می گفت یکیو دیدم با ویلچر زنشو آورده بود بیرون می گفتن می خندیدن زنش گفت دلم هوای بارونو کرده مرده رفت شلنگ پیرمری که درختای کنار جدولو آب میدادو گرفت انگشت شستشو گذاشت روی دهنه شلنگو گرفت بالای سر زنش اینقدر خندیدو ذوق کرد که خدا میدونست
میگفت رفتم جلو پرسیدم چرا اینقدر دوسش داری؟ با اینکه نمی تونه مثل داستانا هیچ جا پا به پات بیاد ؟ گفت یه روزی که هیچ کس نمی تونست باهام کنار بیاد کنارم بود حتی اگه با پاهاش باهام قدم نزنه خودم میشم پاهاش و تا ته دنیا میبرمش
می خوام بگم
آدما هیچوقت همپای روزای سختشونو فراموش نمی کنن پس فکرت راحت
شب بخیر...
کاش مولانا ببیند قهر چشمان تو را
تا نگوید نیست در عالم ز هجران تلختر
#اصغر_عظیمیمهر
هنوز خیابانهای زیادیست که با تو قدم نزدم،
خاطرات زیادیست که با تو رقم نزدم
و عاشقانههای زیادیست که برای تو قلم نزدم.
#عالیشا
یک دختر آفرید و عجب محشر آفرید
حق هرچه آفرید از این دختر آفرید...
جوشید چشمه در دل قرآن به نام او
اعجاز، تشنه بود و خدا کوثر آفرید
یک ذره نور فاطمه را ریخت روی خاک
لولاک گفت و این همه پیغمبر آفرید...
از عرش تا به فرش کسی لایقش نبود
از جلوۀ جلال خودش حیدر آفرید
میخواست تا خلاصه شود عشق در کلام
از بین واژههای جهان مادر آفرید
#مهدی_مردانی
هدایت شده از | تَبَتُّـل |
روز « نمیخواد دستم و ببوسی برو اخلاقت و درست کن» مبارک.
إذا لم تأتِ ..
فكل ليالي العمر شتاء
- اگر نیایی
تمام شبهای زندگانی زمستان است ...
يادمه يهروز كه از خواب پا شدم فهميدم يه تار موی سفيد تو سرم در اومده. عصرش كه با هم بوديم و تو داشتی طبق معمول با چشمات چشمامو اذيت میكردی با خنده گفتم: تو چی از جون من میخوای!؟ نگا موهام داره سفيد ميشه از دستت!
از اونروز به بعد جات هم تو دلم بود هم رو سرم! هر وقت دلتنگت میشدم میرفتم جلوی آيینه و زل میزدم به اون يه تار موی سفيد...!
روزا و شب گذشتن و من گمات كردم. اما هنوز اون يه تار مو وسط سرمـه!
هرروز كه از خواب پامیشم قبل از اينكه جلوی آيینه برم دعا میكنم تار موی سفيد جديدی اضافه نشده باشه!
میترسم... خيلی میترسم. میترسم موهام سفيد شه، اونجا هم گمات كنم...!
#کسرا_بختیاریان
ینی کافیه یه اتفاقی توی ایران بیفته از در و دیوار کشور کارشناس میزنه بیرون /: