eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.7هزار دنبال‌کننده
780 عکس
403 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۵۰ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) یه خونه‌ی بزرگ و اعیونی و زیبا و قشنگ بهمون بده... ماشین مدل بالای آخرین سیستم... پسرم رو به بهترین مدرسه‌ها بفرستم تا درس بخونه خدایا ... دونه دونه خواسته‌هام رو گفتم یادم افتاد که شکر نعمتهاش رو نکردم پس شروع کردم به یاداوری نعمتهایی که داشتم بقول نرگس و مامانم از بد ننال که از بد بدترم هست... مامان همیشه می‌گفت اون چیزایی که امروز داشتنشون از نظرتو بی‌اهمیت‌ترین چیزه اگه یه لحظه از دستشون بدی تازه می‌فهمی چقدر بهشون نیاز داشتی یه زمانی بابت بی‌محبتیهای نیما شکوه و شکایت داشتم بابت نداری خونوادم بابت محدودیتهایی که بابا و داداشم برام قائل بودند اما حالا می‌بینم اون دوران بهترین وضعیت زندگیم بود و حالا اوضاعم خیلی وخیم‌تره پس شروع کردم _خدایا از اینکه پسر سالم بهم دادی شکرت خدایا شکرت که مامانم سلامتیش رو به دست آورد خدایا شکرت که یه سقف بالای سرمه خدایا بابت اینکه نیما هیچوقت من رو قاطی گناه‌ها و روابط گناه‌الودی که با همکارا و دوستاش داشت نمی‌کرد ممنونتم‌ خدایا ... نمی‌دونم چقدر طول کشید تا دونه دونه شکر کردم کتاب دعای کوچک جیبی بابا که به یادگار با خودم آورده بودم رو از توی کمد بیرون آوردم و شروع به خوندن سوره یس کردم و ثواب اون رو به امام زمان و بابا هدیه کردم نزدیک طلوع آفتاب بود و نشاط و حال خوبی بهم دست داده بود که برای همین وقتی پوریا بیدار شد با محبت بالای سرش نشستم و کلی نوازشش کردم صورت چون ماهش رو بوسیدم پاشو پسرم بهت صبحونه بدم با همون دست سالمم به سختی به دستشویی بردمش و بعد هم صبحونه‌ش رو دادم میدونم که نیما تا ظهر به خونه بر نمی‌گرده برای همین اول نهار درست کردم غذای مورد علاقه‌ی نیما ماکارونی که با سویا درست شده و میدونم بابت پختش حسابی دعوام می‌کنه اما چاره‌ای نداشتم چون نه گوشت خوشتی داریم توی خونه نه گوشت چرخ کرده پولی هم برای خریدش ندارم تصنیم گرفته بودم به حرف مشاورم گوش کنم و دیگه سر کار نرم بهتر بود به حرفای نرگس و مشاورم اعتماد کنم... خدا بزرگه و روزی رسونه بجای نیما دستم رو جلوی خدا دراز میکنم خدایا گوشتمون تموم شده کمک کن نیما اهل کار کردن بشه و خودش خریدهای خونه رو انجام بده خودمم از این دعا خنده‌م گرفت اما قرار شد به خدا اعتماد کنم دست پوریا رو گرفتم و باهم به سراغ نرگس رفتیم درسته بهم گفته براش درددل نکنم اما نگفته به دیدنمم نیا که... میدونم هم اون دلتنگ پوریاست هم من دلتنگ اون از وقتی به تهران اومدم همه‌ی کس و کارم شده نرگس از دیدنمون خیلی خوشحال شد و بعد از بغل کردن پوریا با خوشرویی من رو هم به نشستن دعوت کرد 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۵۱ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) خیلی تلاش کردم تا از اتفاقات دیشب چیزی به نرگس نگم و درد دل نکنم هربار که چیزی سر زبونم میومد سریع به خودم نهیب می‌زدم _ساکت شو نهال... تو با خدا و امام زمان حرف زدی به اونها سپردی پس در موردش با کس دیگه‌ای حرف نزن... حتی اگه اون آدم نرگس باشه و اینکه به یکی بزرگتر و تواناتر از نرگس دل بسته بودم دلم رو آرومتر از همیشه می‌کرد نرگس هم انگار متوجه حالم شده بود _می‌بینم که امروز خیلی سرحالی... با نیما آشتی کردی؟ _نه بابا... اون که همیشه ازم طلبکاره. دیشب تا صبح خوابم نبرد و تمام وقت به اتفاقات زندگیم و حرفایی که تابحال ازخونوادم و تو و استاد نسرین و استاد تو شنیدم فکر کردم بعدشم نماز صبح خونوم و تا وقتی آفتاب طلوع کنه با خدا و امام زمان درد دل کردم با اینکه دیشب نخوابیدم اما خیلی سرحالم خوشحال از حرفایی که شنیده لبخندی زد _آفرین خیلی کار خوبی کردی... ولی به یه چیزی همیشه حواست باشه. اونم اینکه شب زنده‌داری زمانی تاثیر خوبی داره که از استراحت و خواب شبانه‌ت کم نکنی. فعلا که بیشتر شبها همسرت خونه نیست پس می‌تونی شبا زودتر بخوابی و اگه خیلی دوست داشتی یکم قبل از اذان صبح بیدار شی نماز صبح هم اگه خواستی بخونی خیلی عالیه هم برای افزایش مهر و محبت همسر هم رزق و روزی رو زیاد میکنه و بهش برکت میبخشه و هم کلی ثواب و فواید دیگه داره که الان یادم نیست. ولی بعد از نماز صبح حتما تا طلوع افتاب که به این فاصله‌ی زمانی بین‌الطلوعین می‌گن بیدار بمون برکات خیلی زیادی به زندگیت می‌ده. یکی از خانمایی که دوره قبلی باهام شرکت کرده بود رو دیشب توی مسجد دیدم تعریف میکرد و میگفت یه فامیل داشتم که دختر خوبی بود، مادرش بیماری روانی داشت برای همین خیلی اذیتش میکرد اما این دختر که اسمش لیلا بود اهل نماز و روزه و واجبات خیلی آدم معتقدی بود به اصرار پدرش با پسر دوست باباش ازدواج کرد همون اوایل فهمید باباش سر اون معامله کرده و داره با خواهر بزرگه‌ی پسره که مطلقه بود ازدواج می‌کنه... بعد از ازدواجش تازه فهمید شوهرش معتاده و مصرفش هم خیلی بالاست دست بزن داشت و اهل فحاشی و حتی خیانت و هرنوع کثافت‌کاری که بگی هم بود. تا اینکه یه روز که از بازار به خونه برمی‌گشت توی راه یه ماشین میزنه بهش و در میره مردم لیلای بیچاره رو به بیمارستان می‌رسونن و این بیچاره یه هفته بیهوش روی تخت میفته... شوهر بیغیرت و معتادش هم که سرگرم کثافتکاریهای خودش بود فکر میکرده زنش رفته خونه‌ی باباش باباشم که مشغول زندگی خودش بوده و اصلا یاد دختره نمیفتاده که بفهمه الان کجاست کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۵۲ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) بعد از یه هفته وقتی به هوش میاد میفهمه که کلی شکستگی داره شماره تماس باباش و شوهرش و خونواده شوهرش رو میده به پرستارا اونام از بیمارستان با هرکدومشون تماس میگیرن میندازن گردن اون یکی که به فلانی بگید بیاد دنبالش. این بیچاره یه هفته دیگم اونجا می‌مونه و شماره هرکی از اقوام رو میده اونام شونه خالی می‌کردند آخرش شماره‌ی بابای من رو که از اقوام دورش میشه رو میده به پرستار... بابا و مامانم میرن و مرخصش می‌کنن و میبرنش دم خونه‌ی خودش شوهرش که وقتی میبینه این با عصا و دست وپای شکسته اومده خونه اصلا راهش نمی‌ده و می‌گه کی می‌خواد به تو برسه ... اصلا نمیگه زنمه و اینجا خونشه... نمیگه بذار ببینم چه بلایی سر زن بدبختم اومده بابای لیلا هم که با زن جوونش رفته بوده مسافرت مادرشم که پیش داییهاش بوده و این بابای شریفه هم که می‌دونسته اونجام جایی نداره بابا مامانمم لیلا رو میارن خونه‌ی خودمون چند وقتی پیششون می‌مونه تا اینکه یه روز مامان و بابام بهش می‌گن زیرزمبن خونمون رو برات اماده میکنیم برو اونجا زندگی کن کمکت میکنیم از شوهرت جدا بشی تا بتونی از کمیته امداد کمک دریافت کنی و زندگیت رو بچرخونی اونم قبول می‌کنه من که سه ماهی از اومدنم به این دوره گذشته بود یه روز به لیلا گفتم میخوای زندگیت رو نجات بدی؟ اون بیچاره از خدا خواسته گفت چرا که نه، وقتی بهش گفتم استادمون تو این دوره چه چیزایی یادم داده و میخوام اونارو یادش بدم تا برگرده پیش شوهرش و با تغییر خودش اون رو هم عوض کنه اولش راضی نشد اما بهش گفتم یه فرصت شش ماهه به خودت بده. نهایتا اگی دیدی درست نمیشه منم کمک مامان بابام میکنم تا راحتتز از شوهرت جدا شی و زندگی بهتری رو شروع کنی... بالاخره پس از کلی التماس و خواهش و تمنا قبول کرد به تک تک حرفام گوش کنه و خوب یاد بگیره تا وقتی یکم حالش بهتر شد و پیش شوهرش برگشت اونارو اجرا کنه... با هیجان پرسیدم خوب آخرش چی شد؟ اونم گفت الان که نه ماهه لیلا سرزندگیش برگشته و دونه دونه سیاستهای استاد رو تو زندگیش پیاده کرده شوهرش کلی تغییر کرده مهربون شده دیگه کتکش نمیزنه حتی همین چند وقت پیش شوهرش رفته پیش خونواده‌ش و ازشون پول قرص کرده و به پیشنهاد خودش بردنش کمپ ترک اعتیاد و ظاهرا الان پاک پاکه. نهال نمیدونی وقتی شریفه اینارو برام تعریف میکرد چقدر خوشحال شدم. اگه تو هم بخوای می‌تونی با شرکت در دوره‌‌ی جدیدی که استاد گذاشته و مشورتها و راهنماییهاش شوهرت رو تغییر بدی البته به قول استاد اول باید خودت تغییر رویه بدی سبک رفتاری و حرف زدن جدید رو یاد بگیری و خودت که عوض بشی شوهرتم خود به خود تغییر می‌کنه 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۵۳ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) متعجب پرسیدم _جالبه من همیشه شنیدم باید با کلمات محبت آمیز مرد رو صدا کنیم تا محبت بینمون بیشتر بشه و الان تو داری یه چیز دیگه می‌گی؟ _ببین نهال جان استاد ما خودش یکی از شاگردان مجازی حاج اقا پناهیان و حاج آقا حسینی هستند می‌گفتند آموزش مطالب دوره‌هاشون بر اساس طبیعت و ویژگیهای فطری مرد و زن هست بذار از اول اول حرفای استاد رو که ایشون هم از استاد خودشون شنیدند رو برات بگم ایشون معتقد بودند استاد و مشاور دوره خیلی مهمه که کی باشه و چه درکی از دین و انسان و خدا داشته باشه. کسانی که میخوان در مورد انسان و دین حرف بزنن حتما باید حداقلش سواد حوزوی مناسبی داشته باشه. باید یک جهان بینی عمیق و یک پارچه رو داشته باشه. همزمان باید استاد روانشناسی دینی هم باشن و تمام آیات و روایات روانشناختی رو خونده باشن و تحلیل کرده باشن. و اینکه حتما باید خودشون تا حدی اهل تقوا و مراقب بوده باشن که بفهمن یه انسان در مسیر تقرب به خدا چه شرایطی خواهد داشت. کسی که خودش این مسیر رو طی نکرده باشه با هزار تا کتاب خوندن هم نمیتونه دقیقا بفهمه که چطور باید عمل کرد. حرفای فضایی میزنه و مخاطب متوجه میشه که عملا این حرفا شعاره و نمیشه بهش عمل کرد حاج آقا پناهیان انگار خودش رو جای مخاطب صفر گذاشتن و حرف زدن خیلی زیبا از ابتدایی ترین مراحل شروع کردن تا بتونیم مثل یک خونه یواش یواش شروع به ساخت خودمون کنیم. با استفاده از فطرت خودمون حرف زدن ایشون. استاد معتقدند که فطرت همه آدم ها پاک و خدایی هست و این هوای نفسه که ما آدمها رو آلوده میکنه. استاد دوره‌مون می‌گفتند قشنگ معلومه هدف استاد پناهیان از برگزاری کلاس کسب درامد نیست بلکه هدف اصلیشون تقرب خودشون به خدا و کمک به مردم برای تقرب بیشتر به پروردگاره یادمه یبار استاد تو حرفاش گفت تفکر غربی انسان رو یه حیوان پیشرفته و تکامل یافته از میمون میدونن. پس وقتی میخوان به انسان نگاه کنند از همین زاویه‌ست. یعنی فقط بعد نفسانی انسان رو مورد توجه قرار میدن در حالی که انسان بُعد الهی هم داره. در تک تک ما انسان‌ها روح خدا دمیده شده... غیر اینه نهال؟ این کم چیزیه واقعا؟ توجه صرفا مادی و حیوانی بعضی روانشناسها به انسان موجب می‌شه که آدم نتونه حرکت کنه و جلو بره. کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۵۵ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) _خدا از دهنت بشنوه عزیزم _بگو ان‌شاالله، به امید خدا حتما لبخندی به حواس جمع و مهربونیش زدم _ان‌شاالله و به امید خدا حتما _میخوای الان یه زنگ بزنم به استاد تا مشاوره‌ی خصوصی بشی؟ بخوای با کلاس پیش بری شاید کمی طول بکشه _الان که باید برم خونه ولی بعدا میام پیشت فکر کنم خودتم بتونی همه‌ی حرفای استاد رو بهم منتقل کنی _آره اتفاقا توی دفتر همه‌ی مطالب هرجلسه رو مجزا نوشتم طبق برنامه‌‌ی رفتاری که بهمون می‌گفت بهت می‌گم تو هم انجام بده که ان‌شاالله به نتیجه برسی _اوکی حتما... من فعلا برم ازش خداحافظی کردم و به خونه برگشتم نیما هنوز برنگشته و من از بابت این موضوع خوشحالم عصر که شد مجبور شدم براش شام غذای جدید آماده کنم آخه نیما ماکارونی با سویا که دوست نداره مونده و بیات هم که شده باشه بدتر بدقلقی می‌کنه پس اجبارا مقداری پول که دستم بود رو برداشتم و به سوپری سر کوچه رفتم مقداری سوسیس خریدم و برای شام ساندویچ بندری درست کردم خیالم از بابت غذا که راحت شد به ساعت نگاهی انداختم هنوز چهل دقیقه تا اومدن شوهرش مونده پس دست پوریا رو گرفتم _پاشو مامانی بریم پیش خاله نرگس کاش نرگس هم گاهی به خونه‌ی من میومد هر بار که از خودش خواستم به اینجا بیاد بهونه‌ای تراشیده اما خودم می‌فهمم که بخاطر شرایط نیماست که ترجیح می‌ده من به دیدنش برم چای رو که جلوم گذاشت به سمت اتاق رفت _صبر کن برم دفترم رو بیارم... اتفاقا ظهر بعد از رفتن تو جلسه‌ی اول رو بررسی کردم تا راحتتر بتونم برات بگم دفتر به دست مقابلم نشست و برگه ای رو از داخلش بیرون کشید _بیا... این برنامه‌ی این هفته‌ست توی این برگه نوشتم هرروز چه کارایی باید بکنی برای مساله‌ی سرکار نرفتنت هم به استاد زنگ زدم وقتی گفتم دستت شکسته گفت بهترین موقعیت برای اینه که فعلا بی‌خیال کار کردن و کسب درامد باشی برگه رو به دستم داد و دونه دونه برام توضیح داد _ببین از امروز نیما جان و عشقم و عزیزم و با این طور صفات محبت‌آمیز شوهر رو صدا زدن ممنوعه 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 💢 تو منطق «زن، زندگی، آزادی» صداتم خوب باشه بازم باید لخت بشی! ▫️درباره کنسرت فرضی و یه نکته مهم درباره آزادی مد نظر غربگراها 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۵۴ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) اما حاج اقا پناهیان و حاج اقا حسینی خیلی خوب تونستند با توجه به آموزه‌های دینی ابعاد شخصیتی مرد و زن رو از هم تفکیک کنند و بر اساس نیاز اونها براسون نسخه بپیچن... مگر نه اینکه خدا بعنوان خالق زن و مرد بهتر از هر دانشمند و دکتر و روانشناس و مشاوری نیازهاشون رو میشناسه؟ خوب استاد پناهیان هم با استفاده از دین تونسته اون نیازهازو استخراج کنه نهال اگه بتونی خودت رو راضی کنی و شده شش ماهبا این دوره پیش بری بهت قول میدم پیشمون که نمی‌شی حسرت می‌خوری که چرا همون پارسال که استاد نسرینتون اون راهکارهارو یادت داده بود رو عملی نکردی چون بیشتر دستوراتی که اون گفته بود و با دلخوری به من می‌گفتی دقیقا مشابه دستورالعملهای استاد ما بود پوفی کشیدم _نمی‌دونم چی بگم _ولی من خوب می‌دونم چی باید بهت بگم سوالی نگاهش می‌کردم که سرش رو جلوتر آورد و چشماش رو ریز کرد _مگه نمی‌گفتی برای رسیدن به نیما حاضر بودی جونتم بدی ولی اون رو از دست ندی مگه نمی‌گفتی اونقدر نیمارو دوست داشتم که حتی وقتی فهمیدم خودش و پدرش چه خلاف‌های سنگینی انجام می‌دادند بازم حاضر بودم اگه خونوادم مخالف برگشتنم به زندگیم بودند باز هم دورشون بزنم مگه نمی‌گفتی اونقدر نیمارو دوست داشتم که حاضر بودم خودمم برم توی زندان ولی پیشش باشم میون حرفش پریدم _آره می‌گفتم‌... همه‌ی این حرفارو من احمق خاک برسر می‌گفتم. الانم می‌گم می‌دونم اگه ازش جدا بشم تنها کسی که اذیت میشه خود منم... اما واقعا کم آوردم _می‌دونم خسته‌ای اما به این فکر کن که عشق و عاشقی تو با نیما به قیمت دورشدنت به مدت دوسه سال از خونوادت تموم شد به قیمت ناراحتی اونها و حتی مرگ پدرت و دردسرایی که برای برادرت و خونواده‌ت پیش اومد به قیمت جون خودت و بچه‌ت و مادرت که هرسه تاییتون دور از جونتون تا پرتگاه مرگ هم رفتین بازم بگم یا بسه از اینکه همه‌ی اتفاقات بد بعد از ازدواجم با نیما رو بهش گفته بودم پشیمونم... _آره بسه... آقا روزی هزار بار بگم غلط کردم خوبه؟ کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۵۶ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) _نه... بعضی وقتا با غلط کردم هیچی درست نمیشه بجای غلط کردم باید تلاش کنی یا اوصوع رو درست کنی یا جبران کنی تو می‌خوای خرابترش کنی به نیما و زندگی بعد از ازدواجت به چشم به امتحان نگاه خدا هیچ وقت بنده‌هاشو بیشتر از توان و درک و تحملشون امتحان یا مجازات نمی‌کنه من نمی‌ذارم بعد از اینهمه ردی و تجدیدی و مردودی بار آخر بزنی زیر همه‌چی و کلا خرابتر از خرابش کنی می‌دونی چرا؟ از این همه صرافت و اصرار لبخند حرصی زدم _چون فضولی ‌میخوای من بشم موش آزمایشگاهیت تا دوره ای که گذروندی رو با من تجربه کنی و مطمئن بشی درسته یا نه چون خودت اونقدر زندگیت گل و بلبل بوده که هیچ کدوم ازین نکات آموزشی به دردت نخورده اخم کرده براق شد تو صورتم _چون تابحال هیچوقت باهات درددل نکردم دلیل نمیشه که من تو زندگیم مشکل نداشتم منم داشتم منم مثل خیلی خانمای دیگه اشکالات زیادی توی رفتارام با همسرم داشتم اما از شانس خوبم همسرم زیادی آدم معتقد و دین مداری بود که رفتارهای ناپخته و اشتباه من هیچ تاثیر منفی روش نداشت اما خودم هیچگاه از خودم راضی نبودم البته ناگفته نماند که شنیدن تجربه‌های بقیه‌ی خانمایی که صدهابار مشکلات زندگیشون از مشکلات تو بغرنج‌تر بود من رو تشویق میکنه که اجازه ندم کوتاه بیای و حرف از جدایی بزنی... یکیش داستان همین لیلاست که برات گفتم. تو ازونم خوشبختر بودی لااقل خونواده‌ای داشتی که حمایتت کنند یا اون شبی که دستت شکست خود نیما بردت بیمارستان و این نشون میده اونقدرام که تو میگی نامرد و بی‌غیرت نیست دیگه وضعیتت از لیلایی که امروز داستان زندگیش رو برات گفتم که بدتر نیست کلافه از اینهمه اصرار نفسم رو پرصدا بیرون دادم _خیلی خوب باشه تو بردی قبول میکنم فقط هم بخاطر اینکه سادات هستی مامانم همیشه میگفت سادات مومن و معتقد حرمت دارن 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۵۷ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) .خنده‌ی صداداری کرد _آفرین به مامانت... البته که سادات حرمت دارن و درسته که من ساداتم... ولی بقیه حرفات رو خدا کنه که باشم وگرنه اگه نباشم و با رفتارام اینو بهت القا کرده باشم میشم منافق و اون دنیا بدجوری باید جواب پس بدم _هستی قربونت برم... خیلی هم مومنی... اگه نبودی چهار ساعت سیریش نمی‌شدی و عین کنه بهم نمی‌چسبیدی تا بخوای من و زندگیم رو نجات بدی _خیلی بدجنسی... هرچی دری وری دلت می‌خواست بگی اینجوری راحت گفتیا... الان این حرفات تعریف بود یا تخریب شخصیتی؟ _تو دایره‌المعارف من تعریف زیادی بود _پس ممنونتم شما لطف داری هردو زدیم زیر خنده _گذشته از شوخی خوشم میاد این اخلاقتو نرگس خیلی باحالی بخوای ثواب هم کنی با زور و کتک کارت رو میکنی _به خدا حیفم میاد تو لایق بهترین زندگی هستی نگاهی به پوریا کرد _این بچه لایق بهترینهای دنیاست منطورم پول و مادیات نیستا منطورم سایه‌ی پدرو مادر در کنار همه... محبت پدرو مادر غیرت و دست محبت و حمایتگر پدر یه لحظه حرفاش بغض رو به گلوم نشوند _بسه نرگس خیلی امید الکی بهم نده اگه یوقت اوضاعم درست نشه خیلی تو ذوقم می‌خوره‌ها _درست میشه عزیز دلم چرا که نشه... فقط کافیه تو یه مدت خودت رو بسپری به دست خدا و اهل بیت و با آموزه‌های دین پیش بری یه مثال کوچک هم میزنم برات از خیلی خانمها شنیدم که می‌گن حضرت زهرا با همسرش امیرالمومنین خیلی مهربون و خوب بود و باهاشون بامحبت و احترام رفتار میکردند چون ایشون هم خیلی خوب بودند و وظایف همسری خودشون رو انجام می‌دادند به نظرت زبونم لال استغفرالله اگه امام علی همسر خوبی نبود حصرت فاطمه دیگه محبت و احترامشون رو از ایشون سلب می‌کردند؟ _قطعا نه... چون ایشون اسوه‌ی خوبی بودند خوبی تو ذاتشون بود کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۵۸ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) _رحمت به شیری که خوردی حالا شماهم بیا و به وظیفه‌ای که خدا به عنوان همسر به دوشت گذاشته عمل کن شاید خیر کثیری برات داشته و داره که خودت بی‌خبری با نیتهای خوب این دوره رو شروع کن اولین قدم با نیت فرمان بری از خدا و رضایت خدا دومین قدم کم کردن روی شیطان به امید رضایت خدا سومین قدم انجام دستورالعمل‌های استاد بهت قول می‌دم شش ماه دیگه خودت از این تصمیم ذوق کنی _به امید خدا چشم _درددل کردنهات رو با خدا و امام زمان هرروز انجام بده نیازهات رو بهشون بگو. ازشون بخواه کمکت کنند این راهی که پا توش میذاری سنگلاخیه فراز و نشیبهای زیادی داره باید کمر همتت رو محکم ببندی اگه یاری و مدد خدا و اهل بیت رو نداشته باشی کم میاری منم هر شب برات دعا می‌کنم _خیلی ممنونتم نرگس جان که مثل یه خواهر دلسوز و مهریون پیگیر زندگی منی امیدوارم بتونم نتیجه‌ی مطلوب رو بدست بیارم و پیشت روسفید بشم _پیش من چرا؟ ان‌شاالله پیش خدا و امام زمانت روسفید باشی من می‌دونم که می‌تونی یه ماه اولش فقط سخته _ان‌شاالله کمی دیگه پیشش موندم و قبل از اذان مغرب به خونه برگشتم هنوز مشغول خوندن نماز بودم که نیما برگشت شام رو که براش آوردم با تعجب پرسید _تو کی نمازخون شدی؟ _چندوقته که خیلی احساس نیاز می‌کنم تا با خدا خلوت کنم به حالت مسخره لباش رو ورچید _تو که بی‌نیاز از عالم و آدمی...نفرمایید خواهش می‌کنم... تو خود خدایی و دنیا باید برات تعظیم کنه متعجب از حرفایی که با تمسخر و کنایه بهم می‌گفت فقط نگاهش کردم توی دستورالعمل استاد نوشته بود در مقابل طعنه و کنایه و حتی ناسزاها و سرزنشهای همسر سکوت کنید با اینکه کار خیلی سختیه اما بخاطر قولی که سر نماز به خدا و امام زمان دادم سکوت کردم و به خوردن غذام ادامه دادم با ضربه‌ای که به دهنم کوبیده شد شوکه سرم‌رو بالا آوردم 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۵۹ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) همزمان دستم رو روی دهنم قرار دادم و تازه متوجه گرمی خون و درد لبم شدم با چشمهای پر از اشک نگاهش می‌کردم چپ‌چپ نگاهم می‌کرد _زنیکه‌ی نفهم عین بز نشسته من رو نگاه می‌کنه... مثلا می‌خوای بگی حسابم نمی‌کنی؟ دلشکسته تر از اونی بودم که جوابی برای گفتن داشته باشم. اینبار واقعا این ظلم حقم نبود نمی‌دونم چه حسی در درونم بود که فریاد می‌زد ولش کن اهمیتی به حرفاش نده بسپر به خدا اون خوب بلده جوابش رو بده... تو اگر بخوای جوابی بدی تنها چیزی که گیرت میاد یه کتک دیگه‌ست اما خدا بخواد جوابشو بده یه جوری می‌ده که تا عمر داره فراموش نکنه دلم می‌خواست نفرینش کنم اما نکات توی دفتر نرگس گفته بود ببخش... خدا برات جبران می‌کنه این همه صبر از من بعید بود شاید هم هنوز تو شوک رفتارش بودم مزه‌ی خون توی دهنم باعث شد به سرعت خودم رو به سینک ظرفشویی برسونم آب دهنم رو بیرون ریختم کمی رنگی شده خداروشکر انگار خونش بند اومده. دهنم رو شستم و همونجا موندم... بغضم شکسته و با صدای آروم ریز ریز گریه می‌کنم نمی‌دونم چقدر دیگه طول کشید تا غرغرهاش تموم شد... قبلا حتی وقتی که جوابش رو می‌دادم تا حسابی بچزونمش هم اینقدر عصبی نمی‌شد که اینبار با سکوتم شده بود... بفرما وقتی به نرگس می‌گم نیما با بقیه مردا فرق میکنه از حرفم ناراحت می‌شه و فکر می‌کنه من دارم بهونه میارم. با صدای بسته شدن در خونه متوجه رفتنش شدم بی‌حال بیرون رفتم اونقدر سست و بیحالم که همونجا کنار سفره روی زمین دراز کشیدم. اشک از گوشه‌ی چشمم راه خودش رو پیدا کردند از کنار گوشم عبور کرده و گردن و موهام رو خیس می‌کرد نمی‌دونم چقدر در اون حالت بودم وقتی که از جام بلند می‌شدم چشمام به سختی باز می‌شد کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۰ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) به ساعت نگاه کردم شوهر نرگس فعلا به خونه نمیاد اگه همینجا بمونم دق می‌کنم شال و مانتو رو برداشتم پوریا فعلا خوابه و بیدار نمی‌شه پس با خیال راحت در خونه رو باز کردم و پله‌هارو با بیحالی پایین اومدم نیاز داشتم دلم رو پیش یکی خالی کنم پشت در خونه‌ش که رسیدم یاد حرفش افتادم بجای درد دل کردن با من با خدا و اهل بیت درد دل کن منصرف شده و به خونه برگشتم دلم داد و فریاد می‌خواست دلم می‌خواست وسایل خونه‌رو بشکنم دلم می‌خواست خودم رو بکشم و از اینهمه حقارت رها بشم چشمم به بخاری افتاد به طرفش رفتم و لوله بخاری رو از سر جاش بیرون کشیدم و طوری تنظیم کردم تا بعد از مرگم هرکس وارد خونه شد از عمدی بودن این اتفاق مطلع نشه برام کسر شان بود که کسی بفهمه خودکشی کردم خم شدم و شعله‌های بخاری رو تا آخر زیاد کردم این بهتری راهه ... بدون درد و سختی هم خودم رو خلاص می‌کنم و هم پسرم رو. هنوز پنج دقیقه نگذشته بود که تکون خوردنهای پوریا نگاهم رو به سمت خودش کشوند بچه‌م دستشویی داشت و با تکون دادن خودش این رو بهم فهموند یک لحظه یاد غلطی که داشتم می‌کردم افتادم دستهام رو بالا برده و محکم تو سر خودم کوبیدم _خاک بر سرت نهال مگه همین چند دقیقه پیش ظلم شوهرت رو به خدا و امام زمان حواله نکردی؟ مگه بهشون نسپردی خودشون برت جبران کنند پس این چه غلطیه که الان کردی؟ فورا شعله‌ی بخاری رو کم کردم و لوله‌ش رو سرجاش گذاشتم با اینکه چند دقیقه بیشتر نبود که لوله رو از جاش برداشته بودم برای احتیاط در هال رو کمی باز گذاشتم پوریا رو با دست سالمم بلند کردم و هرچه تلاش کردم بغلش کنم از شدت استرس نتونستم بی‌خیال دستشویی بردنش شدم تشک مشمایی زیرش هست نهایت همون رو خیس می‌کنه و بعدا اون و پتوش رو باهم می‌شورم 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۱ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) حال بدی دارم کاش الان وسط یه بیابون یا روی قله‌ی یه کوه بودم یا وسط یه باغ پر درخت و تا می‌تونستم جیغ می‌کشیدم تا این حجم از غصه و عصبانیت و حقارت رو از خودم دور کنم نرگس... نرگس... خدا بگم چکارت کنه کاش لااقل چند تا کلمه بار نیما کرده بودم اونموقع اینهمه عصبی نمی‌شدم نرگس همیشه می‌گفت بوقت عصبانیت وضو بگیر و نماز بخون هنوز سر شبه پس به نیت نماز شب وضو گرفتم و سر جای قبلی جانماز پهن کردم و نمازم رو شروع کردم با اینکه نماز شب خوندن رو از خونوادم یاد گرفتم و می‌دونم چند رکعته و چطور خونده می‌شه اما تمرکزی روی خوندن ندارم سلام نمازم رو که دادم تازه به خودم اومدم. نمیدونم چند تا دورکعتی خوندم هنوز آرامش به وجودم برنگشته بود نفسم بالا نمیومد دستام رو بالا آوردم و نگاهم رو به سقف دوختم _خدایا... ای مهربون... ای دانا... ای توانا... یکی یکی صفاتی که از خدا می‌دونستم رو به زبون آوردم هنوز از درون گلوله‌ی آتیش بودم کمی صدام رو بالا بردم خدایا جز تو کسی رو ندارم لا اله الا الله لااله الا‌ الله شاید بیشتر از دویست بار این ذکر رو گفتم هنوز شعله‌ی خشم و ناراحتیم فروکش نکرده _بسم‌ الله الرحمن الرحیم نمی‌دونم چرا ولی این ذکر رو چند مرتبه‌ی دیگه تکرار کردم دنبال ذکر دیگه‌ای توی ذهنم می‌گشتم اما چیزی یادم نمیومد پس همون رو ادامه دادم شاید خیلی بیشتر از هزار بار هم همین ذکر رو گفتم چشمه‌ی اشکم خشک شده بود بس که اشک ریخته بودم اما باز هم ادامه دادم ساکت که شدم آروم شده بودم خیلی آروم اشک گرم دوباره پهنای صورتم رو خیس کرد و این بار خدا رو از عمق وجود صدا زدم _خدایا هرکاری لازم باشه می‌کنم فقط کمکم کن بابام همیشه می‌گفت تو قادر متعالی هرکاری رو اگه بخوای برای بنده‌هات انجام می‌دی نرگس می‌گه شیطون تلاش میکنه امید من از تو قطع بشه کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۲ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) اگه الان بهش می‌گفتم نیما باهام چکار کرد می‌گفت کار شیطونه، و اون همه کار می‌کنه تا تورو از تصمیمت پشیمون کنه می‌گفت شایدم امتحانه شایدم ابتلا، یبار که ازش پرسیدم گفت ابتلا یعنی تنبیه خطاهات... خدایا اگه تنبیه اگه امتحانه اگه کار شیطونه یا هر چیز دیگه نمیخوام کم بیارم میخوام زندگیم رو نجات بدم خدایا کمک کن هم من آدم بشم و هم نیما سکوت امروزم و کتک ناحقی که خوردم من رو یاد روزهایی انداخت که چقدر در مقابل سکوتهای نسرین گستاخی کردم. در مقابل سکوت پدرو مادرم در مقابل همه‌ی خونوادم من بد کردم هم به اونها و هم به خودم که الان اینجای زندگیم ایستادم خدایا من رو ببخش... من حتی باعث شدم ازدواج نسرین با بهترین خاستگارش بهم بخوره و بخاطر شرایط بدی که بعد از رفتنم از خونه‌ی بابا براش ایجاد شد مجبور شد برای مدتی قید ازدواج رو بزنه ۷ سال از اون زمان گذشته و دیگه مورد مناسب ازدواج براش وجود نداره... همه‌ی پسرهایی که از جهت سنی به دردش می‌خوردن ازدواج کردند خدایا من رو ببخش بخاطر خوشبخت شدن خودم پا گذاشتم رو خوشبختی نسرین مامان رو اونهمه اذیت کردم داداش رو چقدر با حرفا و رفتارم خار و ذلیل کردم چقدر حرصش دادم بیچاره زینب بخاطر من بچه‌ش سقط شد و از اون ببعد دیگه نتونست بچه‌دار بشه نیلوفر بیچاره که شوهرش و بچه‌هاش به خاطر ندونم‌کارهای من خیلی اذیت شدند خدایا بابام چقدر حرصش دادم و اذیتش کردم من رو ببخش ببخش خدایا من رو ببخش استغفر الله و ربی و اتوب الیه استغفرالله و ربی و ... یکی یکی خطاهام رو به زبون میاوردم و بابتش استغفار می‌کردم کم کم خواب به چشمام چیره شد اما دلم نمی‌خواست از این حال خوب خارج بشم ذکر استغفرالله از همه‌ی ذکرها ارامش زیباتری بهم داده بود اما نه ذکر لا اله الا الله هم بی‌تاثیر نبود یاد بسم‌الله هایی افتادم که ذکر کرده بودم آره اونام در ابن آرامشم دخیل بودند هر ذکری که مربوط به خداست قشنگه دلنشینه چرا هیچوقت این زیبایی رو در اونها ندیده بودم؟ با اینکه خیلی خوابم گرفته بود تلاش می‌کردم باز هم ذکر بگم یاد ذکر صلوات افتادم اللهم‌ صل علی محمد و ال محمد این رو می‌دونستم که ذکر صلوات هم عالیه. آره این ذکر هم آرومترم می‌کرد یه حس زیبایی سراغم اومده بود عجیب و غریب حس می‌کردم تمام قدرت‌های دنیا دست منه حتی اگه نیما قصد جونم رو کنه دنیا پشتمه و ازم حمایت می‌کنه کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۳ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) ‌دنیا پشتمه چون خدا و امام زمان رو دارم و اونا حواسشون بهم هست. اولین باره که تا این حد سرشار از حس امید و انگیزه و انرژی هستم یاد روزی افتادم که با نرگس به جشن نیمه شعبان رفته بودم اون روز هم همین حس رو داشتم اما تا اومدم خونه نیما اون بلا رو سرم آورد تجربه بهم ثابت کرده هروقت لبریز از امید و انرژی هستم اون روز نیما یه بلایی سرم میاره شاید واقعا همش کار شیطونه و می‌خواد من رو ناامید کنه... شاید... لعنت بر شیطون لعنت بر شیطون صد مرتبه هم این ذکر رو گفتم با صدای گریه‌ی پوریا از خواب بیدار شدم بدنم درد می‌کرد کنار جانماز خوابم برده چادر نماز رو از دورم کنار کشیده و به سرعت خودم رو به پسر دلبند نازنینم رفتم _جانم پسر قشنگم، عزیز دل مادر، نترس من اینجام قربونت برم. همینکه خواستم در آغوش بکشمش متوجه خیسی لباسهاش شدم ای وای لباسهای خودمم نجس شد. بی خیال نسبت به این موضوع کمی بغلم نگهش داشتم تا آروم بشه _آفرین پسرم آروم جونم... بریم حموم آب بازی؟ برای اولین بار از اینکه لباس و بدنم نجس شده غر نزدم یاداوری این موضوع خنده به لبم نشوند قبلا با اینکه خیلی اهل نماز و قران و دعا خوندن نبودم اما با کمترین سرایت نجاست از جانب پوریا باعث عصبانیتم می‌شد بعد از استحمام و تعویض لباسها به رختخواب پناه بردم البته برای نماز صبح به سختی از رختخواب بیرون اومدم و دوباره بعد از نماز و خوندن قران تا طلوع خورشید مشغول تمیز کردن خونه و کارهای روزمره‌‌م شدم حتی نهار رو هم بار گذاشتم کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۴ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) هرچند نیما آش رو هم مثل سوپ بعنوان غذا قبول نداره اما چاره ای نبود بیشتر مواد غذایی‌مون تموم شده و باید یه فکری به حالش می‌کردم بعد از ساعت ۸ صبح به طرف خونه‌ی نرگس رفتم با خوشرویی سلام و احوالپرسی مفصلی باهم کردیم _چرا می‌خندی؟ _هیچی... آخه هروقت همدیگه رو می‌بینیم همچین حال و احوال می‌کنیم باهم انگار چند وقته که هم رو ندیدیم حالا خوبه روزی چندبار همدیگه رو می‌بینیم _مگه چی می‌شه؟ خونواده‌ی من که اینجورین به سلام و مصافحه خیلی در دینمون سفارش شده _آره میدونم اتفاقا خونواده خودمم اینجورین _اینطرفا این وقت روز؟ خیره ان‌شاالله لبخندی زدم _خیره هم تو گفتی و هم استاد که فعلا سر کار نرم پس مخارج و هزینه‌ها چی می‌شه؟ _ببین تو حتی زمانی رو هم که سر کار میرفتی هم همه‌ی حق و حقوقت مال خودت بود میتونستی به شوهرت هم ببخشی اما اینکه اون ازت توقع داره درست نیست اینکه کاملا همه‌ی مخارج زندگی به دوش تویه درست نیست یک زن باید اونقدر با ظرافت و سیاست زنونه پیش بره که مرد توقعی از اون جهت تقدیم حقوقش نداشته باشه بلکه خود زن دلش بخواد به همسرش بابت تامین نیازها کمک کنه و این تقدیم کردنه نباید به شکلی باشه که اقتدار مرد رو بشکنه میون حرفش پریدم _اصلا این اقتدار دادن یعنی چی نرگس برای من هنوز خوب جا نیفتاده... آفرین رسیدیم به قسمت مهم و درست درسهای دوره ببین معنی و مفهوم کلمه‌ی اقتدار رو قطعا می‌دونی یعنی چی... اقتدار یعنی توانایی، سلطه، قدرت وقتی به کسی اقتدار میدی اون شخص مقتدر میشه حالا اقتدار دادن هر زنی به محارم خودش با اقتدار دادنهای دیگه صدها کیلومتر تفاوت داره. معمولا هر مقتدری به اشخاص تحت اقتدار خودش دستور میده 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ❤ مادری افتخار است | نماهنگ جدید "ریحانه" KHAMENEI.IR 👆 بیانات اخیر رهبر انقلاب درباره ارزش معنوی «مادری» 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۵ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) اما بین محارم این موضوع فرق داره هرچی یک زن یا دختر به پدر و برادر و همسر و فرزند پسر و دایی و عمو و خواهرزاده برادرزاده و پدربزرگها که جزو محارمش هستند بیشتر اقتدار بده از جانب اونها بیشتر حمایت میشه می‌دونی چرا؟ چون تحت این اقتدار دادنها اون آدم مرد می‌شه با خودش می‌گه این زن که حالا همسرمه، خواهرمه، مادرمه یا هر محرم دیگه‌ای روی من حساب ویژه‌ای باز کرده پس باید منم مردونگی و جوونمردی رو درحقش تمام کنم... پس اگه هر زنی یه مدت به محارمش اقتدار بده و اون آدم مرد بشه تا آخر دنیا همه تلاشش رو می‌کنه تا حتی یه لحظه هم آب تو دل اون خانم تکون نخوره... خواستم چیزق بپرسم که دستش رو به نشونه‌ی سکوت بالا آورد و تاکیدی گفت _حتی آقا نیمای شما که در یه شرایط دیگه‌ای بزرگ شده... ببین با اقتدار میشه نامردترین و پست ترین مردای روزگار رو هم جوونمرد کرد چه برسه به شوهر تو... اگه ذره‌ای شک داشتم اینو بهت نمی‌گفتم بهت قول می‌دم نهال به جون مامان و بابام به جون محمد رضام قسم می‌خورم اگه به شوهرت اقتدار بدی چند ماه بعد خودت نتیجه‌ش رو می‌بینی. فقط به من اعتماد کن _بهت اعتماد دارم عزیزم... اعتماد من به شوهر خودم کمرنگه... _نهال تو به این موصوع مثل یه رابطه‌ی ریاضی فکر کن... مثلا آیا میشه دو ضربدر دو جوابش عددی جز چهار باشه؟ جواب اقتدار به مرد هم چیزی جز محبت نیست و تمام منتها رابطه‌ی ریاصی یه چیزیه که جوابش همونجا همون لحظه هست اما در اقتدار بخشی جوابت رو با توجه به میزان اقتدارشکنی‌هایی که در اون مرد شده می‌گیری... بستگی داره... یکی پنج روزه جواب می‌گیره و یکی پنج ماهه... من که تابحال با شوهرت خیلی روبرو نشدم ولی اون چیزی که از حرفای خودت شنیدم و از روحیات شوهرت برداشت کردم فکر نکنم زمان زیادی نیاز داشته باشی. تو شروع کن ان‌شاالله نتیجه می‌گیری. فقط یادت نره هرروز با امام زمان درد دل کن با خدا حرف برن و ازش کمک بخواه. سر زبونم اومد تا براش بگم که اتفاقا دیشب چه اتفاقی افتاد و بخاطر سکوتم نیما چه تودهنی بهم زد و بعد هم به حالت قهر از خونه بیرون رفت. اما یادم افتاد قرار شده حرفای دلم رو فقط به امام زمان بزنم کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۶ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) پس سکوت کردم انگار خودش متوجه حالم شد که لبخند عمیق روی لبش رو پررنگ‌تر کرد جلو اومد و من رو در آغوش گرفت و صورتم رو بوسید _یوقت ازم دلخور نشی که بهت گفتم دیگه باهام درددل نکن؟ بخدا خیر و صلاحت رو می‌خوام می‌دونی الان که دوره رو شروع کردی چه حسی دارم؟ سوالی نگاهش کردم _احساس میکنم تاره اردواج کردی منتها با یک تفاوت آدما معمولا با عشق و امید و آرزو و یک دنیا بی تجربگی و بی‌سوادی زندگیشون رو شروع میکنند و همه‌ی عشق و امید و علاقه رو بخاطر عدم اطلاعات درست زناشویی از دست میدن اما الان تو با کلی اطلاعات داری یه زندگی جدید رو شروع می‌کنی قراره عشق و امید و علاقه‌ت رو به شوهرت افزایش بدی و پایدار کنی دفعه قبل با اتکا به عشق و علاقه‌ی بین خودت و شوهرت زندگیت رو شروع کردی اینبار با اتکا به یاری و مدد خدا و امام زمان بهشون تکیه کن که امن‌ترین تکیه گاه هستی همینان. بهت قول میدم بعد از پایان دوره همه‌ی اتفاقات این مدت برات میشن خاطره سر تکون دادم _ان‌شاالله‌... فقط من برم خونه. میترسم پوریا بیدار شه ببینه من نیستم بچه‌م می‌ترسه. برای پرسیدن چیزی پیشت اومده بودم اما نمی‌دونم باید بپرسم یا نه... کمی مردد نگاهش کردم‌ و دلم رو به دریا زدم آخه خودت و استاد گفتین چیزی در مورد زندگیم نگم پس الان چجوری سوالم رو بپرسم؟ _اگه منظورت درد دل کردنه اون کلا بحثش فرق می‌کنه... یوقتا میای سوال می‌پرسی و حرف می‌زنی که باب گفتگو باز شه و درد دل کنی یوقتا واقعا سوال اساسی داری و میخواب با گرفتن جواب راه درست‌تری رو پیش رو داشته باشی... راهنمایی و مشورت گرفتن اتفافا کار خیلی پسندیده‌ایه و حتی در موردش آیه‌ی قران داریم. خدا دستور داده برای پیشبرد اهداف حتما مشورت کنید منتها نه با اشخاص نادون ... فقط با ادمای کاردان مشورت و راهنمایی گرفتن رواست. 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
o2_mixdown.mp3
3.87M
🔰پرسش/ پاسخ 🍃🌹🍃 🔸چرا با وجود هزینه های زیاد برای ساخت نیروگاه اتمی بوشهر ، این نیروگاه تمامی برق کشور را تأمین نمیکند؟ .🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
💯 بعد ازدواج خواهر کوچیکم، تب مالت گرفتم و افتادم. مردم روستا فکر میکردن از حسودی مریض شدم وقتی عمه‌م برای پسرش که تازه از خارج اومده بوده و تا حالا اصلا ندیده بودمش اومد خواستگاریم، پدرم مجبورم کرد زنش بشم گفت اگر شوهر نکنی آبروی من میره. زن بهرام شدم ولی دقیقا هر شب شوهرم یه تحریک‌عمه‌م....😢 https://eitaa.com/joinchat/2967208113Cc7564cb966
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۷ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) من که ادعا نمی‌کنم کاردانم اما در حد وسعم اگه بتونم راهنماییت میکنم و هرجام نتونستم به استاد زنگ می‌زنم. _من می‌دونم اگه نیما بفهمه دیگه نمی‌خوام‌سرکار برم حسابی بهم می‌ریزه. قطعا به روم نمیاره و چیزی نمی‌گه اما می‌شناسمش می‌خواد مدام بداخلاقی کنه... الان چند روزه گوشت و مرع و مواد غذاییمون رو به اتمامه با اینکه خودش از همه چی خبر داره با اینحال توقع غذای اعیونی ازم داره نمی‌دونم لا این موضوع چکار کنم... نفس سنگینش باعث شد تو دلم‌خالی شه اما لبخند با محبتی که روی لبش خودنمایی می‌کرد باعث آرامش و امیدم شد اشاره به دست گچ گرفته‌م کرد _فعلا که بهترین موقعیته... بگو با یک دست نمی‌تونم کار کنم _ آخه میتونم _براحتی دوتا دست؟ _نه _تو طرف کی هستی نهال؟ مگه دنبال راه‌کار نیستی؟ پس خوب گوش کن فعلا تا وقتی خودش برای سرکار رفتنت چیزی نگفته تو هم چیزی نگو. اگر هم گفت بهش بگو با این یه دست نمی‌تونم هم کار کنم و هم مراقب بچه باشم. بگو نرگس هم خونه نیست و نمیتونم پوریا رو پیشش بذارم برای اینکه حرفت دروغ نشه از امروز می‌رم باشگاه ... توفیق اجباری هم برای من میشه... به توصیه‌های استاد اعتماد کن ... الانم برگشتی خونه مطالب صفحه‌ی ۴. و بخون و از همین امروز اجرا کن _اونا مال روز چهارمه که... من تازه روز دوممه... _مطالب روز دوم و سوم هم مثل روز اول برای رفاقت و اعتماد کردن به خداست اما با توجه به اوضاع تو بهتره تا صفحه چهار همه مطالب رو باهم بخونی و اجرا کنی بهتر باشه صفحه چهار خیلی مهمه... از امروز به خونه که اومد میری به استقبالش و بهش سلام و خوش آمد می‌گی با اخم نگاهش کردم _اون دیشب منو ول کرده رفته و تا الان پیش دوست دختراش یا اون دوستای عوضیش بوده اونوقت برم خوش امد هم بهش بگم؟ محاله... ببین نرگس چون بهت قول دادم صفحات اون سررسیدت رو جلوتر نگاه نکنم خبر نداشتم ازین خورده فرمایشات برام دارین وگرنه عمرا قبول میکردم اونارو انجام بدم _اولا که قول دادی دوما که تو تصمیم گرفتی زندگیتو بسازی کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۸ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) ببین الان تو دستت رو گچ گرفتی اگه خدای نکرده چهل روز دیگه دکترت بگه کج جوش خورده و ممکنه دستت کج بشه و نتونی دیگه خم و راستش کنی برای همبن مجبوریم قسمت جوش خورده رو دوباره بشکنیم و دومرتبه گچ بگیریم چکار می‌کنی؟ قبول نمیکنی؟ الانم همونه... از شکستن دوباره دستت که بدتر نیست کمی غرورت رو زیر پا بذار... بدتر از کتک خوردن های هرروزه‌ت که نیست بدتر از این نیست که هر شب تورو ول می‌کنه و معلوم نیست کجا می‌ره... پس برای اینکه امورات زندگیت رو تو مشتت بگیری لازمه بهش اقتدار بدی فقط هم برای رضای خدا اونوفت خودت می‌بینی خدا چجوری به دلش می‌ندازه که مثل موم توی دستات بشه و هرچی تو بخوای همون بشه فقط یمدت غرورت رو بی‌خیال شو. طبق دستورات صفحه چهار عمل کن ناچار باشه‌ای زیر لب گفتم و از خونه خارج شدم تا شب باخودم کلنجار رفتم تا بتونم خودم رو راضی کنم طبق دستورات صفحه‌ی چهار دفتر نرگس عمل کنم. اون روز تا آخر شب خبری از نیما نشد برای اولین بار از نیومدنش خوشحال شدم 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