فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نظر عجیب فائزه هاشمی رفسنجانی درباره شهید قاسم سلیمانی
🔺 غربگراها را بشناسید
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
*💢 شبهات کرونایی*
🔉 *پاسخ حجة الاسلام قرائتی*
*🔴 نقش دین در شرایط ویروس کرونا چیست؟*
✍ چه دین داشته باشیم و چه نداشته باشیم، ویروس کار خودش را میکند۰
*اگر پا روی شیشه و چاقو بگذاری، میبرد۰ خواه آیت الله باشد یا آدم معمولی!!!*
پس نقش دین چیست؟ دین امام خمینی میسازد، قاسم سلیمانیها میسازد۰ *ما فکر میکنیم که چون جمهوری اسلامی است، نباید مشکل داشته باشیم، نباید بیماری داشته باشیم۰*
این تفکر اشتباه است...
*معنای دین این نیست که هیچ کس هیچ غصهای نداشته باشد۰ اینها توقعات بیجاست۰ دین درمان ویروسهای باطنی، مثل حرص و بخل و نفاق است۰*
کارکرد دین چیز دیگری است۰
*انبیاء و اوصیا که مؤمنترین افراد بودند، گاهی بیشترین سختیها را داشتند، مانند حضرت ایوب ؛ گاهی در اوج قدرت و رفاه بودند مانند حضرت سلیمان۰* ولی در قرآن در سوره صاد تابلویی از این دو پیامبر در کنار هم قرار گرفته، و درباره هر دو میفرماید: نعم العبد۰
*امام حسین گاهی در کودکی روی دوش پیغمبر بود، و در کربلا زیر سم اسب۰*
ولی آنچه امام حسین را عزت بخشید، راضی بودن به همه شرایط تلخ و شیرین بود۰
🔴 *آیا ویروس وارد حرم امام میشود؟*
✍ حرم که ساختمان است، *ویروس وارد بدن امام هم میشود۰ مگر امام رضا علیهالسّلام با زهر به شهادت نرسید؟ مگر امام حسین علیهالسّلام زیر سم اسب نرفت؟ مگر با خنجر سر از بدن مطهر امام جدا نکردند؟*
امام علم غیب دارد، معجزه دارد، قدرت دارد، دعایش مستجاب است اما همهی اینها در گروِ اذن خداوند است و هر کجا که خدا گفت به کار برده میشود۰
*بعضی ماشینها را نوشتهاند که استفاده اختصاصی ممنوع است، مثل اسلحهای که در اختیار مأمور است، ولی حق استفاده شخصی ندارد۰ هر کجا که اجازه دادند، باید از آن استفاده کند۰*
در طبیعت قوانینی در جریان است که تغییر آن توسط اهل بیت امکان پذیر است ولی فقط با اذن و اراده الهی۰
*هوشیار و بیدار باشیم و فریب سفسطه بازان که در این روزهای کُرونایی دین و اسلام و ائمه و اماکن مقدسه را نشانه رفته اند نخوریم۰*
🥗🍃🥗🍃🥗🍃🥗🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
ارسالی از حاج حسن مولایی
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸برای سلامتی تمام
🌷مریض ها
🌸برای سلامتی
🌷خودتون و خانواده تون و
🌸برای سلامتی
🌷آقا امام زمان عج
🌸۳ صلوات بفرستیم
🍃🌸اللّهُمَّصَلِّعَلي مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
وَعَجِّلفَرَجَهُــم🌸🍃
_
استاد سرکار گذاشتن بچه ها بود. روزی از یکی از برادران
پرسید: «شما وقتی با دشمن روبه رو می شوید برای آنکه کشته نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه
می گویید؟» آن برادر خیلی جدی جواب داد: «البته بیشتر به اخلاص برمی گردد والا خود عبادت به تنهایی دردی را دوا نمی کند.
اولا باید وضو داشته باشی، ثانیا رو به قبله و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی: اللهم ارزقنا ترکشة ريزا بدستنا
یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتك يا ارحم الراحمین» طوری این کلمات را به عربی ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتما حديث است» اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و
گفت :«اخوی غریب گیر آورده ای؟»😅
••🕊••
#بسمربالشهداءوالصدیقین...
