eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.5هزار دنبال‌کننده
777 عکس
408 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۱۰۷ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) از خوشحالی در پوست خودم نمی‌گنجیدم نیما همینکه سرش رو روی بالش گذاشت خیلی زود خوابش برد ولی من از ذوق زیاد خوابم نمی‌برد و مدام از این شونه به اون شونه می‌شدم... نفهمیدم کی خوابم برد تا اینکه با صدای زنگ هشدار گوشیم بیدار شدم نیما رو سرجاش ندیدم ولی برق آشپزخونه روشن بود با تعجب به ساعت گوشی نگاه کردم... هنوز نیم‌ساعت تا اذان صبح باقی مونده... من همیشه این ساعت برای نماز شب بیدار می‌شدم برق سرویس بهداشتی خاموش بود و درش نیمه‌باز یه لحظه نمی‌دونم چطور شد که بارقه‌های امید در دلم روشن شد نکنه نیما هم داره نماز شب می‌خونه؟ امیدوار به طرف آشپزخونه رفتم اما نیما اونجا هم نبود سرمایی که از طرف در تراس به داخل آشپزخونه میومد من رو متوجه اون کرد در رو باز کردم تراس کوچیک دو در یک این خونه بیشتر حکم انباری رو داشت و کلی وسایل بدرد نخور توش بود با دیدن نیما که از نرده‌ها چسبیده و متفکرانه پایین رو تماشا می‌کرد از فکری که به ذهنم خطور کرده بود خنده‌م گرفت منو باش چه خوش خیال بودم... نیما اصلا نماز خوندن بلد نیست اونوقت من فکر کردم این وقت صبح پا شده تا نماز صبح بخونه. همینکه هم سرکار میره و دیگه از من توقع کار کردن و کسب درامد نداره یا اینکه با پوریا مهربون شده و احساسات پدرانه‌ش رو نثار این بچه‌ می‌کنه چند ماهه شبا جایی نمی‌ره و زود به خونه برمی‌گرده دیگه باهام بداخلاقی نمی‌کنه و جواب محبتهام رو می‌ده دیگه عصبانی نمیشه و خیلی وقته از فحش و بد و بیراه خبری نیست دوماهه که گه‌گاه به خواسته‌هام جواب می‌ده و با من و پوریا هم به پارک و پیاده‌روی میاد دوبار هم که با هم خرید رفتیم. همینا یعنی موفقیت دیگه... امشبم که کولاک کرد گفت خودش من رو می‌بره سمنان تا خونوادم رو ببینم. اگه قبل از شرکت در دوره بود با دیدنش توی تراس بی مقدمه از سر کنجکاوی ازش می‌پرسیدم تو اینجا چکار می‌کنی؟ اما حالا طبق توضیحات استاد می‌دونم این جمله حس خوبی رو به همسرم القا نمی‌کنه و ممکنه فکر کنه دارم سعی می‌کنم از کاراش سر در بیارم پس کمی تو ذهنم سرچ کردم تا با جمله ی بهتری سوالم رو ازش بپرسم کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۱۰۸ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) _عه همسرجان شما اینجایی؟ سرجات نبودی تعجب کردم برگشت و نگاهم کرد _آره بی‌خوابی به سرم زده _ان‌شاالله که خیره... منم بی‌خوابی زده بود به سرم تازه خوابم برده بود که با زنگ گوشیم بیدار شدم. فهمیدم بیداری... اونقدر جابجا و شونه به شونه شدی که منم خوابزده کردی _عه ببخشید... نفهمیدم بیدارت کردم _نهال... اگه من باهاتون نیام سمنان ناراحت می‌شی؟ آخه خیلی کار دارم استاد گفته بود این مواقع حس درونی‌تون رو پنهان نکنید اما همیشه با ظرافت بگید تا موضع گیری نشه پس به آرومی گفتم _دوست دارم باهم بریم... اما اگه نمی‌شه اشکال نداره هرچی خودت صلاح می‌دونی... حتی اگه صلاح نمی‌دونی که منم برم مشکلی ندارم با اینکه خیلی دوست دارم زودتر برم اشکال نداره فعلا نمی‌رم وارد آشپزخونه شد _نه... تو به من چکار داری ؟ تو و پوریا با هم برید هرچی فکر می‌کنم می‌بینم نمی‌تونم بیام حس خوبی ندارم فعلا خودتون برید تا دفعات بعدی یه کاریش می‌کنیم... هرچقدرم دوست داشتی بمون جلو رفتم و بغلش کردم اونم همراهیم کرد _ممنونم سالار... چهار شنبه‌ی هفته‌ی بعد روز مادره اجازه می‌دی تا اون موقع اونجا بمونم؟ _اگه اینطوره که حتما بمون یه لحظه یاد لوس بازی‌های مادرشوهرم موقع خوشحالی کردنهاش افتادم آروم خودم رو بالاپایین کردم و با ذوق دستام رو مشت کردم و جلوی صورتم بالا آوردم _آخ جون آخ جون دارم می‌رم پیش مامانم از واکنشم خنده‌ی بلندی سرداد و بعد هم متاسف سرش رو تکون داد _تو که اینقدر دلتنگ بودی پس چرا هروقت می‌گفتم خودت تنهایی برو دیدن مامانت نمی‌رفتی؟ 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
