eitaa logo
🌷چله2⃣8️⃣مجرب توسل به شهدا🌷
6.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
6 فایل
🌼راه ارتباطی با ادمین ها👇👇 @mehri_jokar @Raha_zarey کپی مطالب کانال برای مدیران کانالها و گروه ها مجاز نیست⛔ کپی کردن پیام های حاجتروایی ممنوع⛔ کپی کردن بنر کانالهای ما ممنوع ⛔ 💢با احترام تبادل وتبلیغات نداریم💢
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همرزمانش از آخرین لحظات رزم و شهادت پدر اینطور روایت کرده‌اند: «شهید محمد پورعلی برای آزادسازی مهران همراه با همرزمانش راهی عملیات کربلای یک شد. در مرحله‌ای از عملیات حجم سنگین آتش دشمن شرایط را به قدری سخت کرد که لازم بود یکی از تیربارچی‌ها خودش را به ارتفاعات برساند. شهید پورعلی داوطلب شد و آرپی‌جی‌اش را هم برداشت و راهی شد. نیم ساعتی ایستاد و تیراندازی کرد. ناگهان تیری به قلبش اصابت کرد. یکی از دوستانش که هم‌محلی محمد بود، فریاد می‌زد ممدعلی تیر خورد! ممدعلی تیر خورد، اما او بلند شد و دوباره شروع به تیراندازی کرد... بعد محمدعلی به هم‌محلی‌اش گفت آرام باش چیزی نشده...، اما ناگهان بر زمین افتاد. دوستش دوباره داد و بیداد کرد. محمدعلی رو به دوستش کرد و گفت آرام باش، مگر نمی‌بینی آقا امام حسین (علیه السلام) اینجا هستند. همانجا دست بر سینه گذاشت و با گفتن «السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)» شهید شد. بعد از شهادت پدر، بعثی‌ها پیشروی می‌کنند. پیکر پدر همانجا روی زمین می‌ماند. حدود ۴۰ روز پیکر ایشان مهمان خاک‌های مهران بود. وقتی پیکر پدر را بعد از ۴۰ روز به عقب آوردند، دستش در حالی که روی سینه قرار داشت، خشک شده و صورت پدر سوخته بود. آنچه در روز تشییع پیکر پدر می‌دانم را از زبان هم محلی‌ها و دوستان شنیده‌ام. دقیقاً ۴۷ روز پس از اعزام، پیکر مطهر این شهید را به روستا آوردند و تشییع کردند. مردم روستا می‌گویند با اینکه پیکر روز‌های زیادی در بیابان روی زمین افتاده بود، در فضای مسیر تشییعش بوی عطری عجیب پیچیده بود. تمام اهالی روستا در تشییع پیکر شهید تواب شرکت و این عطر را با جان و دل احساس کرده بودند. مقام پدر در شهادت مقام بزرگی بود. 👇👇 ┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2822242589Cbceeb9f9d6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پدر به دوستش گفته بود: «من می‌روم و شهید می‌شوم و پیکرم چند روزی در بیابان می‌ماند. وقتی پیکرم را برای شما آوردند، پدرم را بالای سرم بیاورید تا من را حلال کند و بگوید که دیگر مایه آبروی او شده‌ام. پیکرم را در همان نقطه‌ای که حد شلاق بر من جاری شد، قرار دهید و فرزندم رضا را روی تابوتم بگذارید تا ببیند پدرش بعد از توبه به درگاه خدا و عشقی که از امام حسین (علیه السلام) در وجودش جاری شد، به چه مقامی رسید که خدا توبه کنندگان را دوست دارد.» مادر می‌گوید: «وقتی پدرت به مرخصی آمده بود برایت لباسی خرید و با هم به عکاسی رفتیم و عکس یادگاری انداختیم. همان آخرین وعده دیدار ما شد و بابا به شهادت رسید.» چند قطعه عکس هم از بابا داشتیم که متاسفانه بردند و دیگر برای‌مان باز نگرداندند. تقدیر الهی و خواست خدا بود که پدر از تعلقات دنیایی و آن شرایطی که داشت جدا شود و در این مسیر قرار بگیرد و شهادت اینچنین نصیبش شود. 👇👇 ┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2822242589Cbceeb9f9d6
19.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀داستان زیبای شهید محمد علی پور علی 🔹” حر خراسان ” معروف به ” مَندلی طلا ” آبروی پدر را برگرداند. 👇👇 ┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2822242589Cbceeb9f9d6
«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»✾🌿🌺🌿✾ 🌟شهید روز بیست ودوم 🌟 🌷شهید محمدعلی پورعلی «اعمال توسل به شهدا» 👇 1⃣ صلوات 👈۱۳۵ مرتبه 2⃣ ۱۱۰ مرتبه ذکر👈«اِهدِنَا الصَّراطَ المُسْتَقِیمَ» 🌱ترجمه:ما را به راه راست هدایت فرما. 3⃣ یک مرتبه سوره قدر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫🌸روز بيست وسوم چله مجرب توسل به شهدا ✅ تاریخ ۱۴۰۲/۱۱/۱۱ختم روز چهارشنبه 🌷شهید علی محمودوند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا