eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
686 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
✍بہ یاد آنان کہ ادعا ندارند... بہ یاد صورت هاے یخ زده... بہ یاد آن قلب هاے گرم... کہ در این سرمای استخوان سوز براے ایران و مردمش مے تپید... 🌷 🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 نام شهید دکتر داریوش رضایی نژاد تاریخ و محل شهادت تهران - 1/5/90 زندگینامه شهید دکتر داریوش رضایی نژاد در صبح پنج شنبه 20 بهمن سال1356 در شهرستان آبدانان از شهرستانهای استان ایلام به دنیا آمد . ایشان از همان اویل کودکی در سخن گفتن و دیگر اعمال خود ،نبوغ خود را به اطرافیان نشان داد.وی همچنین به واسطه ی اینکه جثه اش ظریف تر و کمی ریزتر از هم سن و سالانش بود همراه با متولدین 1357وارد دوره ابتدائی شد و همیشه با هوش و توانایی خود معلم و دانش آموزان را تحت تأثیر قرار می داد.ایشان کلاس سوم ابتدائی را طی تابستان گذراند و دیگر سالهای دوره ابتدائی شاگرد اول و نماینده کلاس بود. در دوره راهنمایی با توجه به ظرفیت هوشی بسیار بالای داریوش ،مقطع دوم را نیز در تابستان گذراندو با توجه به این سرعت بالا در کسب مدارج علمی توانست پیش از همکلاسی های خود دوره متوسطه را به پایان رساند و در تیرماه1373دیپلم خود را در رشته ریاضی دریافت نمود. .دکتر داریوش رضایی نژاد چندین بار در مسابقات علمی استان ایلام مقام اول را کسب کرد. وی همچنین در مهر ماه 1373در رشته مهندسی برق، گرایش قدرت، در دانشگاه پذیرفته شد.ایشان به وجود پذیرش در بسیاری از رشته های مهندسی در دانشگاه های معتبر تهران ،اصفهان ،شیراز و..........بنابر انتخاب خود وارد دانشگاه صنعتی مالک اشتر اصفهان شد. شهید والامقام دکتر داریوش رضایی نژاد با وجود نبوغ ذاتی در امور کارگاهی و آزمایشگاهی که از ویژگی های تمامی نوابغ و مخترعان است در تحصیل و پذیرش و اجرای آکادمیک نیز بسیار منظم و کوشا بود.ایشان ضمن فراگیری و کسب تجربه در رشته خود ،در زمینه استفاده از رایانه و علوم کامپیوتری بسیار توانا بود.با داشتن چنین توانایی های ،داریوش بزرگ توانست در مدت هفت ترم وبا رتبه اول و به عنوان دانشجوی برتر دانشگاه، از دانشگاه خود فارغ التحصیل شود. شهید دکتر داریوش رضایی نژاد به محض فارغ التحصیلی به عنوان پژوهشگر در مراکز مهم تحقیقاتی و علمی کشورمشغول به کار شد .در عرصه ای که فعالیت داشت توانایی فراوانی داشت و نبوغ وتلاش خود را در مسیر خدمت به وطن خویش قرارداد .در همان نخستین سال شروع به کار ،در آزمون کارشناسی ارشد سال1378 در رشته مهندسی برق، گرایش قدرت، در دانشگاه دولتی ارومیه پذیرفته و مشغول به ادامه تحصیل در دوره کارشناسی ارشد شدند. ایشان در تیر ماه سال 1379 ازدواج نمود و صاحب یک فرزند دختر به اسم آرمیتا گردید که؛ قبل از 5سالگی و در برابر دیده گانش شاهد پرپر شدن پدر عزیزش بود. شهید گرانقدر در طول خدمت پربار خود چندین مقاله در حوزه تخصیصی خود نگاشت و بسیاری ازطرح های تحقیقاتی را رهبری و اجرا نمود. در پی همین فعالیت های علمی از دانشگاه های متعدد اروپایی جهت ادامه تحصیل و فعالیت پژوهشی از وی دعوت به عمل آمد.