چادرےام♡°
💖💐💕🔆 #داستــان_دنبــــاله_دار 📚داستان واقعی و بسیار جذاب🎈✨ #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا ☔️ #قسمت_ سی و نهم
💖💐💕🔆
#داستــان_دنبــــاله_دار
📚داستان واقعی و بسیار جذاب❤️✨
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا ☔️💕
#قسمت_ چهلم
تایم شروع کلاسها ۸صبح بود
اما من باید ۶:۳۰ -۷صبح از خونه میزدم بیرون
تا ب موقع برسم
با خط واحد رفتم پایگاه
بعد از نیم ساعت تا چهل پنج دقیقه بعد
یه آقای پاسدار مسنی اومدن و شروع کردن به حرف زد
بسم رب الشهدا
خواهرای بزرگوار دوره ای که قراره بگذرونید
دوره مقدماتی آموزش گردان ثارالله می باشد
زمان دوره یک هفته است
در این دوره بزرگواران کار با اسلحه و رزمایش
و رزم شب را اموزش میبینین
خانم ربیعی اعلام کنید لطفا خواهران سوار
اتوبوس ها بشن
درسته با خانواده ام اختلاف سلیقه و عقیده داشتم
اما خانواده ام بودن
زنگ زدم بهشون اطلاع دادم نیستم و دوره ام یه هفته طول میکشه
وای شبا با بچه ها واقعا مثل جنازه میشدیم 😀😀😱😱😱
شب سوم هشت شب اعلام کردن امشب رزم شب
غرغرای من شروع شد
إ مگه ما پسریم
رزم شب چه صیغه ایه آخه
اما خیلی باحال بود 😁😁😁
فرداش رزمایش بود مثلا بمباران هوایی شده بود
مانورش خیلی ترسناک بود وای به حال واقعی
اون یه هفته با همه سختی هاش عالی بود
فهمیدم ما واقعا مدیون شهدایم
#ادامه_دارد
.
.
.
✍با ادامه داستان همراه ما باشید ....
کپی فقط باذکر نویسنده وذکر صلوات مجاز است
نویسنده: بانو....ش
j๑ïท ➺
•♡| @chadooriyam |♡•
چادرےام♡°
💖💐💕🔆 #داستــان_دنبــــاله_دار 📚داستان واقعی و بسیار جذاب❤️✨ #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا ☔️💕 #قسمت_ چهلم
💖💐💕🔆
#داستــان_دنبــــاله_دار
📚داستان واقعی و بسیار جذاب☔️💕
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا ❤️💥
#قسمت_ چهل و یکم
مراسم اختتامیه با روایتگری حاج حسین یکتا تموم شد
عالی بود
وقتی برگشتم خونه دیدم هیچکس خونه نیست
ساعت ۱۰شبه 😐😐😐یعنی کجا رفتن
یه برگه رو در اتاقم بود
دست خط پدرم بود
نوشته بود رفته بودن مهمونی 😔😔
وارد اتاقم شدم چند تا از عکسای حاج ابراهیم
همت تو اتاقم زده بودم
نشستم رو تخت روبروی عکس با اشک گفتم
داداش هوای خانوادمو داشته باش
دست اونام را هم بگیر از گناه نجاتشون بده
ساعتم کوک کردم رو ساعت ۲:۳۰برای نماز شب
هرزمانی دلم میگرفت نمازشب میخوندم
دلم هوای شلمچه ،طلائیه و حاج ابراهیم همت کرده بود
زیارت عاشورا خوندم
بعدش خوابیدم
ساعت دونیم از جیغای ساعت پاشدم برای نماز
برای وضو که رفتم فهمیدم هنوز خانواده ام برنگشتن 😔😔
وضو گرفتم برگشتم اتاقم
قامت نماز شب بستم
بنظرمن حال هوای آدم با نماز شب عوض میشه
بعد نماز همون جا کنار سجاده دراز کشیدم خوابم برد
خواب دیدم تو طلائیه ام
روضه بود انگار
زینب برام دست تکون داد: حنانه حنانه بیا اینجا
رفتم نشستم کنارش آروم گفتم:
چ خبره؟
زینب: حضرت آقا(رهبر)دارن میان طلائیه
بچه ها میگن حاج ابراهیم همت و حاج ابراهیم
هادی هم قراره بیان
-وای خدایا 😭😭
نیم ساعت نشد رهبر اومدن
دیدم صف اول یه سری از شهدا نشسته بودن
آقا حرفهاشون تموم شد رفتن
همه بچها جمع شدن دور شهدا
منو زینبم رفتیم سمت حاج ابراهیم همت
سرمو انداختم پایین
که یهو حاجی گفت: خانم معروفی درسته من برادرتم
اما نامحرمم بهتون
هرزمان که میحواهید با بنده صحبت کنید روسری سر کنید
یهو از خواب پریدم صدای اذان صبح تو اتاقم میومد
اشکام جاری شد 😭😭😭
خانم معروفی روسری کن 😭😭😭
دوباره وضو گرفتم برای نماز
از خواب به بعد هرزمان که میخوام با حاجی
حرف بزنم روسری سر میکنم
فردا حلقه صالحین دارم
#ادامه_دارد
....................
✍با ادامه داستان همراه ما باشید ....
کپی فقط باذکر نویسنده وذکر صلوات مجاز است
نویسنده: بانو....ش
j๑ïท ➺
•♡| @chadooriyam |♡•
چادرےام♡°
💖💐💕🔆 #داستــان_دنبــــاله_دار 📚داستان واقعی و بسیار جذاب☔️💕 #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا ❤️💥 #قسمت_ چهل و
💖💐💕🔆
#داستــان_دنبــــاله_دار
📚داستان واقعی و بسیار جذاب♥️🍃
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا ☔️🌸
#قسمت_ چهل و دوم
کلاس صالحین که تموم شد مسئول
پایگاه اومد تو حلقه گفت :خواهرای که
عضو گردان هستن
هفته بعد پنجشنبه برنامه داریم
لیلا :حنانه بریم ثبت نام؟
-حالا میریم
غافل از آینده که این دیدار دومین اتفاقی
که زندگیمو عوض میکنه
لیلا: حنانه فردا اعلام نتایج حوزه است
بیا خونه ما
-إه لیلا همش من بیام خونتون
خب توام یه بار بیا
لیلا: حنانه جان خانواده ات از تیپ من
نمیاد
نمیخام اذیت بشن
تو ناهار بیا
-نه مزاحمت نمیشم
لیلا: پاشو جمع کن تعارف معارف رو
ناهار بیا دیگه
مهدی خونه نیست منم تنهام
-خوب خجالت میکشم
لیلا: برو بابا
منتظرتما
-باشه باشه نزن
لیلا : نزدم خخخخ
سر میز شام به خانواده ام گفتم: فردا
جواب آزمون حوزه علمیه میاد
بابا: از دستت خل میشیم
این بازی هات داره شدیدتر میشه
من فقط سکوت کردم
بعداز نماز صبح تا ساعت ۹خوابیدم
بعداز صبحونه حاضر شدم رفتم خونه لیلا
دیگ دیگ
لیلا: بیا بالا
-ن پس میمومدم این پایین
رفتم بالا با چادر بودم
لیلا: حنانه چادرتو دربیار من برم لب تاپ بیارم
مهدی رفته سرکار
لیلا رفت لب تاپ آورد
مشخصاتمونو وارد کردیم
وای جیغ جیغ
هردو قبول شده بودیم
تا عصر پیش لیلا بودم
خیلی خوش گذشت
#ادامه_دارد
....................
✍با ادامه داستان همراه ما باشید ....
کپی فقط باذکر نویسنده وذکر صلوات مجاز است
نویسنده: بانو....ش
j๑ïท ➺
•♡| @chadooriyam |♡•
#عیدانه 🎈
راهِ بهشت 🌱🦋
از طرف خانهی علیست🌸
ای عاشقان ! ♥️
نشانی ازین مستقیمتر ؟...
