#توسل
#کرامات
#حاجتروایی
🌷بزرگوارانی که با توسل و یا هدیه زیارت عاشورا به شهید عزیز نوید صفری حاجت گرفتند و یا کراماتی از ایشون دیدند برای بنده ارسال کنند تا در کانال قرار بدهم
خادم الشهدا؛ @hasbiallah2
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
#ارسالی اعضای محترم کانال⤵️
سلام الهی که خداوند خیر دنیا وآخرت نسیبتون بکنه که این کانال پر برکت رو ایجاد کردین🙏این دومین باره که از این برادر عزیزم نوید صفری حاجت میگیرم
دیروز که جمعه ۲۱اردیبهشت بود یعنی اولین روز چله بود دخترم که تهران ساکن هستن اومده بودن خونمون من وصدا کرد با ناراحتی خیلی زیاد گفت مامان حامله ام دنیا روسرم خراب شد آخه موقع زایمان بچه دومش چسبندگی پیدا کرده بود ودکتر هم به من هم به خودش گفته بود به هیچ وجه نباید حامله بشی خیلی سفارش کرده بود که خیلی خطر ناکه هم برای بچه هم برای مادر دیدم هیچ کاری از دستم بر نمیاد دخترم اشک می ریخت همونجا دستم بلند کردم به درگاه خدا گفتم امروز چله رو شروع کردیم من حالیم نیست بچه مو بچه شو سالم می خوام به داداش نوید گفتم میدونی من نه خواهر دارم نه برادر دارم نه پدر دارم نه مادر فقط خدا وشما رودارم پس کاری کن خدا بچه مو بابچه شو بهم ببخشه آخه پیش جند دکتر رفته بوده همشون گفته بودن پر خطره از دیروز بگم اندازه ی ده سال پیر شدم باور نمی کنید ولی امروز رفتن پیش ی دکتر دیگه گفته مشکلی نیست هم بچه سالمه هم جای هیچ نگرانی نیست از صبح چند بار سجده ی شکر به جا آوردم هزار بار قربون صدقه ی داداشم داداش عزیزم رفتم ان شاالله خدا قسمت کنه برم سر مزارش اونجا به پاش بیفتم تشکر کنم ازش
از شما هم خیلی خیلی ممنونم که باعث شدید با این شهید عزیز آشنا بشم نمیدونم چطوری از این داداش مهربانم وهمچنین شما تشکر کنم 🙏🙏🙏🌷🌷
📲شهید نوید صفری
#چلهی_زیارتعاشورا ↙️
@chele_shahidnavid
﴾﷽﴿
#چرا_به_شهیدنوید_میگیم_شهیدامام_رضایی⁉️
#زندگی_به_سبک_شهدا #بازنشر 🔃
#شهید_نویدصفرے 🌷 #شهیدامام_رضایی
خیلی امام رضا (علیه سلام) رو دوست ♥️ داشت. #خیلی_زیاد.
از هرفرصتی برای زیارت امام الرئوف استفاده میکرد ، حتی بقول خودش #یک_روزه هم که شده با اتوبوس هم میرفت گاهی ، تا زیارت را از دست ندهد.
بطور متوسط #ماهی_یکبار به زیارت می رفت.💐
لقب " #اباالجواد " را هم بیشتر از بقیه القاب حضرت بکار می برد و غالبا با لقب #اباالجواد ، امام را صدا 🎵 میکرد.
یکبار که یکی از اشنایان مشهد بود ، گفتم بگیم نایب الزیارمون باشند!!!
گفت:
" از طرف ما حضرت رو #اباالجواد خطاب کنند کافیه "
گفتم چرا اباالجواد❓
با بغض گفت : " خیلی حضرت این لقب رو دوست ♥️ داره ... دلش میره ... "
#به_نقل_از_همسر_محترم_شهیدنوید
#خطاب_کردن_امام_رضا_با_لقب_اباالجواد💜
#ولادت_حضرت_اباالجواد_مبارک_باد♥️
📲شهید نوید صفری
#چلهی_زیارتعاشورا ↙️
@chele_shahidnavid
ما را غمی جانکاه، مهمان قلوب است
حال همه از غصه، همرنگ غروب است
از ورزقان ای کاش می آمد ندایی
می گفت مژده! حالِ ابراهیم خوب است😭😭😭
🖤إِنَّا للهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ🖤
«الهي رِضاً بِقَضائِكَ و تَسْليماً لِامْرِكَ وَ لا مَعْبودَ سِواكَ يا غِياثَ الْمُستَغيثين»
«اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکو إِلَیْک فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَهَ وَلِیِّنَا وَ کثْرَهَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّهَ عَدَدِنَا وَ شِدَّهَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنا
📲شهید نوید صفری
#چلهی_زیارتعاشورا ↙️
@chele_shahidnavid
چله توسل به شهید نوید🌷🕊
💞 #عاشقانه_دو_مدافع 📚 #قسمت_بیستم ✍خیلے دوست داشتم تو مراسم تشییع شهدا شرکت کنم تا حالا نرفتہ بودم
💞 #عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_بیست_و_یکم
_پیرزن اونجا افتاده بود...
