♨️همیشه و همه جا به یادش باشیم...
🔅یک چشم زدن غافل از آن شاه نباشی
🔅شاید که نگاهی کند آگاه نباشی
🔸آیت اللَّه مصباح یزدی میفرمایند:
«اگر ما بخواهیم معرفت و محبتمان، به ولی عصرعلیه السلام ثابت بماند،باید آثارش را زنده نگه داریم؛ نام مقدسش را جلو چشم خود، روی میزمان یا لابه لای کتاب هایمان بنویسیم... ».
📚آفتاب ولایت، ص۴۴.
🔸هر کس به تناسب کار خود میتواند این فرهنگ را ایجاد کند.
✔️دانش آموزان و محصلان گرامی، قبل از شروع نوشتن، نام حضرت را نوشته یا بر لب بیاورند و با سلام به جان جانان، درس و مطالعه خویش را آغاز نمایند.
👌 اندیشه ای که با یاد و نام حضرت، آشنا شود، ثمرات و برکات بسیاری ایجاد خواهد کرد.
✔️معلمان عزیز و دلسوز که نقش فراوانی در آشنا ساختن دانش آموزان ما با فرهنگ مهدوی دارند میتوانند شروع نوشتن و درس را با جمله زیبای «السلام علیک یا بقیة اللَّه» روی تخته، مزین کنند.
✔️رانندگان گرامی با نصب برچسب کوچکی در داخل ماشین، میتوانند خود و مسافران را برای لحظه ای هم که شده به یاد امام عصرعلیه السلام آشنا کنند.
✔️نام مهدی را برای بچه هایمان انتخاب کنیم و احترام آنان را به خاطر اسمشان، بیشتر نگه داریم.این بچه ای که خداوند روزی ما کرده است به یمن و برکت امام عصرعلیه السلام است پس نباید اسمی را انتخاب کنیم که مورد رضایت ایشان نباشد.
📚کتاب راهکارهای یاد حضرت مهدی ص۱۰۸و۱۰۹
https://eitaa.com/canalmontazeranmahdi14
🏝 یک بار امتحان کنید....
☑️ میگویند:
این بد است که آدم هیچ وقت فرصت نکند سرش را روی شانه کسی بگذارد و از ته دل گریه کند و بداند که این کس، پشت سر آدم،
به آدم نمیخندد.
میگویم:
این بدتر است که همچین کسی را دارید
و از او غافلید…
ما، بارها در آغوشِ محبت و توجه امام زمانمان گریه کرده ایم، غُر زده ایم، درد و دل کرده ایم و هر بار هم حالمان بهتر از روز اول شده…
شما باامام زمانتان درد دل میکنید؟
⬅️ لااقل یک بار امتحان کنید…
قول می دهم بعد از آن هیچ کس، به مهربانیِ امام زمانتان نخواهید یافت
و هر مهربانی هم که سر راهتان قرار بگیرد، میدانید چه کسی برایتان او را فرستاده است
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها
https://eitaa.com/canalmontazeranmahdi14
امام باقر علیه السلام:
زمانى بر مردم مىآید که امام و پیشواى آنان غیبت مىکند، پس خوشا به حال کسانى که در آن زمان بر فرمان ما استوار و ثابت قدم باشند.
📚 بحارالأنوار، ج 52، ص 145.
https://eitaa.com/canalmontazeranmahdi14
25.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام باقر علیه السلام:
زمانى بر مردم مىآید که امام و پیشواى آنان غیبت مىکند، پس خوشا به حال کسانى که در آن زمان بر فرمان ما استوار و ثابت قدم باشند.
📚 بحارالأنوار، ج 52، ص 145.
https://eitaa.com/canalmontazeranmahdi14
از کودکان غزه گرسنه تر بود ...
سلام ما را به سید الشهداء علیه السلام برسان.