این دانشمند مهین پرست به رغم همه این فرصت ها به واسطه عشق به این آب وخاک و روحیات خاص خود که همیشه خود را نمونه یک ایرانی وطن پرست می دانست،به همه آنها نه گفت . شهید داریوش رضایی نژاد در چند سال اخیر ضمن تدریس و انجام فعالیتهای تحقیقاتی مسئول اجرای بسیاری از طرح های تحقیقاتی در دانشگاه های تهران،شهید بهشتی و خواجه نصیرالدین طوسی بودند. لازم به توضیح است شهید رضایی نژاد با قبولی در تمام مراحل آزمون دکترا سال 1390در دانشگاه خواجه نصرالدین طوسی پذیرفته شد ،اما با تأسف بسیار فرصت به پایان رساندن این مقطع تحصیلی نشد و در تاریخ 1/5/1390 توسط سرویس جاسوسی اسرائیل((موساد)) که؛ نتوانتستند این دانشمند هسته ای پر توان و وطن پرست را تحمل کنند،به شهادت رسید و در جوار بهترین های عالم بشریت در نزد خداوند جای گرفت. 🌷 @byadshohada🌷
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 «مردم از گناه دوری کنید چرا که هیچ نفعی از ارتکاب آن برای شما بوجود نمی‌آید. کمتر حرف بزنید و بیشتر عمل کنید. هر شب قبل از خواب مقداری از اعمالتان را که در روز انجام دادید مرور کنید و سعی کنید فردایتان از دیروزتان بهتر باشد. 🌷 @byadshohada🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 وی بارها دستگیر و توسط شکنجه شد. پیرامون یکی از موارد دستگیری می‌گوید: در زندان به قدری جای ما بود که به نوبت چند نفر می‌خوابیدیم و چند نفر دیگر می‌ایستادیم…. ما را شکنجه می‌کردند….. همان اول که ما را گرفتند فکر می‌کردند چه کسی را گرفته‌اند. دور ما را گرفتند یک را به پشتم گذاشتند دیگری را روی سینه‌ام و یکی هم سیلی می‌زد و می‌گفت: پدر سوخته بگو دوستان شما چه کسانی هستند. گفتم: من هیچ دوستی ندارم تک و تنها هستم... یکی از آنها گفت: نگاه کن پدر سوخته را هرچه کتک می‌زنیم رنگش تغییر نمی‌کند. می‌گفتند: ترا می‌کشیم، می‌گفتم: …… به دهانم می‌زدند هر که می‌گفتند: پدر سوخته دندانهایش دارد می‌ریزد و کسی را لو نمی‌دهد... 🌷 🌷 @byadshohada🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
😊 لبخند شهدایی 😊 🍹 شربت صلواتی 🍹 دو تا از بچه‌ها اسیری را همراه خودشون آورده بودند و های های می‌خندیدند گفتم: این کیه؟ گفتند: عراقیه گفتم: چطوری اسیرش کردید؟ می‌خندیدند!!! گفتند: از شب عملیات پنهان شده بود تشنگی فشار آورده بهش با لباس بسیجی‌های خودمان اومده بود ایستگاه صلواتی می‌خواسته شربت بگیره، پول داده و اینطوری لو رفته و هنوز می‌خندیدند…. 🌷 @byadshohada🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
✅از خدا پروا کنید تا پَر، وا کنید. 🔶۳۱ خرداد؛ سالگرد به ثمر رسیدن یک عمر مجاهدت‌ دکتر مصطفی چمران با شهادت در منطقه‌ی دهلاویه‌ی خوزستان گرامی باد. 🌷 @byadshohada🌷
🌷 نمےدانم این شهیـد را چگونه مےشود توصیف ڪرد گاهے عارفـ ، گاهی فیلسوفــ گاهی دانشمند، گاهے فرمانـده گاهی عاشـــق... ولے هر ڪہ بـود، دیگر ماننـدش نخواهد آمد.. ☘ 🌷 @byadshohada🌷
طرح تغیير عکس پروفایل به مناسب سالروز تخریب قبور ائمه بقیع درهشتم شوال ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ 🌷 @byadshohada🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🌹دیشب که ما فوتبال می‌دیدیم آنها به شهادت رسیدند ؛ دفاع مان فقط در زمین فوتبال قوی نبود 🙏 گرامی می‌داریم یاد مدافعان گمنام و مظلوم وطن را 😔 @byadshohada
