eitaa logo
🍇چند دانه یاقوت🍇
175 دنبال‌کننده
422 عکس
22 ویدیو
2 فایل
❤﷽ اشعار عباس_بهمنی_"قائدی"🌹 #بختیاری🎹 تخلّص "بهمن" 💦من آن دانای نادانم که میدانم نمیدانم #نشر اشعار با ذکر منبع مجاز است✅ 🌺🌹 تقدیم به پیشگاه کریمهء اهلبیت" س" صلوات ❤❤ اظهار نظر در مورد اشعار @bahman133 👈 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی که دعوت کرده ای من را به درگاهت وقتی که مهمـانت شـدم در مـاه ِ دلـخواهت یعنی که فرصت داده ای بارِ دگر ، از مِهر با این همه خبط و خطا بر عبد ِ گمراهت 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍اندر حکایت توصیف استاد عزیزم🌹🌺🌸 دلتنگ درس و بحثم ،آن هم برای استاد دلتنگ آن جمال و لحن و صفای استاد دلتنگ آن نگاهم ، دلتنگ لطف و مِهرش دلتنگ خنده ها و نُطق و نَوای استاد قلبم بهانه کرده ، در مَدرسی نشینم برخیزم از عبادت ، در پیش پای استاد در محضر مبارک ، از علم او بَرم فیض دستی کِشم یواشک ، بر آن رِدای استاد بیش از کتاب و دفتر ، باشد مَد ِ نگاهم بر چهره و شُکوه و زلف رسای استاد در مجلسش نشینم ، درس وفا بگیرم وَز عمق دل بگویم ، جانم فدای استاد یارب عنایتی کن، بر عبد روسیاهت یادی شود ز ما هم ، در ربّنای استاد 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍اندر حکایت بوستان و زباله🌷🌱🌹🌺🌸 روزی به بوستانی ، زیبا گذارم افتاد یک پاکت سیاهی ، ناگه کنـارم افتاد بُستان پُر از جماعت بود و نگار و لاله مینـو کنــار یـاسـر ، حــامـد کنــار ژاله سرگرمِ ناز و صحبت هر کس کنار اهلش این یک شکیل و عاقل،آن یک اسیر جهلش جمعی نجیب و محجوب ، یک عدّه نیمه عریان یک عدّه چای بر لب ، یک عدّه دَور بِریان جمعی به رقص و شادی ، پیری به آه و ناله در بیـن آن جمـاعـت ، مشغـولِ بـا زبـالـه آن پـاکـت سیـاهی ، تـا در کنـارم افتـاد دیدم زباله هایش ، هر سو برفت بر باد می آمد از زباله ، بوی خیار و گرمک بوی پیاز و تخمه ، با بوی گند پوشک یک خانواده آمد ، آنجا نشست لَختی از بوی بد ، جوانی ، سر داد فُحش سختی این خانواده فوراً ، رفتند جـایِ دیگـر وآن پاکبانِ خسته ، با شکل دالِ پیکر آمـد زبـاله ها را ، بـرداشـت از پـسِ هم تا اندکی نشت او ، پُر شد دوباره کم کم رفتم مکان دیگر ، یک گوشه ای نشستم دیـدم که توپی آمـد ، افتـاد روی دستم ناگه جوانِ فَحّـاش ، آمد بگفت از ماست لَختی نشستم آنجا ، تا خانواده برخاست یـک اتّفـاق تلـخی ، زآن خانواده دیـدم آن خانواده ای که ،فُحش از جوان شنیدم دیـدم که جایگـاهش ، پُر بـود از زبـاله از دختر و پسرهاش ، از عمّه ها و خاله آهستـه آمـدم تـا ، نزدیـک ِ نـاسـزا گو گفتم که ای جوانِ رعنا و تند و اخمو دیدم چه حرف سختی، گفتی میان بُستان گفتی زبـالـه هـا را ، پـاشیده گاوِ نادان لطفی نمـا و بـرگـرد ، بِین ادّعـایتان را کن لحظه ای تماشا ، آن جایگاهتان را گفتا به تو چّه آقا ، بستان پُر از زباله ست بد روزگارِ تلخی است اینجا پُر از نخاله ست تا منطقش شنیدم ، از او جدا شدم زود دیدم که بحثِ با او ، اصلًا نداردم سود امّـا دلـم بـرای ، آن پـاکبـان بسی سوخت تاچشم خسته اش را ، بر آن زباله ها دوخت بُستان به حالِ پیر و من هم به حال بُستان هی غبطه میخوریم از ، رفتار زشتِ انسان بدتر از این دلم سوخت از حرف عدّه ای خاص ازحرف بعضی اشخاص ، اَشخاص ِ جِلف و رقّاص کز غرب و از صَفایش ، دائم به ناز گویند زیبـایـی و نظـافـت ، را در هلنــد جـویند امّـا بـه میهـن خـود ، از دم زبـاله ریزند اینجا پر از نُخاله ست ، آنها ولی عزیزند 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════ 🙏🙏
✍هوالکریم ......................................................................... آنکه دستم را گرفت و نکته هایم یاد داد هم ادب آموخت و هم بندگی را هم سواد درس عشق و معرفت را از الفبایش بگفت یا و نون را تا بیاموزد به شب هایش نخفت از حساب آموخت از اعداد از تفریق و جمع ذرّه ذرّه آب گشت از خستگی هایش چو شمع او تمامِ عمرِ خود را صرف من کرد و چو من تا که باشد نام زیبایش گُلِ هر انجمن گاهِ ترس و دلهره بود عین مادر مهربان بوسه های دلربایش می نشست اعماق جان در زمان شیطنت همچون پدر می زد تَشر بهر هشدار و ادب می زد مرا با چوب تر بوسه اش را عشق بود و نقش چوبش یادگار هرچه ام از بوسه است و نعره های ماندگار نیمکت و میز و گچ و تخته سیاه از دل به من گفته اند استاد را اِکرام کن از جان و تن گر که من را در ادب ، دَه هم گذارد صدر لیست مینگارم در دلم امّا برایش بیست ِ بیست 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
