جمعه ها
شرح دلم يك غزلِ كوتاه است ؛
كه رديفش
همه دلتنگِ توأم مى آيد😔😔
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
تو با این تکه گوشت چه کردی؟
داشتم متون حدیث می خوندم یک حدیث بسیار جالب دیدم.
پیامبر صلوات الله علیه فرمودند:
آگاه باشید که در بدن شما یک تکه گوشت وجود دارد که اگر این تکه گوشت سالم بماند همه جسم شما سالم خواهد ماند و اگر فاسد شود تمام بدنتان را فاسد می کند.
تو این فکرم که تا حالا با این تکه گوشت چیکار کردم. حیف... کاشکی زودتر به خودم میومدم و قدرش رو می دونستم. شما تا حالا با این تکه گوشت با ارزش چه کردید؟
مسجد مقدس جمکران ۱
میگن چرا جمکران؟ نمی دونم! واقعا نمی دونم!
آره. اونم یه مسجده. مثل بقیه مسجدا. ولی ............
نمی دونم چرا وقتی دلم می گیره، تنها جایی که آرومم می کنه جمکرانه!
خیلیها پرسیدند چرا؟
تو این مدت، نزدیک به ده تا کتاب رو بررسی کردم. دنبال سند می گشتم. یه چیزایی پیدا کردم، اما، اما باور کنین عشق سند نمیخواد! اصلا سند عشق فقط تو دل عاشقه. من نتیجه تحقیقهامو می نویسم، ولی اینو جدی می پرسم: وقتی دلتون می گیره، وقتی فقط یه عکس گنبد فیروزه ای شما رو می بره تو حس و حال، وقتی فقط یه اسم جمکران اشکتونو رو گونه هاتون میریزه، وقتی صبح های جمعه میدونین امروزتون با هر روز فرق داره، وقتی عصر جمعه بدجوری دلتنگ میشین و به جرأت می تونم بگم که هیچ تفریح دنیایی نمیتونه جواب دل تنگتونو بده، دنبال سند می گردین؟
حتما از تاریخچه مسجد جمکران، ماجرای ملاقات حسن بن مثله رو شنیدین. اما بذارین یه بار دیگه اونو بگیم.
شیخ حسن بن مثله جمکرانى میگوید: من شب سه شنبه، ۱۷ ماه مبارک رمضان سال۳۹۳ هجرى قمرى در خانه خوابیده بودم که ناگاه جماعتى از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند:
برخیز و مولاى خود حضرت مهدى (ع) را اجابت کن که تو را طلب نموده است.
آنها مرا به محلى که اکنون مسجد جمکران است آوردند. چون نیک نگاه کردم، تختى دیدم که فرشى نیکو بر آن گسترده شده و جوانى سى ساله بر آن تخت، تکیه بر بالش کرده و پیرمردى هم نزد او نشسته. آن پیر، حضرت خضر (ع) بود که مرا امر به نشستن نمود، حضرت مهدى (ع) مرا به نام خودم خواند و فرمود:
برو به حسن مسلم (که در این زمین کشاورزى میکند) بگو: این زمین شریفى است و حق تعالى آن را از زمین هاى دیگر برگزیده است، و دیگر نباید در آن کشاورزى کند.
عرض کردم: یا سیدى و مولاى! لازم است که من دلیل و نشانه اى داشته باشم و گرنه مردم حرف مرا قبول نمیکنند، آقا فرمود:
تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما نشانه هایى براى آن قرار میدهیم، و همچنین نزد سید ابوالحسن (یکى از علماى قم ) برو و به او بگو: حسن مسلم را احضار کند و سود چند ساله را که از زمین به دست آورده است، وصول کند و با آن پول در این زمین مسجدى بنا نماید.
به مردم بگو: به این مکان رغبت کنند و آنرا عزیز دارند و چهار رکعت نماز در آن گزارند..........
چون به راه افتادم، چند قدمى هنوز نرفته بودم که دوباره مرا باز خواندند و فرمودند: بزى در گله جعفر کاشانى است، آنرا خریدارى کن و بدین مکان آور و آنرا بکش و بین بیماران انقاق کن، هر بیمار و مریضى که از گوشت آن بخورد، حق تعالى او را شفا دهد.
حسن بن مثله جمکرانى میگوید: من به خانه بازگشتم و تمام شب را در اندیشه بودم، تا اینکه نماز صبح را خوانده و به سراغ على المنذر رفتم و ماجراى شب گذشته را براى او نقل کردم و با او به همان مکان شب گذشته رفتیم، و در آنجا زنجیرهایى را دیدیم که طبق فرموده امام (ع) حدود بناى مسجد را نشان میداد.
سپس به قم نزد سید ابوالحسن رضا رفتیم و چون به در خانه او رسیدیم، خادم او گفت: آیا تو از جمکران هستى؟ به او گفتم: بلى! خادم گفت: سید از سحر در انتظار تو است. آنگاه به درون خانه رفتیم و سید مرا گرامى داشت و گفت: ...
#مسجد_جمکران
@chashmbe_rah
مسجد مقدس جمکران ۲
آنگاه به درون خانه رفتیم و سید مرا گرامى داشت و گفت: اى حسن بن مثله من در خواب بودم که شخصى به من گفت:
حسن به مثله، از جمکران نزد تو می آید، هر چه او گوید، تصدیق کن و به قول او اعتماد نما، که سخن او سخن ماست و قول او را رد نکن.
از هنگام بیدار شدن تا این ساعت منتظر تو بودم، آنگاه من ماجراى شب گذشته را براى وى تعریف کردم، سید بلافاصله فرمود تا اسب ها را زین نهادند و بیرون آوردند و سوار شدیم، چون به نزدیک روستاى جمکران رسیدیم، گله جعفر کاشانی را دیدیم، آن بز از پس همه گوسفندان می آمد، چون به میان گله رفتم، همینکه بز مرا دید به طرف من دوید، جعفر سوگند یاد کرد که این بز در گله من نبوده و تاکنون آنرا ندیده بودم، به هر حال آن بز را به محل مسجد آورده و آن را ذبح کرده و هر بیمارى که گوشت آن تناول کرد، با عنایت خداوند تبارک و تعالى و حضرت بقیه الله ارواحنا فداه شفا یافت.
ابو الحسن رضا، حسن مسلم را احضار کرده و منافع زمین را از او گرفت و مسجد جمکران را بنا کرد و آن را با چوب پوشانید.
سپس زنجیرها و میخ ها را با خود به قم برد و در خانه خود گذاشت، هر بیمار و دردمندى که خود را به آن زنجیرها می مالید، خداى تعالى او را شفاى عاجل می فرمود. پس از فوت سید ابوالحسن، آن زنجیرها ناپدید شد و دیگر کسى آنها را ندید.
حضرت صاحب الزمان (ع) پیرامون مسجد مقدس جمکران پیامی خطاب به حسن بن مثله فرمود: " به مردم بگو به این موضع ( مسجد مقدس جمکران) رغبت کنند و آن را عزیز دارند..."
آنگاه نماز تحیت مسجد و نماز امام زمان (ع) را تعلیم دادند، سپس فرمودند: ...
#مسجد_جمکران
@chashmbe_rah
مسجد مقدس جمکران ۳
آنگاه نماز تحیت مسجد و نماز امام زمان (ع) را تعلیم دادند، سپس فرمودند:
" فمن صلیهما فکانما صلی فی البیت العتیق" :
" هر کس این دو نماز را بخواند همانند این است که در خانه کعبه نماز گزارده باشد."
ولی بازم میگم، وقتی دل هوایی جمکران میشه...................
منابع:
نجم الثاقب، حاج میرزا طبرسی نوری
موعود شناسی، علی اصغر رضوانی
مسجد مقدس جمکران تجلیگاه صاحب الزمان، سید جعفر عظیمی
یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عج)، علیرضا رجالی تهرانی
اماکن مقدسه مرتبط با حضرت مهدی (ع)، علی اصغر رضوانی
ملاقات بانوان با امام زمان (ع)، سید جعفر رفیعی
مجله امان، پیش شماره دوم، آذر و دی
#مسجد_جمکران
@chashmbe_rah
چشم به راه:
#برای_خدا_کار_کردن:
شهيد آويني:
🔸کارتان را براي خدا نکنيد، براي خدا کار کنيد. تفاوتش فقط همين قدر است که ممکن است حسين در کربلا باشد و من در حال کسب علم براي رضاي خدا…!🔸
هدایت شده از مهدویت فارس
@bonyademahdi
🔰 #نمایشگاه_مصور_مهدوی
💥 #آخرالزمان
👈 آخر الزمان یعنی چه؟
👈آیا ما در آخرالزمان هستیم؟
👇👇👇
🔹مسابقه کتابخوانی🔹
#تا_11_دی_ماه_تمدید_شد
کتاب: قرآن و امام مهدی علیه السلام
دریافت کتاب:
Mahdaviat.ir
ارسال پاسخ به:
✉️30001366
@chashmbe_rah