eitaa logo
چکاوک
147 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
10 فایل
یا صاحب الزمان أغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی❤
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
     🦋نـیــایـــش بــا خــ♡ــدا🦋 🌸 خـدای خوب و مهربانم همواره در من جاری باش همانگونه که خون در رگ‌هایم جاریست 🌸 خـدایا مشتاقانه از تو می‌خواهم آنقدر به ما ایمان و توکل عطا کنی که هر چه برایمان مقدر ساخته‌ای را با جان و دل بپذیریم و آنقدر به ما شجاعت و ایمان عطا فرمائی تا نومیدی و رنج را از خود برانیم 🌸 خـداوندا از تو می‌خواهم که در بیابان هولناک زندگی تنها و بی یاور رهایم نسازی از تو می‌خواهم که در كوره راه پر پیچ و خم زندگی تنهایم نگذاری که همواره محتاج وجودت هستم 🌸 خـدایا گاهی خسته می‌شوم از این همه درد گاهی دست‌هایم تنهایند اشک‌هایم دیگر راهشان را گم کرده‌اند همان لحظه‌هایی که می‌گریم از بی كسی از این که شانه‌های كسی نیست که تكیه گاه اشک‌های بی پناهم شود همان لحظه‌هایی که تو را كم دارم خوب می‌دانم که تنها دست مهربان توست که اشک‌هایم را پاک می‌كند پس هیچ وقت از من نرنج 🌸 پـروردگارا به ما بردباری، فروتنی و تسلیم و رضا در برابر خواست خودت عطا فرما و بر ما منت گذار و تمام گرفتاری‌ها، سختی‌ها و غم‌ها را از ما و همه بندگانت دور بگردان بحق خانم حضرت زینب الکبری سلام الله علیها اللهم عجل لولیک الفرج🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 🌼 🌼عمری اسیـر هجر 💫و غم بی قراری ام 🌼بارانی ام که بر 💫سر راه تو جاری ام 🌼عمـرم به سر رسیـد 💫بیا عشق فاطمـه (س) 🌼از حد گذشتـه 💫 مدت چشم انتظاری ام 🌼الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَــرَج🌼 🌸 🍂🌸🍂 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 🍃🍂🌸🍃🍂🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸 اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا . 🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸
سلام مولای ما مهدی جان 🍂تشریح درد نیامدنت میکشد مرا دیگر بیا که تنهاشدنت میکشد مرا... 🍂دلگیرم از شمردن روز غیاب تو تاخیر کرده ای،نیامدنت میکشد مرا... اللهم عجل لولیک الفرج
از رجبعلی خیاط ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍمي؟ ﮔﻔت : ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، ﺯﻧﺪگي ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ ﮐﺮﺩﻡ: *دانستم ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ نميخورد ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ! *دانستم ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ميبيند ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ! *دانستم ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ نميدهد ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ! *دانستم ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ! *دانستم ﮐﻪ نیکي ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ نميشود ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ميگردد ، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮبي ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ! 🍃🌹🍃🌹🍃🌹
❣ما مدام یادمون میره همین که هر روز صبح بیدار میشیم خودش اولین نعمتیه که باید براش شکرگزار باشیم... سلام عزیزان همراه صبحتون به خیر ونیکی 😍❤️✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مگر می‌شود یک نفر بخواهد با امام زمان ❤️همراه و همدل باشد ولی نسبت به ظلم به انسان‌ها سکوت کند؟
❣ دوش در وقت سحر شمع دل افروخته ام نرگس مست تو را دیده ام و سوخته ام به تمنای وصال تو ز سر تا به قدم چشم گردیده به راه قدمت دوخته ام
📌ارزش ده بار خوندن رو هم داره از دست ندید❤ ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهیتابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه ، برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند. پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم. بابام می گفت: نون خوب خیلی مهمه ! من که بازنشسته ام، کاری ندارم ، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در می زد و نون رو همون دم در می داد و می رفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد. هیچ وقت. دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند ، این البته زیاد شامل مادرم نمی شود . صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت می کرد بالا. برای یک لحظه خشکم زد. ما خانواده ی سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم. اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند ومیامدند تو،روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند؛ قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند. برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت می کرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد. آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم. خونه نا مرتب بود؛ خسته بودم.تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم... چیزهایی که الان وقتی فکرش را می کنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید! شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید. پرسیدم: برای چی این قدر اصرار کردی؟ گفت: خوب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم. گفتم: ولی من این کتلت ها رو برای فردا هم درست می کردم. گفت: حالا مگه چی شده؟ گفتم: چیزی نیست ؟؟؟ !!! در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم. پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نونها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم ! پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند. وقتی شام آماده شد، پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت. مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت. پدر و مادرم هردو فوت کردند. چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق ازسرم گذشت: نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟ از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند. راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟ آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند. واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟! حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد: "من آدم زمختی هستم" زمختی یعنی: ندانستن قدر لحظه ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها. حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟ آخ. لعنتی، چقدر دلم تنگ شده براشون؛ فقط… فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه... میوه داشتیم یا نه... همه چیز کافی بود: من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک . پدرم راست می گفت که: نون خوب خیلی مهمه. من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم، اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد. اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی...! زمخت نباشیم 🌹https://eitaa.com/joinchat/3282239691C07ee3a0439
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 ولادت امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین حجت خداوند بر رهروان صدیقش مبارک باد 🌸زمین چشم تماشا شد امام عسکری آمد 🌸بهشت آرزوها شد امام عسکری آمد 🌸هوای سامره گلپوش از عطر نفسهایش 🌸گل ایمان شکوفا شد امام عسکری آمد
🌸🍃﷽🍃🌸 💠 نماز شب 🔹شیخ حسین انصاریان می‌فرمودند: 🔘 زمانی که من در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل بودم بعضی از روزها علامه طباطبایی را می‌دیدم که به درس یا به حرم مطهر مشرف میشوند. 🔘 روزی از روزها دیدم که شخصی در کنار پیاده رو به ایشان رسید و از معظم له سوالاتی می کند. کنجکاو شدم و من هم ایستادم و به سوال و جواب های این مرد از علامه گوش کردم. 🔘 یکی از سوالات آن شخص این بود که آقا می‌شود بفرمایید از چه راهی به این مقام و مرتبه رسیده اید تا ما هم اگر بتوانیم و توفیق داشته باشیم از شما درس گرفته و آن مسیرها را طی کنیم. 🔘 علامه طباطبایی بدون در نظر گرفتن وضعیت و موقعیت و شخصیت و جا و محل، بسیار آرام و بی آلایش در همان کنار خیابان و در کنار پیاده رو به ایشان رو کردند و فرمودند: 🦋 راه های زیادی بوده و هست ولی از میان این راه ها آنچه برایم بسیار قابل اهمیت است و بیشتر به آن ها اهتمام می ورزم و افتخار می کنم و مطمئنم از همه بهتر و برایم مشهود و مفهوم است دو راه است: یکی با اخلاص و مداوم و دیگری علیه السلام 📚داستان آسمان، ص ۱۵۴ خاطراتی از آیةاللّه حاج شیخ حسین انصاریان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی موسیقی گنجشک هاست زندگی باغ تماشای خداست… زندگی یعنی همین پروازها صبح ها،لبخندها،آوازها… سلام صبح بخیر
🔹 آیت الله العظمی طباطبایی (ره) 🔸 برای این که خیر و برکت وارد زنـدگی شما بشود و گرفـتـاری‌ها از زنـدگی شما بـیـرون برود، دائــم در هر جا که هستید سـوره توحـیـد را بخوانید و هدیه کنید به امام زمان ارواحنا فداه ❤️❤️
🌺🌿﷽🌺🌿 سلام پدر مهربانم♥️ قلمم بغض می‌کند تا می‌نویسمت! ✍️ کجایی...؟! پر از حرف‌های ناگفته‌ام... حرف‌هایی که هر روز از ندیدنت گِله‌ها دارند💔 اما با همه‌ی این دلتنگی‌ها چه زیبا و دلنشین است که هر روز به شما سلام می دهم🌤 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🌺🌿﷽🌺🌿 سلام پدر مهربانم♥️ قلمم بغض می‌کند تا می‌نویسمت! ✍️ کجایی...؟! پر از حرف‌های ناگفته‌ام... حرف‌هایی که هر روز از ندیدنت گِله‌ها دارند💔 اما با همه‌ی این دلتنگی‌ها چه زیبا و دلنشین است که هر روز به شما سلام می دهم🌤 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