زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_154 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾
🍁
#پارت_155
#رمان_آنلاین_
به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله (لواسانی)
هانیه رو کرد به من
چی شد؟ چرا رنگ و روت پرید؟
با دستم علیرضا رو نشون دادم، سریع برگشتم توی آموزشگاه، هانیه هم با من اومد داخل، بهش گفتم
داداشم از دستم عصبانیه
_چرا، مگه چیکار کردی؟
_امروز بهش نگفتم اومدم
_یعنی تنها اومده؟
_آره
_خب چرا دختر؟ من اگر تنهایی بیام، باید قید آموزشم رو بزنم، دیگه نمیگذاره بیام
چه میدونم، از دستش دلخور بودم، بهش نگفتم
حالا عیبی نداره برو باهاش با مهربونی برخورد کن، ان شاالله که چیزی بهت نمیگه، ببخشید داداشِ منم اومد باید برم
برو خداحافظ
هانیهام با من خدا حافظی کرد رفت،
از در آموزشگاه اومدم بیرون، تا علیرضا چشمش افتاد به من، با ناراحتی و عصبانیت اومد جلو
سلام
بدون اینکه جوابم رو بده باخشم کمی نگاهم کرد، گفت
این چه کاری بود کردی؟
نخواستم مزاحمت بشم
صداش رو برد بالا
نخواستی مزاحمت بشم یا...
انگشتم رو به معنی ساکت شو گذاشتم روی بینیم
هیس، خواهش میکنم اینجا سرو صدا نکن، جلوی این هم کلاسی هام خجالت میکشم
با تندی گفت
خیلی خوب بیا بریم
با هم اومدیم به کوچه خودمون که رسیدیم گفت
ببین مریم، من یه خواستگاری از تو کردم اونم ترسیدم من برم خدمت برات خواستگار بیاد، ازدواج کنی، الانم زورت نمیکنم که باید زن من بشی، تو خودت آیندهات رو انتخاب میکنی، فقط خواستم بدونی من دوستت دارم، ولی چه زن من بشی چه نشی، تا زمانی که توی این خونه، ای ناموس من هستی، دفعه آخرت باشه، من رو میپیچونی
نمی دونم چطوری روش میشه به این راحتی در مورد ازدواج حرف بزنه، من که دارم از خجالت میمیرم، ولی باید حرفهام رو بهش بزنم، با تندی گفتم
چطور تونستی دو ماه بعد از فوت داداشت این درخواست رو بکنی
خیای جدی گفت
_برام خیلی سخت بود، ولی دیدم من دارم میرم سربازی یه وقت برای تو خواستگار بیاد پدر مادرم قبول کنن، تو هم که نمی دونه من بهت علاقه دارم، قبول کنی
تو عشق و علاقه من رو به احمد رضا ندیدی، که با خودت فکر کردی من بعد از عده ام قصد ازدواج دارم.
اومد حرف بزنه، نگذاشتم، گفتم
ببین علیرضا من نه با تو ونه هیچ کَس دیگری قصد ازدواج ندارم، ازت هم خواهش میکنم، دیگه در رابطه با ابن موضوع با من. حرف نزنی...
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌
#پارت_اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/49516
❣جمعهها پارت نداریم❣
🍁
🍁🌾
🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
11.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنران:آیت الله مجتهدی تهرانی(ره)🎤
⭕️نشانههای ظهور امام زمان عج در آخرالزمان
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_155 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾
🍁
#پارت_156
#رمان_آنلاین_
به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله (لواسانی)
گوشه لبش رو. جوید، سرش رو تکون داد، آهسته گفت
باشه، ولی تا من اینجا هستم خودم میبرمت آموزشگاه، بعد که من رفتم، به بابا سفارش کردم، که ببرتت
کلافه گفتم
آخه چرا؟
چون تو ناموس ما هستی و من نمیخوام کسی مزاحمت بشه
تو بد دلی، و گرنه کسی مزاحم من نمیشه
اسمش رو هرچی دوست داری بزار، من یه چیزی میدونم که میگم
به اعتراض حرفش روم رو ازش برگردوندم، دیگه حرفی نزدم
با هم اومدیم خونه، رفتم اتاقم، اعصابم بهم ریخته است، سرم درد گرفته، لباسم رو عوض کردم، یه مسکن خوردم، دراز کشیدم روی تخت. رفتم توی فکر، به خودم گفتم، اگر میخوای اینجا زندگی کنی باید به حرفهاشون گوش کنی، به نظراتشونم احترام بگذاری، میبینی که تقریبا هرچی علیرضا میگه پدر مادرشم تایید میکنند، پس باید کنار بیام، که نه خودم رو اذیت کنم نه اینها رو، الانم برم اتاق مادر شوهرمینها برای ناهار، مادر شوهرم ساک علیرضا رو بسته گذاشته گوشه اتاق، رو کردم بهش
مامان علیرضا فردا ساعت چند میره
علیرضا نگذاشت مامانش حرف بزنه، نودش گفت
هشت صبح میرم
خواستم محلش ندم، چشمم افتاد به مادر شوهرم، ترسیدم به دل بگیره، علی رغم میل باطنیم گفتم
ان شاالله به سلامتی بری، دوسال خدمتت رو انجام بدی بیای
خوشحال از دعای من گفت
خیلی ممنون
از صبح محمد رضا و زن و بچش، عمه مادر شوهرم، خاله ها و عمه علیرضا اومدن اینجا که برای سربازیش بدرقش کنن، مادر شوهرم یه کاسه آب و قرآن گذاشت توی سینی، رو. کرد به من
مریم جان از توی کیفم پول بیار بزار توی سینی، کنار قرآن
از کیفش پول برداشتم، گذاشتم توی سینی،
علیرضا با همه محارمش رو بوسی و خدا حافظی کرد
مادر شوهرم از زیر قرآن ردش کرد، کاسه
آب رو دستش گرفت، علیرضا رو کرد به مامانش
صبر کن مامان من یه حرفی به مریم بزنم، اومد سمت من گفت
توی این دوماهی که رفتی آموزش خیاطی من بردم و آوردمت، ازت خواهش میکنم بعد از این با، بابام برو تنها نرو
سر راهی دلم نیومد ناراحتش کنم، گفتم
چشم، خیالت راحت با، بابا میرم
لبخند رضایتی از حرف من زد گفت
خیلی ممنون
رفت سمت مادر شوهرم، دوباره با مامانش رو بوسی کرد، دستش رو بلند کرد رو به جمع
خدا حافظ همگی
مادر شوهرم کاسه اب رو. پشت سرش پاشید، علیرضا رفت...
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌
#پارت_اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/49516
❣جمعهها پارت نداریم❣
🍁
🍁🌾
🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
25.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عزیز زهرا
بقیه الله
کجایی آقا
گوش کنید💔
▫️یک صلوات به نیت تعجیل در فرج امام زمان (عج) قرائت بفرمایید 🌱
اللهم عجل لولیک الفرج🌸
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
🦋🦋🦋
❥❥❥
📝دلنوشته
🟣شهید مدافعحرم علے سیفی
پرونده امروز هم بسته شد!🗂
فڪر ڪن امروز آخرین روز بود!
چقدر به امام زمانت نزدیک شدهای؟🤔
اصلاً براے ظهور ڪارے ڪردهای؟
چقدر دل امام زمانت را
بــــــه دســــــــت آوردهای؟😒
یا فقط با گناه، دلش را شڪستهای؟💔
❏اَللّهُمَ صَلِّ علي مُحمّدو آل مُحمّدو عجّل فرجهم اَللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪ الفـَرَج بِحقّ الزّینب سَلامُ الله عَلَیها🤲🏻
#شبتـونمهـدوی﴿عجلاللهتعالیفرجه﴾
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
🦋🦋🦋
43.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 #کلیپ | پروانهها از شعله پروا ندارند
به مناسبت چهلمین روز از درگذشت علی لندی
🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
#ادینتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا❤️
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
🦋🦋🦋
بسم رب الشهید 🌷
🌸خوشا به حال آنان که پروازشان اسیر هیچ قفسی نشد ، و هیچ بالی اسیر پروازشان نساخت .. خوشا به حال آنان که از رهایی رهیدند ، و بال و بال جانشان نشد . خوشا به حال آنان که ..... خوشا به حال ما ، اگر شهید شویم .😔
#سردارشهیدحسن_درویش
#سلام_صبحتون_بخیر
#روزتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا
╭─┅🍃🦋🍃┅─╮
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
╰─┅🍃🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️مهدے جان(عج)
🌸جمعه شد تا باز جای خالی توحس شود
🌸تا شقایق باز دلتنگ گل نرگس شود
🌸آفتاب پشت ابرم نام تو دارم به لب
🌸خواستم نور تو گرمی بخش این مجلس شود
اللهم عجل لولیڪ ألفرج 💚
🍃 #حمید_باکری برادر شهید مهدی باکری، #جوان_بسیجی عاشقی است که یک شبه ره صد ساله رفت و پیر #عشق شد آنچنان که در خشت خام چیزی دید که در آینه هم نمیبینیم.
🍃 آرزو میکنم که اگر حمید باکری نمیشویم در نگاه او که حقیقت بین بود و هست #عاقبت_بخیر باشیم🌷
📆 6 اسفند 1362 – سالروز شهادت حمید باکری
💠 قائم مقام فرماندهے لشگر ۳۱ عاشورا
فرازی از وصیت نامه شهید:
🌸 دعا ڪنید ڪہ خداوند شهادت را نصیب شما ڪند ڪہ در غیر این صورت زمانے فرا مےرسد ڪہ جنگ تمام مےشود و رزمندگان سہ دستہ مےشوند :
۱- دستہ اے بہ مخالفت با گذشتہ خود بر مےخیزند و از گذشتہ خود پشیمان اند .
۲- دستہ اے راه بےتفاوتے را بر مےگزینند و در زندگے مادے غرق مےشوند و همہ چیز را فراموش مےکنند .
۳- دستہ سوم به گذشتہ خود وفادار مےمانند و احساس مسئولیت مےڪنند ڪہ از شدت غصّہ
ها و مصائب دق خواهند ڪرد .
🌷 پس از خدا بخواهید با وصال شهادت از عواقب زندگے بعد از جنگ در امان بمانید ، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دستہ سوّم ماندن سخت و دشوار خواهد بود ...
#سالروزشهادتشهید 《حمید باکری》
#یادشهیدباصلوات
8.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ویدئو_استوری_روزشمار_نیمه_شعبان
🎉 21 روز مانده تا میلاد امام زمان علیه السلام