eitaa logo
🍇چند دانه یاقوت🍇
177 دنبال‌کننده
422 عکس
22 ویدیو
2 فایل
❤﷽ اشعار عباس_بهمنی_"قائدی"🌹 #بختیاری🎹 تخلّص "بهمن" 💦من آن دانای نادانم که میدانم نمیدانم #نشر اشعار با ذکر منبع مجاز است✅ 🌺🌹 تقدیم به پیشگاه کریمهء اهلبیت" س" صلوات ❤❤ اظهار نظر در مورد اشعار @bahman133 👈 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌸🌻✧❁﷽❁✧🌻🌸🌹 آمدی با خود دلم  را بردی امّا جسم نه برده ای ، یا وصل کن یا رد ، ولیکن قِسم نه جسم ِ بی دل ،  ماهیِ بی آب میماند که عید از نفَس افتاده در شیشه ، ولی از اسم نه 🌹•┈┈••✾❀∞🌸∞❀✾••┈┈•🌹
✍هوالکریم ......................................................................... عمری برای کدخدا زحمت کشیدید از قندهار و کابل امّا دل دَریدید خود بر شمارید از برای غرب وحشی خشخاش نَه ، از لاله هاتان چند چیدید ؟ گیرم کمر بستید بر خدمت به دشمن اینک چرا دل از ولایت ها  بریدید ؟ با هموطن هاتان چه کردید ای جماعت ؟ اینگونه از عفوّ عمومی نا امیدید با اضطراب و دلهره تا خطّ پرواز رفتید شاید چون منافق ها پریدید ! بردیدامان بر آن هواپیمای شیطان از آسمان  افتاده و در گل تپیدید . 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ......................................................................... من نه آنم که قضاوت کنی از روی گمان هم نه آنی که قضاوت کنمت ، فرضْ کنان تو چه می دانی از احوال من آنگونه که من غافلم ، از  پس ِ اغراض تو و  سرّ نهان گر گذر هم  بدهندَم به نهانخانه ی غیب کی توانم که بخوانم تو را از سِنخ بدان کیل و  مِعیار کرامت ،  به خدا ، نزد خدا نه لباس است و نه ریش است و نه ابروی کمان نه سفیدی ، نه سیاهی ، نه به بازو ، نه به قدّ نه به زیبایی و زشتی ، نه به چشم و نه دهان تو اگر نیکی اگر بد ، نسزد از سر ِ جهل اعتبارت به فنا داد ، به دستور زبان آبروی تو همان ، آبروی خالقِ تو ست آبروی ِ من و تو نزد خدا هست گران آنکه هست عاجز از اینکه نشود شُهره ی شهر بی خدا باشد اگر سِرّ کسی کرد عیان وآنکه در آیِنه،عیب از رُخ و سیرت نشناخت چون تواند که شکایت کند از فهم خران ؟ وصل اگر شد به خدا ،آدمی از قلب سلیم چه ملال است ملامت شود از کلّ جهان قطره تا با اُقیانوس، بُوَد جزء ِ کُل است اقیانوس نجس کی شود از پوز سگان ؟ ای جماعت  اگر آرمش خاطر ، طلبید به قضاوت ننشینید دمی حدسْ ، زنان 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ از این بهتر چه می خواهی دعایت کرده باشم شب و روزت به خیر و عاقبت خوش باشد ای دوست ━━━━💠🌸💠━━━━
✍هوالکریم ......................................................................... روزی ابلیس از بیابانی گذشت نوچه هایش جملگی با او به گشت   از قضا یک خیمه را از دور دید فکر نحسی بر سرش زد آن پلید گفت ، یاران را تماشایش کنند اقتدا بر کید  و اِغوایش کنند خیمه را ویران کنم با مکر خویش اهل آن را می کنم اکنون پریش در کنار خیمه  کدبانوی ِ  پاک میخ آهن را بزد در قلب خاک بست گاوی را به بیخِ میخِ سخت نزدش آمد طفلکی شوریده بخت شیر می دوشید از پستان گاو بود کودک  در کنارش کنجکاو محو ِ مادر بود و گاو و ظرف شیر غافل از ابلیس ،  آن طفلِ صغیر مادرش هم در خیالِ کار خود ملتفت از لشکر شیطان نشد ناگهان آهسته آمد آن لعین میخ ، را جنباند از عمق  زمین اندکی افسار حیوان را کشید گاو را  ترساند ، امّا کس ندید گاو شد وَحشی ، لگد زد زیر ظرف ریخت شیر و رنگ کودک شد چو برف زیر ِ جسم ِ گاو  رفت از اضطراب شد لگد مال  و دلِ  بانو کباب آن لعین جشنی به دشت ایجاد کرد کام ِ شاگردان خود  را شاد کرد قهقهه میزد به حال مادرش بچه اش را کشت و برد عقل از سرش ضجّه ها زد  مادر  و رفت اندرون چاقویی  آورد و راه انداخت خون گاو را با ضرب ِ چاقو کشت ، زود اشک جاری شد به چشمش مثل رود روی ِ نعش کودکش افتاد ، زار همسرش از کار برگشت و شکار تا به نزد خیمه گاه خود رسید گاو  و شیر و بچّه را ناگاه دید دادعنان از کف ، به بانو زد نهیب بر سرش میزد چماق آن هم ، عجیب شد جدا از او طلاقش داد ، رفت کودک و دارایی اش بر باد ، رفت ناگهان  اقوام ِ  بانو  آمدند تا توانستند او را هم زدند این طرف فامیل ِ آقا  سر  رسید آن خبیث اینجا به سوت شرّ دمید بینشان افتاد ، جنگی ناگوار کشته ها  بسیار  دادند از قرار در تماشا بود، آن  ابلیس ِ پست پیروانش می زدند از شوق دست نوچه ای ، ابلیس را گفت_ای امیر اینقدر خون ریختی ،یک ظرف شیر عرش را لرزانده ای با یک طلاق بین قوم  افتاده  بی حد  انشقاق ای جناب اینک بگو از سِرِّ کار تا بیاموزیم  رمز ِ اقتدار گفت عزیزم اینکه کار کوچکی است بازی ِ با میخ و  گاو  و کودکی است من فقط یک میخ را جنبانده ام یا  نهایت  گاو  را  رم  داده ام مکرها  دارم  برای  این  بشر فتنه ها بر پا کنم در خیر و شر در نهاد ِ آدمی  من  زنده ام تا قیامت نافذ و پاینده ام بارها دُورش کنم از  آستان نکته ها گفتم تو را در  داستان ای بسا  ما میخ ها  جنبانده ایم دوستانی را به اینسان  رانده ایم ای بسا  ما  کار  شیطان میکنیم آنچه او ناکرده است آن میکنیم 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
🌹🌸🌻✧❁﷽❁✧🌻🌸🌹 گفتمش دانی برایت شعرها گفتم به دل گفت آری منتها میدانم این دل پاک نیست شعرهایت مثل آبی صاف می جوشد از آن چشمه ای که خالی از رمل و خس و خاشاک نیست 🌹•┈┈••✾❀∞🌸∞❀✾••┈┈•🌹
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ جستجو کردم تو را در شعر هایم مو به مو در غزل هایم فقط، دل با تو دارد گفتگو گر کنی افشاگری، رسوایِ شهرم بی گمان لکن از روی محبّت ، دادی ام خود آبرو ‌ ‌ ━━━━💠🌸💠━━━━
   🌹🌸🌻✧❁﷽❁✧🌻🌸🌹 تو شعرم یاد دادی تا که زیبایش سرایم به ذوق آوردی ام تا اینکه بی تایش سرایم من از این لطف هایت، بی نهایت شاکرم چون مدام از یار و از زلف ِ چلیپایش سرایم 🌹•┈┈••✾❀∞🌸∞❀✾••┈┈•🌹
✍هوالکریم ......................................................................... رسیده موسم آن روضه های سخت ِ در شام کف و رقص ِ حرامی ها ، جلوی چشم ایتام کبوتر های عاشق را بچرخاندند در شهر چه توهین ها که کردند آن لئیمان جای اکرام چقدری سنگ باران شد در این شهر خبائث سرِ قاری قرآن  و تنِ ناموس اسلام مسلمانان ، که فتوی داد خاکستر بریزند؟ به روی اهل بیت مصطفی از پشت هر بام چه کردند از جفا با حضرت سجاد می گفت امان از شام ، امان از شام ، امان از شام ، و دشنام 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ یک امشب با مشاهیرم به گفتار نِشابور و هوای شعر و گلزار گوارا باشدم از اینکه هستیم شبی با هم ، من و خیام و عطار # عباس_بهمنی ━━━━💠🌸💠━━━━
🌹🌸🌻✧❁﷽❁✧🌻🌸🌹 سلیمانا  سپاس  از این که ،  دادی  راه ، بر  موری وصال آسان شد امّا ، صد فغان از وقت مهجوری حرم ، گلدسته و گنبد ، ضریح و عطرِ مطبوعش چگونه می شود دل کند و رفت از صحن جمهوری   🌹•┈┈••✾❀∞🌸∞❀✾••┈┈•🌹
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ ‌ با اقتدار و با شکوه و سربلندی حتّی میان کوهی از آتش بخندی نامت همیشه جاودان باشد چو ایلم تا داری ای ایران من ، امثال ِ لندی ━━━━💠🌸💠━━━━ ‌