eitaa logo
چادرےام♡°
2.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
231 فایل
°• ❀ ﷽ یادت نرودبانو هربارڪھ از خانه پابه بیرون...[🌱] میگذارےگوشه ےچـادرٺ رادر دست بگیر...   وآرام زیرلب بگو:  ✨هذه امانتڪ یا فاطمة الزهرا♥.• حرفےسخنے: 📬| @rivoluzionario کارشناس ومشاور مذهبی : ✉️| @rostami_313 . تبادلات⇩ 💭‌| @Khademha1
مشاهده در ایتا
دانلود
چادرےام♡°
💖💐💕🔆 #داستــان_دنبــــاله_دار 📚داستان واقعی و بسیار جذاب❤️✨ #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا 🌸🌿 #قسمت_ بیستم0⃣
💖💐💕🔆 📚داستان واقعی و بسیار جذاب❤️✨ 🌸🌿 ویکم1⃣2⃣ وارد پذیرایی شدم که صدای پچ پچ شروع شد لباسم یه کت و شلوار کاملا پوشیده با روسری بلندی که لبنانی بسته بودم و چادر تا به خودم بیام پدرم با صورت قرمز جلو وایستاده بود و با صورت گُر گرفته گفت : آبرومو بردی بعد از این حرفش سیلی محکمی ب صورتم زد با گریه به سمت اتاقم دویدم نمیدونم کی خوابم برد صبح که بیدار شدم تو آینه به خودم نگاه کردم نصف صورتم بخاطر سیلی بابا قرمز شده بود چشمها و دماغم بخاطر گریه یه چمدون برداشتم همه لباسها و وسایل شخصیمو توش جمع کردم و رفتم خونه شخصیم وارد خونه شدم با وسواس چادر و لباسامو عوض کردم رفتم اتاقم مانتوهای که بیشتر شبیه بلوز بودن جمع کردم ریختم تو یه نایلون مشکی و گذاشتم دم در ساختمان بعد عکس خواننده ها و بازیگرای هالیوود از در و دیوار اتاق جمع کردم احساس میکردم این خونه غرق گناهه مبلا را هم از تو پذیرایی جمع کردم تو یکی از اتاقها گذاشتم شلنگ کشیدم و کل خونه را شستم تنها ذکری که بلد بودم همون صلوات بود هرجا آب میگرفتم صلوات میفرستادم ساعت ۱۲شب خسته و کوفته افتادم روی تخت فردا یه عالمه کار دارم پدرم الحمدالله حمایت مالیشو ازمن قطع نکرد یه آژانس برای بهشت زهرا گرفتم از ماشین پیاده شدم به سمت قطعه سرداران بی پلاک به راه افتادم یه مزار شهید گمنامی انگار صدام میکرد چهار زانو نشستم پایین مزارش و باهاش حرف زدم -شهید شما خواستید من اینجا باشم وگرنه خودم ی لحظه هم به ذهنم خطور نمیکرد که یه روزی اعتقاداتم و ظاهرم عوض بشه اما از عوض شدن خوشحالم کمکم کن بهترم بشم با محجبه شدنم خانواده ام تردم کردن اکثریت دوستامم تنهام گذاشتن تو و همرزمانت دوستم بشید پاشدم به سمت درب خروجی حرکت کردم بعداز ۲-۳ساعت رسیدم خونه فرش های خونه را انداختم مبل ها را دوباره چیدم یهو صدای تلفن بلند شد زینب بود باهم سلام و علیک کردیم زینب : حنانه میای بریم ..... کپی فقط باذکر نویسنده وذکر صلوات مجاز است نویسنده: بانو....ش j๑ïท ➺ •♡| @CHADooRIYAM |♡•
چادرےام♡°
💖💐💕🔆 #داستــان_دنبــــاله_دار 📚داستان واقعی و بسیار جذاب❤️✨ #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا 🌸🌿 #قسمت_بیست ویک
💖💐💕🔆 📚داستان واقعی و بسیار جذاب❤️✨ 🌸🌿 ودوم 2⃣2⃣ زینب :حنانه میای بریم مشهد ؟ -آره عزیزم زینب زینب:جانم -میگم میشه قم هم بریم ؟ زینب :إه من فکر میکردم تو زیاد ائمه را نمیشناسی ‌-دقیقا درست فکر کردی زینب:خوب پس تو چطور میدونی قم زیارتگاه خاصی داره ؟ -دیشب خوابشو دیدم زینب : ای جانم عزیزم -کی میریم ؟ زینب:پس فردا ۶صبح -زینب میای خونه من قبل سفرمون از امام رضا(علیه السلام )و حضرت معصومه(سلام الله علیها بگی زینب:آره حتما عزیزم زینب که اومد براش شربت بردم اونم شروع کرد به توضیح دادن زینب: حنانه جون امام رضا (علیه السلام ) را تحت فشار قرار دادن و ایشونم برای حفظ جان خاندان و بالاخص اسلام از مدینه تبعید میشن مشهد ایران و تو غربت با سم مسموم میشن از اونجا که تو این خاندان محبت خواهر و برادری ریشه دارد حضرت معصومه(سلام الله علیها)به شوق دیدار برادر به ایران میان که بیمار میشن و در قم دفن میشن حنانه خفقان عصر امام موسی کاظم(علیه السلام ) خیلی شدید بوده به طوری که کمتر فرزندان دختر امام ازدواج کرده بودن روز ولادت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) روز دختره حنانه -جانم زینب: میگم بیا عضو پایگاه بسیج بشو -یعنی امثال منم میتونن عضو بشن زینب: وا تو چته مگه، همه میتونن عضو بشن فردای اونروز زینب منو برد پایگاه عضو کرد بعد اون سفر شلمچه و تغییر عقایدم خیلی تنها شده بودم خانوادم ،دوستام تنهام گذاشتن الان واقعا به دوستای امثال زینب احتیاج داشتم شب چمدانم بستم البته خیلی ذوق داشتم آخه من همش یا ترکیه و دبی بودم یا تو ایران کیش و شمال کپی فقط باذکر نویسنده وذکر صلوات مجاز است نویسنده: بانو....ش j๑ïท ➺ •♡| @chadooriyam |♡•
چادرےام♡°
💖💐💕🔆 #داستــان_دنبــــاله_دار 📚داستان واقعی و بسیار جذاب❤️✨ #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا 🌸🌿 #قسمت_بیست ودو
💖💐💕🔆 📚داستان واقعی و بسیار جذاب❤️✨ 🌸🌿 و سوم3⃣2⃣ با اتوبوس میرفتیم مشهد اما من فقط بغض و سکوت بودم بالاخره رسیدیم شهر مشهد اول رفتیم یه هتل منو زینب تو یه اتاق بودیم زینب : حنانه یه ذره استراحت کنیم ن اهار بخوریم بریم حرم -دیر نیست ؟ زینب: خب خسته ایم یه ذره استراحت کنیم تا عصر میمونیم حرم -باشه بزور برای جلوگیری از ضعف کردن چند قاشقی خوردم هتلمون نزدیک حرم بود ورودی حرم بودیم زینب گفت باید اذن دخول بخونیم من عربی بلد نبودم ماتمم گرفته بود چه جوری بخونم انگار یکی از تو درونم داشت اذن دخول میخونه وارد صحن رضوی شدیم همین که چشمم به گنبد طلا خورد اشکام جاری شد زینب سلام امام رضا(علیه السلام ) را بلند خوند منم باهاش تکرار کردم زینب پاشد نماز بخونه اما من نماز خوندن بلد نبودم 😫😫 زینب :حنانه میای بریم جلو -نه من میترسم خیلی شلوغه زینب: باشه پس تا تو نماز بخونی منم میرم زیارت - باشه زینب که رفت زانوهام بغل کردم و گفتم آقا شهدا منو آوردن اینجا من نماز خوندن بلد نیستم خودت کمکم کن .. ✍با ادامه داستان همراه ما باشید .... کپی فقط باذکر نویسنده وذکر صلوات مجاز است نویسنده: بانو....ش j๑ïท ➺ •♡| @chadooriyam |♡•
#پـروفـایـݪ‌دخـتـرونهـ🍭 #مـذهـبـۍ🌱 #بـه‌وقـت‌چـادرانـهـ💛 🎀 @chadooriyam ●•●❥•●•[♥]●•●❥●• 🎀 @chadooriyam #کـانـال‌‌دخـتـران‌چـادرۍ✅ #پـروفـایـل‌درخـواسـتـۍ💞💌
#پـروفـایـݪ‌دخـتـرونهـ🍭 #مـذهـبـۍ🌱 #بـه‌وقـت‌چـادرانـهـ💛 🎀 @chadooriyam ●•●❥•●•[♥]●•●❥●• 🎀 @chadooriyam #کـانـال‌‌دخـتـران‌چـادرۍ✅ #پـروفـایـل‌درخـواسـتـۍ💞💌
『يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ』 ♡ اے خدایے ڪہ تمام گره‌ها بہ وسیلہ شما باز مےشود..♥ 🌱 🍀 📮
+جورنِمیشه،به‌هیچ‌وجه... -به ڪه‌اعتقادداری‌که؟ +اره،اینم‌حرفیه‌که‌میزنی! -پَس‌جورمیشه:) 🍃❣ °•°ʝoɨn↓ @chadooriyam
•{ #پس_زمینه ♥️🌿 #گل 🌸}• 🍃🌹🍃🌹 @chadooriyam
Shaded_sticker&.attheme
58.8K
🌺 • 📲 • 📲📱ایتاتو مثل تلگرام کن با کلی تم زیبا👌☺️ @chadooriyam
#استوری @chadooriyam❤️
•[°😉❤️°]• بستن روسرے زیر چـادر🌸🍃 امتحان کنید😌💜 @chadOOriyam|°❤️✨
