✍امام سجاد (علیه السلام):
برای عباس (ع) نزد خداوند جایگاهی است كه در روز قيامت همه شهيدان به آن غبطه می خورند.
📚بحار، ج ۲۲، ص ۲۷۴
مثل عباس
كَسْي هَسْت دِلٰاوَرْبٰاشَدْ
بٰاْهَمِهْ تِشْنِگي اَشْ
يٰادِ بَرٰادَرْبٰاشَد
مِثْلِ عَبّٰاسْ
كَسيْ هَسْت كِهْ سَقّٰا بٰاشَد
ْجِگَرِسُوخْتِه اشْ
حَسْرَتِ دَرْيٰابٰاشد
متنی که جزو 10 متن برتر از نگاه مجله معتبر فوربس است، این متن سه مرتبه در این لیست در مقام اول قرار گرفته است.
یک پسر و دختر کوچک مشغول بازی با یکدیگر بودند، پسر کوچولو یه سری تیله و دختر چنتایی شیرینی داشت، پسر گفت: من همه تیله هامو بهت میدم و تو هم همه شیرینی هاتو به من بده، دختر قبول کرد...
پسر بزرگترین و زیباترین تیله رو یواشکی برداشت و بقیه را به دختر داد، اما دختر کوچولو همانطور که قول داده بود تمام شیرینی ها رو به پسرک داد.
اون شب دختر کوچولو خوابید و تمام شب خواب بازی با تیله های رنگارنگ رو دید... اما پسر کوچولو تمام شب نتونست بخوابه به این فکر میکرد که حتما دخترک هم یه خورده از شیرینی هاشو قایم کرده و همه رو بهش نداده...
عذاب مال کسی است که صادق نیست... و آرامش از آن کسانی است که صادقند...
لذت دنیا مال کسی نیست که با افراد صادق زندگی میکند، از آن کسانی است که با وجدان صادق زندگی میکنند ...
*✍🏻 ماجرای خواب مرحوم آیت الله میرزا مهدی هستهای اصفهانی :*
🍁 من خیلی دوست داشتم که در عزای حضرت سیّدالشّهداء (ع) در مجلسی که موردنظر حضرت زهرا (س) است شرکت داشته باشم. لذا خیلی توسّل میکردم که به من بنمایاند کدام مجلس مورد توجّه ایشان است. من خیلی به این موضوع مُلِح بودم وخیلی پافشاری میکردم.
🍁 تا اینکه روزی عصر، (اوّل محرّم) پیش از آنکه برای انجام وظیفه از مجلس خارج شوم استراحت میکردم، حضرت را درخواب دیدم. از ایشان سؤال کردم که سیّدتی و مولاتی، اینهمه مجلس در عزای فرزند بزرگوار شما، سیّدالشّهداء (ع) وجود دارد، کدامیک از این مجالس مورد توجّه شماست؟
🏴 فرمودند: هر جاییکه پرچم عزای حسین ما خورده باشد ما آن مجلس را دوست داریم و به آن مجلس توجّه داریم.
🍁 من دوباره پرسیدم چون غرض من آن بود مجلس خاص الخاصّی که در نظر است بدانم. لذا مجدّداً پرسیدم که یا سیّدتی و مولاتی، کدامیک از این مجالس بیشتر مورد توجّه شماست؟ مجدّداً در جواب همانرا فرمودند، فرمودند: هرجایی که پرچم عزای حسین ما خورده شود ما آنجا را دوست داریم به آن هم توجّه داریم.
سه باره پرسیدم: سیّدتی و مولاتی، کدامیک بیشتر مورد توجّه شماست؟ باز فرمودند: هرجا که پرچم عزای حسین ما خورده باشد ما آنجا را دوست داریم و به آنجا توجّه داریم.
🍁امّا اینکه تو میپرسی،(نام و آدرس یک مجلسی را در سوهانپزخانه دادند که تقریباً اسم رایجی بود، مثلاً منزل مؤمنه خانم، نه اینکه این باشد، بطور مثال...) و گفتند خود ما هم در این شرکت میکنیم، امّا هرجا که پرچم عزای حسین ما زده شود ما آنجا را دوست داریم و به آن توجّه داریم. مرحوم آقای هستهای گفته بود من وقتی ازخواب بیدار شدم آدرس آنجا را گرفتم، آن محل را نمیشناختم. رفتم و راهنمایی شدم. وقتی به آن محل وارد شدم، یک جوی آبی بود و خانمی سر جوی آب نشسته بود، داشت استکان میشست (هنوز آنموقع در تهران لولهکشی آب نبود).
