eitaa logo
چله توسل به شهید نوید🌷🕊
13.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
215 ویدیو
3 فایل
#شهید_نوید_صفری: 🚩بدانید هرکه چهل روز عاشورا بخواند و ثواب آن را هدیه بفرستد،حتما تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگر نه در آخرت برای او جبران کنم ✨شروع چله: 31 شهریور ✨پایان : 9 آبان @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بزرگوارانی که با توسل و یا هدیه زیارت عاشورا به شهید عزیز نوید صفری حاجت گرفتند و یا کراماتی از ایشون دیدند برای بنده ارسال کنند تا در کانال قرار بدهم خادم الشهدا؛ @hasbiallah2 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 اعضای محترم⤵️ سلام و عرض ادب خدمت شما بزرگواران که زحمت زیادی میکشین در این راه انشاالله خود شهدا به شما کمک کنن من از طریق دخترم با کانال متوسلین به شهدا آشنا شدم الان حدود چند ماه میشه که مریض هستم و پیش هر دکتری میرفتم درمان نمی شد..خیلی از شهدا خواستم .میگفتم خدایا هر کی از شهدا چیزی میخواد شهدا آنها رو حاجت روا میکنه پس جواب من رو سیاه رو چرا نمیدن .سومین مرحله چهله شهید نوید صفری عزیز بود نمیخواستم شرکت کنم ولی بدلم افتاد که شرکت کنم شاید این بار برادر عزیزم جوابم بده به تمامی شهدا میگفتم مخصوصا به شهید بزرگوار شهید ابراهیم هادی و شهید عزیز صفری .میگفتم شما برادر شهید من هستین من اگه از برادر خودم چیزی بخواهم نا امیدم نمی کنین روز آخر چله شهید صفری عزیز بود که روز قبلش شهادت امام جعفر صادق علیه السلام بود که الحمدلله و صد الحمدلله جوابمو وگرفتم و خوب شدم الهی که روح همه شهدا شاد و روح دخترم هم شاد باشه یه چیز دیگه روز شهادت امام جعفر صادق ع تو محله ما یادواره شهدا می‌گیرند همه ساله و یه کمکی میخواستن از هم گروهی ها به شوهرم گفتم کمی کمک کن و شوهرم گفت زیاد ندارم و کمتر بده بهش گفتم شهدا جبران میکنن و همین هم شد یعنی صحبتمون تموم نشده بود که یه بنده خدایی بهش زنگ زد و گفت بیا سرکار و غروب یه بنده خدایی که بهش بدهکار بود بدهکاری و داد . به شوهرم گفتم دیدی شهدا جبران کردند چند برابرشو الهی شهدا دست ما رو در دنیاو آخرت بگیرند انشاالله یه حاجتی دیگه هم دارم به دست شهدا حل بشه 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 📚 بعد دانشگاه منتظر  بودم ڪ سجادے بیاد و حرفشو تموم کنه اما نیومد... پکرو بی حوصلہ رفتم خونہ تارسیدم ماماݧ صدام کرد... اسماااااا سلام جانم ماما؟ سلام دخترم خستہ نباشے سلامت باشے ایـݧ و گفتم رفتم طرف اتاقم ماماݧ دستم و گرفٺ و گفت: کجا؟ چرا لب و لوچت آویزونہ؟ هیچے خستم آهاݧ اسماء جاݧ مادر سجادے زنگ برگشتم سمتش و گفتم خب؟ خب؟ مامان با تعجب گفت:چیہ؟ چرا انقد هولے کلے خجالت کشیدم و سرمو انداختم پاییـݧ اخہ ماماݧ ک خبر نداشت از حرف ناتموم سجادے... گفت ڪ پسرش خیلے اصرار داره دوباره باهم حرف بزنید مظلومانہ داشتم نگاهش میکردم گفت اونطورے نگاه نکـݧ گفتم ک باید با پدرش حرف بزنم إ ماماݧ پس نظر من چے؟؟ خوب نظرتو رو با هموݧ خب اولے ک گفتے فهمیدم دیگہ خندیدم و گونشو بوسیدم وگفتم میشہ قرار بعدیموݧ بیروݧ از خونہ باشه؟ چپ چپ نگاهم کرد و گفت: خوبہ والاجوون هاے الاݧ دیگہ حیا و خجالت نمیدونـݧ چیہ ما تا اسم خواستگارو جلوموݧ میوردن نمیدونستیم کجا قایم بشیم دیگہ چیزے نگفتم ورفتم تو اتاق شب ک بابا اومد ماماݧ باهاش حرف زد ماماݧ اومد اتاقم چهرش ناراحت بودو گفت اسماء بابات اصـݧ راضے ب قرار دوباره نیست گفت خوشم نیومده ازشوݧ... از جام بلند شدم و گفتم چے؟ چرااااااا ؟ ماماݧ چشماش و گرد کرد و با تعجب گفت؟ شوخے کردم دختر چہ خبرتہ تازه ب خودم اومد لپام قرمز شده بود.... ماماݧ خندید ورفت بہ مادر سجادے خبر بده مث ایـݧ ڪ سجادے هم نظرش رو بیرون از خونہ بود خلاصہ قرارموݧ شد پنج شنبہ کلے ب ماماݧ غر زدم  ک پنجشنبہ مـݧ باید برم بهشت زهرا ... اما ماماݧ گفت اونا گفتـݧ و نتونستہ چیزے بگہ... خلاصہ ک کلے غر زدم و تو دلم ب سجادے بدو بیراه گفتم..... دیگہ تا اخر هفتہ  تو دانشگاه سجادے دورو ورم نیومد فقط چهارشنبہ ک قصد داشتم بعد دانشگاه برم بهشت زهرا بهم گفت اگہ میشہ نرم ... ایـݧ از کجا میدونست خدا میدونہ هرچے ک میگذشت کنجکاو تر میشدم بالاخره پنج شنبہ از راه رسید.. ✍ادامه دارد .... 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
💞 📚 بلاخره  پنج شنبہ از راه رسید... قرار شد سجادے ساعت۱۰ بیاد دنبالم ساعت ۹/۳۰ بود وایسادم جلوے آینہ خودمو نگاه کردم اوووووم خوب چے  بپوشم حالااااااا از کارم خندم گرفت نمیتونستم تصمیم بگیرم همش در کمد و باز و بستہ میکردم داشت دیر میشد کلافہ شدم و یه مانتو کرمی با یہ روسرے همرنگ مانتوم برداشتم و پوشیدم ساعت۹:۵۵دیقہ شد ۵ دیقہ بعد سجادے میومد اما مـݧ هنوز مشغول درست کردݧ لبہ ے روسریم بودم کہ بازے در میورد از طرفے هم نمیخواستم دیر کنم ساعت ۱۰:۰۰ شد زنگ خونہ بہ صدا دراومد وااااااے اومد مـݧ هنوز روسریم درست نشده گفتم بیخیال چادرمو سرکردم و با سرعت رفتم جلو در تامنو دید اومد جلو با لبخند سلام کرد  و در ماشیـݧ و برام باز کرد اولیـݧ بار بود کہ لبخندشو میدیدم سرمو انداختم پاییـݧ و سلامے کردم و نشستم داخل ماشیـݧ تو ماشیـݧ هر دوموݧ ساکت بودیم من مشغول ور رفتـݧ با رو سریم بودم سجادے هم مشغول رانندگے اصـݧ نمیدونستم کجا داره میره بالاخره روسریم درست شد یہ نفس راحت کشیدم  کہ باعث شد خندش بگیره با اخم نگاش کردم نگام افتاد بہ یہ پلاک کہ از آیینہ ماشیـݧ آویزوݧ کرده بود اما نتونستم روشو بخونم بالاخره ب حرف اومد نمیپرسید کجا میریم؟ منتظر بودم خودتوݧ بگید بسیار خوب پس باز هم صبر کنید حرصم داشت درمیومد اما چیزے نگفتم جلوے یہ گل فروشے نگہ داشت و از ماشیـݧ پیاده شد از فرصت استفاده کردم پلاک و گرفتم دستم و سعے کردم روشو بخونم یہ سرے اعداد روش نوشتہ اما سر در نمیوردم تا اومدم ازش عکس بگیرم از گل فروشے اومد بیروݧ... هل شدم و گوشے از دستم افتاد... ✍ ادامه دارد .... 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️همه با هم دعای فرج را برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) قرائت میکنیم 🔹و برای آمدنش دست به دعا برمیداریم الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج🤲 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸بسم ربّ الشّهداء و الصّدّیقین🌸 🌷صلی‌الله‌علیک‌یا‌اباعبدالله🌷 📖وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ 4⃣ چهارمین چله 《کانال چله توسل به شهید نوید》 🌤🌺🌿 🖇امروز 25 اردیبهشت ماه 🔰 از چله بافضیلت زیارت عاشورا هدیه به چهارده معصوم(ع) ❣و روح پاک و مطهر شهید والامقام نوید صفری به نیت سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) و حاجت روایی اعضای محترم کانال 🕊🕊🕊 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 💥مناجاتنامه شهید والامقام نوید صفری:💥 《خدایا اعضا و جوارحم را در راه خود فدا کن و استخوان‌هایم را در راه دین خود خرد کن و ایمان را با گوشت و خون من در آویز و در آمیز و بعد گوشت و خون من را در راه دین خود فدا کن.》 ❣🌺❣🌺❣ ما زیاران چشم یاری داشتیم خود دروغ بود آنچه می‌پنداشتیم ❣آه ای خدا به هر که غیر تو دل بستم عاقبت دیدم که حاصلی ندارد و باز تویی که می‌مانی 🌹خدایا خود می‌دانی درحالی به این امر اعتراف می‌کنم که نه کسی مرا رنجانده و آزار داده و یا خلف عهد کرده و یا خیانت. نه درحالی می‌نویسم که همه به لطف تو بهترین رفتارها و رفاقت‌ها را با من دارند. 🌼آری خدا اما باید بگویم و گردن من است که بگویم. تو فقط می‌مانی و این تو هستی که مهربان‌تر از پدر و مادرم هستی و هر که ساعتی و یا روزهایی و یا سالی با او رفاقت کردم و احساس کردم می‌توان روی آن حساب کرد، سریع او را از دست دادم. 🌴شاید این لطف تو بود و من از این منظر به او نگاه می‌کنم که تو او را از من گرفتی که من فقط به تو دل ببندم و از این بابت کمال تشکر را دارم. زیرا تمام این دوستی‌ها قراردادی است و من باید این را بفهمم و این را خیلی فکر کردم تا متوجه شدم. 🌷خدایا من هیچ وقت تنها نبودم و هر وقت تنها شدم لحظه‌ای نگذشت که تو هم‌نشین من شدی و تمام تنهایی من را پر کردی. 🌱حالا یک همچنین رفیق و دوست خوب را آدم عاقل با چه رفاقت قراردادی‌ای می‌تواند عوض کند؟ هیهات! ✨خدایا این تو بودی که همیشه مرا دوست داشتی نه من. من که اصلا لایق دوست داشتن تو و حتی اجازه و قادر به دوست داشتن تو نیستم. 🌺من ذره و تو بی‌نهایت. کجا ذره قادر است عشقی اندازه و در خور بی‌نهایت نشان دهد. 🌾 تو هنرمند و خالق اثر و بنده حقیر مخلوق و هنرخلق شده. آیا هنر و تابلوی نقاشی می‌تواند نقاشی و خالق و هنرمند خود را دوست داشته باشد؟ 🌸هیهات که این هنرمند و خالق اثر است که تابلوی نقاشی خود را دوست دارد و از نگاه به او لذت می‌برد. 🍃خدایا! توفیقی عنایت بنده حقیر کن که دل در گرو هیچ چیز غیر تو ندهم. ز هر چه غیر تو استغفرالله! ❤قلبی مشتاق خود و زبانی گویا به ذکر خود به من اعطا کن که هیچ وقت از یاد تو غافل نشود و این دل را که می‌فرمایی حرم خداست را شش دانگ برای خود تسخیر کن و اجازه ورود هیچ محبتی غیر محبت خود و اولیا و ائمه معصومین خود قرار نده. 💫خدایا تمام وجودم فدای تو و مهربانی‌های تو، تمام هستی ام فدای تو و امام آخر تو بقیه الله(عج). خدایا! عمرم را بگیر و به عمر آقایم بیفزای. 💌خدایا اعضا و جوارحم را در راه خود فدا کن و استخوان‌هایم را در راه دین خود خرد کن و ایمان را با گوشت و خون من در آویز و در آمیز و بعد گوشت و خون من را در راه دین خود فدا کن و خونم را جاری و گوشت‌هایم را له و خرد کن. ولی فقط مرا به غیر خود واگذار مکن که از همه این حالات و اتفاقات سخت‌تر و تحمل ناپذیرتر است. 🥀خدایا! در آتش بسوزانم ولی از من رو برنگردان و به حق امام رضا(ع) نگذار دشمن من و دشمن خودت به من دسترسی پیدا کند و دلم را و ظرف وجودم را تسخیر کند. 😔خدایا! من به واسطه سیدالشهدا(ع) از دشمن روشنم به تو پناه می‌برم و زمانی که در مجلس روضه و سینه زنی ارباب بی‌کفن حاضر می‌شوم، اشک دیده‌ای که به واسطه روضه سرازیر می‌شود را به صورت برای خوب دیدن و به سینه برای خوب خواستن و به سر برای خوب اندیشیدن می‌مالم و در‌ آخر در سینه زنی‌ها به یاد غم حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) جانم فدایشان، سینه می‌زنم و بر سینه می‌کوبم و به وسیله سینه‌ای که می‌زنم لانه و تخم‌گذاری که دشمن روشن من در سینه و قلب من کرده است را خراب می‌کنم و لانه و تخم او را از دل و سینه به بیرون می‌ریزم و خانه‌اش را خراب می‌کنم. 👌همیشه به حمدالله موثر بوده زیرا مجالس سیدالشهدا(ع) نور است که منشأ آن از حرم ایشان است و نجات است که منشأ آن از کشتی دین است و فرح است که منشأ آن از عرض است و ما به تو نزدیک می‌شویم به واسطه دوستی این پنج تن آل عبا که خامس آن‌ها در نزد آن‌ها هم عزیزترین است. ♥️خدایا! به تو توکل و توسل و تمسک می‌جویم و پناه به تو می‌برم و لذت علیم و پناه بده مرا یا غیاث المستغثین و یا اله العارفین و یا ولی المومنین. 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩متن کامل زیارت پرفیض عاشورا صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج🤲 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
soleimani.mp3
8.4M
👆 🚩 هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام نوید صفری 🎙با نواے آسمانی شهید حاج قاسم سلیمانی 🔰امام باقرع میفرمایند: اگرمردم میدانستند زيارت امام حسين علیه السلام چه ارزشی داردازشدت شوق وعلاقه میمردند .... «وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند» 🔹شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟ امام صادق (ع) فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان. آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟! امام صادق فرمود: مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد، اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟ يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن. 🔸زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه به‌فريادتان برسد. 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
_- Ziyarat Ashoura 15 (320).mp3
11.84M
زیارت عاشورا با صدای حاج میثم مطیعی (با روضه) 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بزرگوارانی که با توسل و یا هدیه زیارت عاشورا به شهید عزیز نوید صفری حاجت گرفتند و یا کراماتی از ایشون دیدند برای بنده ارسال کنند تا در کانال قرار بدهم خادم الشهدا؛ @hasbiallah2 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 اعضای محترم⤵️ سلام الهی که خداوند خیر دنیا وآخرت نصیبتون بکنه که این کانال پر برکت رو ایجاد کردین🙏این دومین باره که از این برادر عزیزم حاجت میگیرم دیروز که جمعه ۲۱اردیبهشت بود یعنی اولین روز چله بود دخترم که تهران ساکن هستن اومده بودن خونمون من وصدا کرد با ناراحتی خیلی زیاد گفت مامان حامله ام دنیا روسرم خراب شد آخه موقع زایمان بچه دومش چسبندگی پیدا کرده بود ودکتر هم به من هم به خودش گفته بود به هیچ وجه نباید حامله بشی خیلی سفارش کرده بود که خیلی خطر ناکه هم برای بچه هم برای مادر دیدم هیچ کاری از دستم بر نمیاد دخترم اشک می ریخت همونجا دستم بلند کردم به درگاه خدا گفتم امروز چله رو شروع کردیم من حالیم نیست بچه مو بچه شو سالم می خوام به داداش نوید گفتم میدونی من نه خواهر دارم نه برادر دارم نه پدر دارم نه مادر فقط خدا وشما رودارم پس کاری کن خدا بچه مو بابچه شو بهم ببخشه آخه پیش چند دکتر رفته بوده همشون گفته بودن پر خطره از دیروز بگم اندازه ی ده سال پیر شدم باور نمی کنید ولی امروز رفتن پیش ی دکتر دیگه گفته مشکلی نیست هم بچه سالمه هم جای هیچ نگرانی نیست از صبح چند بار سجده ی شکر به جا آوردم هزار بار قربون صدقه ی داداشم داداش عزیزم رفتم ان شاالله خدا قسمت کنه برم سر مزارش اونجا به پاش بیوفتم تشکر کنم ازش از شما هم خیلی خیلی ممنونم که باعث شدید با این شهید عزیز آشنا بشم نمیدونم چطوری از این داداش مهربانم وهمچنین شما تشکر کنم 🙏🙏🙏🌷🌷 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 📚 هل شدم و  گوشے از دستم افتادو رفت زیر صندلے داشت میرسید ب ماشیـݧ از طرفے هرچقد تلاش میکردم نمیتونستم گوشے و بردارم در ماشیـݧ و باز کرد سرشو آورد تو و گفت مشکلے پیش اومده دنبال چیزے میگردید؟ لبخندے زدم و گفتم:ن چ مشکلے؟ فقط گوشیم از دستم افتاد رفت زیر صندلے خندید و گفت:بسیار خوب چند تا شاخہ گل یاس داد بهم و گفت اگہ میشہ اینارو نگہ دارید. با ذوق و شوق گلهارو ازش گرفتم وبوشون کردم و گفتم: مـݧ عاشق گل یاسم اصـݧ دست خودم نبود این رفتار خندید و گفت‌:میدونم خودمو جم و جور کردم ‌و گفتم:بلہ؟ از کجا میدونید؟ جوابمو نداد حرصم گرفتہ بود اما بازم سکوت کردم اصـݧ ازش نپرسیدم براے چے گل خریده حتے نمیدونستم کجا داریم میریم مثل ایـݧ کہ عادت داره حرفاشو نصفہ بزنہ جوݧ آدمو ب لبش میرسونہ ضبط و روشـݧ کرد صداے ضبط زیاد بود تاشروع کرد ب خوندݧ مـݧ از ترس از جام پرید سریع ضبط و خاموش کرد  ببخشید خانم محمدے شرمندم ترسیدید؟ دستم و گذاشتم رو قلبم و گفتم: بااجازتوݧ اے واے بازم ببخشید شرمنده خواهش میکنم. گوشیم هنوز زیر صندلے بود و داشت زنگ میخورد بازم هر چقدر تلاش کردم نتونستم برش دارم سجادے گفت خانم محمدے رسیدیم براتوݧ درش میارم از زیر صندلے ب صندلے تکیه دادم نگاهم افتاد ب آینہ اوݧ پلاک داشت تاب میخورد منم ک کنجکاو... همینطورے ک محو تاب خوردن پلاک بودم ب آینہ نگاه کردم اے واے روسریم باز خراب شده فقط جلوے خودمو گرفتم ک گریہ نکنم سجادے فهمید رو کرد ب مـݧ و گفت: دیگہ داریم میرسیم دیگہ طاقت نیوردم و گفتم: میشہ بگید کجا داریم میرسیم احساس میکنم ک از شهر داریم خارج میشم دستے ب موهاش کشید و گفت بهشت زهرا.... پس واسہ همیـݧ دیروز بهم گفت نرم حدس زده بودماااا اما گفتم اخہ قرار اول ک من و نمیبره بهشت زهرا... با خودم گفت اسماء باور کـݧ تعقیبت کرده چے فکر میکردے چے شد با صداش ب خودم اومدم رسیدیم خانم محمدے..... ✍ ادامه دارد .... 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
💞 📚 رسیدیم خانم محمدے... _نزدیک قطعه ے شهدا  نگہ داشت از ماشیـݧ پیاده شد اومد سمت مـݧ و در ماشیـݧ و باز کرد مـݧ انقد غرق  در افکار خودم  بودم کہ متوجہ نشدم _صدام کرد بخودم اومدم و پیاده شدم خم شد داخل ماشیـݧ و گوشے و برداشت گرفت سمت مـݧ و گفت: بفرمایید ایـݧ هم از گوشیتوݧ دستم پر بود با یہ دستم  کیف و چادرم و نگہ داشتہ بودم با یہ دستمم گلارو _گوشے تو دستش زنگ خورد تا اومد بده بہ من قطع شد و عکس نصفہ ای ک ازپلاک گرفتہ بودم اومد رو صفحہ از خجالت نمیدونستم چیکار کنم سرمو انداختم پاییـݧ و ب سمت مزار شهدا حرکت کردم _سجادے هم همونطور ک گوشے دستش بود اومد دنبالم و هیچ چیزے نگفت همینطورے داشتم میرفتم قصد داشتم برم سر قبر شهید گمنامم اونم شونہ ب شونہ من میومد انگار راه و بلد بود و میدونست کجا دارم  میرم _رسیدیم من نشستم گلهارو گذاشتم رو قبر سجادے هم رفت کہ آب بیاره گوشیم هنوز دستش بود  _از فرصت استفاده کردم تا رفت شروع کردم ب حرف زدݧ باشهیدم سلام شهید جاݧ میبینے ایـݧ همون تحفہ ایہ ک سرے پیش بهت گفتم کلا زندگے مارو ریختہ بهم خیلے هم  عجیب غریبہ عادت داشتم باهاش بلند حرف بزنم یہ نفر از پشت اومد سمتم و گفت: مـݧ عجیب و غریبم؟ سجادے بود واااااااے دوباره گند زدے اسماء از جام تکوݧ نخوردم اصلا انگار اتفاقے نیوفتاده روی قبرو با آب شست و فاتحہ خوند سرمو انداختہ بودم پاییـݧ خانم محمدے ایرادے نداره بهتره امروز دیگہ حرفامونو بزنیم تا نظر شما یکم راجب مـݧ عوض بشہ حرفشو تایید کردم _خوب علے سجادے هستم  دانشجوے رشتہ ے برق تو یہ شرکت مخابراطے مشغول کار هستم و الحمدوللہ حقوقم هم خوبہ فکر میکنم بتونم.... _حرفشو قطع کردم ببخشید اما مـݧ منتظرم چیزهاے دیگہ اے بشنوم با تعجب سرشو آورد بالا و نگام کرد بلہ کاملا درست میفرمایید دفہ ے اول تو دانشگاه دیدمتو.... ✍ ادامه دارد .... 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا