✍اندر حکایت توصیف استاد عزیزم🌹🌺🌸
دلتنگ درس و بحثم ،آن هم برای استاد
دلتنگ آن جمال و لحن و صفای استاد
دلتنگ آن نگاهم ، دلتنگ لطف و مِهرش
دلتنگ خنده ها و نُطق و نَوای استاد
قلبم بهانه کرده ، در مَدرسی نشینم
برخیزم از عبادت ، در پیش پای استاد
در محضر مبارک ، از علم او بَرم فیض
دستی کِشم یواشک ، بر آن رِدای استاد
بیش از کتاب و دفتر ، باشد مَد ِ نگاهم
بر چهره و شُکوه و زلف رسای استاد
در مجلسش نشینم ، درس وفا بگیرم
وَز عمق دل بگویم ، جانم فدای استاد
یارب عنایتی کن، بر عبد روسیاهت
یادی شود ز ما هم ، در ربّنای استاد
#عباس_بهمنی
#معلم
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍اندر حکایت بوستان و زباله🌷🌱🌹🌺🌸
روزی به بوستانی ، زیبا گذارم افتاد
یک پاکت سیاهی ، ناگه کنـارم افتاد
بُستان پُر از جماعت بود و نگار و لاله
مینـو کنــار یـاسـر ، حــامـد کنــار ژاله
سرگرمِ ناز و صحبت هر کس کنار اهلش
این یک شکیل و عاقل،آن یک اسیر جهلش
جمعی نجیب و محجوب ، یک عدّه نیمه عریان
یک عدّه چای بر لب ، یک عدّه دَور بِریان
جمعی به رقص و شادی ، پیری به آه و ناله
در بیـن آن جمـاعـت ، مشغـولِ بـا زبـالـه
آن پـاکـت سیـاهی ، تـا در کنـارم افتـاد
دیدم زباله هایش ، هر سو برفت بر باد
می آمد از زباله ، بوی خیار و گرمک
بوی پیاز و تخمه ، با بوی گند پوشک
یک خانواده آمد ، آنجا نشست لَختی
از بوی بد ، جوانی ، سر داد فُحش سختی
این خانواده فوراً ، رفتند جـایِ دیگـر
وآن پاکبانِ خسته ، با شکل دالِ پیکر
آمـد زبـاله ها را ، بـرداشـت از پـسِ هم
تا اندکی نشت او ، پُر شد دوباره کم کم
رفتم مکان دیگر ، یک گوشه ای نشستم
دیـدم که توپی آمـد ، افتـاد روی دستم
ناگه جوانِ فَحّـاش ، آمد بگفت از ماست
لَختی نشستم آنجا ، تا خانواده برخاست
یـک اتّفـاق تلـخی ، زآن خانواده دیـدم
آن خانواده ای که ،فُحش از جوان شنیدم
دیـدم که جایگـاهش ، پُر بـود از زبـاله
از دختر و پسرهاش ، از عمّه ها و خاله
آهستـه آمـدم تـا ، نزدیـک ِ نـاسـزا گو
گفتم که ای جوانِ رعنا و تند و اخمو
دیدم چه حرف سختی، گفتی میان بُستان
گفتی زبـالـه هـا را ، پـاشیده گاوِ نادان
لطفی نمـا و بـرگـرد ، بِین ادّعـایتان را
کن لحظه ای تماشا ، آن جایگاهتان را
گفتا به تو چّه آقا ، بستان پُر از زباله ست
بد روزگارِ تلخی است اینجا پُر از نخاله ست
تا منطقش شنیدم ، از او جدا شدم زود
دیدم که بحثِ با او ، اصلًا نداردم سود
امّـا دلـم بـرای ، آن پـاکبـان بسی سوخت
تاچشم خسته اش را ، بر آن زباله ها دوخت
بُستان به حالِ پیر و من هم به حال بُستان
هی غبطه میخوریم از ، رفتار زشتِ انسان
بدتر از این دلم سوخت از حرف عدّه ای خاص
ازحرف بعضی اشخاص ، اَشخاص ِ جِلف و رقّاص
کز غرب و از صَفایش ، دائم به ناز گویند
زیبـایـی و نظـافـت ، را در هلنــد جـویند
امّـا بـه میهـن خـود ، از دم زبـاله ریزند
اینجا پر از نُخاله ست ، آنها ولی عزیزند
#عباس_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
#پاکبانان_را_دریابیم
🙏🙏
✍هوالکریم
.........................................................................
