eitaa logo
زنان بهشتی
521 دنبال‌کننده
834 عکس
836 ویدیو
4 فایل
به زنان بهشتی بپیوندید 👇👇👇 @chadouri
مشاهده در ایتا
دانلود
امام صادق علیه‌السلام فرمودند: هر مسلمانی که حاجت مسلمانی را روا کند, خدای تبارک و تعالی به او خطاب کند که :ثواب تو به عهده من است و به غیر بهشت برایش راضی نباشم.279 الکافی جلد 3 صفحه 279
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🎬 ضد خش؛ فیلم کوتاه ۱۳۰ ثانیه‌ای درباره‌ حجاب اگر در ۴۴ سال گذشته دست کم ۴۰۰ فیلم کوتاه این چنینی (تبیینی) درباره حجاب و فلسفه آن ساخته بودیم، اکنون شاهد گرفتار شدن تعدادی از بانوان در منجلاب خانمان‌سوز بی‌حجابی که بخش مهمی از آن برنامه‌ریزی شده است، نبودیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آنجلینا جولی بخاطر این حرکت پلیس فرانسه چه اقدامی انجام داد؟! هیچی! 😡علی کریمی و حمید فرخ نژاد و گلشیفته و مهناز افشار چه کردند!؟ هیچی! 🔹 فرانسه از چند مجمع بین المللی اخراج شد؟! هیچ مجمعی! 👺اینها از کوچکترین معایب دشمنانشان کوه می سازند!!! 👺و از بزرگترین جنایات دوستانشان چشم پوشی می کنند!!! 📌📌📌البته وقتی پای دلار در میان باشد از وجدان خبری نیست. 🔹 مرگ بر حقوق بی بشر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 دیدن این کلیپ زیبا رو از دست ندید... 🔹️فایده امام غایب . . .⁉️ 🎤 استاد عالی
در زمان حضرت موسی (ع) جوان مغروری بود که همواره مادرش را آزار میداد . بی مهری او نسبت به مادرش به جایی رسید که روزی مادرش پیر و ناتوانش را به کول گرفت و بالای کوه برد و در آنجا گذاشت تا حیوانات درنده او را بخورند... هنگامی ک مادر را در آنجا گذاشت و از بالای کوه پایین آمد . مادرش به این فکر افتاد که مبادا پسرم از پرتگاه بیفتد و زخمی شود یا طعمه درندگان گردد . از این رو برای پسرش چنین دعا کرد : "خدایا ! پسرم را از طعمه درندگان و گزند حوادث حفظ کن تا به سلامت به خانه اش باز گردد! از سوی خداوند به حضرت موسی (ع) خطاب شد : (ای موسی به آن کوه برو و مهر مادری را ببین ) "ببین مهر مادری چه ها میکند جفا دیده اما دعا میکند " حضرت موسی (ع) به آنجا رفت و هنگامی که مهر مادری را دریافت احساساتش به جوش و خروش امد که به راستی مادر چقدر مهربان است ! خداوند به او وحی کرد : "ای موسی ! من به بندگانم مهربان تر از مادر هستم " دوباره خطاب امدی بر کلیم 📿 ز سوی خدای غفور و رحیم که موسی از این مادر دل پریش منم مهربان تر به مخلوق خویش ولی حیف کاو خودستایی کند ندانسته از من جدایی کند در عین بدی من از آن دل خوشم که با توبه ای ناز او میکشم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖐سلام دنیاۍ زیباےِ هر روزِ من ❗️ روزي که شروعش با شماست... خورشید دیگر اضافیست ...🙃❤️ 🌸✨أَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَیٰ مُحَمِّدٍ وَّآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُــمْ✨🌸 💔🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🚩
🌹🌹🌹صلوات بر جعفر بن محمّد امام صادق علیه السّلام.. 🌹«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خَازِنِ الْعِلْمِ الدَّاعِی إِلَیْکَ بِالْحَقِّ النُّورِالْمُبِینِ اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلَامِکَ وَ وَحْیِکَ وَ خَازِنَ عِلْمِکَ وَ لِسَانَ تَوْحِیدِکَ وَ وَلِیَّ أَمْرِکَ وَ مُسْتَحْفَظَ [مُسْتَحْفِظَ] دِینِکَ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِکَ وَ حُجَجِکَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ». ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🚩
🌼✨«عَجِّلُوابِالصَّلَوٰةِ...✨🌼 🍃💚مولانا أمیرالمؤمنین امام علی علیه السلام: ✅«أُوصِیکُمْ بِالصَّلاةِ وَ حِفْظِهَا، فَأِنَّهَا خَیْرُالْعَمَلِ وَ هِىَ عَمُودُ دِینِکُمْ.» ✅«شما را به نماز و مراقبت از آن سفارش مى ‏کنم زیرا نماز برترین عمل و اساس دین شماست.» 💔🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🚩
🍇 السلام؛ احدي نمي ميرد مگر به اذن من و نطفه اي منعقد نمي شود مگر به اذن من و برگي از درخت ساقط نمي شود مگر به اذن من..منم ابواب فيوضات ربانيه.. منم قسيم نار و جنّت.. امور خلائق به اذن من است.. و مشيت من تابع مشيت الهيه است. 📚مفتاح السعادة ؛ آقا نجفي اصفهاني؛ص ٤٧٤ 💔🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🚩
⃣7⃣ (آخر) ✅«وَمُعَلِّمُ نَفْسِهِ مُؤَدِّبُهَا،أَحَقُّ بِالإِجْلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبَهُمْ.» ✅«کسی که آموزگار و ادب کننده ۍ خویش است،سزاوارتر به تعظیم است،از آنکه آموزگار و ادب کننده ۍ مردم است.» 💔🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🚩
⤴️⤴️ قسمت چهل و ششم تمام دلخوشی ام این بود که، هست و سالم است. این برایم کافی بود. حالا جنگ به شهرها کشیده شده بود. گاهی در یک روز چند بار وضعیت قرمز می شد. هواپیماهای عراقی توی آسمان شهر پیدایشان می شد و مناطق مسکونی را بمباران می کردند. با این همه، زندگی ما ادامه داشت و همین طور دو سال از جنگ گذشته بود. سال 1361 برای بار سوم حامله شدم. نگران بودم. فکر می کردم با این شرایط چطور می توانم بچه دیگری به دنیا بیاورم و بزرگش کنم. من ناراحت بودم و صمد خوشحال. از هر فرصت کوچکی استفاده می کرد تا به همدان بیاید و به ما سر بزند. خیلی پی دلم بالا می رفت. سفارشم را به همه فامیل کرده بود. می گفت: «وقتی نیستم، هوای قدم را داشته باشید.» وقتی برمی گشت، می گفت: «قدم! تو با من چه کرده ای. لحظه ای از فکرم بیرون نمی آیی. هر لحظه با منی.» اما با این همه، هم خودش می دانست و هم من که جنگ را به من ترجیح می داد. وقتی همدان بمباران می شد، همه به خاطر ما به تب و تاب می افتادند. برادرهایش می آمدند و مرا ماه به ماه می بردند قایش. گاهی هم می آمدند با زن و بچه هایشان چند روزی پیش ما می ماندند. آب ها که از آسیاب می افتاد، می رفتند. وجود بچه سوم امید زندگی را در صمد بیشتر کرده بود. به فکر خرید خانه افتاد. با هزار قرض و قوله برای خانه، ثبت نام کرد. یک روز دیدم شاد و خوشحال آمد و گفت: «دیگر خیالم از طرف تو و بچه ها راحت شد. برایتان خانه خریدم. دیگر از مستأجری راحت می شوید. تابستان می رویم خانه خودمان.» نُه ماهه بودم. صمد ده روزی آمد و پیشم ماند. اما انگار بچه نمی خواست به دنیا بیاید. پیش دکتر رفتیم و دکتر گفت حداقل تا یک هفته دیگر بچه به دنیا نمی آید. صمد ما را به قایش برد. گفت: «می روم سری به منطقه می زنم و سه چهارروزه برمی گردم.» همین که صمد از ما خداحافظی کرد و سوار ماشین شد و رفت، درد به سراغم آمد. نمی خواستم باور کنم. صمد قول داده بود این بار، موقع به دنیا آمدن بچه کنارم باشد. پس باید تحمل می کردم. باید صبر می کردم تا برگردد. اما بچه این حرف ها سرش نمی شد. عجله داشت زودتر به دنیا بیاید. از درد به خودم می پیچیدم؛ ولی چیزی نمی گفتم. شینا زود فهمید، گفت: «الان می فرستم دنبال قابله.» گفتم: «نه، حالا زود است.» اخمی کرد و گفت: «اگر من ندانم کِی وقتش است، به چه دردی می خورم؟!» رفت و رختخوابی برایم انداخت. دیگی پر از آب کرد و روی پریموس گوشه حیاط گذاشت. بعد آمد و نشست وسط اتاق و شروع کرد به بریدن تکه پارچه های سفید. تعریف می کرد و زیر چشمی به من نگاه می کرد، خدیجه و معصومه گوشه اتاق بازی می کردند. قربان صدقه من و بچه هایم می رفت. دقیقه به دقیقه بلند می شد، می آمد دست روی پیشانی ام می گذاشت. سرم را می بوسید. جوشانده های جورواجور به خوردم می