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
🔸شهید مهدی زین الدین : 🌹هر گاه شب جمعه را یاد کردید، آن‌ها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد می‌کنند. 🌷 @byadshohada 🌷
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره ای شنیدنی از زیارت شب جمعه کربلا از راه دور. اشکتون جاری شد شهدا رو یاد کنید 🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 نام سردار شهید علی اکبر قائمیان تاریخ و محل شهادت آزاد سازی پادگان حاج عمران - 2/5/62 گروه دفاع مقدس زندگینامه سردار شهید علی اکبر قائمیان در سال 1341 درجهرم چشم برابیآسمان گشود وباشکفتن اوّلین گل لبخند برگونه های آفتابیش ، بوستان آغوش پدر و مادری دلسوخته بر وی گشوده شد ودردامان عطوفت این دو بزرگوار پرورش یافت . از همان اوان کودکی اوّلین آیات نوربرزبان مبارک او جاری شد و روح لطیفش در چشمه سار قرآن و نماز تطهیر یافت . وی از شش سالگی قدم در راه کسب علم دانش گذاشت و پس از گذشت چندین سال ، با دریافت مدرک دیپلم اقتصاد از تحصیل فراغت یافت . 🌷 @byadshohada🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 قبل از آن كه به نماز بايستى، بايد نماز در تو بايستد. بايد اذان در تو فرياد شود. و وضو در تو جريان يابد. تا به خلوت حضور پر بكشى. وقتى دل پر از وضو است و فاصله ‏اى ميان خود و خدا حس نمى‏كنى، نماز را به جا آور. 🌷 @byadshohada🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🌻 سیره شهدا 🌻 همیشه با محاسن شانه کشیده، تمیزو لباسهای مرتب در جامع حاضر می شد. می گفت: این فکر غلط است که ما نباید آراستگی ظاهر داشته باشیم. حزب الهی بودن یعنی نظم و انضباط باطن و ظاهر. 🌷 @byadshohada🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
😊 لبخند شهدایی 😊 بخورید و بیاشامید اگر دیدید سال 66 در منطقهٔ ماووت، عراق ماشین غذا را زده بودند. داغ شکم جداً سخت است، خدا برای هیچ‌کس نیاورد! وقت غذا شد، مثل بچه‌های مادر ازدست‌داده، هر کس گوشه‌ای زانوی غم بغل گرفته بود. شعار آن روز ما این بود:«بخورید، بیاشامید اگر دیدید و دستتان به آن رسید!» 🌷 @byadshohada🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 نام شهید حجت الاسلام سید حسن بهشتی نژاد تاریخ و محل شهادت منزلش - 3/5/60 زندگینامه حجت‏الاسلام سيد حسن بهشتي‏نژاد در سال 1332ش در اصفهان به دنيا آمد و پس از گذراندن تحصيلات مقدماتي براي فراگيري علوم اسلامي راهي قم شد. وي در قم از محضر استاداني همچون حضرات آيات: حسين نوري همداني، محمد فاضل لنكراني، يوسف صانعي و مرتضي حائري يزدي استفاده برد و سطوح عالي حوزه را طي كرد. اين شهيد گرانقدر، پس از پيروزي انقلاب اسلامي به تبليغ و تدريس در نهادهاي انقلابي همچون جهاد سازندگي و سپاه مشغول شد و در نهايت از طرف مردم اصفهان به نمايندگي مجلس شوراي اسلامي انتخاب گرديد. شهيد بهشتي‏نژاد سرانجام در سوم مرداد ماه سال 1360 ش برابر با روز شهادت امام علي(ع)، در 21 رمضان سال 1400 ق توسط تروريست‏های گروهك منافقين در خانه‏اش ترور شد و به شهادت رسيد. 🌷 @byadshohada🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 ڪاری که انجام میدهید،حتی نایستید ڪه ڪسی بگوید خسته نباشید! ازهمان در پشتی بیرون بروید. چون اگر تشڪر کنند،تو دیگر اجرت را گرفته و چیزی برای آن دنیایت باقے نمیماند #شهید_حسن_تهرانی_مقدم @byadshohada
