ادامه خاطره عملیات کربلای چهار، قسمت پایانی : ......... از بیمارستان با شماره تلفن بسیج مسجد انبیاء تماس گرفته و خبر مجروحیت را داده بودند،پرستاران گفته بودند حال سیدمرتضی مساعد نیست،شبانه خانواده او، به بالینش حاضر شوند، حالا ساعت از نیمه شب گذشته، دائی حسن به اتفاق اصغر خیاط و امیرقصاب،به درب خانه ما رفته بودند، به نوعی که مادر من متوجه موضوع نشود و خبر را به پدر و برادرم داده بودند،مادرم میگوید:" پدرت با سیدمهدی با عجله لباسهای خود را پوشیدند،هرچه میگویم مرد! چه خبر شده،نکند برای سید مرتضی اتفاقی افتاده،اما آنها بدون هیچ حرفی با عجله از خانه خارج شدند" مادرم میگوید،"یک شب قبل در عالم خواب خبر شهادت سیدمرتضی را آوردند همه به اتفاق خانواده به سردخانه کهندژ رفتیم،همه شهدا را داخل تابوت قرار داده بودند،اما جنازه سیدمرتضی روی تخته ای قرار داشت،که بر روی آن پارچه سبزی کشیده شده بود،هرچه از مسئولین سردخانه سوال کردم چرا پسرم را در تابوت مانند بقیه شهدا نگذاشتید؟ کسی به من جوابی نداد! در عالم خواب دیدم تشیع جنازه شروع شده است همه شهدا داخل تابوت و پرچم ایران بر روی تابوت ها کشیده شده است، اما جنازه سیدمرتضی بر روی همان تخته صاف و بجای پرچم ایران، پارچه سبزی روی آن کشیده شده بود، خیلی به سر و صورتم میزدم به هر کسی می گفتم چرا تشیع جنازه پسر من با دیگران فرق دارد؟ کسی به حرفهای من توجه و اهمیتی نمی داد، به گلستان شهدا رسیدیم، برای همه شهدا، قبرهای افقی کنده بودند اما برای سیدمرتضی قبر عمودی! خیلی ناراحت بودم چرا قبر پسر من، عمودی کنده شده است؟! وقتی سید را بخاک سپردند سر او از قبر بیرون بود،آنقدر بی تابی کردم تا از خواب بیدار شدم.".....، امیر قصاب بعدها میگفت: زمانیکه ما وارد بیمارستان و بخش مجروحین جنگ شدیم،به محض ورود به اتاق و دیدن سیدمرتضی، یواشکی به دایی حسن و اصغر خیاط از قول دکترها و پرستاران، گفتم: سید تا صبح بیشتر زنده نمی ماند، او میگفت: سرت باد کرده و سیاه شده بود......، در آنزمان من قدرت تکلم نداشتم، پاها و دست چپم اصلا کار نمیکرد، هیچگونه حسی در بدن نداشتم! فردا صبح اول وقت دکتر اسماعیل اکبری رئیس شبکه امداد و درمان استان به اتفاق دکتر موسوی فوق تخصص جراح مغز و اعصاب،دکتر حسینی جراح عمومی وچندین پزشک جراح دیگر، به اتاقی که من تنها در آن بستری شده بودم، آمدند،برادرم همراه آنها بود،نوار مغز و چندین آزمایش گوناگون بهمراه عکس از من گرفته بودند، همراه دکترها،انترن ها و پرستاران زیادی هم وارد شدند، مادرم خبردار شده و خود را با عجله به بیمارستان رسانده بود، زمانیکه دکتر موسوی توضیح می داد همه از دکتر و پرستار بلااستثناء گریه میکردند،هرچه از من سوال میکرد عکس العملی از خودم نشان نمی دادم، دکتر خطاب به مادرم گفت: مادر برو یک نان بخور و ده نان در راه خدا خیرات کن، مادر تو چه دعائی در حق فرزندت کرده ای؟! گلوله رگ حیات پسرت را قطع کرده ما تعجب میکنیم چگونه او زنده مانده است؟! گلوله به پشت گردن اصابت، در سر گردش کرده، وارد حلق شده،زبان را از وسط به دونیم تقسیم،قسمتی از فک بالا را بهمراه سه دندان با خودش برده است!!! سه گلوله هم به ران راست اصابت،دو گلوله خارج و گلوله سوم در داخل ران مانده !! عصب سیاتیک پای راست را احتمالا قطع کرده است! اما کار خدا سیدمرتضی زنده مانده است، دکتر اسماعیل اکبری گفت: برگی از درختی نمی افتد الا به اذن خدا،.........
