هدایت شده از حقایق پاک (اَلْكَلِمُ الطَّيِّبُ)|مهدی شبان
شهید آوینی: نوروز رستاخیز خاك است و عید صیام رستاخیز جان و انسان روح كبریایی است كه در خاك فقر دمیدهاند. با نوروز جسم جهان تازه میشود و با صوم، جان جهان كه انسان است. جسم و جان اگر چه تعارض ذاتی ندارند، اما در این جهان از هم انتزاع گرفتهاند، چنانكه جمال و كمال نیز چنیناند و به قول آن بزرگوار، «در این جهان، زیبایی جنازه حقیقت را بر دوش میكشد.» نادر است آنكه زیبایی صورت با زیبایی سیرت جمع شود، آنجا كه آن یكی هست این یكی نیست و هر جا كه این یكی هست، دیگری نایافتنی است. نوروز رستاخیز خاك است و عید صیام رستاخیز جان. خاك محتاج زمستان است تا پذیرای بهار شود و جان محتاج صوم است تا روح به اعتدال ربیع واصل شود، تا خورشید عشق از افق جان طلوع كند و نسیم لطف بوزد و درخت دل به شكوفه بنشیند... و این بهار درون است. رستاخیز جسم و جان(از کتاب رستاخیز جان «شهید آوینی»)
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
«حقايق پاك▫️الكَلِمُ الطَّيّب»
https://eitaa.com/m_shaban
هدایت شده از سید کاظم روح بخش
9.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگه برای فرار از روزه داریم میریم مسافرت😅 درسته یا نه؟
🚕 تاکسی پرسی 🚕
😁ویژه برنامه طنز احکام رمضان
هم احکام یادبگیر هم بخند😄
داستان دوم:
حکم مسافرت به قصد فرار از روزه چیه؟
⭕️قسمت های دیگه تو راهه با این چالش ها:
🔹تزریق تقویتی
🔹حکم روزه دختر۹ساله که ضعف دارن
🔹خانم های باردار یا شیرده
کانال رو دنبال کن گم نکنی هر شب یک قسمت طنز احکام😁👇سوالات خودمونی از آخوند در تاکسی
https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
مظلومیت رسواکننده
🔹المعمدانی و ۱۰۰۰ شهیدش را که شنیدیم، مانند همان بمبی که بر سر مردم بی گناه ریخته شده بود، آتش گرفتیم و خونمان به جوش آمد! حس درونیمان خشم و نفرت بود از صهیونیست و غمگین مظلومیت فلسطین بودیم و غزه!
🔹گذر زمان اما این مصیبت را از یادمان برد، آنقدر که حواسمان نیست الان ۳۲ برابر المعمدانی، بیگناه شهید شدهاند! چه خاصیتی گذشت زمان دارد که وقتی مصیبت در آن پهن میشود، مصیبت فراموش میشود و یا تقلیل مییابد؟
🔹 اکنون نیز از خبر هتک حرمت نوامیس مسلمان در بیمارستان شفا، خونمان به جوش آمده! اما آیا توجه داریم وضعیت کنونی غزه، ویترین وضعیتی است که فلسطین سالهاست با آن دست و پنجه نرم میکند: کشتار، هتک حرمت، تحقیر و ...؛ وضعیتی که رسانه در کنار دستِ فراموشیِ زمان باعث شده ما آن را نبینیم یا کم ببینیم!
🔹غزه با ایستادنش و مظلومیتش، اینها را جلوی چشم ما آورده و خوی دشمن را برملا کرده! او گرچه مظلوم است، گرچه ما مصیبتهای او را فراموش میکنیم، اما بهای این مظلومیت پایان اسرائیل است...
✍محسن آراسته
@cheragh_dasti
میلاد امام مظلوم، امام حسن (علیه السلام)، مبارک...
همه امامان مظلومند، اما امام حسن مظلومیت خاصی در بین ما شیعیان داره، اینکه او رو به امام صلح میشناسیم! در حالی که امام حسن جنگاوری و دلاوریش از امام حسین بیشتر نباشه، قطعا کمتر نیست؛ نشون به این نشون که در جنگ جمل که سپاه امام علی (علیهالسلام) در سرنگون کردن شتر عایشه درمونده شده بودن، چرا که هم شتر زره پوشبود و تیر اثر نمیکرد و هم حلقههای محافظ عایشه به شدت مقاومت میکردن، امام علی (علیه السلام) کار رو به امام حسن میسپارن و ایشون با دلاوری حلقه محافظ عایشه رو میشکنن و پاهای شتر رو قطع میکنند، عایشه سرنگون میشه و جنگ پایان پیدا میکنه!
حالا فرض کنید چنین فردی با چنین جنگاوری و دلاوریای مجبور به صلح باشه و از دوست آشنا زخم زبان هم بشنوه...
@chergah_dasti
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
🌄 امام حسن (ع) سازشگر نيست...
❞ عینصاد
📚 #تطهیر_با_جاری_قرآن ج ۱ | ص ۳۰۵
#️⃣ #عکس #عکس_نوشته #قرآن
#عین_صاد | عضو شوید
👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
هدایت شده از مستضعفین تیوی
18.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ فریادی علیه دوگانگیهای سیاستمداران درباره غزه
🔻حجم فاجعه و جنایت در #غزه به حدی رسیده که آدمی نمیداند با چه زبانی، با چه اقدامی، با چه کاری میتواند خشم و بغض و غضب خودش را فریاد بزند!
🔻چطور میشود نهیب زد به وجدانهای به خواب رفته؟!
🔻چطور میشود این همه ظلم و تناقض کشورهای غربی و عربی و ترک و... را به رخ کشید و علیه آن شورید؟!
🟡مصطفی ابراهیم شاعر مصری، بخشی از این تناقضات را در شعر «تلک قضیه» به تصویر کشیده و #امیر_عید خواننده مصری نیز به خوبی حق آن را ادا کرده است.
📌آنجا که حجم اندوه و هجوم غم زیاد میشود، هنر پاک میتواند از تراژدی، حماسه بسازد. حماسهای که وجودی حقیقی دارد نه رویایی تصنعی است!
🖥 دریافت نسخه با کیفیت
#اختصاصی_مستضعفین_تی_وی
🎬 @Mostazafin_tv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا را سپاس بر بردباریاش پس از اینکه نافرمانی مرا دانست،
و خدا را سپاس بر گذشتش پس از قدرتش
و خدا را سپاس بر طول بردباریاش در خشمش و حال آنکه او بر آنچه بخواهد تواناست.
خدا را سپاس که پاسخم را میدهد آنگاه که صدایش میزنم،
و هر زشتی را بر من میپوشاند و من از او نافرمانی میکنم،
و او نعمتش را بر من بزرگ میگرداند، پس من او را شکر نمیکنم...
#دعای_افتتاح
@cheragh_dasti
درد...
قسمت اول
نیمههای شب بود که با درد شکم بیدار شدم. دیشب تو مسیر برنج و مرغ اون هم بدون قاشق خورده بودیم و بعدش حالم زیاد خوب نبود، احتمال زیاد میدادم که درد به خاطر مسمومیت باشه. چند دقیقهای ملتمسانه پای روشور درد رو تحمل کردم که شاید غذا رو برگشت بدم و حالم بهتر بشه اما درد همین طور ادامه داشت و بیشتر میشد.
صاحبخونه که اسمش فاضل بود من رو دید؛ با چشمان نگران و متعجب پرسید چی شده؟ اشاره کردم به شکمم و حالت درد. دیشب عمود ۶۹ فاضل رو دیده بودیم و ما رو با مهربونی و اصرار به خونهاش دعوت کرده بود. پرسید که کسی رو بیدار کنم؟ گفتم آره. مصطفی داداشم و پدرخانمم بیدار شدن. با فرض مسمومیت مقداری دوای خونگی دادن، اما افاقه نکرد. درد ول نمیکرد!
از فاضل پرسیدیم این نزدیکا بیمارستان هست؟ جواب داد که نه. نهایتا تصمیم گرفتیم بریم به درمانگاههای مسیر پیاده روی. حتی قدرت راه رفتن هم نداشتم. به هر ضرب و زوری بود سوار موتور سه چرخ فاضل شدم و به همراه بابا و مصطفی رفتیم.
یه درمانگاه پیدا کردیم. چند تا جوون بودند که یکی شون به اسم علی خوب فارسی حرف میزد. سوالاتی پرسیدن. شکمم رو فشار میدادن تا ببینند درد بیشتر میشه یا نه! منم می گفتم اتفاقی نمیافته. اونا هم کمتجربه بودن و هول شده بودن؛ از طریق تلفن با یک دکتر با تجربهتر مشورت میگرفتن و روی من پیاده میکردن.
نهایتا یه سرم به من زدن، نفهمیدم سرم
چی بود، انگار اونها هم احتمال مسمومیت میدادن. درد همین جور ادامه داشت، وسط سُرُم بود که یک دفعه بالا آوردم و معدهام خالی شد. درد خوابید و احساس میکردم حالم خوب شده. دیگه تقریبا مطمئن بودیم مسمومیت بوده، دو تا قرص دادن به من، اما قرص خوردن همانا و شروع درد با شدت بیشتری همانا!
ادامه دارد...
✍محسن آراسته
@cheragh_dasti
شما همسرتون رو تو خونه با چه اسمی صدا می زنید؟
من و همسرم: مارکو😂
یه مدت هست رو زبونمون افتاده🤦♂
"چی خریدی مارکو؟
چی پختی مارکو؟
چه میکنی مارکو؟
چی بخوریم مارکو؟"
بخشی از جملات ما تو خونه است😁
خلاصه که برگای روانشناسان خانواده به باد رفته🤕😅
تا نکته همسرداری بعدی، خدانگهدار👋
@cheragh_dasti
درد...
قسمت دوم
گفتن باید منتقل بیمارستان بشم. اورژانس اومد و من و مصطفی سوار شدیم و من رو بردن یکی از بیمارستانهای نجف. اینجا مشکل این بود که مترجم نداشتیم، هاج و واج تو چشمهای دکتر نگاه میکردیم و من فقط میتونستم شکمم رو نشون بدم و با اشاره بگم درد دارم! نهایتا خود دکتر با استفاده از مترجم گوگل شروع کرد سوال پرسیدن و من جواب میدادم. باز هم شکمم رو فشار میدادن و میزان درد رو میپرسیدن. ازم خون گرفتن تا آزمایش انجام بشه و سرم به من وصل کردن.
درد همچنان ادامه داشت و امان نمیداد! چند دقیقهای اونقدر درد زیاد شد که گریه هم ضمیمه داد زدنها شد؛ داد زدن خدا و امام حسین! روی تخت در حالی که سُرُم به من وصل بود از درد به خودم هم نمیتونستم بپیچم و فقط می تونستم روی تخت مدام بشینم و دراز بکشم.
نهایتا مسکن به من تزریق شد و درد کمی آروم گرفت و چند دقیقهای خوابم برد. در بیم و امید بودیم، درد به خاطر چیه؟ بیشترین احتمالی که میدادیم آپاندیس بود! قاعدتا اگر آپاندیس بود، باید همونجا عمل میکردیم.
صبح شد و یکی از کارکنان نظافت بیمارستان که فارسی بلد بود خیرخواهانه اومد کمکمون. دکتر آزمایشات رو دید و ظاهرا اون هم آپاندیس رو محتمل میدونست. برام سونوگرافی نوشت تا دقیقتر مشخص بشه. من رو سوار ویلچر کردن و بردن سونو. مسئول سونو وقت نمیداد اما نهایتا با صحبت و اصرار، سونو رو گرفتن.
نتیجه سونو این بود که همه چیز طبیعیه و فقط کلیه راست کمی متورم هست! درد کلیه بود و احتمالا سنگ کلیه! البته سنگی تو سونو دیده نمیشد. تجربه دفع سنگ با درد رو دو بار داشتم ولی اون دو بار درد متفاوت از این دفعه بود.
ادامه دارد...
✍محسن آراسته
@cheragh_dasti