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 صداقت و دوری از غیبت، مهمترین خصوصیت اخلاقی شهید کاوه بود و هرگاه که صحبتهای اطرافیانش بوی غیبت داشت پدرم با نگاهش آنها را متوجه اشتباهشان می‌کرد و هرگز به‌صورت لسانی به این افراد تذکر نمی‌داد؛ حتی در طول مدت جنگ هم فقط 1 ماه در مشهد بود که برای مداوا آمده بود، اما به‌جای پرداختن به امورات درمانی خود اقدام به جمع‌آوری نیرو می‌کرد و مدام در حال مطالعه و برگزاری جلسات بود تا با همفکری یاران خویش بتواند دشمن را شکست دهد. 🌷 @byadshohada🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
😊 لبخند شهدایی 😊 مُرده و چوپان منصور توی تاریکی سنگر قصه ی مُرده و چوپان می گفت و اکبر کاراته هم هی به خودش می‌پیچید. اسماعیل گفت: چته؟ می‌ترسی؟ اکبر کاراته گفت: نه، دست‌شویی دارم. - خب برو دست‌شویی. - می‌ترسم. از مُرده می‌ترسم. منصور گفت: خب پاشید تا با هم بریم. توی راه بقیه‌شو می‌گم. همه رفته بودند داخل توالت‌ها و فقط اکبر کاراته مانده بود بیرون. داشت به قصه‌ی مُرده فکر می‌کرد که کسی با لباسِ سرتاپا سفید درو باز کرد و اومد بیرون. اکبر کاراته نگاهش کرد و جیغ زد و گفت: یا اباالفضل مُرده منو خوردم! بچه‌ها مُرده! و بعد پا گذاشت به‌فرار. می‌دوید و جیغ‌وداد می‌کرد، که همه طهارت نکرده از توالت‌ها پریدیم بیرون و پا گذاشتیم به‌فرار. جیغ‌وداد می‌کردیم و می‌دویدیم که کسی گفت: اکبر کاراته! بچه‌ها! منم حاج‌آقای مقر. حرفش تمام نشده بود که پخش زمین شدیم و از خنده ریسه رفتیم. می‌خندیدیم که منصور از داخل توالت گفت: خاک‌‌برسرا! همه‌ی قصه‌ام دروغ بود. من گفتم: خاک بر سر تو که آب‌روی ما رو بردی پیش حاج‌آقا! 🌷 @byadshohada🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
و شهید چہ زیباستـــــ این نام! و چہ گوش‌نواز یعنے ڪسے ڪہ #شهادت مے ‌دهد با خویش بہ درستے راهے ڪہ رفتہ استـــــ ... #شهید_محسن_ماندنی #صبحتون_شهدایی🌷 🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 نام شهید نوروز ایمانی نسب تاریخ و محل شهادت عملیات مرصاد - 5/5/67 گروه دفاع مقدس زندگینامه نوروز فرزند محمد ايماني‌نسب در شانزدهم مهر هزار و سيصد و سي و نه، در سرخه پا به جهان گشود. دوم راهنمايي را مي‌خواند که به پدر کشاورزش پيشنهاد داد او را سرکار بفرستد. پس از پايان دوره سربازي، از اولين نفرات اعزامي به جبهه بود. به جز چند روزي که براي مرخصي مي‌آمد يا براي درمان مجروحيت‌ها، بقيه روزها و سال‌ها را در جبهه گذراند. در فرم اعزام به جبهه قسمت « تاريخ پايان مأموريت » جمله‌ي « پايان جنگ » را ‌نوشت. پس از ازدواج، در سال هزار و سيصد و شصت و يک، خانواده‌اش را هم با خود همراه کرد؛ به شهرهايي که در تيررس موشک‌هاي دوربرد و بمباران عراقي‌ها قرار داشت. مسؤوليت دژباني لشکر هفده علي بن ابيطالب عليه‌السلام، مسؤوليت قبضه، سپس واحد خمپاره، جانشيني ادوات لشکر هفده و در