آنکه دستم را گرفت و نکته هایم یاد داد
هم ادب آموخت و هم بندگی را هم سواد
درس عشق و معرفت را از الفبایش بگفت
یا و نون را تا بیاموزد به شب هایش نخفت
از حساب آموخت از اعداد از تفریق و جمع
ذرّه ذرّه آب گشت از خستگی هایش چو شمع
او تمامِ عمرِ خود را صرف من کرد و چو من
تا که باشد نام زیبایش گُلِ هر انجمن
گاهِ ترس و دلهره بود عین مادر مهربان
بوسه های دلربایش می نشست اعماق جان
در زمان شیطنت همچون پدر می زد تَشر
بهر هشدار و ادب می زد مرا با چوب تر
بوسه اش را عشق بود و نقش چوبش یادگار
هرچه ام از بوسه است و نعره های ماندگار
نیمکت و میز و گچ و تخته سیاه از دل به من
گفته اند استاد را اِکرام کن از جان و تن
گر که من را در ادب ، دَه هم گذارد صدر لیست
مینگارم در دلم امّا برایش بیست ِ بیست
#عباس_بهمنی
#معلم
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
من به این صحنه امیدی فراوان دارم
منکری باش ، ولی من که ایمـان دارم
#عباس_بهمنی
#مهدویت
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
الا ای یارِ پیغمبر ،جهانی سوگوار توست
الا ای مـادرِ کوثـر ،مدینه بـی قـرار توست
تواُمُّ المؤمنین هستی،اَمیرالمُؤمنین
حیدر
وَ آن جنگاورِ خیبر ، همان شمع مزار توست
#عباس_بهمنی
#ام_المؤمنین
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم
...........................................
عشق آمد و اوّل خریدارش تو بودی
وحی آمد و اسباب بازارش تو بودی
اوّل سخـاوتـمنـدِ در دنیــــایِ اسـلام
مِهر آمد و تندیس ایثـارش تـو بودی
ای مـــادرِ پُــــر افتخــار اهـل ایمـان
نور آمد و شیدای رخسارش تو بودی
بانوی پیغمبر ، خدیجه ، همسر عشق
ماه آمد و مَحرم به اسرارش تو بودی
خیـرِ کثیـر از دامـنِ تو گشـت جـاری
لطف آمد و شایانِ گلزارش تـو بودی
آمــوزگـــارِ بـانــوانِ عـــالـــمِ عشـــق
عشق آمد و عاشق به دیدارش تو بودی
#عباس_بهمنی
#ام_المؤمنین
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم
...........................................
مـن آن دانــایِ نـادانـم ، کـه میدانم نمیدانم
به غیر از عشقِ تو جانا ،چه میدانم نمیدانم
#عباس_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم
...........................................
به دل میخواهمت امّا چه میدانی تو حالم را
جوانی رفت و حافظ اشتباهی گفت فالم را
همه ایّامِ عمرم در خیالت چون شبی بگذشت
چرا عمرم نمیگویی ، جوابِ تک سؤالم را
همه گویند دلها را به هم راهی است نامرئی
چرا از دل نمیخوانی درون و قیل و قالم را
بیا ای گل در این پیری ، تو بنگر بر دلِ زارم
بیا با چشم زیبایت ، ببیـن اشـک زلالم را
به نازِ زلف و ابرویت دل من را جوانش کن
بیا لطفی نما بر دل ، نپرسی سنّ و سالم را
به یادِ تو دلم همچون ، کبوتر° عاشقی پر زد
در این ایّامِ پایانی ، مسوزان هر دو بالم را
#عباس_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم
...........................................
فدایِ نامت ای تنهاترین سردارِ عاشق
غریـبِ بـوستـانِ خــرّمِ قــرآنِ نـاطق
مــدالِ افتخـــارِ سینــهءِ پــاکِ پیمبر
قریـنِ دُرِّ دریایِ سـراسـر مِهــرِ کوثر
کریمِ ابن کریم ای وارث زهرا و حیدر
عطایِ حق به قلبِ قهرمانِ بَدر و خیبر
پنـاهِ بی کســان و دردمنــدانِ مدینه
عزیزِ بی دفاع از جورِ قومِ اهلِ کینه
اَنیس و ملجاء و مأوای آن دلهایِ رنجور
امید عاشقانِ صادقِ بی تاب و مهجور
منم آن سائلِ درماندهءِ خانِ کریمت
منم آن شاعرِ دلدادهءِ خاکِ حریمت
دمـی ایـن خـادمِ آلـوده را دریاب آقا
بمیـرم در میـانِ روضـهءِ اربـاب ، آقا
#عباس_بهمنی
#شعر_حسنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم
...........................................