سلام و احترام،خاطره یکی از شهدای عملیات کربلای چهار؛گردان موسی ابن جعفر.ع. گروهان یاسر به روایت سید مرتضی موسوی:.... .....قبل از آمدن به جبهه،مصطفی نان آور خانواده بود، او برای ادای تکلیف و لبیک به فرمان حضرت امام خمینی .ره.، مشتاقانه بسوی جبهه های حق علیه باطل شتافت،وارد لشگر مقدس امام حسین علیه السلام شد، به گردان موسی ابن جعفر.ع. گروهان یاسر آمد، و بعنوان آر پی زن، مشغول فعالیت شد، بسیار مطیع، کم حرف اما فعال بود، صبح عملیات کربلای چهار در جزیره ام الرصاص و داخل نیزارها،تیر به پایش و تیر دیگر به سینهء او اصابت و استخوان پایش به شدت شکسته بود،بطوریکه دیگر، قادر به راه رفتن نبود،احمد خوزانی و سایر بچه ها،تمام تلاش خود را بعمل آوردند تا بتوانند، او را به عقب منتقل کنند،اما مصطفی به لحاظ درد شدید،و نبود برانکارد،ترجیح میداد در جزیره ام الرصاص بماند!! برای انتقال او،بچه ها باید،او را، روی پشت خود سوار و در عرض جزیره حرکت میکردند تا خود را به اسکله قایق ها برسانند،اما آتش دشمن در جزیره و بر روی جاده خاکی که در عرض جزیره بود؛ بسیار سنگین و لحظه ای صدای کالیبرها، تیربارها،و انفجار گلوله های خمپاره خاموش نمیشد! گلوله های خمپاره پشت سرهم روی جاده خاکی یا اطراف آن در داخل نیزارهای بلند به زمین اصابت میکرد،عراقی ها در تلاش بودند تا هرچه سریعتر خود را به آنسوی جزیره و دقیقا به اسکله قایق های ما؛ که دقیقا مقابل دهانه ورودی نهر عرایض واقع شده بود،برسانند،اگر دشمن موفق میشد دهانه نهر عرایض را با آتش مستقیم خود ببندد،کار همه بچه ها در جزیره ام الرصاص تمام و پشتیبانی نیروها کاملا قطع و بسته میشد! بعثی ها،با رسیدن به زخمی ها،بلافاصله همسنگران ما را با تیرخلاص راحت میکردند! شرایط بسیار سخت و دشواری بود،بچه ها تا آخرین لحظه و تا آخرین نفس در جزیره در حال مقاومت بودند،بطوریکه تعداد زیادی از نیروهای گردان های امام محمدباقر.ع. ؛ امام رضا .ع. و..... بشهادت رسیده یا زخمی شده بودند، برادر حسن آقایی فرمانده محور لشگر مقدس امام حسین علیه السلام در مکالمات بی سیمی خود خطاب به فرمانده لشگر شهید حاج حسین خرازی و برادر ابوشهاب جانشین لشگر؛ اعلام کرد:" بچه ها حجت را تمام کرده اند!" بدین معنا که دیگر شرایط برای ماندن در ام الرصاص و اعزام گردان های تازه نفس، به داخل جزیره وجود ندارد!! ..........معمولا بعداز هر عملیاتی بچه های گردان برای تسلی به خانواده های محترم شهدا،به منازل آنها سر میزدند،حالا نوبت به دیدار از خانواده شهید مصطفی شیران رسیده بود،خانواده شهید می دانست که بزودی همرزمان مصطفی خواهند آمد، حدود ساعت ۱۰ صبح به جلوی منزل شهید رسیدیم،زنگ خانه زده شد، مادر مصطفی در خانه را باز کرد،بعد از سلام و احوالپرسی، بچه ها را دعوت کرد تا وارد خانه شوند،همگی صلواتی فرستادند،خانه قدیمی و حیاط دار،حوضی وسط آن و باغچه ای در اطراف آن قرار داشت،باید به اتاقهای روبرو می رفتیم،اما با راهنمائی مادر مصطفی،قرار شد اول، همرزمان مصطفی،سری به،اتاق های مصطفی در سمت راست حیاط خانه بزنند، مادر شهید جلو رفت،دو اتاق قدیمی را برای زندگی مصطفی در نظر گرفته بودند؛ مادر مصطفی درهای چوبی یکی از اتاقها را باز کرد،پرده را کشید،همگی وارد اتاق شدیم،با کمال تعجب! جهیزیه مصطفی را داخل اتاق، مرتب چیده بودند، بچه ها با مشاهده جهیزیه مصطفی بی اختیار شروع به گریه کردن نمودند،حال و هوای عجیبی در بین بچه ها حکمفرما شده بود، مادر مصطفی گفت:" خیلی به مصطفی اصرار کردیم خانواده عروس،جهیزیه را آورده اند،....؛مادر،...مصطفی! چند روزی بمان تا مراسم عروسی برگزار شود،آنگاه به جبهه برو، اما مصطفی جواب داد: مادر! اگر من بمانم از عملیات عقب خواهم ماند، باید زودتر به جبهه برگردم. مادر مصطفی ادامه داد:" مصطفی رفت و نوعروس خود را تنها گذاشت.".......پیکر پاک مصطفی شیران،به مدت دوازده سال میهمان نیزارهای جزیره ام الرصاص بود و بعداز تفحص، به آغوش خانواده اش برگشت و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.شادی روح همه شهدا،خصوصا شهید مصطفی شیران صلوات.
9.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بشار اسد نه ریشو بود نه آخوند!
سوریه هم بهشت این چیزا بود! قدیما به جای اینکه بگن بریم ترکیه ، میرفتن سوریه!!!
الان یه عده ای که کاملا مخالف بساط عیش و نوش و بی حجابی و رقص و دیسکو و مشروب و کلاب هستن و احکام سنگینی رو هم برای سوری های بدبخت سر این مسائل پیاده کردن! اومدن به جای سوریهی بشار 🤦♂!!!!
بعد اینا که تو ایران دنبال آزادی این جور مسائلن!بهسوریه ایها تبریکگفتن😂!!
عجب دنیای وارونهای😂😂😂😂
حضرت علی (ع) بعدازدرگذشت ابوذر غفاری نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
ابوذرخشمگین شدوبه مامورین گفت:
شمادوتوهین به من کردید;اول آنکه فکرکردیدمن علی فروشم وآمدید من را بخرید'
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنید و به من بدهیدبایک تار موی علی عوض نمی کنم.
آنهارا بیرون کردو درب را محکم بست.
مولا گریه کردند و فرمودند:
به خدایی که جان علی در دست اوست قسم ،آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمان محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.
مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان علی فروش نشویم!!!
🔰 زندهباد هرجومرج! (۱)
👤 سید_محمدعماد_اعرابی
🔸اینکه کسی با ضربات میله بارفیکس یک دختر ۱۹ ساله را به قتل برساند و جنازه را طوری معدوم کند که هرگز پیدا نشود؛ مسلما جنایتی هولناک است و تقریبا هیچ انسان و وجدان پاکی نمیتواند به حمایت از قاتل در این جنایت بپردازد؛ اما همیشه در این مواقع جریان غربزده مدعی اصلاحطلبی ما را غافلگیر میکند! آنها نه تنها به حمایت از این قاتل پرداختند و خواستار لغو حکم اعدام برای او شدند بلکه علیرغم اعتراف صریح قاتل و شواهد و مستندات صحنه جرم؛ سعی کردند با عملیات رسانهای روایتی جعلی از این ماجرا را برجسته کرده و واقعیت را مخدوش کنند. روزنامه اعتماد به عنوان یکی از رسانههای وابسته به این جریان پا را از این هم فراتر گذاشت و مردم ایران را به باد ناسزا گرفت و آنها را «جامعه خشن و انتقامجو» لقب داد.
🔸مدتی بعد در آخرین روزهای مرداد ۱۴۰۱ یک جوان بزهکار، راهبندان بزرگراه نیایش را بهترین فرصت دید تا قمهاش را بیرون بکشد و با تهدید یک خانم جوان در داخل خودرویش گوشی همراه او را سرقت کند. تصویر این زورگیری بلافاصله در فضای مجازی دست به دست شد و احساسات عمومی را جریحهدار کرد؛ اما شاید هیچکس فکر نمیکرد پس از دستگیری سارق و محکومیت او در دادگاه عدهای به حمایت از او برخیزند! اتفاقی که باز هم در اوج ناباوری رخ داد و باز هم پای جریان سیاسی غربزده و مدعی اصلاحطلبی در میان بود. آنها زورگیر بزرگراه نیایش را که به این سرقت و حدود ۱۰۰ سرقت و زورگیری دیگر با سلاح سرد اعتراف کرده بود و به اتهام محاربه با حکم اعدام مواجه بود؛ مورد حمایت قرار دادند! این بار نوبت روزنامه «شرق»، یکی دیگر از رسانههای وابسته به این جریان بود که ضمن حمایت از مجرم به مردم توهین کند. این روزنامه در صفحه اول خود با عنوان «اعدام درمان این درد نیست» خواستار لغو این حکم شد؛ «شرق» به همین اندازه هم اکتفا نکرد و با توهین به مردم، «جامعه ایران» را «جامعه اعدامپسند» خواند که دچار «سندروم اعدامدرمانی» است.
🔸مسئله آنها شخص قاتل و زورگیر نبود؛ آنها بهانهای برای صفکشی در مقابل قانون پیدا کرده بودند. آنچه مشاهده میشد ایجاد فضاسازی رسانهای از طرف این جریان بدسابقه و بدنام برای بیاعتبار کردن احکام قانونی بود که در نهایت به خدشهدار شدن ویژگی بازدارندگی احکام و ایجاد حاشیهای امن برای مجرمان و قانونشکنان ختم میشد. صفکشی در برابر قانون و بالتبع تأمین منافع مجرمان برای جریان غربزده مدعی اصلاحطلبی فقط محدود به این موارد نبود. وقتی آنها برای حمله به قانون حتی پروندههای جنایی را هم سیاسی میکردند ناگفته وضعیت در دیگر حوزهها مشخص بود.
🔸اردیبهشت ۱۴۰۳ که پس از سالها بحث و تبادل نظر و رفع ایرادات اولیه شورای نگهبان، طرح «مالیات بر سوداگری» در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید و میرفت تا تبدیل به قانون شود؛ یک بار دیگر مدعیان اصلاحطلبی در برابر قانون صف کشیدند. به موجب این طرح از کسانی که اقدام به دلالی و سوداگری گسترده و ویرانگر در بازارهای زمین، مسکن، سکه، طلا، خودرو، ارز و... میکردند، مالیات اخذ میشد تا ضمن برخورد با این اخلالگران دانهدرشت، سرمایهگذاری در این بازارهای غیرمولد به سمت بازارهای مولد هدایت شود. «مالیات بر سوداگری» طرح عجیب و بدیعی نبود. این پایه مالیاتی در بیش از ۱۸۰ کشور جهان وجود داشت و ایران از منظر قانونگذاری در این حوزه بسیار عقبتر از سایر کشورهای جهان بود. کانادا مالیاتی تا ۴۲ درصد در این زمینه وضع کرده بود و این میزان برای آمریکا و انگلیس به ۲۸ درصد میرسید. اما جریان غربزده مدعی اصلاحطلبی در قانون و قانونگذاری از قبله آمالش تبعیت نمیکرد. آنها این بار نه به نفع قاتلان و زورگیرها که برای حمایت از دلالان پا به میدان گذاشتند و حملات رسانهای خود به این طرح را آغاز کردند.روزنامه سازندگی برای دفاع از دلالی و سوداگری پشت مردم پنهان شد و سعی کرد آنها را از این طرح بترساند. روزنامه شرق از «عدم رضایتبخشی» این طرح گفت و دیگر چهرهها و رسانههای منتسب به این جریان تمام قد به نیابت از سوداگران در مقابل طرح «مالیات بر سوداگری» ایستادند. عناوین «مسابقه دولت و مجلس برای گرفتن مالیات از مردم»، «بیراهه مالیاتی عایدی سرمایه»، «مالیات بر عایدی سرمایه، یا سرقت اموال و ثروت مردم؟»، «مالیات بر عایدی سرمایه، پایان دلالی، یا کاسبی تازه؟»، «سهمگیری دولت از داراییهای مردم؛ مهاجرت صاحبان سرمایه شدت میگیرد» و... در روزنامهها و سایر رسانههای وابسته به این جریان تنها قسمتی از عملیات رسانهای سنگین آنها علیه طرح «مالیات بر سوداگری» در حمایت دلالان و دلالبازی بود.
🔻ادامه دارد...
🔰 زندهباد هرجومرج! (۲)
👤 سید_محمدعماد_اعرابی
🔸منطق شهید رئیسی در این زمینه واضح و روشن بود؛ او در چهارچوب تحقق عدالت نمیخواست مالیات فقط بر دوش کارمندان، کارگران یا فعالان اقتصادی باشد و کلانسرمایهداران با استفاده ازگریزگاههای مالی از پرداخت مالیات شانه خالی کنند. اما باز هم جریان غربزده مدعی اصلاحطلبی در برابر انضباط و شفافیت مالی ایستاد و با عناوینی مثل «خالی کردن جیب مردم»، «تله مالیاتی»، «سال سخت مالیاتستانی»، «شوک مالیاتها»، «بار سنگین مالیات» و... در رسانههایش به فضاسازی علیه اقدامی پرداخت که ضمن شفافیت و تکمیل نظام اطلاعات مالی کشور، مالیات صاحبان اصناف و مشاغل خُرد را کاهش میداد و با شناسایی کلانسرمایهداران فراری از مالیات به عنوان مؤدیان جدید مالیاتی گامی مهم در جهت تحقق عدالت مالیاتی برمیداشت. شفافیت مالی و مالیاتستانی بر اساس آن نیز اقدامی بود که در بسیاری از کشورهای جهان از جمله اروپا و آمریکا اجرا میشد اما غربزدگان ایرانی در این زمینه هم از غرب پیروی نمیکردند. آنها این بار در حمایت از فراریان مالیاتی علیه قانون به میدان آمده بودند.