نهايت فرماندهي گردان ادوات تيپ دوازده قائم آل محمد عجل‌الله تعالي فرجه‌الشريف از وظايف مهم ايماني‌نسب بود. در عمليات‌هاي رمضان، خيبر، بدر، والفجر مقدماتي يک، چهار و هشت، کربلاي چهار و پنج، نصر هشت، بيت‌المقدس دو و مرصاد شرکت داشت. در والفجر هشت از ناحيه چشم و قبل از عمليات کربلاي يک پايش مجروح شد. به هنگام شهادت در عمليات مرصاد، در پنجم مرداد هزار و سيصد و شصت و هفت، دخترش، زهرا، پانزده روزه و پسرش، مجيد، حدوداً سه ساله بود. ايماني‌نسب با تير مستقيم منافقين به پا، پشت گردن و قلب به شهادت رسيد. گلزار شهداي سرخه محل تجديد عهد همرزمان با اين شهيد است. 🌷 @byadshohada🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 #شهید_سید_مرتضے_آوینـے ✍غایت جهان ، پرورش انسان هایے است کہ در برابر شدائد بر هرچہ ترس و شک و تردید و تعلق است غلبہ ڪنند و حسینے شوند ... 🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 همیشه نمازهای شبش را با گریه می‌خواند. در مأموریت و پادگان هم که مسئول شب بود نماز شبش را می‌خواند. هیچ موقع ندیدم نماز شبش ترک شود. همیشه با وضو بود. به من هم می‌گفت داری دستت را می‌شوری وضو بگیر و همیشه با وضو باش. آب وضویش را خشک نمی‌کرد. در کمک کردن به دیگران هم نمونه بود. حتی اگر دستش خیلی خالی بود و به او رو می‌زدند نه نمی‌گفت. 🌷 @byadshohada 🌷
😊 لبخند شهدایی 😊 یا اباالفضل ترکیدم! آمبولانس ایستاد روبه‌روی سنگر. بچه‌ها خسته و کوفته یکی‌یکی از داخلش پریدند پایین. همه که پیاده شدند، حاج مسلم چشمش افتاد به کسی که دراز به دراز افتاده بود ته آمبولانس. او را که دید، تند رفت جلو و گفت: بابا این دیگه کیه؟ شجاعی گفت: بابامسلم، اکبر کاراته هم پرید. حاج مسلم زد به سینه‌اش و گریه‌کنان گفت: ای خدا، آخرش این اکبری هم پرید! رفت جلوتر. دست گذاشت روی پاهاش و براش فاتحه‌ای خوند. گریه کرد و یک‌دفعه رفت داخل آمبولانس. مجید گفت: کجا بابامسلم؟ می‌خوام برای آخرین بار صورتشو ببوسم. رفت داخل آمبولانس سنگینی‌اش را انداخت روی شکم اکبر کاراته و خواست ببوسدش. اکبر کاراته هنّی کرد. پرید بالا و خنده‌کنان گفت: یا اباالفضل ترکیدم! حاج مسلم ترسید. خودش را کشید عقب و بعد کپ شد روی اکبر کاراته و حالا نزن و کی بزن، و می‌گفت: که دیگه شهید می‌شی؟ ها! او اکبر کاراته را می‌زد و ما از خنده مرده بودیم. یا اباالفضل ترکیدم! 🌷 @byadshohada 🌷
حاج حسین یکتا میگفت : همه دنیا شدند میخوان همه چی مون رو بگیرند ... ... همه چی رو ... اینا هشت سال جنگ کردند دیدند نمیشه با این جنگید ... باورشون ... میدونی چیکار کردند!؟ اومدند شبکه های مجازی رو به راه کردند .. اومدن و رو دادن به ما ... گفتند همه چی اینطوری راحت تر میشه ... امریکایی برای ما برنامه ریختند ... که رو ازمون بگیرند ۲۴ ساعته دارند کار میکند بخاطر همیناااا با این کارهایی که میکنیم ترویج داریم میدیم برنامه هاشون رو ... میگیم از این کارامون کار فرهنگی هست اما نمیدونیم که داریم با همین که وضو میگریم میدیم برنامه های اونارو و این یعنی ... پس قبلش فکر کنید ... و بعد عمل کنید .. مواظب دل تون باشید ... 🌷 @byadshohada🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد