eitaa logo
چادرےام♡°
2.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
231 فایل
°• ❀ ﷽ یادت نرودبانو هربارڪھ از خانه پابه بیرون...[🌱] میگذارےگوشه ےچـادرٺ رادر دست بگیر...   وآرام زیرلب بگو:  ✨هذه امانتڪ یا فاطمة الزهرا♥.• حرفےسخنے: 📬| @rivoluzionario کارشناس ومشاور مذهبی : ✉️| @rostami_313 . تبادلات⇩ 💭‌| @Khademha1
مشاهده در ایتا
دانلود
سهم شما فقط یک سوره کوثر❤️✋
بھ نیابت از ایشون و حل مشکلات همگی مسلمانان و شما رفقاے جان هدیھ به برادرم شهید محمدرضا تورجی زاده 🙂 راس ساعت 20:00 ♥∞
رازی که تا شهادت فاش نشد؛ سه‌شنبه‌های زیبا یکی از همرزمان شهید محمد تورجی‌زاده در خاطره‌هایش نقل می‌کند: «شهید تورجی زاده  در نخستین روزهای سال 63 به گردان ما آمد و بعد از صحبت‌هایی که بین‌مان رد و بدل شد او را پذیرفتم. علت حضورش را در این گردان سوال کردم. فهمیدم به خاطر بعضی مسائل سیاسی از گردان قبلی خارج شده است. کمی که با او صحبت کردم فهمیدم نیروی پخته و فهمیده‌‌ای است، گفتم: به یک شرط تو رو قبول می‌کنم، باید بی سیم‌چی خودم باشی! قبول کرد و به گردان ما ملحق شد؛ مدتی گذشت. محمد با من صحبت کرد و گفت: می‌خواهم بروم بین بقیه نیروها. گفتم: باشه اما باید مسئول دسته شوی. قبول کرد. این نخستین باری بود که مسئولیت قبول می‌کرد؛ بچه‌ها خیلی دوستش داشتند. همیشه تعدادی از نیروها اطراف محمد بودند. چند روز بعد گفتم محمد باید معاون گروهان شوی. قبول نمی‌کرد، با اصرار به من گفت: به شرطی که سه‌شنبه‌ها تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی، با تعجب گفتم: چطــور؟ با خنده گفت: جان آقای مسجدی نپرس، قبول کردم و محمد معاون گروهان شد. مدیریت محمد خیلی خوب بود. مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم: باید مسئول گروهان بشی. رفت یکی  از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم. گفتم: اگر مسئولیت نگیری باید از گردان بری، کمی فکر کرد و گفت: قبول می‌کنم، اما با همان شرط قبلی، گفتم: صبر کن ببینم. یعنی چی که تو باید شرط می‌گذاری؟ اصلا بگو ببینم بعضی هفته‌ها که نیستی کجا می‌روی؟ اصرار می‌کرد که نگوید. من هم اصرار می‌کردم که باید بگویی کجا می‌روی. بالأخره گفت: حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سه‌شنبه‌ها از این جا می‌رم مسجد جمکران و تا عصر چهارشنبه بر می‌گردم. با تعجب نگاهش می‌کردم. چیزی نگفتم. بعدها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخــوئیــن تا جمکـران را می‌رود و بعد از خواندنن نماز امام زمـــان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر می‌گردد. یکبار همراهش رفتم. نیمه‌های شب برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به محمد انداختم. سرش به شیشه بود. مشغول خواندن نافله بود. قطرات اشک از چشمانش جاری بود. در مسیر برگشت با او صحبت می‌کردم. می‌گفت: یک بار 14 بار ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم» ♥∞
مزار شهید محمدرضا تورجی زاده از زمان شهادت تا کنون محل زیارت کسانی است که راز دل را تنها با او گفته‌اند و از او برای گشایش در کارهایشان یار می‌گیرند. هنوز هم بسیاری از شیفتگان شهدا به سراغش می‌آیند، راز دل با او می‌گویند و از او می‌خواهند شفیعشان باشد. در همه این رفت و آمدها جز راستی و خلوص نیت چیزی نمی‌توان دید، شهید تورجی زاده آرام و صبورانه به درددل‌های زائرانش گوش می‌سپارد و خدا می‌داند بین او و خدایش چه می‌گذرد که خیلی‌ها گفته‌اند به خواسته‌شان رسیده‌اند و به این شهید و دعایش سخت اعتقاد دارند. گلستان شهداےِاصفهان قطعه ے بستان ؛ردیف 4 مزار شهید♥ التماس دعا رفقا
⛔️قابل توجه⛔️ 🌺خواهرم و برادرم🌺 ❌مراقب باش که جلوی چشمان نامحرم، حتی با محارمت شوخی نکنی... نگذار نمک درونت را کسی بجزمحارمت ببینند... تو شوخی شوخی نمک میپاشی و جدی جدی دلی میلرزد‼️😔 #پویش_حجاب_فاطمے
رفقا یه حرف دلی دارم باهاتون 🙂
آهای دوست عزیزی که ...
چادرےام♡°
روز شمار محرم🏴 زدی
عید غدیر و چرا فراموش کردی
اومدم بهتون بگم 🙃
عاشورا نتیجه فراموش کردن غدیر بودااااااا😉🌹