eitaa logo
『‌ سـٰآحـݪ‌خُـدآ ‌』
449 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
77 فایل
بهـ‌نام‌او !🌱 آدما ازش راضے بودن حالا فقط مونده بود خدآ :) #مَحبوبِ‌من :) از ¹⁴⁰⁰/⁰⁶/¹²خآدِمِـیم✋• کپۍ..؟! باذکࢪصلـواٺ‌؛نوش ِجانت^^!💜 میخوای‌لفت‌بدی؟بده‌ولی‌لطفا‌قبلش‌برای‌فرج‌آقا‌‌دعای فرج‌بخون‌وبرو...💚 https://harfeto.timefriend.net/172478796574
مشاهده در ایتا
دانلود
بدون کپشن....... 🥺♥️ ╔════🦋✨🦋════╗ @chadoraneh113 ╚════🦋✨🦋════╝
شما دعا کن عمر من اگر کفاف نداد ؛ جنازه‌ام شب جمعه به کربلا برسد 💔 ✋ شب جمعه است هوایت نکنم ممیمیرم 🥺♥️ ╔════🦋✨🦋════╗ @chadoraneh113 ╚════🦋✨🦋════╝
گفته در قرآن خدا آرامشت با همسر است کی شود این آیه اش مشمول حال ما شود :))💞🫀 🦋 🥺♥️ ╔════🦋✨🦋════╗ @chadoraneh113 ╚════🦋✨🦋════╝
『‌ سـٰآحـݪ‌خُـدآ ‌』
گفته در قرآن خدا آرامشت با همسر است کی شود این آیه اش مشمول حال ما شود :))💞🫀 #عاشقانه‌کربلایی🦋 #ال
احتیاجی به تسبیح نیست دستانت را که به من بدهی با بند بند انگشتانت ذکر دوســـت داشتن سر می دهم…❤️🦋 🫀💞 🥺♥️ ╔════🦋✨🦋════╗ @chadoraneh113 ╚════🦋✨🦋════╝
ظلم به سر میرسد ای یار از او خبر میرسد ای یار| او می آید تکیه به دیوار حرم میزند او می آید قدم به چشمان ترم میزند متی ترانا و نراک یا ابن الحسن روحی فداک او پناه عالمین است منتقم خون حسین است او می آید درد همه خلق دوا میشود او می آید قبله ما کرب و بلا میشود أین الحسن أین الحسین و أین ابناء الحسین مع امام منصور ان شاء الله بین الحرمین متی ترانا و نراک یا ابن الحسن روحی فداک مداحی او میاید تکیه به دیوار حرم میزند 🥺♥️ ╔════🦋✨🦋════╗ @chadoraneh113 ╚════🦋✨🦋════╝
19.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کمی قشنگی ببینیم و بشنویم:) 🧡 🥺♥️ ╔════🦋✨🦋════╗ @chadoraneh113 ╚════🦋✨🦋════╝
6.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرش ایرانی خریده شوهر کره‌ای‌شو سورپرایز کنه، واکنش شوهرشو ببینین ذوق‌مرگ شد😂 انصافا قدر داشته‌هامونو نمیدونیم ​​​​​☫ @Ajaeb_denya
❌❌لطفا تا آخر مطالعه کنید❌❌ جوان کافری عاشق دختر عمویش شد،عمویش یکی از رؤسای قبایل عرب بود. جوان کافر رفت پیش عمو و گفت: عموجان من عاشق دخترت شده‌ام آمدم برای خواستگاری.... عموگفت:حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است...! جوان کافر گفت:عموجان هرچه باشد من می‌پذیرم. عموگفت:در شهر بدی‌ها (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو...!! جوان کافر گفت:عمو جان این دشمن تو اسمش چیست...؟! عمو گفت :اسم زیاد دارد؛ ولی بیشتر او را به نام علی‌بن ابیطالب می شناسند... جوان کافر فوراً اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدی‌ها (مدینه) شد... به بالای تپّه‌ی شهر که رسید دید در نخلستان جوان عربی در حال باغبانی و بیل زدن است. به نزدیک جوان عرب رفت. گفت:ای مرد عرب تو علی را می‌شناسی ...؟! جوان عرب گفت: تو را با علی چه‌کار است...؟! جوان کافر گفت :آمده‌ام سرش را برای عمویم که رئیس و بزرگ قبیله‌مان است ببرم چون مهر دخترش کرده است...! جوان عرب گفت: تو حریف علی نمی‌شوی ...!! جوان کافر گفت :مگر علی را می‌شناسی ...؟! جوان عرب گفت :بله من هر روز با او هستم و هر روز او را می‌بینم..! جوان کافر گفت : مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او رااز تن جدا کنم...؟! جوان عرب گفت:قدی دارد به اندازه‌ی قد من هیکلی هم‌هیکل من...! جوان کافر گفت:خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست...!! مرد عرب گفت:اول باید بتوانی من را شکست بدهی تا علی را به تو نشان بدهم...!! خب حالا چی برای شکست علی داری...؟! جوان کافر گفت:شمشیر و تیر و کمان و سنان...!! جوان عرب گفت:پس آماده باش.. جوان کافر خنده‌ای بلند کرد و گفت: تو با این بیل می‌خواهی مرا شکست دهی ...؟! پس آماده باش..شمشیر را از نیام کشید. جوان کافر گفت: اسمت چیست...؟! مرد جوان عرب جواب داد عبدالله...!! (بنده‌ی خدا) و پرسید نام تو چیست...؟! گفت:فتاح ،و با شمشیر به عبدالله حمله کرد... عبدالله در یک چشم به‌هم زدن کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد وبا خنجر خود جوان کافر خواست تا او را بکشد که دید اشک از چشم‌های جوان کافر جاری شد... جوان عرب گفت: چرا گریه می‌کنی...؟! جوان کافر گفت: من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد حالا دارم به‌ دست تو کشته می‌شوم... مرد عرب جوان کافر را بلند کرد و گفت: بیا با این شمشیر سر مرا ببُر و برای عمویت ببَر...!! جوان کافر گفت :مگر تو کی هستی ...؟! جوان عرب گفت منم (( اسدالله الغالب علی‌بن ابیطالب )) که اگر بتوانم دل بنده‌ای از بندگان خدا را شاد کنم؛ حاضرم سر من مِهر دخترعمویت شود..!!! جوان کافر بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت :من می‌خواهم از امروز غلام تو شوم یاعلی پس👈فتاح شد 👈قنبر غلام علی‌بن ابیطالب... ▫️یاعلی! تو که برای رسیدن جوانی کافر به آرزویش سر هدیه کردی ... ▫️یا علی! ما دوستداران تو مدتی‌است گرفتار انواع بلاها و بیماری‌ها و ...شده‌ایم ترا به حق همان غلامت قنبر دست‌های ما را هم بگیر... ◾️هر چقدر از روایت لذت بردی، ارسال کن. ✴️ بر جمال پر نور مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام )صلوات...🍃🤝 🍃 یاعلی مدد🌹🌹🌹🌹❤️ التماس دعا... ‏ خبرداشتید که نشر فضائل مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام کولاک میکنه! محشره!! پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم میفرماید اگه فضائل علی علیه السلام رو بگویی ، گناهان زبانت پاک میشود ، اگر بشنوی گناهان گوش هایت، و اگر بخوانی از روی نوشته، گناهان چشمانت، پاک میشود. حالا این فضیلت مولا علی علیه السلام را بخوانید و هم ارسال کنید تا در ثواب نشرش شریک باشید. افتخار کنید که شیعه علی علیه السلام هستید. 🥺♥️ ╔════🦋✨🦋════╗ @chadoraneh113 ╚════🦋✨🦋════╝
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام علیکم تا حالا می گفتیم شهدا شرمنده ایم ولی با دیدن این فیلم بعید می دانم روز قیامت بتوانیم پاسخ این یک نفر را بدهیم باید این فیلم ها دیده شود تا بدانیم امنیتمان را از کجا بدست آوردیم ولادت حضرت ابوالفضل (ع) و روز جانباز مبارک باد 🥺♥️ ╔════🦋✨🦋════╗ @chadoraneh113 ╚════🦋✨🦋════╝
🔰پانزده سال در خانه با حجاب کامل زندگی کردم 🔹همسر شهید سید رضی موسوی: حاج آقا بسیار مهمان‌نواز بود. محل زندگی ما کمی با دمشق فاصله داشت،‌ ساختمانی دو طبقه بود که 4، 5 اتاق داشت. می‌گفت هر کسی می آید اینجا، بیاید با ما زندگی کند تا بعد از چند ماه بتواند یک خانه خوب بگیرد. در چند سال اخیر مخصوصاً قبل از شروع جنگ داعش، یکبار نشد در خانه خودمان چادر از سر من بیفتد یا روسری از سرم بردارم، چون هر کسی که به سوریه می‌آمد و خانه نداشت با ما زندگی می‌کرد، یا اگر کسی مجرد بود می‌گفت بیاید با ما زندگی کند که تنها نباشد. یک اتاق محل کارش بود، اتاقی دیگر دست یک زن و شوهر بود. و یک اتاق هم دست آقایی دیگر بود. تصور کنید! حدود 15 سال با حجاب کامل در خانه خودمان زندگی می‌کردم. سید رضی خیلی دوست داشت من بهترین لباس ها را بپوشم و شیک باشم. البته مدل خودم هم همین است. حاج آقا می گفت: ما که اینجا را اجاره کردیم بگذار دیگران هم زندگی کنند، می گفتم الان همه زندگی‌شان جداست چرا من باید با همه زندگی کنم؟ می‌گفت تو به خاطر من این همه صبر و گذشت کردی اینجا هم برایم گذشت کن. خودم هم ناراضی از این موقعیت نبودم. در 10، 12 سال اخیر یادم نیست که صبحانه و ناهار و شام را تنها خورده باشیم. سر سفره هم باید همه می آمدند می نشستند و حواسش بود مبادا از روی خجالت کم بخورند، خودش برای آنها غذا می‌کشیدند و به ما می‌گفت جا باز کنید بچه‌های دیگر هم بیایند. 🥺♥️ ╔════🦋✨🦋════╗ @chadoraneh113 ╚════🦋✨🦋════╝
دود؛تفریح‌نیسٺ! بۍحیآیۍ‌‌؛مُد‌نیسٺ! زندگۍبآسگ؛ڪلآس‌نیسٺ! رآبطہ‌بآنآمحرم‌؛روشنفڪرۍ‌‌نیسٺ! وخوردن‌ِحق‌دیگرآن؛ زرنگۍ‌‌نیسٺ! ودرڪل؛ بۍ‌‌فرهنگۍ‌‌؛فرهنگ‌نیسٺ⟮": ‌‌ 🥺♥️ ╔════🦋✨🦋════╗ @chadoraneh113 ╚════🦋✨🦋════╝