🍁 نام آنشخص را که درخواب بمن گفته بودند سؤال کردم، گفت: من هستم.
گفتم: آیا شما مجلس روضه دارید؟
گفت: بله داریم. نشان داد، انتهای یک کوچهٔ بن بستی یک پرچم سیاهی زده بودند، این پرچم آنقدر کهنه شده بود که سیاهی آن به سفیدی میزد. معلوم بود سالیان متمادیست این پرچم عزا اینجا زده میشود.
گفتم: شما روضه خوان هم دارید؟
گفت: از کسی دعوت کرده بودیم، آمد وقتی دید کسی نیست ناراحت شد و رفت...
🍁 آقای هستهای یک سخنران معتبر بود، عالم بود، فروتنی کرد و گفت: اجازه میدهید من به اینجا بیایم برای شما روضه بخوانم؟ آن خانم استقبال کرد و گفت: بفرمایید. گفت من وقتی وارد آن منزل شدم یک اتاق داشت، آنقدر آن منزل محقّر بود که من همانروز اوّل قصد قربت کردم که هیچ وجهی از آنجا نگیرم، فقط قربه الی الله بیایم و بروم. معلوم بود کسیکه این روضه را گرفته فقیر است. یک صندوقخانهای داشت و چای هم میریخت از صندوقخانه میآورد، چند نفر از زنان همسایه هم میآمدند، گاهی یک بچّه میآمد چای را میآورد و میگذاشت. و آن زن فقیر هم داخل صندوقخانه مینشست و گریه میکرد، همزمان با صدای گریهٔ او صدای گریهٔ دیگری را هم میشنیدم. تا دهه تمام شد...
🍁 جمعیّت زیادی هم نمیآمدند، فقط چند نفر زنهایی بودند که گاهی کم و زیاد میشدند، ولی روضه، زنانه بود. من هم اصلاً نمیخواستم وجهی بگیرم، لذا وقتی روز آخر از منبر آمدم عجله کردم که اصلاً من را صدا نزند بخواهد وجهی بدهد. دیدم آن زن در پشت سر من سرعت گرفت، مدام من را صدا میکرد. گفتم: ممنون هستم، خیر شما قبول، از شما بما رسیده است. تا بمن رسید و گفت: نه، شما باید این وجه را بگیرید. باز من اصرار کردم و او هم اصرار کرد.
🍁 عاقبت بمن گفت: من از شما رِندتر هستم. از این سخن او تعجّب کردم که یعنی چه من از شما رندتر هستم؟!
گفتم: منظور شما چیست؟
گفت: من یکسال بمنزل مردم میروم آنجا خدمتگزاری میکنم تا اینکه وجهی را فراهم کنم برای عزای سیّدالشّهداء (ع) صرف کنم. یکسال بمنزل مردم میروم و خدمتکاری میکنم، حالا شما میخواهید این پول را از من نگیرید؟ نمیشود!!
🍁 مرحوم آقای هستهای گفت: من خیلی تعجّب کردم، فکر اینرا نمیکردم واقعاً کسی اینطور باشد. اصلاً عظمت این زن من را شکست که این زن چقدر باعظمت بود. اگر کسی یکسال بمنزل مردم برود و خدمتکاری کند، با همهٔ سختی که اینکار دارد، مبلغی را پسانداز کند تا صرف این وادی کند. گفت من خیلی تعجّب کردم، عظمت این زن من را شکست و من از او این وجه را گرفتم. وقتی گرفتم، گفتم: سؤالی از شما دارم، گفت: بفرمایید.
🍁 گفتم: شما در صندوقخانه گریه میکردید من صدای گریهٔ دیگری هم از صندوقخانه میشنیدم، او که بود؟ عروس شماست؟ دختر شماست...؟ گفت: مگر درخواب بشما نگفتند خود ما هم میآییم درمجلس شرکت میکنیم؟ دیدم عجب زنی!!! حتّی ازخواب من هم خبر دارد. من خیلی مبهوت شده بودم.
عجب مجالسی، که ما از آن خبر نداریم. گفتم: خواهر، من سا
ل آینده هم بیایم در اینجا روضه بخوانم؟
گفت: تشریف بیاورید.
سال بعد رفتم و دیدم فوت کرده است... رؤیای صادقهای که حتّی صدق آن درعالم خارج هم واقع شده بود.
حضرت فرموده بودند:
هرجا پرچم عزای حسین ما زده شود ما آنجا را دوست داریم و به آنجا توجّه داریم.
*اللهم عجل لولیک الفرج*
🏴🏴🏴
✍امام سجاد(علیه السلام): خداوند هر دل غمگين و هر بندهی سپاسگزارى را دوست دارد. روز قيامت، خداوند بهيكى از بندگانش ميفرمايد: چرا از فلانى سپاسگزارى نكردى؟ بنده عرض ميكند: پروردگارا ! من تورا سپاس گفتم. خداوند فرمايد: چون از او سپاسگزارى نکردی، مرا هم سپاس نگفتهای
سپس امام سجاد(ع) فرمودند: شكر گزارترين شما از خدا، كسى است كه از مردم بيشتر تشکر كند.
📚اصول كافى، ج۳ ،ص ۱۵۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋نمی گویم
🌸عصرتـان بـخیر
🦋کہ خیری ست
🌸بہ کوتاهی عصر
🦋می گویم
🌸عاقبتتان بخیر
🦋کہ خیری ست
🌸بہ بلندای سرنوشت
🦋عاقبتتان بخیر
🌸غم هایتان فانی
🦋شادی هایتان باقی
🌸عصر زیباتون بخیر
👤 توییت استاد #رائفی_پور
✍ میرحسین موسوی نشان داد هیچگاه سیاستمدار خبرهای نبوده است.
هیچکس مانند او نمیتوانست چنین ضربه هولناکی به جنبش سبز و جریان اصلاحات وارد کند موسوی آنچه همپیالههایش در سینه پنهان میکردند را فریاد زد.
اگر جز این است اعلام برائت کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تصاویر نفتدزدی آمریکا در سوریه
♦️وبگاه روسی «آویا» با انتشار ویدئویی خبر داده یک بالگرد رزمی روسیه هنگام گشتزنی در شمالشرق سوریه با کاروانی متشکل از حدود ۱۰۰ کامیون آمریکایی مواجه شده که در حال سرقت نفت سوریه هستند.
♦️وزارت نفت سوریه هم اعلام کرده اشغالگران آمریکایی حدود ۸۳ درصد از تولیدات روزانه نفت این کشور را از میدانهای نفتی اشغال شده در شرق سرقت میکنند و به پایگاههای خود در عراق منتقل میکنند.
🔴 واکنش محمد مهدی همت، پسر شهید همت، به اظهارات سردسته فتنهگران ۸۸/ برندگان واقعی انقلاب شهدا بودند
🔹در زندگی هر کسی لحظاتی هست که چون سیلی او را به خود میآورد و خوش به حال کسانی که آن لحظهها را درک کردهاند؛ من در زندگیام از این لحظات داشتم و مسیر زندگیام را تغییر داد.
🔹سالهای دور بهاقتضای سنّی تند، با حاج حسین مشغول کَلکَل بودم سر مسائل جاری کشور و اغلب حرفهایم بر اساس شنیدهها بود، نه بر اساس دیدهها و تحقیقات، از نامردیها هم دل پری داشتم، پرسیدم: «عمو، میدونی برندههای انقلاب چهکسانی بودند؟»، میخواستم هرچه او گفت بگویم «آنهایی که به قدرت و ثروت رسیدند و از خون امثال پدر من بالا رفتند و به ریش ما خندیدند و ملت را هم به جان ماها که سهمی جز یتیمی نداشتیم انداختند».
🔹سوالم را خیلی تند پرسیدم و حاج حسین بهآرامی جواب داد: «شهدا عمو، شهدا برندگان واقعی بودند»، جوابی نداشتم، کلامش از نور بود و عجیب من را به خودم آورد.
🔹عموی عزیزم، هر روز بهتر میفهمم برندگان واقعی شما بودید، شما پیروز شدید، شما رسیدید و امثال من ماندیم که نگران عاقبت ایمانمان باشیم.
🔹ممنونم عموجان که بیدارم کردی.
🔹کاش عاقبت من هم شهادت باشد نه چون میرحسینها و سایر چپکردهها.