در تفحص #شهدا،
دفترچه یادداشت یڪ شهید
#شانزدهساله پیدا شد ڪه
#گناهانهرروزش را
در آن یادداشت ڪرده بود...!
گناهان یڪ¹ روز اوعبارت بودند از:
* #سجده نماز ظهر طولانی نبود..!
* زیاد خندیدم!
*هنگام فوتبال شوت خوبی زدم ڪه
از خودم خوشم آمد!
ما چقدر ازنظر عقلی از این شهید شانزده ساله کوچکتریم؟
و چقدر از نظر سنی ازشون بزرگتریم
#دیدی حالا بزرگی به سن و سال نیست...
تاحالا شده فکر کنی/ـــَ م/ به گناهات/م/..؟
#بیا گناهامونُ تو دلمون با گناهاش مقایسه ڪنیم...
#هیچینگیم بهتره...
#گناهانیڪروز...💔
#دیدیچقدرفرقداریمباهاشون...
#دیدیشهیداهمینطوریشهیدنشدن..؟!
#دیدیدلخداروهمبردن..
••🕊••
شهید جانم🙏♥
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
#چله_دعای_فرج_هرشب_ساعت۲۲
🌷یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد...
برای تعجیل در ظهور هر شب ساعت ده به طور هماهنگ دست به دعا می شویم 🤲
💠 دعــــــــای فــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
این پویش را تبلیغ کنید✅
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
#خاطرات_شهید_احمد_علی_نیری
سن شهادت: ١٩ سال
اهل شهرستان دماوند
#قسمت 1⃣
دوران کودکی
🍃در اواخر تیر ماه سال 1345 آخرین فرزندم بدنیا آمد. پسری بسیار زیبا که آخرین فرزند خانواده ی ما شد. به اصرار شوهرم نامش را احمدعلی گذاشتیم. احمد در خانواده ما واقعا نمونه بود. همه او را دوست داشتند. همه خانواده اهل نماز و تقوا بودند. لذا احمد از همان دوران به مسائل عبادی و معنوی بخصوص نماز توجه ویژه داشت.
🍃اما احمد هر چه بزرگتر می شد به رفتار و اخلاقی که اسلام تایید کرده بود با دقت عمل می کرد. مثلا وقتی مدرسه می رفت به دانش آموزانی که مشکل مالی داشتند تا می توانست کمک می کرد. وقتی در خانه غذای خیلی خوب و مفصل درست می کردیم جلو نمی آمد. می گفت: «توی این محل خیلی از مردم نمی توانند چنین غذایی درست کنند، حتی برای تهیه غذا معمولی مشکل دارند حالا ما ...» برای همین اگه سر سفره هم می آمد با اکراه غذا می خورد. برای بچه ای در قد و قواره او این حرفها خیلی زود بود. اصلا بیشتر بچه ها در سن دبستان به این مسائل فکر نمی کنند.
🍃هر چه بزرگتر می شد رشد و کمال و معنویت او بالاتر می رفت. یادمه رفته بودیم روستا، مادر یک چوب از باغ دایی آورد و مشغول چیدن سیب شد. وقتی دایی آمد، احمد بهش سلام کرد و گفت: «دایی راضی باش ما یه چوب از داخل باغ شما برداشتیم.» دایی هم برای اینکه سر به سر احمد بگذارد می گفت: «نه من راضی نیستم.» احمد هم اصرار می کرد: «دایی رو خدا، تودایی ببخشید.» دایی هم جدی می گفت: «نه من راضی نیستم.» آن روز اصرار های احمد و برخورد دایی نشان داد که احمد در همین سن کم چقدر به حق الناس اهمیت می دهد.
ادامه دارد...
📚منبع: کتاب عارفانه ، صفحه 18 الی 22
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
کارت پستال دیجیتال نیمه شعبان - اعیاد مذهبی
https://digipostal.ir/shabaan
بزنید روی لینک
تقدیم به همه اعضاکانال🌹🌹🌹
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
#خاطرات_شهید_احمد_علی_نیری
سن شهادت: ١٩ سال
اهل شهرستان دماوند
#قسمت 2⃣
نماز اول وقت
🍃بیشترین چیزی که احمد به آن اهمیت می داد نماز بود. هیچ وقت نماز اول وقت را ترک نکرد.حتی زمانی که در اوج کار و گرفتاری بود. معلم گفته بود: «بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشی امتحان برگزار میشه.» آمدیم داخل حیاط. صدای اذان از مسجد بلند شد. احمد رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: «احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای ازت امتحان نمی گیره و ...» می دانستم نماز احمد طولانی است.