🔸تابستان ۱۳۹۹ وقتی ارادهای برای قانونگذاری و ساماندهی فضای مجازی در مجلس شورای اسلامی شکل گرفت یک بار دیگر جریان غربزده مدعی اصلاحطلبی بود که آن اراده را سرکوب کرد. این بار البته برخی مسئولان نادان وقت وزارت ارتباطات نیز به کمکشان آمدند و مثل همیشه با فضاسازی علیه محتوای طرح، حامیان طرح و هراسافکنی در افکار عمومی از اجرای طرح مسیر قانونگذاری در این حوزه را مسدود کردند. نکته جالب اینجا بود که در این زمینه نیز آمریکا و کشورهای اروپایی پیشرو قانونگذاری برای کاربران و شرکتهای ارائهدهنده خدمات در فضای مجازی بودند اما غربزدگان ایرانی به اندازه قبله آمالشان هم حاضر به نظمدهی فضای مجازی رهای ایران نبودند. در همه این موارد غربزدگان مدعی اصلاحطلبی چیزی که در غرب شاخص پیشرفت و توسعه بود را برای ما جلوهای از پسرفت و تحجر جا میزدند و در عوض نشانههای ابتذال و فرومایگی غرب را برای ما نمادی از آزادی و برابری معرفی میکردند.
آنها همچنان به مسیرخود ادامه میدهند و در این مسیر آخرین نمونه، صفکشیشان علیه قانون «حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب» است. در این مورد علیرغم تصویب قانون و تأیید آن توسط شورای نگهبان آنها عصیانگرانه دولت مورد حمایتشان را به گردنکشی از قانون تشویق کردند و در اقدامی کمسابقه با به میان کشیدن شورای عالی امنیت ملی، سعی کردند قانون رسمی کشور را دور بزنند.
🔸بحث درباره محتوای این قوانین، موضوع یادداشت ما نیست. تمام این قوانین ممکن است در کنار مزیتهایشان، ضعف و نقایصی داشته باشند که میتوان با مشارکت مؤثر و ارائه نظرات و طرحهای جایگزین برای بهبود آنها تلاش کرد. اما عملکرد جریان غربزده مدعی اصلاحطلبی نشان میدهد آنها نه به دنبال مشارکت مؤثر و فعال برای برطرف کردن نقاط ضعف و حتی ارائه نسخههای بدیل و جایگزین که خواستار نفی حداکثری «اصل قانونگذاری» در این زمینهها هستند. آنها هیچ طرح جایگزینی برای «مهار سوداگری»، «شناسایی فراریان مالیاتی»، «ساماندهی فضای مجازی»، «حدود پوشش در فضای اجتماعی» و... ارائه نمیدهند و اصرار بر قانونزدایی در همه این حوزهها دارند. آنها با هرگونه انضباط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... مخالفند و با فضاسازی علیه هر شکلی از نظم و قانون؛ جامعه را به سمت «هرجومرج» سوق میدهند. بیجهت نیست که رسانههای این جریان سلطه تروریستهای تحریرالشام بر سوریه و آغاز ناامنی و هرجومرج در این کشور را «لحظه خوش رهایی» مینامند و برای رسیدن به این «لحظه جادویی» ثانیهشماری میکنند. آرزوی آنها «سوریهسازی از ایران» و شعارشان «زندهباد هرجومرج» است که معمولا پشت الفاظ زیبا پنهانش میکنند.
🔸جریان غربزده مدعی اصلاحطلبی پیشقراول تروریستها برای بیثباتی در ایران است. آنها با تخریب «قانون» و «قانونگذاری» و ایجاد بینظمی و هرجومرج به اسم آزادی راه را برای تخریب کشور به دست تروریستها هموار میکنند. مسئله رد یا تأیید قانون حجاب و یا هر قانون دیگر نیست؛ مسئله اخلال در نظم عمومی و عقیم کردن قانون و ساز و کارهای قانونی برای قفل کردن نظام اجرائی کشور است.
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای ورود نادرشاه
به حرم امام رضا (علیه السّلام) و تهدیدش به نابینا
امام_رضا 🕊
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
꧁꧂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان های عبرت آموز تلنگر آمیز
تاجری که با این توصیه زندگیش برکت پیدا کرد و زیرورو شد
🎙استاد عالی
تاجر مشهدی که فقط با یک نیت هر روزه از صفر به قله موفقیت رسید.👌
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