_با زهرا دوییدیم سمتش،هر چقدر صداش میکردیم جواب نمیداد،اعصابم خورد شده بود گریہ میکردم و بلند بلند صداش میکردم اما جواب نمیداد،تموم کرده بود.
_مامور آمبولانس اومد سمتمون و گفت خانم ایشون تموم کردن،چیکار میکنید؟!
_نسبتے با شما دارن؟
_زهرا جواب داد:نسبتے ندارم،بلند شدم با صداے بلند کہ عصبانیتم قاطیش بود از آدمايے کہ اطرافموݧ بودن علت ایــن اتفاقو میپرسیدم.
_یہ عده میگفتـن کہ گرما زده شده یہ عده میگفتـن زیر دست و پا مونده و...
_هرکی یہ چیزی میگفت،کلافہ شده بودم،یہ نفر اومد دستشو گذاشت رو شونم و صدام کرد:خانم؟!
_برگشتم یہ خانم میان سال محجبہ بود کہ چهره ے مهربونے هم داشت،ازم پرسید:ایـن خانم باهاتون نسبتے دارن؟
_گفتم:نه چطور
_گفت:مـن شما رو دیدم کہ کنارشون وایساده بودید و حرف میزد بعد از رفتـن شما ایـن پیرزن از جاش بلند شد،در حالے کہ لبخند بہ لب داشت بہ سمت جمعیت میدویید فریاد میزد و میگفت بالاخره اومدے؟! محمد جان اومدے؟
_بعد قاطے جمعیت شد و زیر دست و پا موند،مـن دوییدم طرفش کہ نزارم بره اما بهش نرسیدم و این اتفاق افتاد
_متاسفم واقعا...
_اشک از چشام جارے شد رفتم سمت پیرزن،هنوز قاب عکس تو بغلش بود قاب عکس و برداشتم پشتش نوشتہ بود "محمد جعفرے"
_یاد حرفاش افتادم پس واقعا پسرش اومد دنبالش و اونو برد پیش خودش.
_آمبولانس پیرزن رو برد،قاب عکس دست مـن موند حال بدے داشتم وقتے برگشتم خونہ هوا تاریک شده بود.
_تو خونہ همش یاد اتفاق امروز میوفتادم و اشک میریختم،قاب عکس و همراه خودم آوردم خونہ،شیشش شکستہ بود،داشتم عکس و از داخل قاب در میوردم کہ متوجہ شدم یہ کاغذ پشتشہ.
_کاغذ و برداشتم یہ نامہ بود:
🍃🌹یاهو🌹🍃
_مادر عزیز تر از جانم سلام
_مرا ببخش کہ بدون اجازه ے شما بہ جبهہ آمدم فرمان امام بود و من مجبور بودم از طرفے چطور میتوانستم ببینم دشمن جلوے چشمانم بہ خاک وطنم تجاوز کرده و بہ نوامیس کشورم چشم دارد.
_اگر مـن بہ جبهه نمیرفتم در قیامت چگونہ جواب مادرم حضرت زهرا را میدادم،چگونہ در چشمان مولایم سید و الشهدا نگاه میکردم.
_مطمعـنم خداوند بہ شما و پدر جان صبر دورے و شهادت مـن را خواهد داد.
_مادر جان بعد از مـن بہ جوانان کشور بگو کہ محمد براے حفظ عزت کشور جنگید بگو قرمزي خون و خود را داد تا سیاهے چادر هایشان حفظ شود.
_مادر جان براے شهادتم دعا کـن...
_میگویند دعاے مادر در حق فرزندش،میگیرد
_حلالم کـن...
_پسر خطا کارت "محمد جعفری"
_با خوندن نامہ از گذشتم شرمنده شدم تازه داشتم مفهوم چادرے کہ روسرمہ رو درک میکردم،طرز فکرم کاملا عوض شده بود دیگه اسماء قبلے نبودم بہ قول مامان داشتم بزرگ میشدم
_از طرفے هم جدیدا همش برام خواستگار میومد در حالے کہ مـن اصلا بہ فکر ازدواج نبودم و هنوز زمان میخواستم کہ خودمو پیدا کنم و بہ ثبات کامل برسم.
_اون سال کنکور دادم با ایـن کہ همیشہ آرزوم بود مهندسے برق قبول شم ولے عمران قبول شدم چاره اے نبود باید میرفتم...
✍ ادامه دارد ....
📲شهید نوید صفری
#چلهی_زیارتعاشورا ↙️
@chele_shahidnavid