من به این صحنه امیدی فراوان دارم منکری باش ، ولی من که ایمـان دارم 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
الا ای یارِ پیغمبر ،جهانی سوگوار توست الا ای مـادرِ کوثـر ،مدینه بـی قـرار توست تواُمُّ المؤمنین هستی،اَمیرالمُؤمنین حیدر وَ آن جنگاورِ خیبر ، همان شمع مزار توست 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ........................................... عشق آمد و اوّل خریدارش تو بودی وحی آمد و اسباب بازارش تو بودی اوّل سخـاوتـمنـدِ در دنیــــایِ اسـلام مِهر آمد و تندیس ایثـارش تـو بودی ای مـــادرِ پُــــر افتخــار اهـل ایمـان نور آمد و شیدای رخسارش تو بودی بانوی پیغمبر ، خدیجه ، همسر عشق ماه آمد و مَحرم به اسرارش تو بودی خیـرِ کثیـر از دامـنِ تو گشـت جـاری لطف آمد و شایانِ گلزارش تـو بودی آمــوزگـــارِ بـانــوانِ عـــالـــمِ عشـــق عشق آمد و عاشق به دیدارش تو بودی 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ........................................... مـن آن دانــایِ نـادانـم ، کـه میدانم نمیدانم به غیر از عشقِ تو جانا ،چه میدانم نمیدانم 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ........................................... به دل میخواهمت امّا چه میدانی تو حالم را جوانی رفت و حافظ اشتباهی گفت فالم را همه ایّامِ عمرم در خیالت چون شبی بگذشت چرا عمرم نمیگویی ، جوابِ تک سؤالم را همه گویند دلها را به هم راهی است نامرئی چرا از دل نمیخوانی درون و قیل و قالم را بیا ای گل در این پیری ، تو بنگر بر دلِ زارم بیا با چشم زیبایت ، ببیـن اشـک زلالم را به نازِ زلف و ابرویت دل من را جوانش کن بیا لطفی نما بر دل ، نپرسی سنّ و سالم را به یادِ تو دلم همچون ، کبوتر° عاشقی پر زد در این ایّامِ پایانی ، مسوزان هر دو بالم را 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ........................................... فدایِ نامت ای تنهاترین سردارِ عاشق غریـبِ بـوستـانِ خــرّمِ قــرآنِ نـاطق مــدالِ افتخـــارِ سینــهءِ پــاکِ پیمبر قریـنِ دُرِّ دریایِ سـراسـر مِهــرِ کوثر کریمِ ابن کریم ای وارث زهرا و حیدر عطایِ حق به قلبِ قهرمانِ بَدر و خیبر پنـاهِ بی کســان و دردمنــدانِ مدینه عزیزِ بی دفاع از جورِ قومِ اهلِ کینه اَنیس و ملجاء و مأوای آن دلهایِ رنجور امید عاشقانِ صادقِ بی تاب و مهجور منم آن سائلِ درماندهءِ خانِ کریمت منم آن شاعرِ دلدادهءِ خاکِ حریمت دمـی ایـن خـادمِ آلـوده را دریاب آقا بمیـرم در میـانِ روضـهءِ اربـاب ، آقا 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ........................................... هـَوای تــو دارد ، دل بـی قــــــرارم بیـــا ای امیــــدم ، بیـــا ای بهـــارم هـَوس کردم اینک ، زِ هجرت بگریَم شــود بینـم آیــا ، تــو را در کنــارم از اَفسونِ چشمت ، دلم پر زِ خون است نِگر خـود به قلـب و به احـوالِ زارم به سوزِ نگاهت ، نگاهم جنون است بیــا ای فــروغِ دو چشــم خمــــارم بهاران بدونِ تو همچون خزان است بهــــارم ، قـــرارم ، بیـــا ای نگـــارم سِیه شد شب و روزِ من تو کجـایی تـو ای مــاه تـابـانِ شب هــای تـارم به جانـم شــرر زد ، فِـراق رخِ تــو نگــارا بیــا بیــن ، تو جســمِ نزارم به خـوابـم گـذر کرده اسبِ سپیدی سواره تو بودی ، تو ای تک سوارم به بــاغِ خیالـم ، درخشیــده نـورت بیا سَروِ بُستـانِ هشـت و چهـارم اگر که وجودم ، پر از عیب و نقص است بـه دل هـر زمــانی ، هـــوای تـــو دارم به شوق وِصالـت ، نشستم بیــایی بریـزم بـه پــایِ تــو دار و نـــدارم همی ترسم از بخت و اِقبال بد یُمن بیا از کرَم کن ، خودت رستـگارم الهــی نبــاشــد ، جــدا گــردم از تــو زِ کویَـت مَـرانـم ، که من بی تو خوارم 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ........................................... پَریدن با زبانِ تشنه در دریا ، چه سخت است سپاه و ارتش عینِ شاخه ایران چون درخت است همیشه رزم و رزمایش خطر دارد به میدان خیالِ ما به خون این شهیدان جمع و تخت است 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════