داد. یک دفعه حالم بد شد. دیگر نتوانستم تحمل کنم. از درد فریادی کشیدم. شینا تکه پارچه های بریده شده را گذاشت روی زمین و دوید دنبال خواهرها و زن برادرهایم. کمی بعد، خانه پر شد از کسانی که برای کمک آمده بودند. قابله دیر آمد. شینا دورم می چرخید. جوشانده توی گلویم می ریخت و می گفت: «نترس اگر قابله نیاید، خودم بچه ات را می گیرم. بعدازظهر بود که قابله آمد و نیم ساعت بعد هم بچه به دنیا آمد.» شینا با شادی بچه را بغل کرد و گفت: «قدم جان! پسر است. مبارکت باشد. ببین چه پسر تپل مپل و سفیدی است. چقدر ناز است.» بعد هم کسی را فرستاد دنبال مادرشوهرم تا مژدگانی بگیرد. صدای گریه بچه که بلند شد، نفس راحتی کشیدم. خانه شلوغ بود اما بی حسی و خواب آلودگی خوشی سراغم آمده بود که هیچ سر و صدایی را نمی شنیدم. فردا صبح، حاج آقایم رفت تا هر طور شده صمد را پیدا کند. عصر بود که برگشت بدون صمد. یکی از هم رزم هایش را دیده بود و سفارش کرده بود هر طور شده صمد را پیدا کنند و خبر را به او بدهند. از همان لحظه چشم انتظار آمدنش شدم. فکر می کردم هر طور شده تا فردا خودش را می رساند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خواهش میکنم غم مارا بیشتر از این نکنید، راه حمید راه عزت بود اولین گفت‌وگو با همسر و دختر حمیدرضا الداغی: 🔹به همسر خودم افتخار می‌کنم و از خدا تشکر می‌کنم که این عزت را به او داد. 🔹هیچکس هیچ جوری نمی‌تواند راهی که حمید رفت را به چیز دیگری بچسباند، راه حمید راه غیرت و جوان مردی بود. 🔹اگر می‌خواهید چیزی یاد بگیرید و حقیقت را ببینید فیلم ضربه خوردن حمید را بارها و بارها نگاه کنید. 💔🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعتراف یک قاتل در مترو!!! 🔹️من هم توی قتل این شهید شریکم! اما دستگیرم نکردند!!! ✅️سهم ما از خون این شهید چیه؟! حمیدرضا الداغی شهید غیرت 💔🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🚩
🔶عاقبت شوخی با نامحرم 😰 یکی از علمای مشهد می فرمود : روزی در محضر مرحوم حجت الاسلام سید یونس اردبیلی بودیم ، جوانی آمد و مسئله ای پرسید . گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگامی که وارد قبر شدم و جنازه مادرم را گرفته خواستم صورت او را روی خاک بگذارم کیف کوچکی که اسناد و مدارک و مقداری پول و چک هایی در آن بوده از جیبم میان قبر افتاده آیا اجازه می دهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم و تقاضا کرد که نامه ای به مسئولین قبرستان بنویسند که آنها اجازه نبش قبر بدهند ، ایشان فرمود همان قسمت قبر را که می دانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه ای برای او نوشت . بعد از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آقای اردبیلی دیدم ، آقا از او پرسیدند آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید ، او غمگین و مضطرب بود و جواب نداد . بعد از آنکه دوباره اصرار کردند گفت : وقتی قبر را نبش کردم دیدم مار سیاه باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش می زند ، چنان منظره وحشتناکی بود که من ترسیدم دوباره قبر را پوشاندم . از او پرسیدم آیا کار زشتی از مادرت سر می زد ؟ گفت من چیزی بخاطر ندارم ولی همیشه پدرم او را نفرین می کرد زیرا او در ارتباط با نـــامحرم بی پروا بود و با سر و روی باز با مرد نامحرم روبرو می شد و بی پروا با او سخن می گفت و در پوشش و حجاب رعایت قوانین اسلامی را نمی کرد . با نامحرمان شوخی می کرد و می خندید و از این جهت مورد عتاب و سرزنش پدرم بود. . حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : یکی از گروهی که وارد جهنم می شوند زنان بدحجابی هستند که برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند .
سوالات شرعی خود را بپرسید و بصورت پیامک جواب بگیرید 🔖ارسال سوال یا درخواست استخاره و.. به شماره 30001939 و جواب شما پیامک می شود ⭕️مشاوره رایگان دینی در خواست مشاوره ب شماره 30001939 🔷مرکز پاسخگویی به سوالات دینی انوار طاها
♦️ شیخ حسین انصاریان: برخی از ما آخوندها به درد امروز نمی خوریم و منبرهای ما جامعه را درمان نمی کند/ آیت الله بروجردی شناخت عجیبی از روزگار خود داشت حجت الاسلام والمسلمین انصاریان در شصت و چهارمین سالگرد ارتحال آیت الله العظمی بروجردی گفت: 🔹 بسیاری از پدران و مادران در روزگار ما برای فرزندانشان جهنم ساز هستند. پدری که در کنار روحیات و اخلاقش، فرزندش بی دین می شود و لذت می برد. مادری که دخترش از همان سه سالگی با بی حجابی گره می خورد و تشویق هم می شود که این دختر براساس تبرج جاهلیت قبل از پیامبر، درحالیکه ازدواج نکرده، آرایش کند و در چشم نامحرمان بریزد. این پدران و مادران مصداق سخن پیامبر اکرم (ص) هستند که فرمود: «این پدران و مادران، عقرب به دنیا بیاورند بهتر از آدمیزاد است». 🔹 برخی از ما آخوندها برای صد سال پیش هستیم یعنی به درد امروز نمی خوریم، برخی منبرهای ما برای 200 سال پیش است و جامعه را درمان نمی کند اما آیت الله بروجردی شناخت عجیبی از روزگار خود داشت./ شفقنا
هدایت شده از نور تو را می خواند
📌🌷📌به کانال باران احادیث بپیوندید 🕹مجموعه ای از بهترین احادیث اهل بیت علیهم السلام 🕹احادیثی که انسان را به فکر فرو خواهد برد و بیدار خواهد کرد و کیست که برای بیداری معنوی تلاش نکند 📱ورود به کانال 👇👇👇👇 https://eitaa.com/saedop
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌ مادر دختری که شهید الداغی به خاطر او با اوباش درگیر شد: اگر این شهید نبود، شاید الان دختر من نبود؛ ایشان مثل دختر خودش با دخترم رفتار کرد 🔹‌ روایت‌ دختری که در این حادثه مورد تعرض قرار گرفته بود: چاقوش رو درآورد و زد به بازوی من، می‌گفت باید با من بیای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خواهش میکنم غم مارا بیشتر از این نکنید، راه حمید راه عزت بود اولین گفت‌وگو با همسر و دختر حمیدرضا الداغی: 🔹به همسر خودم افتخار می‌کنم و از خدا تشکر می‌کنم که این عزت را به او داد. 🔹هیچکس هیچ جوری نمی‌تواند راهی که حمید رفت را به چیز دیگری بچسباند، راه حمید راه غیرت و جوان مردی بود. 🔹اگر می‌خواهید چیزی یاد بگیرید و حقیقت را ببینید فیلم ضربه خوردن حمید را بارها و بارها نگاه کنید.
🚩 علَم غیرت این شهر هنوزم بالاست... 📷 تصویر مدافع حریم عفت و حیا، جوان شهید ولادت: شهریور ۱۳۵۶ شهادت: ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ شغل: مهندس معماری علت شهادت: دفاع از حریم عفت جامعه محل شهادت: سبزوار _ تقاطع خیابان اسد آبادی و ابوریحان _ یادمان