به اجبار پدرم نشستم سر سفره عقد چشمم که به چهره نگران هووم افتاد خیلی دلم براش سوخت، آقا سه بار خطبه عقد رو خوند و من بله نگفتم مرتبه چهارم آقا گفت: دختر جان من کار دارم ما رو معطل نکن و دوباره خطبه خوند به خودم گفتم صدبار دیگه هم خطبه بخونی بله نمیگم هر چی هم میخواد بشه بزار بشه که از بین خانمها یکی گفت بله. صدای کل و دست مهمونها بلند شد صورتم رو به چپ و راست کردم بگم من نبودم که یکدفعه... https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰اعتکاف، نشانه ی جهت گیری صحیح ماست 🍃🌹🍃 🔮کانال مرجع گفتمان @goftemansazan
7.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌹🍃 🔴 نهایت ظرفیت هر زن در «تاب‌آوری» چقدر است؟ و چگونه افزایش می‎یابد؟ 🎙مقام معظم رهبری 🎙استادشجاعی (سلام الله علیها) (سلام الله علیها) 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
💕💕 با استرس به امیرعلی خیره شدم. گفته بود گوشی رو خاموش کنم. ولی من فقط سایلنت کرده بودم. فرهام بی وقفه تماس میگرفت. - اینجا باش الان میام. تا امیرعلی ازم دور شد طاقت نیاوردم و تماس رو وصل کردم. فرهام اول با صدای ناباورصدام کرد - زهرا... زهرا جانم... قلبم رو آتش زد. سکوت کردم که صداش اوج گرفت و تقریبا با داد شروع کرد به التماس - زهرا کجایی؟ زهرا جان سکوت نکن... عزیزم، فدات بشم جوابم رو بده... تو رو جون من اذیتم نکن... قلبم داده از سینه ام در میاد... آخه بی انصاف من تو رو دوست ندارم، من تو رو می‌پرستم... من برات میمیرم... میفهمی؟؟؟ تو سکوت گوش میدادم و اشکم صورتم رو خیس کرده بود. میخواستم حرفی بزنم ولی چی میگفتم؟ چی میتونست این مرد رو از من سرد کنه؟ سکوتم که ادامه دار شد، عصبی شد و لحن تهدید گرفت - زهرا برنگردی بد میبینی... من نمیکشم کنار... شده تا مرگ پیش میرم ولی تو رو از دست نمیدم. با باز شدن در ماشین هول شدم و گوشی رو قطع کردم. امیرعلی نگاهی به گوشی و نگاهی به اشک ها کرد و... 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 حتما عضو شو رمان عاشقانه مذهبی https://eitaa.com/joinchat/1066402844C7c238714e2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 تصویر ساخته شده توسط رسانه ها اینطوریه که همه ایرانی ها در حال مهاجرت به اروپا هستند ، در حالیکه مهاجرت ایرانی‌ها به اروپا در مقایسه با کشور‌های دیگر به یک شوخی شبیه تر است تا واقعیت! 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
8.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 تازه‌ترین تحولات در جبهه‌ی : 🍃🌹🍃 🔮کانال مرجع گفتمان @goftemansazan
بعد از خواندن خطبه عقد و دادن هدایا همگی اتاق رو ترک کردند و من و منوچهر تنها شدیم. منوچهر کامل چرخید سمت من و خواست چادر رو از سرم برداره که دستم رو آوردم جلو و مانع شدم و از کنارش بلند شدم. از کارم تعجب کرد و با ناراحتی پرسید این چه کاریِ الان خطبه عقد خوندن ما به هم محرمیم دستم رو به نشونه اعتراض تکون دادم و گفتم نه نیستیم چون من بله عقد رو نگفتم اون صدای بله از من نبود از طرف یکی از خانم‌ها بود. منوچهر از جاش بلند شد و عصبی قدم برداشت سمت من... https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb
شب اولی که مرده شستم🤍🖤 رسیدم بالای سرش شکمش بالا بود و میگفتن حامله بوده و شوهرش کشتتش!! پزشک اورژانس بودمو قرار بود این زن رو من بشورم احساس سنگینی سر تا سر غسالخانه رو گرفته بود پنجره ناگهان به هم خورد نگام برگشت سمت پنجره.. دستم که روی تن زن بود گرم و گرمتر میشد نگام که بهش افتاد با چیزی که دیدم وحشتزده شروع به ذکر گفتن کردم ، اون زن داشت..😱🥶👇 https://eitaa.com/joinchat/682623520C978864f663 ادامه این داستان تکان دهنده و عبرت آموز👆
💠رسول خدا صلی‌الله علیه‌وآله به امیرالمومنین علی علیه‌السلام فرمودند: یا علی اگر امت من چنان روزه بدارند، كه قامتشان كمانى شود و چنان نماز بخوانند، كه جسمشان آب شود ولى بغض تو در دل داشته باشند، خداوند آنها را به رو در آتش مى‌افكند. 📚ينابيع الموده ص۱۰۴