ها نبود شرایط روحی روانی برامون سخت می‌شد و ناچار بودیم گه‌گاهی از این کارا بکنیم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 🔸می دانم که من لیاقت شهادت را ندارم! اما خدایا! می دانم که گفتی بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را. می دانم که از مولا و سرور باید چیزهای بزرگ خواست. 🔹می دانم که امام خامنه ای (مدظله العالی) فرمود: اگر می خواهید خدمتتان اجر داشته باشد، برای خداکار کنید و جهاد با نفس داشته باشید و از خدا طلب شهادت کنید؛ می دانم به قول شهید آوینی کسی که شهید نشود باید برود و بمیرد! 🔸پس خدایا به شهدای عزیزت قسم و به حسین (ع) قسم؛ مرگ مرا هم شهادت در پای رکاب امام زمان (ع) قرار بده و مرا از این نعمت بهره مند بساز و مرا عزیز گردان. مــــدافــــع حــــــرمـ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 💐🎙 💢موضوع: توصیه حضرت آقا در مورد تهذیب نفس... 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔺دو) معنويت و اخلاق (2) 🔹شعور معنوی و وجدان اخلاقی در جامعه هرچه بیشتر رشد کند برکات بیشتری به بار می‌آورد؛ این، بی‌گمان محتاج جهاد و تلاش است و این تلاش و جهاد، بدون همراهی حکومتها توفیق چندانی نخواهد یافت. اخلاق و معنویّت، البتّه با دستور و فرمان به دست نمی‌آید، پس حکومتها نمیتوانند آن را با قدرت قاهره ایجاد کنند، امّا اوّلاً خود باید منش و رفتار اخلاقی و معنوی داشته باشند، و ثانیاً زمینه‌ را برای رواج آن در جامعه فراهم کنند و به نهادهای اجتماعی دراین‌باره میدان دهند و کمک برسانند؛ با کانونهای ضدّ معنویّت و اخلاق، به شیوه‌ی معقول بستیزند و خلاصه اجازه ندهند که جهنّمی‌ها مردم را با زور و فریب، جهنّمی کنند. «بيانيه گام دوم»
🔴آیا دوباره زنده می شویم؟؟ 📍وَيَقُولُ الْإِنسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا أَوَلَا يَذْكُرُ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا (سوره مریم آیات ۶۶ و ۶۷) 📍ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ : ﺁﻳﺎ ﺯﻣﺎنی ﻛﻪ ﺑﻤﻴﺮم ﺑﻪ ﺭﺍستی ﺯﻧﺪﻩ [ ﺍﺯ ﺧﺎﻙ ] ﺑﻴﺮﻭﻧﻢ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻧﺪ ؟ ﺁﻳﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﻧﻤﻰ ﺁﻭﺭﺩ [ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ ]ﻛﻪ ﻣﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﺣﺎلی ﻛﻪ ﭼﻴﺰی ﻧﺒﻮﺩ ، ﺁﻓﺮﻳﺪﻳﻢ.✳✳✳ 📍ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺘﻔﻬﺎم ﻳﻚ ﺍﺳﺘﻔﻬﺎم ﺍﻧﻜﺎﺭﻯ ﺍﺳﺖ، ﻳﻌﻨﻰ ﭼﻨﻴﻦ ﭼﻴﺰﻯ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺑﻪ" ﺍﻧﺴﺎﻥ" (ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺑﺎ ﺍﻟﻒ ﻭ ﻟﺎم ﺟﻨﺲ) ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺁﻥ" ﻛﺎﻓﺮ" ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ، ﺷﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺆﺍﻝ ﺩﺭ ﻃﺒﻊ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻰ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻛﻢ ﻭ ﺑﻴﺶ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﻣﺴﺎﻟﻪ" ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ" ﻓﻮﺭﺍ ﻋﻠﺎﻣﺖ ﺍﺳﺘﻔﻬﺎﻣﻰ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺍﻭ ﺗﺮﺳﻴﻢ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ. ﺍﻳﻦ ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﺴﻴﺎﺭﻯ ﺍﺯ ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﺩ ﺗﻜﻴﻪ ﺭﻭﻯ ﻣﻌﺎﺩ ﺟﺴﻤﺎﻧﻰ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﺍﻟﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﻨﺎ ﺑﻮﺩ ﺗﻨﻬﺎ ﺭﻭﺡ ﺑﺎﻗﻰ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺟﺴﻢ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻣﻄﺮﺡ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻧﻪ ﺁﻥ ﺳﺆﺍﻝ ﺟﺎ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﻳﻦ ﭘﺎﺳﺦ.✴✴✴ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢چهار دونه و نصفی! شبای جمعه بجای آب‌گوشت شام، خورش لوبیا داشتیم و هر دو نفر توی یه بشقاب می خوردیم. اون وقتا من و صادق‌زاده هم غذا بودیم. شامو که گرفتیم دیدیم تو ظرف ما کلاً نُه دونه لوبیا هست. نه این که به ما کم داده باشن. اتفاقا مسؤل غذا خیلی عادلانه تقسیم می‌کرد ، ولی دیگه کرَم و سخاوت بعثیا در همین حد و اندازه بود. روزی چند دونه بیشتر و روزی دیگه چند تا کمتر. چهارتا من برداشتم و چهارتا علی. یه دونه لوبیا مونده بود و هی به هم تعارف می‌کردیم. من بشوخی گفتم ببین علی آقا من بزرگ‌ترم و ایثارم بیشتره. امشب میخام ایثارمو به نمایش بزارمو نصف لوبیا رو بهت ببخشم. بخور نوش جونت. یکی سیر بشه بهتره تا هر دو مون گشنه بمونیم. علی هم با دو انگشتش لوبیا رو ورداشت انداخت بالا. تا مدتها سرِ بسر علی میذاشتم که ببین چه رفیق ایثارگری داری! اون شب من گشنه سرمو زمین گذاشتم و نصف لوبیام رو به تو بخشیدم که تو سیر بخوابی. علی هم می‌گفت! بابا کچلم کردی با اون نصف لوبیا. آخه یه نصفه چطور میتونه آدمو سیر کنه و خلاصه این جر و بحث و استدلال ما ادامه داشت تا سوژه بعدی گیرمون بیاد. یکی از چیزهای خنده‌دار زمان اسارت، سهمیه‌بندی خرما یا انگور بود که چند ماه یه بار با کلی منت گذاشتن بر سرِ بچه‌ها به ما می‌دادن. وقتی سهمیه بین آسایشگاه‌ها تقسیم می‌شد‌، انگار بین چند خانواده دو سه نفره تقسیم می‌کردن. اونقد کم بود که مسئول تقسیم غذا خوشه‌ها رو دونه می‌کرد و به هر نفر، چیزی در حدود ده یا دوازده دونه انگور بیشتر نمی‌رسید. خرما هم نهایتش سه چهار دونه بود. قسمت خنده‌دارش این بود که گاهی، وقت تقسیم میوه‌هایی مانند انگور و پرتقال می‌پرسیدن که شما همچین چیزایی توی ایران دارید یا تا حالا خوردین؟!! نمی‌دونم چی تو گوش این بینواها خونده بودن که کشور و مردم ایران رو با اون همه وفور نعمت مثل سومالی و اتیوپی می‌دیدن و حتی بدتر! بچه‌ها به هم نگاه می‌کردن و با پوزخند به هم می‌گفتن والا گاوهای ما تو ایران از اینا نمی‌خورن تا چه برسه به ما. گاهی به خاطر همین پوزخندا یکی دو نفر زیر کتک می‌رفتن. این بندگان خدا اونقد توی جهالت و بی‌خبری خودشون دست و پا می‌زدن که چشم و گوش بسته هر چه از رادیو و تلویزیون‌شون علیه ایران پخش می‌شد رو باور می‌کردن. وقتی کمی وضع عادی‌تر شده بود و بعضی از بچه‌ها از انواع میوه‌ها و وسایل لوکس تا رفاهیات ایران و وضع عمومی و معیشت خانوارهای ایرانی براشون تعریف می‌کردن‌، نزدیک بود دو تا شاخ از کله شون بزنه بیرون . اکثرا هم باور نمی کردن و فکر می‌کردن بچه ها دارن گزافه‌گویی می‌کنن و میخان اونا رو دق بِدن. وقتی کسی می‌گفت: مثلاً اکثر خونواده های ایرانی یخچال‌، تلویزیون، تلفن، فرش، ماشین لباس‌شویی دارن و قیمت گوشت، مرغ، برنج و حبوبات و میوه‌جات اینه و متوسط درآمد خانوار ایرانی این‌قدره، براشون تازگی داشت و فکر می‌‌کردن ما داریم دستشون میندازیم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
یا رب ز گناه خویش شرمنده منم بہ هرچه عقوبت هست زیبنده منم غفار تویی ، غنی تویی ،الله تویی بدڪار منم ،گدا منم ، بنده منم الهے با تو دارم گفت و گویے به سویت آمده بے آبرویی من آن ناخوانده مهمان تو هستم همان که بارها پیمان شڪستم 🌷 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