#ایده•[°😉❤️°]• بستن روسرے زیر چـادر🌸🍃 امتحان کنید😌💜 @chadOOriyam|°❤️✨
#ایده•[°😉❤️°]• بستن روسرے زیر چـادر🌸🍃 امتحان کنید😌💜 @chadOOriyam|°❤️✨
🌺🍃 👤✨ 💠آقاي قرائتے: ✨خداوند به انسان دستورداد گندم نخوردوقتے خورد.. اولین سیلےخداوند به او برهنه شدنش بود،😥 این نشان میدهدڪه: 🌸رها ڪردن لباس "سیلے خداست" نه "تمدن"🌸 @chadOOriyam
. لطافت دخترانه ام را 🙆 زیر چادر مشکی پنهان می کنم‌🙅 تا مبادا به دنیای صورتی ام 💓 خدشه وارد شود .💘 آخر میدانی دنیای صورتی دخترانه حساس است .💝 @chadooriyam 💚
#حجاب من با چادرم زیبام 🌸 نه با آرایش و جذب چشمان هوس باز به سمت خودم... #چادری_ها_فرشته_اند 😉💜 @chadooriyam•|°
استاد شهید مطهری: حجاب مانند اولین خاکریز جبهه است، که دشمن برای تصرف سرزمینی حتماً ‌باید اول آن را بگیرد. #پویش_حجاب_فاطمے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 امام صادق در پاسخ به جابر جُعفی که پرسید: « فرج شما چه وقت خواهد بود؟» فرمودند: ❇️👈 «هیهات! هیهات! فرج ما نخواهد رسید تا اینکه شما غربال شوید، سپس غربال شوید، سپس غربال شوید(سه بار تکرار کردند، بعد فرمودند) تا ناخالصی ها از بین برود و خالص ها باقی بمانند.» 💠 همچنین ابوبصیر و محمد بن مسلم هم گفتند که از امام صادق شنیدیم: ❇️👈« ظهور محقق نمیشه مگر اینکه دو سوم مردم از دین برگردند» عرض کردیم اگر دو سوم برگردند، دیگر چه کسی باقی می ماند؟! امام فرمودند: «آیا دوست ندارید در بین یک سوم باقی مانده باشید؟!» 📚 غیبت طوسی ، ص۳۳۹ کمال الدین ، ج۲ ،ص۶۵۵ 🕊🌻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @chadooriyam
❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️ 😎 💕بانو....!!! کم خردان متعقدند اگر حجاب برداشته شود آنگاه زن آزاد است!!! چه کسی به نام آزادی دیوار خانه اش را برمیدارد....؟؟؟؟😐 @chadooriyam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️بسم رب الشهدا♥️ همیشه میگفت: ملیحه ما یه نگاه ڪردن داریم یه دیدن؛ من شاید خیلے ها رو تو خیابون ببینم،ولے یادت باشه فقط تورو نگاه مےڪنم. 🌹 🕊 @chadooriyam
•♡ #ریحانہ_بانو ♡• بانو❗️ فرقۍنمۍڪند ڪجا یــا ڪے! در هیــاهوےاین شهر هرڪجاوهروقت دچار واهمه شدے با "ایمانت"وضو بگیر زیــر لب نیت ڪن "حجآب مےڪنم قربة الۍالله" ✿[ @chadooriyam]✿   ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
••دخترانۍ را مۍشناسم ڪه به دختر بودنشان چوب حراج نزده اند یاد گرفته اند همه لایق دخترانه هایشان نیستند این ها هم دخترند اما با چاشنۍ"چـــادر"• 🌸💫 •و چادرمـ شهادتے دخترانہ رقم میزند• •چادرےها عاشق ترند• ✿[ @chadooriyam]✿   ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
قبل از عملیات بود... داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم به همرزم هامون خبر بدیم... که تکفیریا نفهمن...🤔 یهو سیدابراهیم(شهید صدرزاده) بلند گفت:آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدرخوشبختم...بدونید دهنم سرویس شده......😂
شُما لبِ چآررآه ایستادی، یه خانومِ زیبا پشتِه فرمونه.. چَند ثانیه ای یِک نِگاه به این میکُنی.. عَجب تیکه ایه!!نِگاش کردی؟ "حآلا شِش ماه ازدواجِت عقب میوفته"... بِخاطرِ اینکه باقلَوا خوردی ، از بشقابِ پُلو محروم شُدی! امام علی ع : گاهی یِه لقمه جلوی اِشتهارو میگیره!! | #آقای_قرائتی |