eitaa logo
کانال چتـرعشــღــق
3هزار دنبال‌کننده
123.6هزار عکس
90.3هزار ویدیو
266 فایل
سلام وعرض ادب واحترام خدمت شما سروران وبزرگواران کانال چتـر عشــღــق بهترین جملات زیبا, مذهبی , واشعار وبهترین جملات ناب لینک کانال @chatrelove1389 آیدی مالک کانال @Manavio69
مشاهده در ایتا
دانلود
🏝چه کرده‌ایم که هم بوی می‌دهد هم ایمان.های ما! ماندن در این دنیا... نیامدن پسر فاطمه... و تکرار روزمان با گناه و گناه و گناه به راستی‌باخودچه‌کرده‌ایم؟ چرا این‌گونه شده‌ایم؟! فقط ...❗️ مهدی فاطمه می‌خواهد... یار یـــاری از جنس ما یــار نیستیم... ...سربار! 🏝
14.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خانم‌هایی که یاران واقعی حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف )هستند...🌺🍃 🌴🇮🇷🌴🇮🇷🌴
[ همه دنبال شادی هستن، هيچ کس نمی خواد درد و رنج بکشه، ولی بدون بارون نمیتونی رنگين کمون داشته باشی.. 🌧🌈 ]
يه لحظه وقت صرف كن... نه براى خواستن چيزى از خدا، فقط براى يه تشكر ساده ازش... خدایا شکرت به خاطر اینهمه نعمت🌱
🍂 به "میثم" گفتند: به "علی" دشنام بده؛ نداد. 🍂 به "طیب" گفتند: به "امام" دشنام بده؛ نداد. 🍂 به "آرمان" گفتند: به "آقا" دشنام بده؛ نداد. 🍃 هر سه، به جرم "ارادت"به"وَلیّ"شهید شدند. ❣همسفر با شهدا❣
🌻‍ چند دقیقه با امام علی علیه السلام🌻‍ -برکت مال به زکات دادن است، -برکت عمر در کار نیک است، -ورود دستهای زیاد در سفره برکت است، -هوشیاری و زیرکی خود را در ترک گناه قرار ده، -فروتنی انسان به کرم اوست، -رخنۀ دین به مرگ علماء است، -جمال انسان به حلم است، -زیبایی سخن به کوتاهی و اختصار است، -همنشین نیک غنیمت است، -نقل حدیث موجب نسبت پیدا کردن با پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، -عیب علم، خودپسندی است، -شفای قلب به قرآئت قرآن است، -صلاح دین به تقواست، و فسادش به طمع، -روشنی دل از خوردن حلال است، -اطاعت خدا غنیمت است، -افتخار به فضیلت به از فخر به نژاد است، -حرص، قاتل حریص است، -طراوت و خرمی چهره در راستگویی است، 📚‍ کتاب نصایح، مؤلف: حضرت آیت الله مشکینی، مترجم: آیت الله احمد جنتی.
🔺گرامیداشت یاد شهدای حادثه تروریستی شیراز در برلین 🔹جمعی از ایرانیان و آلمانی‌های مقیم برلین با حضور مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران در این شهر ضمن برافروختن شمع و نثار گل، یاد قربانیان این حادثه تروریستی را گرامی داشتند.
💚 🤔 می‌دونی رفیق؛ حقیقتش‌ اینه که هممون‌ یه روزی پیر میشیم‌... نه چهره‌ای که الان داریم برامون می‌مونه نه این بر و بازو‌ و هیکلی‌ که احیاناً به هم زدیم! ☝️اون روزی که این سرمایه‌ها از دست بره، دیگه فقط خاطره‌هایی که باهاشون‌ ساختیم مهمه‌...🗯 👈 اینکه‌ هیکل و قیافه و از همه مهم‌تر دلمون رو برای چی گذاشتیم وسط ؟؟ ❌برای رابطه‌های نادرست؟ ❌برای آدمای نادرست؟ ❌برای کارای‌ نادرست؟ 💭چند ثانیه خودِ پیر‌ و از رنگ و رو افتاده‌‌مون رو تصور‌ کنیم؛ چی از دست دادیم تو این‌ سال‌ها...؟؟
• چھ روضـھ‌ۍ آشنایــے . . .💔 عاشق همیشہ همچون معشوقش می‌شود ؛ عاشورائیانِ دوران ما ↶ همچون حبیب‌ها و حاج‌قاسم‌ها و از تبار حججی‌ها و علی‌اکبرها ... در مسیر انقلاب‌ حسینی ایستادند و ما هم امروز در امتداد مسیرشان پاۍ آرمان‌هاۍ شھدا ایستاده‌ایم✌️🏽🥀!" - تصویری‌از‌انگشتر‌شڪستہ‌و‌آغشتھ‌بہ‌خون طـلـبـھ‌بسیجۍ‌مدافع‌امـنـیـت‌ ؛ وردی
💢‍ قصه‌ی غصه 🔹🔸روایت قاسم رحمانی، خبرنگار روزنامه فرهیختگان، از مردی که فرزندش مقابل چشمانش شهید شد: ♦️بخش کودکان بود، وارد اتاق شدم، این مرد رو دیدم، تعجب کردم. از روبالشتی زیر سرش هم مشخصه. روی تخت بغلی هم بچه سه ساله‌ای دراز کشیده بود (علم غیب ندارم، پدرش گفت) بچه همین آقایی بود که این‌جا با تیر تو بدن و وضعیت روانی نامطلوب، حتی از خالی شدن اتاق هم ترس داشت. ماجراش رو، مثل قبلی‌ها، بی کم و کاست از زبون خودش می‌نویسم: ♦️« موقع اذان مغرب بود، دور ضریح خلوت‌تر از باقی اوقات، فرصت مناسب بود برای عکس گرفتن. از سیرجون اومدیم با خونواده، بچه‌ها رو جلو ضریح گذاشتم، گفتم دست‌تون رو بذارید رو پنجره‌های ضریح آقا، به گوشی نگاه کنید من عکس بگیرم. داشتم آماده می‌شدم که ازشون عکس بگیرم، یک‌دفعه صدای جیغ و داد همه‌جا رو برداشت. فقط جیغ و این‌که می‌شنیدم فرار کنید. گیج شدم، نمی‌دونستم چی‌شده تا این‌که صدای تیراندازی نزدیک‌تر شد. بچه بزرگم ۸ سالش بود، دستشو گرفتم و این کوچیکه رو هم بغل کردم دویدیم. رفتیم پشت یکی از این کولرگازی‌های ایستاده، پناه بگیریم. بچه‌ها رو خوابوندم زمین و خودمو انداختم روشون که تیر نخورن. اون نامرد ما رو دید و شروع کرد تیراندازی، هی داد می‌زدم نزن بچه‌ست، نزن، ولی کارشو کرد. پسر بزرگم یک لحظه سرشو از زیر بدن من اورد بالا ببینه چیشده که تیر خورد بهش و ...» ♦️بعد از گریه مفصلش گفت زنش رو هم از دست داد و حالا خودش مونده و این بچه سه ساله‌ش که هردو مجروحن. پسرش حرف نمی‌زد، ترس و تنهایی همه وجودش رو گرفته بود. پرسیدم تونستی آخرین عکس رو از پسرت بگیری یا نه که بغض هردومون ترکید