📻قسمت دوّم:
|مهمانهای ناخواندهی اتاقپشتی|
نگاهی بر مشکلات و درگیریهای زنان در هیئات
اقلیما در کست باکس
اقلیما در شنوتو
@radio_eqlima 🎧
اپیزود+دوم_out.mp3
41.41M
📻قسمت دوّم:
|مهمانهای ناخواندهی اتاقپشتی|
نگاهی بر مشکلات و درگیریهای زنان در هیئات
•مهمانهای ناخوانده توصیفی از معضلات حضور زنان در هیئتها و عزاداریهای مردانه است که غالباً در اتاقهای کوچک پشت مجالس اصلی شکل میگیره...
@radio_eqlima 🎧
هدایت شده از فصلنامه اقلیـــــــــما
🌟 #پیشفروش شماره صفر فصلنامه اقلیما آغاز شد❕
🔻 شما نخبگان و فرهیختگان عزیز و علاقهمندان بحثهای جنسیت و جامعه میتوانید در طرح پیشفروش مجله، از پنجشنبه 2شهریورماه به مدت 5 روز این شماره را با 15% تخفیف و با امکان ارسال رایگان تهیه فرمائید.
🔸 شماره صفر فصلنامه اقلیما، مجلهی زن، جنسیت و جامعه، 160 صفحه
🔸 «زن مسلمان ایرانی و مقولهی الگو»
🔻 ارسال رایگان + 15درصد تخفیف
🛍 لینک سفارش (کلیک کنید)
💬 کاری از «دفتر مطالعات جنسیت و جامعه»
Gesostu.ir
📝 فصلنامه اقلیما
مجله تخصصی زن، جنسیت و جامعه
📗@Eqlima_Mag
اولین زن آزادۀ جنگ: اینقدر بعثیها را کتک زدیم تا دلشان برای مردهای ایرانی سوخت
🔹فاطمه ناهیدی اولین زنی که در دفاع مقدس به اسارت نیروهای بعث درآمد میگوید: وقتی خواستیم اعتصاب غذا را در اسارت شروع کنیم، عراقیها ریختند داخل سلول و شروع کردند به زدن. ما همیشه دفاع را با هم هماهنگ میکردیم. این بار مثلاً یکی گفت: «من ناخن بلند میکنم که اگر عراقیها آمدند چنگشان بزنم!»
🔹هرکس کاری گردن گرفت و همزمان حمله کردیم به عراقیها. یکی از بچهها کابل برق را از دست سرباز عراقی کشید و شروع کرد به زدن عراقیهایی که درجهدار بودند.
🔹بعداً یکی از افسران خودی برایمان تعریف کرد یکی از همینهایی که کتک خورده، جلوی سلول یکی از افسرها رفته و گفته بود: «اگر همه زنهای ایرانی این طوری هستند، دلم به حال مردهای ایرانی میسوزد!»
خاطرات زنی را که با اسیرکردنش بعثیها شروع به هلهله و تیرهواییزدن کردند را اینجا بخوانید
@Farsna
هدایت شده از بر پا
47.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بچه ها که خوابیدند، نگاهشان کنید، شب آرام و راحت ، بی دلهره، بدون ترس چقدر زیبا میخوابند. نه؟ قبل از اینکه بخوابید تصور کنید چهار روز است هر یک ربع یک کودک را دارند میکشند. میفهمید برای یک شهر کوچک این یعنی چی؟
دختر کوچک دارید در خانه؟ عروسک دارد نه؟
تصور کنید تصویر مردی که روی ویرانه های خانه اش نشسته کنار عروسکهای دختری که ...
کودکتان را بغل گرفته اید؟ با دست به پشتش آرام آرام بزنید و لالایی بخوانید مثل آن مرد که برای کودکی لالایی میخواند که دیگر زنده نبود....
رویم نمیشود بچه هایم را با لذت نگاه کنم با آنها بازی کنم و بخندم. خجالت میکشم. مثل پدری که جلوی پدر داغدیده، خجالت میکشد کودکش را ببوسد.
چه میگویم...
رفقا ! ما چرا زنده ایم؟ چرا نمیمیریم؟
@ali_mahdiyan