🌺 🌿 🌺 🌿 🌺 🌿 🌺
ختم صبح:
فاتحه مع الصلوات
ختم ظهر:
یک مرتبه آیت الکرسی
ختم شب:
سه مرتبه سوره توحید
.=====🍃🌹🌸🍃=====
https://eitaa.com/canalmontazeranmahdi14
کانال منتظران حضرت مهدی "عج" ۱۴
=====🍃🌹🌸🍃=====
🌤تعجیل در فرج مولایمان صلوات🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین بوسه ی جوان
فلسطینی بر پای مادر😭
یا مهدی صاحب الزمان دلم حکایت می کند
از ظلم این مستکبران برتو شکایت
می کند
https://eitaa.com/canalmontazeranmahdi14
1_1462476157.mp3
3.59M
حدیث کسا
محسن فرهمند
روز نهم چله
🔰شروع چله حدیث کسا:
🌹پویش همگانی چله قرائت حدیث کساء به نیت فرج
شروع :چهارشنبه ۲۳ آبان۱۴۰۳
پایان : ولادت حضرت زهرا -س( ۲دی)
💐در ثواب انتشار و اطلاع رسانی شریک باشیم 💐
#حدیث_کسا
#امام_زمان
https://eitaa.com/canalmontazeranmahdi14
حکایت
اثر وضوء
مرحوم نخودکی می فرمایند :
زمانی در صحن عتیق حرم امام رضا ع به تزکیه مشغول بودم، روزی پیری ناشناس بر من وارد شد و گفت: یا شیخ دوست دارم که یک اربعین، خدمتت را کمر بندم.
گفتم: مرا حاجتی نیست تا به انجام آن پردازی.
گفت: اجازه ده که هر روز کوزه آب را پر کنم. به اصرار پیر تسلیم شدم!
هر روز علی الصباح به در اطاق می آمد و می ایستاد و با کمال ادب می خواست تا او را به کاری فرمان دهم و در این مدت هرگز ننشست.
چون چهل روز پایان یافت، گفت: یا شیخ من چهل روز ترا خدمت کردم، حال از تو توقع دارم تا یک روز مرا خدمت کنی.
در ابتدا اندیشیدم که شاید مرد عوامی باشد و مرا به تکالیف سخت مبتلا کند، ولی چون یک اربعین با اخلاص به من خدمت کرده بود، با کراهت خاطر پذیرفتم.
پیر فرمان داد تا من در آستانه اتاق بایستم و خود در بالای اتاق روی سجّاده من نشست و فرمان داد تا کوره و دم و اسباب زرگری برایش آماده سازم. این کار با آنکه بر من به جهاتی شاق و دشوار بود، به خاطر پیر انجام دادم و لوازمی که خواسته بود فراهم ساختم.
دستور داد تا کوره را آتش کنم و بوته بر روی آتش نهم و چند سکّه پول مس در بوته افکنم و آنگاه فرمود آنقدر بدمم تا مسها ذوب شود. از ذوب آن مسها آگاهش کردم.
گفت: خداوندا، بحق استادانی که خدمتشان را کرده ام، این مسها را به طلا تبدیل فرما و پس از آن به من دستور داد بوتــــه را در ظرفی خالی کن و سپس پرسید در ظرف چه می بینی؟
دیدم طلا و مس مخلوط است. او را خبر دادم.
گفت: مگر وضو نداشتی؟
گفتم: نه. فرمود تا همانجا وضو ساختم و دوباره فلز را در بوته ریختم و در کوره دمیدم تا ذوب شد و به دستور وی و پس از ذکر قسم پیشین، بوته را در ان ظرف ریختم، ناگهان دیدم که طلای ناب است.
آنرا برداشتیم و باتفاق، نزد چند زرگر رفتیم. پس از آزمایش، تصدیق کردند که زر خالص است. آنگاه طلا را به قیمت روز بفروخت و گفت: این پول را تو به مستحقان می دهی یا من بدهم؟
گفتم: تو به این کار اولی هستی. سپس با هم به در چند خانه رفتیم و پیر پول را تا آخرین ریال به مستحقان داد، نه خود برداشت و نه به من چیزی بخشید و بعد از آن ماجرا از یکدیگر جدا شدیم و دیگر او را ندیدم.https://eitaa.com/canalmontazeranmahdi14