💚💚💚
#غدیر
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @chadooriyam
چادرےام♡°
#غدیر 🎉 ••|| عید است و همہ دیدن ساداٺ روند ای بـزرگ همه سـاداٺ ڪجا خیمہ زدی؟! ||•• 🍃اللّهمَّعَجِّ
🌱
ڪاش ڪِنارِ شُما میخَندیدیم..
اِمامِ زَمانم.♥️.
👤..|.. بیاید وبا آمدنتان این عیدها را برایمان ڪاملترڪنید.
#سه_شنبه_هاے_مهدوے
#عید_غدیر
#یاحیدرڪرار 💕
#غدیر
@chadooriyam
☔️💕 °•|•° منت #چادرتان را بکشد جبرائیل☺️
☔️💕°•|•°تو نگو #چادر مشکی که بگو پر داری
☔️💕°•|•° #عصمتالله شدن کار کسی غیر تو نیست🏅
☔️💕°•|•° تو این ارثیه از #حضرت مادر داری❤️
@chadooriyam 🍃🌸🐾
[♥️]
#رفیقورفاقت❤️✨
رفیقی ڪه تنهاتبذارهتاگناهکنی
یاگناهڪردنتروببینـه
ودوستانه بهت تذڪر نـده تا
ابد مدیونه و باید به خدا جواب بده✨
#رفیق
✿↝.. @Chadooriyam..↜✿
⭕️ زنان را اینگونه فریب دادند.....
🔸 زنان اینچ به اینچ برهنهتر شدند
🔸 خیانتها بیشتر شد
🔸 تجاوزات گسترش پیدا کرد
🔸 مردان به زنان راضی نشدند 🔸 ازدواج همجنسها شروع شد
🔸 بعد، ازدواج با حیوانات
❄️ خانواده را نابود کردند
☀️ دلیل شروع این مسابقه جهنمی یک چیز بود:
💠 زنان را با شعار دلربای "آزادی پوشش" فریب دادند
#حوادث_آخرالزمانی
🔻 ظهور بسیار نزدیک است
@chadooriyam
چادرےام♡°
#تبلیغ کالاے حجابـ با #تخریب #فلسفه حجابـ ... 🔴 #کپشن 👇👇👇
#تبلیغ کالای حجاب با #تخریب فلسفه حجاب ❗️❕❗️
تو چه کار به این کارها داری ؟!
بَزَک کن و بفروش ! 💰💰💰
نانت حلال !
قطعا در دلت هم میگویی ازین محجبه های بزک کرده در خیابان های شهر کم نیست!😒
کسی با چهارتا عکس فروشگاه ما به گناه نمی افتد! 🙃
خودت را راحت قانع کردی ظاهرا !😊
البته ما اسمش را میگذاریم #کلاه_شرعی!
ست های #روسری و ساق و کت و #دامن و لباس را ردیف کردی پشت هم ...
عکسهای تمام رخ و نیم رخ و تمام قد...
با کیفیت و جذاب !👌
بصور #تصادفی #زیباترین دختر دور و برت را هم کرده ای مدل عکاسی ات !؟
👯👯👯
دل مردان مجازی را میلرزانی ... 🔞
چیزی که عایده شان نمیشود هیییییچ!
جیب هایشان هم در دنیای واقعی خالی میشود برای خرید همان مدل های شال و روسری برای همسرانشان....👗💋
همان روسری و کت و دامن را روی سر و تن همسرش میبیند اما ظاهرا ...
چنگی ب دل نمیزند ..... 💔
سخت است که تغییر دهی شیوه نگاهت را 👀
شیوه کسبت را .... 💰
انقدر سخت ک میشود اسمش را گذاشت #جهاد !!! 🔥💪
بله واقعا نوعی جهاد است که برای فروش روسری و کت و ساق دست و .... از #تن و #سر و #چهره زن مایه نگذاری ! ⛔️
اهلش هستی؟!
اهل جهاد....
💫💫💫💫💫💫
#مخاطب_خاص👇
#ادمین های محترم کانالهای #فروش #روسری و ساق و کت و دامن ....
🌱 || @chadooriyam
رسانه باشید📲