🍃رفتیم کلاس برای امتحان. ناظم گفت: «ساکت باشید تا معلم سوال ها را بیاره.» خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه. بیست دقیقه همینجوری داخل کلاس نشسته بودیم نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد. همه داشتند پچ پچ می کردند که معلم وارد شد. معلم با عصبانیت گفت: «از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما را تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه!» بعد به یکی از بچه ها گفت: «پاشو برگه ها را پخش کن.»
🍃هنوز حرف معلم تموم نشده بود احمد وارد شد. معلم ما اخلاقی داشت که کسی بعد از خودش را راه نمی داد. من هم با ناراحتی منتظر عکس العمل معلم بودم. آقا معلم گفت: «نیری برو بشین.» احمد سرجایش نشست و من با تعجب به او نگاه می کردم. احمد مثل همه ما مشغول پاسخ شد. فرق من با او در این بود که احمد نماز اول وقت خوانده بود و من ... خیلی روی این کار او فکر کردم. این اتفاق چیزی نبود جز نتیجه عمل خالصانه ی احمد.
ادامه دارد...
📚 کتاب عارفانه، صفحه 23 الی 25
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلم امشب چون ماه اسمونه یار ❤️
ستاره گرد یار چشمک زنونه ❤️
میلاد منجی کل عالم بشریت مبارک 🌟⭐️🌟⭐️🌟☀️🌟⭐️✨⭐️✨🌟✨⭐️✨⭐️
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
خیلی شوخ و با روحیه بود. وقتی مثل بقیه دوستان به او التماس دعا می گفتیم یا از او تقاضای «شفاعت» می کردیم می گفت: مسئله ای نیست دو قطعه عکس سه در چهار و یک برگ فتوکپی شناسنامه بیاور ببینم برایت چکار می توانم
بکنم. در ادامه هم توضیح می داد که حتما گوشهایت پیدا باشد، عینک هم نزده باشی شناسنامه هم باید عکس دار باشد!😅
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پر کشیده نور ایمان❤️
درمیان جمع یاران❤️
اللهم عجل لولیک الفرج
☘☘☘
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابتکاری جالب توسط جوانان چادگان
یک گروه جهادی، برنامه ریزی مبتکرانه ای برای اجرای جشن نیمه شعبان مناسب با روزهای کرونایی کرده است.
☘☘☘
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃😂🍃🌿😂🍃🌿😂🍃🌿
📣میگن:
یکی از راههای جلوگیری از کرونا اینه که دهنتون خشک نشه.....!!!
برای همینم، روزی سه بار، این فیلمو ببینید.....!!!😁😂
🍃🌿😂🌿🍃😂🌿😂🌿🍃
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
_
گاهی حسودیمان می شد از اینکه بعضی اینقدر خوش خواب بودند. سرشان را نگذاشته روی زمین انگار هفتاد سال بود که خوابیده اند و تا دلت بخواهد خواب سنگین بودند، توپ بغل گوششان شلیک می کردی، پلک نمی زدند. ما هم اذیتشان می کردیم. دست خودمان نبود. کافی بود مثلا لنگه دمپایی یا پوتین هایمان سر جایش نباشد، دیگر معطل نمی کردیم صاف می رفتیم بالا سر این جوانان خوش خواب: «برادر برادر!» دیگر خودشان از حفظ بودند، هنوز نپرسیده ایم: «پوتین ما را ندیدی ؟» با عصبانیت می گفتند: «به پسر پیغمبر ندیدم.»
