•°~🕌🕊
کاسهصبرمشدهلبریزازداغحرم
داغدارگنبدمآقاتَسَلّایَمبده..💔!
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله..🌱
#دخترانچادرے
.
• ✤||✤
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙
#چشم_هایت کلاس درسی ست...
که باید پای نگاهت
بنشینیم وبیاموزیم!
که چگونه میشود...
#دنیا تا این حد
در نظرت به #پایین بیفتد!
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
👉 👈
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙
Chadorat Ra Betekan - Mohammad Hossein Poyanfar.mp3
6.88M
#مداحی
چادرترابتکان❣
روزیمارابفرست🥺
ایکهروزیِدوعالمهمهازچادرتوست♥️
من از خاک پای تو سر بر ندارم،✨
مگر لحظهای که دگر سر ندارم...♡
•♡•
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙
#انگیزشی 💛🌸
زندگی قرار نیست آسون تر شه! تویی که باید قویتر شی...
-
.
•┈┈••✾•🌟•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙
« فَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ. »
+زمانی که خدا اراده بر کاری کند غیر ممکن، ممکن میشود 🌨🌟
@chadorbesarha 💙
آلودگیِ دلهایمان از حد هشدار فراتر رفته
نفس هایمان به شماره افتاده،
سالهاست که زندگیمان تعطیل رسمی است...
هوای باریدن ندارید مولای من؟
❣اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج❣
❥︎• ↷
•┈┈••✾•🌟•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙
❀(﷽)❀
#رمان_چاردیواری✨
#پارت57🌱
#بازگشت🕊
•┈┈••✾•🌟•✾••┈┈•
ارمیا _ نظرت راجب اون مانتو نباتیه چیه؟
من _ خوشگله ولی...
سودا _ ولی نداره دیگه. ادم که پیشنهاد همسرش رو رد نمیکنه.
باشه ای گفتم و وارد مغازه شدیم. از فروشنده لباس رو خاستم و برام اورد.
مانتو رو که پوشیدم به سلیقه ارمیا افرین گفتم. یک مانتوی نباتی بلند بود که حلقه های طلایی ای از آستین و کناره های مانتو اویزون بود. قسمت پهلوش از زانو به پایین چاک خورده بود و باعث شده بود حلقه ها بیشتر به چشم بیان.
تنها مشکلم باهاش جلو باز بودنش بود.
تقه ای به در خورد و بعد صدای ارمیا شنیده شد: پوشیدی سویل جان؟
درو براشون باز کردم.
النا _ به نظر من که خوبه.
ارمیا _ خوبه فقط...
رو بهش سرمو تکون دادم.
سودا _ مشکلی نیست که. یک شومیز سفید زیرش بپوش با دامن شلواری سفید. هم قشنگ میشه هم به خاطر حجابت مشکلی برات پیش نمیاد.
لبخند ارمیا نشون از رضایتش میداد.
رو بهش لبخندی زدم. به سمت فروشنده برگشت و گفت همین خوبه خانوم. همین رو میبریم.
بعد از خرید برای ارمیا و وسایل جانبیمون (!) ارمیا منو سودا رو به خونه رسوند و خودش به همراه النا رفت.
منم به قدری راه رفته و خسته بودم که سرم به بالش نرسیده خابم برد...
صبح تنهایی به سمت دانشگاه راه افتادم.
درطول راه دانشگاه همش حس اینو داشتم که یک نفر داره تعقیبم میکنه اما وقتی به سمت همون نگاه سنگین برمیگشتم چیزی دستگیرم نمیشد.
شاید توهمی شده بودم. به دانشگاه که رسیدم، به صدف زنگ زدم. گفت که خاب مونده و سعی داره سریع خودش رو برسونه. توی کلاس به انتظارش نشسته بودم. هنوز نرسیده بود که استاد وارد شد. مردی بود اخمالو، سخت گیر و جوون.
تقریبا ده دقیقه از کلاس گذشته بود که صدای در بلند شد...
✍🏻نویسنده: یگانه28
•┈┈••✾•🌟•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙
°
•┈┈••✾•🌟•✾••┈┈•
دوباره سلام😊
به نظرتون سرنوشت سویل با ارمیا نوشته شده؟🤔
حتی اگر هم نوشته شده باشه مطمئن باشین هنوز باید با ماجراها زیادی دست و پنجه نرم کنه.
به نظرتون سرانجام سویل و ارمیا چی میشه؟
بهم میرسن یا جدا میشن؟
نظرتون رو برامون ارسال کنید...
❀(﷽)❀
#رمان_چاردیواری✨
#پارت58🌱
#بازگشت🕊
•┈┈••✾•🌟•✾••┈┈•
صدای در بلند شد و بعد از اون صدف که کمی ترسیده بود، نمایان شد.
استاد اخماشو درهم کشید و گفت: امری داشتید؟
_ میتونم بیام تو؟
_ میدونید ساعت چنده خانم؟
صدف نگاهی به ساعت مچیش انداخت و گفت: هشت و ربع.
_ یک ربع دیر کردید...
_ یعنی نمیتونم وارد کلاس بشم؟
از رفتار های استاد مشخص بود که کلافه شده.
یکهو روبه صدف غرید: برید و این درستون رو هم حذف کنید خانم!
صدف اخماشو درهم کشید و در کلاس و بهم کوبید.
استاد اخماشو درهم کشید و پشت میزش نشست.
شروع کرد به حضور غیاب.
خیل عجیب بود که وسط درس و بعد از یک ربع از شروع کلاس حضور و غیاب میکرد.
فقط یک غایب داشتیم که اون هم صدف بود.
با بهت به اسم صدف زل زده بود.
تا اخر کلاس مثل جت درس داد و وسطش حتی نفس هم نکشید.
کلاس که تموم شد به صدف زنگ زدم و توی سلف پیداش کردم.
داشت با خیال راحت ابمیوه میخورد.
صداش زدم که متوجهم شد.
_ چرا اینجوری کردی؟
یک ببخشید میگفتی تموم میشد دیگه.
_ بیخیال بابا. با یک استاد دیگه بر میدارم.
_ حذف کردی؟
_ اره.
_ متاسفانه این درسمون رو فقط همین استاد ملکان تدریس میکنن!
دهنش باز موند و گفت: سویل با من شوخی نکن.
خندیدم و شونه هامو بالا انداختم.
_ سویل!
_ میخای باهاش صحبت کنم؟
_ نه!
اعتراض گونه گفتم: صدف!
لباش اویزون شد و گفت: باشه. برو. فقط خیلی خودتو مشتاق نشون نده!
خندیدم و گفتم: از تو خود درگیر تر ندیدم...
بعد از ظهر که از دانشگاه رسیدم خونه، سعی کردم سر و صدا نکنم. با کلید در و باز کردم و رفتم داخل که سودا رو شتاب زده روبه روی خودم دیدم.
فرم مدرسه اش تنش بود و مقنعه اش توی دستش.
با استرس گفت: کی رسیدی؟
گفتم: الان.
نفس عمیقی کشید و گفت: خوبه.
مشکوک نگاهش کردم و گفتم: تو الان تقریبا 3 ساعته که از مدرسه اومدی چرا لباساتو عوض نکردی؟
_ من... چیزه... خب...
ابرومو بالا انداختم و گفتم: خب؟
_ بعد از مدرسه رفتم خونه دوستم. تازه اومدم.
از دروغ بزرگش شاخ دراوردم. باشه ی کشداری گفتم که متوجه بشه فهمیدم دروغ میگه...
✍🏻نویسنده: یگانه28
•┈┈••✾•🌟•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙
•••🌿✨
۹ مرحله برای رسیدن به موفقیت :
۱✨ تلاش کن
۲✨ باز هم تلاش کن
۳✨ یه بار دیگه هم تلاش کن
۴✨ یه کم متفاوت تر تلاش کن
۵✨ فردا باز هم براش تلاش کن
۶✨ تلاش کن و از کمک بقیه استفاده کن
۷✨ تلاش کن و مشکلات رو حل کن ، هر چی که هست
۸ ✨ تلاش کن ، اونقدر که همه چی خوب پیش بره
۹ ✨و در نهایت تا موفق نشدی دست از تلاش نکش
❥︎• ↷.