هـَوای تــو دارد ، دل بـی قــــــرارم
بیـــا ای امیــــدم ، بیـــا ای بهـــارم
هـَوس کردم اینک ، زِ هجرت بگریَم
شــود بینـم آیــا ، تــو را در کنــارم
از اَفسونِ چشمت ، دلم پر زِ خون است
نِگر خـود به قلـب و به احـوالِ زارم
به سوزِ نگاهت ، نگاهم جنون است
بیــا ای فــروغِ دو چشــم خمــــارم
بهاران بدونِ تو همچون خزان است
بهــــارم ، قـــرارم ، بیـــا ای نگـــارم
سِیه شد شب و روزِ من تو کجـایی
تـو ای مــاه تـابـانِ شب هــای تـارم
به جانـم شــرر زد ، فِـراق رخِ تــو
نگــارا بیــا بیــن ، تو جســمِ نزارم
به خـوابـم گـذر کرده اسبِ سپیدی
سواره تو بودی ، تو ای تک سوارم
به بــاغِ خیالـم ، درخشیــده نـورت
بیا سَروِ بُستـانِ هشـت و چهـارم
اگر که وجودم ، پر از عیب و نقص است
بـه دل هـر زمــانی ، هـــوای تـــو دارم
به شوق وِصالـت ، نشستم بیــایی
بریـزم بـه پــایِ تــو دار و نـــدارم
همی ترسم از بخت و اِقبال بد یُمن
بیا از کرَم کن ، خودت رستـگارم
الهــی نبــاشــد ، جــدا گــردم از تــو
زِ کویَـت مَـرانـم ، که من بی تو خوارم
#عباس_بهمنی
#شعر_مهدوی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم
...........................................
پَریدن با زبانِ تشنه در دریا ، چه
سخت است
سپاه و ارتش عینِ شاخه ایران چون درخت است
همیشه رزم و رزمایش خطر دارد به میدان
خیالِ ما به خون این شهیدان جمع و تخت است
#عباس_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم
...........................................
شب قدر است و قدرش را ندانیم
پُر از جهـل از نشـانی بـی نشـانیـم
شب وَحـی و نـزول آیـه هـا شـد
به غیر از ذکرِ حق حرفی نَرانیم
زَننــد امشــب رَقـم تقــدیــرِ بنــده
فقط یک شب همه در این مکانیم *
شبی است از اَلفِ شهر افزونتر امشب
مبـاد اَنـدر خَــمِ غـفـلت بمــانیـــم
ملائـک را فـــرودی بــاشـد و روح
عجـب مـا کـاهـل و در بَنـد جانیم
سَـلام ٌ هِـیَ حَتّـی مَطـلَعِ الفَـــــجر
بیائیــد ایـن قفـس را بُگسِــلانیــم
ملائــک نــزد مـولامــــان بیــاینـــد
وَ مــا بــا نــامه ای تـاریـک عَیانیم
اِمـامـی حـاضـر و نـاظـر به اعمـال
ولـی مـا پشـتِ خَبـط خـود نهانیم
الـهی آمـدیـم امشـب بــه درگــــاه
خطـا کـرده ولـی صـاحـب دلانیـم
شب قدر و شب توبه شب عشق
شبی که پشـت حیـدر در امـانیم
علی شد رستگار این شب ز غم ها
هـم اکنـون در نبــرد نَهـــروانیـــم
زِ بهــرِ چـــاک قلـــب دشمــن وَی
چنـان تیـری نشسـته در کمـانیـم
خودِ زهرا ست ای دل معنیِ قدر
شــود مـا قـدر دریـا را بــدانیــم؟
بـرای دیـــدنِ سیمــــای مهـــــــدی
بیائیـد دوستـان جوشـن بخوانیم
#عباس_بهمنی
#قدر
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
*دراین مکان :مقام وموقعیت تقدیر مقدّرات
#رمضانیه