-ما عاشقش هستیم آقا! +با همین یک تا پیراهن رنگی و دست‌های خالی؟ -بله آقا... ما می‌خواهیم با دست‌های خالی عشق را تجربه کنیم. ممکن نیست؟ +چرا نیست؟ حداقل با دست‌های خالی بازی کردن این خاصیت را دارد که چیزی نمی‌بازید. -چطور نمی‌بازیم؟ ما خودِ عشق را می‌بازیم و قمار بزرگ‌تری هم وجود ندارد. 👤نادرابراهیمی پ.ن:بعد میگم جناب ابراهیمی رو باید بپرستیم میگین نه💔🚶🏻‍♀

یک نوع تبادل جدیدا مد شده به اسم تبادل ادمینی این طوری که ادمین دوتا کانال همدیگه رو توی کانال هاشون ادمین می کنن و ادمین هر دوکانال دسترسی دارن به ممبر های کانال همدیگه و لینک کانالشون و می فرستن برای ممبر های همدیگه روی صحبتم با ادمین هایی هست که اینجا عضون به جای اینکه به فکر بالا رفتن ممبر باشید به فکر آسایش ممبر هایی که الان دارید باشید از صبح بیش از بیست نفر اومدن پی وی خود من و بنر تبلیغی فرستادن به خدا زشته این کار بالا رفتن ممبر های کانال واقعا به چه قیمت؟؟؟ #آدم_باشیم

تکبیر 👍😐

:)

جهت شاد شدن شبانه روح 😂😂😂

‏با مامانتون کار دارید و پیداش نمیکنید؟! قاشق فلزیو بزنید کف ماهیتابه نسوزش، هرجای هستی باشه جلوتون ظاهر میشه :)

چرا اینترنت گوشی مامان باباها همیشه یه مشکلی داره؟

ﺳﺮ ﮐﻼ ﺱ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ گفتم ﺍﻧﺸﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ . “ﺍﮔﺮ ﻣﺪﯾﺮﻋﺎﻣﻞ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﺪ؟" ﻫﻤﻪ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ، ﺑﻪ ﺟﺰ ﯾﮑﻨﻔﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ. ازش پرسیدم:ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﻧﻮﯾﺴﯽ؟ گفت:ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺗﺎ ﻣﻨشی بیاد تایپ کنه ینی قوه تخیلش هلاکم کرد!!!!

به درجه ای از عرفان و معرفت رسیدم که واسه خودم یه چیزی تعریف میکنم میخندم تازه آخرش هم از خودم میپرسم:جان من!

امروز با سر و صدای مامان بابام از خواب پریدم رفتم بیرون میپرسم چی شده ! بابام میگه من دیشب خواب دیدم یه زن دیگه گرفتم واسه مامانت تعریف کردم اونم گیر داده باید همین الان بخوابی و طلاقش بدی

حیف که ثروت ندارم… وگرنه مشتمو میکوبیدم به دیوار و میگفتم: حاضرم همه ثروتم رو بدم فقط یه لحظه آرامش داشته باشم. لامصب خیلی باکلاسه

الان بابام داره صدام می کنه می گه اگه تا یک دقیقه دیگه نیای چنان سرت و می کوبونم به کیبورد بمیری ولی من می دونم این کا رو نمی کنه اون اینقدر مهربونه که... ثسمس نسحسثشش شمجششپشک ب بذزهیدبنثی نبایث بدیهی بنیحسکسپشدس بنیادینی آخ سرم🤕

امروز صبح بابام سر صبحانه گفت چرا این چایی سره گفتم حتما به اینم بی محلی کردی باهات سرد شده باسماور افتاد دنبالم😂

تلخ ترین خاطره زندگیم بر میگرده به وقتی که بابام با شلنگ وا میستاد وسط حیاط می گفت بیا بیا کارت ندارم پس پدر من اون شلنگ چیه می خوای ازم بنزین بکشی،؟؟😂

پیش بابام درد و دل کردم، گفتم حالم از خودم به هم میخوره!! گفت ببین ما دیگه چه زجری میکشیم 😐😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

هر وقت تونستی رو چمن بشینی و بز درونتو کنترل کنی که شروع به کندن چمن نکنه ، اونوقت به نفست مسلط شدی😂

عکسایی که بابام میگیره از سه حالت خارج نیست: یا سر نداریم تو عکس یا فقط سریم گردن به پایینو نداریم یا اونقد تاره گریه ات میگیره 😢😂

پسره همسایمون تو کنکور امسال بیستا مونده به آخر شده باباش داشت شیرنی پخش میکرد! میگم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟ میگه فک نمیکردم بیست نفر از این گاو ترم تو ایران باشه! 😂😂😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

دیشب پلیس جلوی ماشینمو گرفت به پلیس خیلی جدی گفتم: میدونی من کیم؟ گفت: کی هستی؟ گفتم: یعنی واقعا نمی دونی؟ رنگش زرد شد؛ گفت: نه،کی هستی مگه؟ گفتم: من یه پرندم، آرزو دارم، تو یارم باشی…! جریمم نکرد! اشک تو چشاش جمع شد،‌فقط‌ گفت‌ قرصاتو ‌سروقت‌ بخور😂😂😐 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

عاشقِ اون لحظه‌م که استاد هی درس میده هی درس میده هی درس میده بعد یه سوال میپرسه! همه مثه بُز زل میزنن بهش

و درآخر یادی کنیم از ایشون...

یه چیزی میگم بعدش میخوابم🖤

جوان ایرانی سلام

از لحاظ ظُهر؛

جهان را آغشته به شکوفه های گیلاس بی هراس ، بی محابا، ببین ^^🍒 -با اندکی تغییر از احمدرضا احمدی