•┈┈••✾•🌟•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙
امید یعنی بدونی تا هستی،⚖
میتونی تغییر کنی و دنیا رو تغییر بدی.☎️
امید یعنی بدونی خدا دوسِت داره
و اگه به تو زمان داده،🏕
معنیش اینه که در این فرصت میشه
کارهایی کنی. 🎗
امید یعنی همیشه بخشش خدا رو از
اشتباه خودمون بزرگتر بدونیم.🌸
امید یعنی اگر دانۀ زندگی
صدبار از دستمون رها شد،🍃
بازم برای برداشتن
و به مقصد رساندن اون،
به اولش برگردیم؛🐾
این بار محکمتر قدم برداریم.🚀
همیشه امیدوار و قوی باش !
| #انگیزشی✨
❥︎• ↷
•┈┈••✾•🌟•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙
وقتی یادم میوفته همه چی
دست خداست، قلبم بدجوری آروم میگیره...❤️🌿
❥︎•
•┈┈••✾•🌟•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙
| #پروفایل🌱
| #پاییز✨
پاییز تنها فصلیه که از همون اولین روزش خودشو نشون میده!
کاش همه انسانها مثل پاییز باشن ..
تا از همون روز اول رنگ و روی اصلیشون رو نشون بدن!🍂🧡🍁❤️🍂
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙
#تلنگر⚓️
🍃میدونیدآدماچرا ریا میکنن؟'🔍'..͜
چونازمتن لذت نَبُردنمیخوان
ازحاشیه ها لذتبِبَرن'🕳'..͜
🍂ازخودِقرآن📖خواندنلذتببرید
نهازتشویقمردمکه'📡'..͜
داریخوبقرآنمیخونی'📓'..͜
☘ازخودِنمازخوندن لذتببرید'🔭'..͜
نه ازتعریفدیگران!'🎥'..͜
#سخن_بزرگان🌱
#استادپناهیان 🌙
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙
- #پروفایل🎈
- #دخترانه👸🏻
- #چادرانه🖤
- #حرم🌼
با آب طلا نام حسين قاب كنيد..
با نام حسين يادي از آب كنيد..
خواهيد که سر بلند و جاويد شويد..
تا آخر عمر تكيه به ارباب كنيد..
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙
تا نخواهی نمیدهند؛زیرا اگر طالب نباشی
آنچه را که به تو میدهند به کار نخواهی گرفت
و تا متضرع نباشی به آنچه که به دست میآوری، مغرور خواهی شد و انتسابش را به او فراموش میکنی؛ چون آدمی غافل است و گرفتار...
#استادعلیصفائی
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙
براے #ٺوبہ
امروز و فردا نڪـن‼️
از کجا معلوم
این نَفَسے ڪہ الان میڪشي
جزو نَفَس هاےِ #آخر نباشہ
خیلیا بـےخیال بودن
و یهو غافلگیر شدن
#توبہ_ڪنیم
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙
°[😇✨🌱]°
چـٰادر یَعنے صُعود↑
یَعنے بالا رَفْتَنْ اَز ریسمان الهۍ
اما؛ وَقتے بِه قُله میرسے که! 🧗🏻♂
حَیا را هَم هَمراه خُودٺْ داشته باشے💪
غِیر از ایݩ حَتماً سُقوط خواهي کرد↓
دُختَرانِچادُرے
✤||✤
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙
❏همہزندگےماسٺاباعبداللہ•••シ
✦مِهـرَتبہدِلَمنِشَستوَدِلَمرَنـگوبـوگِرفت
••ایـندِلبـہپـٰاےعشقشمـٰاآبروگـرفت...[😇]
❍-حُسیـنِمَـنۡ•••♥️
دُختَرانِچادُرے
✤||✤
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙
•🍃🕊•
#کلامفرماندھقلبها(:
عزیزان،
هررقابتیباهممیکنیدو
هرجدلیباهمدارید،
اگرعملشماوکلامشمایامناظرههایتان
بهنحویتضعیفکنندھدینوانقلاببود،
بدانیدشمامغضوبنبیمکرماسلام
وشهدایاینراههستید؛
مرزهاراتفکیککنید...✋🏼
#ویژھرهروانراھحاجقاسم🙂♥️
| پَـــْروٰازོ
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
@chadorbesarha 💙