و دوباره خر و پف شان بلند می شد، اما این همه ماجرا نبود. چند دقیقه بعد دوباره: «برادر برادر!» بلند می شد این دفعه می نشست: «برادر و زهرمار دیگر چه شده؟» جواب می شنید: «هیچی بخواب خواستم بگویم پوتینم پیدا
شد!»😅
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
صدا به صدا نمی رسید. همه مهیای رفتن و پیوستن به برادران مستقر در خط بودند. راه طولانی، تعداد نیروها زیاد و هوا بسیار گرم بود. راننده خوش انصاف هم در کمال خونسردی اینه را میزان کرده و به سر و وضعش می رسید. بچه ها پشت سر هم صلوات می فرستادند، برای سلامتی امام، بعضی مسئولین و فرمانده لشگر و ... اما باز هم
ماشین راه نیفتاد. و : بالاخره سر و صدای بعضی درآمد: «چرا معطلی برادر؟ لابد صلوات می خواهی. اینکه خجالت نداره. چیزی که زیاد است
ز صلوات.» ا ا ا سپس رو به جمع ادامه داد: «برای سلامتی بنده! گیر نکردن دنده، کمتر شدن خنده یک صلوات راننده پسند! بفرستید.»😅
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
😂 #خاطرات_طنز_شهدا 😂
🌴موقع آن بود كه بچه ها به خط مقدم بروند و از خجالت دشمن نابكار دربیایند. همه از خوشحالى در پوست نمى گنجیدند.
جز عباس ریزه كه چون ابر بهارى اشك مى ریخت😭 و مثل كنه چسبیده بود به فرمانده كه تو رو جان فك و فامیلت مرا هم ببر ، بابا درسته كه قدم كوتاهه ، اما براى خودم كسى هستم.
اما فرمانده فقط مى گفت:
«نه! یكى باید بماند و از چادرها مراقبت كند. بمان بعدا مى برمت»
عباس ریزه گفت:
«تو این همه آدم من باید بمانم و سماق بمكم»😒
وقتى دید نمى تواند دل فرمانده را نرم كند مظلومانه دست به آسمان بلند كرد و نالید:🤲
«اى خدا تو یك كارى كن. بابا منم بنده ات هستم»
چند لحظه اى مناجات كرد. حالا بچه ها دیگر دورادور حواس شان به او بود. عباس ریزه یك هو دستانش پایین آمد. رفت طرف منبع آب و وضو گرفت. همه حتى فرمانده تعجب كردند❗️😳
عباس ریزه وضو ساخت و رفت به چادر. دل فرمانده لرزید. فكرى شد كه عباس حتما رفته نماز بخواند و راز و نیاز كند.
وسوسه رهایش نكرد. آرام و آهسته با سر قدم هاى بى صدا در حالی كه چند نفر دیگر هم همراهى اش مى كردند به سوى چادر رفت.
اما وقتى كناره چادر را كنار زده و دید كه عباس ریزه دراز كشیده و خوابیده ، غرق حیرت شد. پوتین هایش را كند و رفت تو.
فرمانده صدایش كرد:
«هِى عباس ریزه. خوابیدى؟ پس واسه چى وضو گرفتى؟»
عباس غلتید و رو برگرداند و با صداى خفه گفت:
«خواستم حالش را بگیرم»
فرمانده با چشمانى گرد شده گفت:
«حال كى را؟»
عباس یك هو مثل اسپندى كه روى آتش افتاده باشد از جا جهید و نعره زد:
«حال خدا را. مگر او حال مرا نگرفته!؟ چند ماهه نماز شب مى خوانم و دعا مى كنم كه بتوانم تو عملیات شركت كنم. حالا كه موقعش رسیده حالم را مى گیرد و جا مى مانم. منم تصمیم گرفتم وضو بگیرم و بعد بیایم بخوابم. یك به یك»😏
فرمانده چند لحظه با حیرت به عباس نگاه كرد. بعد برگشت طرف بچه ها كه به زور جلوى خنده شان را گرفته بودند و سرخ و سفید مى شدند. یك هو فرمانده زد زیر خنده 😂و گفت:
«تو آدم نمى شوى. یا الله آماده شو برویم»
عباس شادمان پرید هوا و بعد رو به آسمان گفت:
«خیلى نوكرتم خدا الان كه وقت رفتنه عمرى ماند تو خط مقدم نماز شكر مى خوانم تا بدهكار نباشم»😍☺️
بین خنده بچه ها عباس آماده شد و دوید به سوى ماشین هایى كه آماده حركت بودند و فریاد زد:
خداجونم شکرت
😂😂😂😂😂😂
منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک📚
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada