- دلتنگ
دلتنگ . تنگدل . پریشان . مضطرب . غمگین .ملول . آزرده . تنسه . (ناظم الاطباء). ملول و ناخوش . (آنندراج ). ضجر. (زمخشری ). که دلی گرفته و غمگین دارد. دژم . رنجیده . دلگیر. محزون . مغموم . غمنده . مکروب . غصه دار. مهموم . فگار. دلفگار. دل افسرده : بماندستم دلتنگ به خانه در چون فنگ ز سرما شده چون نیل سر و روی پرآژنگ .حکاک .عجب دلتنگ و غمخوارم ز حد بگذشت تیمارم تو گوئی در جگر دارم دو صد یاسنج گرگانی . منوچهری .فرود آمد ز تخت آن روز دلتنگ روان کرده ز نرگس آب گلرنگ . نظامی .گر از پولاد داری دل نه از سنگ ببخشایی بر این مجروح دلتنگ . نظامی .ز قصر آمد برون شیرین دلتنگ چو آیدلعل بیرون از دل سنگ . نظامی .که دلتنگم از گردش روزگارمگر خوش کنم دل به آموزگار. نظامی .دلتنگ چو دستگاه یارش در بسته تر از حساب کارش . نظامی .دلتنگ مباش اگر کست نیست من کس نیم آخر این بست نیست . نظامی .مگر آن روستایی بود دلتنگ به شهر آمد همی زد مطربی چنگ . عطار (اسرارنامه ).گر دور جهان بگشت عاشق زاهد کنجی نشسته دلتنگ . سعدی .چه دلتنگ خفت آن فرومایه دوش که بر سفره ٔ دیگران داشت گوش . سعدی .خراجی در آن مرز و کشور مخواه که دلتنگ بینی رعیت ز شاه . سعدی .به جامع کوفه درآمدم دلتنگ . (گلستان ). عَزوف ؛ دلتنگ و برتافته روی از چیزی (منتهی الارب ).- دلتنگ رو ؛ دلتنگ روی . گرفته . خشمگین . عبوس . دژم روی : خری خرمغزمغزی پر ز خرچنگ وزآن دلتنگ رو آفاق دلتنگ . نظامی .بفرمود دلتنگ روی از جفاکه بیرون کنندش زبان از قفا. سعدی .مبادا در جهان دلتنگ روئی که رویت بیند و خرم نباشد. سعدی .جایی که بواسطه ٔ گرفتگی هوا یا کمی روشنایی و بلندی اطراف آن ، باشنده در آن غمگین شود.
(از یادداشت های دهخدا)
#لفظ
شکیبا باش؛
در برابر دنیایی که سختی هایش
مثل خواب پریشان شب میگذرد...
-امام علی علیهالسلام
#سوره
#فیلم
فیلم جدیدی بود
از مجموعه دیزنی انتظار می رفت و خب خوب بود و دیدنی.
🎬 Cruella
4_5778654793396389052.mp3
2.28M
متوجه حرفش نیستم اما متوجه غمش چرا.
-خواننده زن است-
- باز که غمگینی. أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ بنده؟!
+ چرا ربّ متعال ولی خب گاهی...
- گاهی خودتو لوس میکنی؟
+ ای بابا... هویدا بود؟
- من که عَلیمُ بِذاتالصدورم ولی این که روشتو عوض نمیکنی هم بیتاثیر نبود. بیا بغلم...
#ماضی_بعید
#سوره