eitaa logo
چشمه جاری
518 دنبال‌کننده
735 عکس
143 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️ با عبادت، با عمل، با حرف، آدم‏ها مشخص نمى‏ شوند و اندازه ‏هاشان نمودار نمى ‏گردد. ♦️ آن‏چه نهفته‏ ها را مشخص مى‏ كند و حالت‏ها و آدم‏ها را از يكديگر جدا مى ‏سازد، بلاء است و اين بلاء، صنعت خدا و كار اوست. ♦️ كه مى ‏فرمايد:«وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِى‏»؛ تو را براى خودم ساختم. ♦️ كسانى كه غرور علم و عشق و عمل گرفتارشان مى‏ كند، غربال بلاء و گرفتارى ‏ها نجاتشان مى‏ بخشد و ضعف‏ها و كفرهاشان را و نهفته‏ ها و نفوذى ‏ها را مشخص مى ‏سازد. ♦️ كه امام حسين عليه السلام فرمود:«النَّاسُ عَبِيدُ الدُّنيا وَالدِّينُ لَعِقٌ عَلَى اَلسِنَتِهِم يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّت مَعَایِشُهُم فَاِذَا مُحِّصُوا بِالبَلاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون». آدم‏ها آن‏جا كه با بلاء تمحيص مى‏ شوند دين‏داريشان مشخص مى‏ گردد. 📚 وارثان عاشورا، ص 68 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 نمى ‏دانم كبوترها را ديده ‏ايد كه چگونه به جوجه ‏هايشان غذا مى‏ رسانند و نوك در نوك هم مى ‏كنند. 🔶 و باز همان‏ها را ديده ‏اى كه چگونه به جوجه ‏هاى بزرگترشان نوك مى‏ زنند و بيرونشان مى‏ كنند. 🔶 راستى كدام يك از اينها محبت است و كدام دشمنى⁉️ 🔶 امام سجاد علیه السلام مى ‏گويد: «اللهم إجْعَلْ شُكْرى لك عَلى‏ ما زَوَيْتَ عَنّى، أَوْفَرْ مَنْ شُكْرى إيّاك عَلى‏ ما خَوَّلْتَني». 🔶 خداى من! سپاس مرا بر آنچه كه مرا از آن محروم كرده‏ اى، بيشتركن از سپاسى كه من بر نعمت‏هاى تو دارم. 🔶 شكر بر محروميت بيشتر از شكر بر دارايى، اين شكرى است كه راه رفته‏ ها دارند. 🔶 اينها كه مى ‏دانند اگر او با محبت مى ‏دهد، با محبت بيشتر مى ‏گيرد و اگر عطاى او نعمت است، بلاى او نعمت بزرگتر است و اين است كه شكر بيشتر مى‏ خواهد. 🔶 ما هنوز چشمى نداريم كه محبت را در تمامى چهره‏ هايش بشناسيم و سپاس بگذاريم. و اين است كه در هنگام دارايى مغرور مى‏ شويم و به وقت گرفتارى و بلاء مأيوس مى ‏مانيم‏. 📚 صراط، ص 116 🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 بدون ابتلا و گرفتارى هر كدام از ما خيلى راحت سير و سلوك مى‏ كنيم. خيلى راحت! و خيلى هم خوبيم! 💟 مثل يك حوض لجنى هستيم كه چند سانت آب نو و قشنگ داخل آن جمع شده است و تا آن را به هم نزده‏ اند، خيلى قشنگ است؛ مخصوصاً وقتى كه جلوه نور خورشيد هم در آن بيفتد و طلاى خورشيد و نقره آسمان هم در آن درخشش پيدا كند. 💟 درخت‏ها هم در آن جلوه كنند. صداى قورباغه ‏ها هم برود و صداى بلبل‏ها را هم بشنويم. در اين هنگام خيلى تجلّى مى‏ كند، ولى وقتى يك دست به آن مى ‏زنيم، مى ‏بينيم كه همه چيز آشفته شد و همه چيز از توى اين آب بيرون آمد. 💟 ما آدم‏هايى هستيم كه تا بحران‏ها و گرفتارى ‏ها شلوغ‏مان نكرده و به‏ قول خودمان تا كفرمان در نيامده است، خيلى آقاييم! ولى يك بحران، يك حرف، يك حديث، يك صداى زياد، حتى يك گنجشكى كه جيك جيك مى‏ كند، كفرمان را درمى ‏آورد. اين‏ها حالت‏هاى ماست. 🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ با يك فشار و درگيرى، چنان آه و ناله‏ اى راه مى ‏اندازيم كه روحيه‏ ها را تضعيف مى‏ كنيم. خيال مى‏ كنيم نوبرش را آورده‏ ايم. ✅ مايى كه مى‏ خواهيم هستى را به دست آوريم، نمى‏ خواهيم پوست بيندازيم⁉️ بايد گوشت و پوست و استخوانمان را هم بدهيم. ✅ امام صادق علیه السلام مى‏ فرمايد: «يكى از صفات مؤمن اين است كه نحيف است و اضافى ندارد». آيا نمى‏ خواهيم اين زايده‏ ها را بدهيم⁉️ ✅ مشهد بودم. جوانى پيش من آمد. گفت و گفت و گفت. با او شوخى كردم و خنديدم. خيلى ناراحت شد. گفت تو مرا درك نمى‏ كنى. رنج مرا نمى‏ فهمى. ✅ من هم خنده ‏ام گرفته بود كه اگر رنج او قطره قطره بود، من جرعه جرعه سر كشيده بودم. او مى ‏گفت من امروز پولم تمام شده، در حالى كه من يك سال در اين مشكل و بدبختى بودم. ✅ به او گفتم: بحث اين نيست كه تو را درك نمى‏ كنم. تو خودت را درك نمى‏ كنى. ✅ هنوز ظرفيت خودت را نمى‏ شناسى. مگر درك كردن به اين است كه ما را در پنبه بخوابانند و حلوا حلوا كنند⁉️ 📚 حرکت، ص 290 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 امروز در آشپزخانه نگاهم به صحنه‌ی عجیبی جلب شد. کنار گاز آشپزخانه، لکه‌ی از چربی غذا افتاده بود و روی آن را مورچه‌های بسیار زیادی پوشانده بود. 🔶 برخلاف همیشه که من مورچه‌ها را در حال حرکت ،فعالیت و جنب و جوش دیده بودم ، این بار چشمم به دسته‌ای مورچه افتاده بود که هیچ حرکتی نمی کردند و مانند مردگانی به سکون رسیده بودند. 🔶 با خودم فکر کردم شاید مرده باشند که اینطور ساکن هستند. مجبور شدم لحظاتی زیر نظر بگیرمشون. 🔶 کمی که سر و صدا کردم و دستم به میز خورد ، دیدم به حرکت در آمده‌اند و از آن لذت و مستی و رخوت جدا شده‌اند. اما برایم جالب بود که هنوز هم تعداد زیادی از آنها بی حرکت بودند. 🔶 شروع کردم میزان ضربه‌ها را شدید کردن، این بار تعداد بیشتری به حرکت درآمدند و از سکون جدا شدند ، اما بازهم تعدادی مانده بودند. 🔶 آنهایی که بیشتر در این چربی دست و پایشان فرو رفته بود و بیشتر دل بسته‌بودند ، سخت تر جدا می‌شدند و با سکون و رخوت خو گرفته بودند. 🔶 ما هم که شیطونی‌امون گُل کرده بود ، شروع کردیم فوت کردن این مخلوقات خدا و به قولی بلای شدید‌تری از خودمان را به سرشان نازل کردیم. این بار دیگه تقریبا همه به حرکت‌ در آمده بودند و از این رخوت و سکون جدا شده بودند. 🔶 یاد حرف استاد صفایی افتادم؛ فلسفه‌ی بلاها در این دنیا این هست که زیر پای ما را داغ کنند که در این دنیا اسیر و گرفتار نشویم. 🔶 چون کار ما انسان‌ها حرکت هست ، آنهم حرکت به سمتی که بالاترین باشد، بعضی وقت‌ها زیبایی‌های مسیر ما را می‌فریبد و از کار اصلی‌امان باز می‌مانیم و به سکون می‌رسیم. 🔶 بماند وقتی بلا تمام شد و بعد از لحظاتی برگشتم ، باز دیدم که برخی از مورچه‌ها برگشته‌اند و باز ساکن و بی‌حرکت شده‌اند. 🔶 به خودم گفتم راستی بد نیست یه سری هم به خودت بزنی و ببینی دست و پایت تو چه پیتی از روغن گیر کرده که اینطوری مانده‌ای⁉️ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 ما خيال مى‏ كنيم كه آمده ‏ايم تا خانه بسازيم، بزمى بسازيم و همين كه خانه‏ مان راخراب مى ‏كنند و بزممان را به هم مى ‏زنند ناله مى‏ كنيم و بانگ برمى ‏داريم كه مسلمانى نيست، كه خدا نيست. 🔶 بى‏ خبر! آنها مى‏ خواهند تو را بسازند و تو را آورده ‏اند كه بسازند و اين است كه بزمت را مى‏ سوزانند، كه خانه ‏ات را خراب مى ‏كنند، كه محبوب‏هايت را مى‏ شكنند، كه مگر برخيزى. خرابت مى‏ كنند، تا آباد شوى. ديوارهايت را مى‏ ريزند تا به وسعت برسى. 🔶 و اين است كه تو بايد خودت بخواهى و طلب كنى و اگر نخواهى و كردند، شكر كنى و يا لااقل صبر داشته باشى كه بارور شوى، نه آنكه جزع بزنى و فرياد، كه فرياد خريدارى ندارد و در زير اين گنبد كبود، بازارى ندارد، كه دنيا با درد همراه است و با غم مخلوط و با رنج پيچيده. 🔶 دنيا راه است، كلاس است، كوره است. آنقدر مى‏ سوزاندت كه آماده‏ ى درس‏ها شوى و گام بردارى. 🔶 لوس بازى بس است، كه دستگاه هستى، با تربيت آمريكايى، هماهنگ نيست. اين واقعيت‏ها، با اين لوس بازى‏ ها نمى‏ خواند. اين دستگاه مى‏ خواهد آدم تحويل دهد؛ آدمى كه با كوله بار رنج، راه دراز هستى را طى كرده و به هست آفرين رسيده است. «يا ايُّهَا الْانْسان انَّكَ كادِحٌ الى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه‏». 🔶 و اين بلاء و فشار براى آنهايى كه آماده ‏ترند، شديدتر و برنده ‏تر است.«انَّ اشَدَّ الناسِ ابْتِلاءً الْانْبياء ثُمَّ الامثَلُ فَالأَمْثَلُ». سخت ‏ترين آدم‏ها، در گرفتارى پيامبران بودند و سپس به ترتيب، آنها كه نمونه بودند. 🔶 كسانى كه ايمان بيشترى دارند، رنجشان بيشتر است، كه: «الْبَلاءُ لِلْوِلاء». مادامى كه در گيره‏ ى عشق جايى نگرفته ‏اى، سوهانى نمى‏ خورى. 🔶 هر چه اين گيره محكم‏تر شد، اين سايش و فرسايش زيادتر مى ‏شود. «فَمَنْ قَوى‏ ايمانُهُ وَ كَثُرَ عَمَلُهُ، كَثُرَ بَلاؤه». چون گرفتارى‏ ها بايد هماهنگ با ظرفيت‏ها باشد، كه از راه باز نگردند و منحرف نشوند و از آن طرف بتوانند كارى را با خود شروع كنند و پيش بيايند. 📚 صراط، ص 121 🆔👉 @cheshmeyejarie
✴️ حاج محمد رضا سقا زاده: از آیت‌الله ملاعلی همدانی درباره مرقد حضرت زینب سلام الله علیها پرسیدم ✴️ گفتند: آیت الله آقا ضیاء عراقی فرمودند: شخصی شیعه از شهر قطیف عربستان به قصد زیارت امام رضا علیه السلام حرکت می کند، در راه پول خود را گم می کند. ✴️ متوسل به امام زمان علیه السلام می شود. در همان حال سید نورانی را می بیند که به اومبلغی مرحمت کرده و می گوید: این مبلغ تو را به سامرا می رساند. ✴️ در آنجا پیش وکیل ما میرزا حسن شیرازی برو و بگو: سید مهدی می گوید: پولی از ما در پیش توست، فلان مقدار بدهد تا به زیارت جدم امام رضا علیه السلام بروی. ✴️ اگر او نشانه خواست، بگو: امسال در فصل تابستان، شما با حاج ملا علی کنی، حرم عمه ام مشرف بودید ✴️ ازدحام جمعیت باعث شده بود که در حرم عمه ام آشغال ریخته شود، شما عبا از دوش گرفته و با آن حرم را جارو کردی و ملا علی کنی نیز آشغال ها را بیرون می ریخت و من در کنار شما بودم! ✴️ شیعه قطیفی می گوید: چون به خدمت آیت‌الله شیرازی رسیدم، جریان را نقل کردم ✴️ بی اختیار در حالی که اشک شوق می ریخت، دست در گردنم افکند و چشمهایم را بوسید و تبریک گفت و مبلغی مرحمت کرد. ✴️ چون به تهران آمدم خدمت حاج آقا کنی رسیدم و جریان را برای او نیز تعریف نمودم. تصدیق کرد، ولی بسیار متاثر گشت که ای کاش این نمایندگی و افتخار نصیب او می شد. 📚 شیفتگان حضرت مهدی، ج ۳ ص ۱۴۲ ♥️👈 خوشا به حال حرم 💐 میلاد عقیلة العرب حضرت کبری مبارک ❌👈 کپی با ذکر منبع کانال👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
🔶 دردها، چه آن‏ها كه از خود ما هستند و چه آن‏ها كه از ديگران است و چه آن‏ها كه از حركت هستى است مى ‏تواند عامل حركت ما باشد. 🔶 در اينجا بايد توضيح بدهم تا اشتباه نشود. نمى ‏گويم بايد درد و رنج را پذيرفت كه مى‏ گويم بايد از آن بهره برداشت و نبايد از آن ترسيد. درگيرى و فرار غلط است؛ مهم بهره بردارى است. 🔶 مسأله‏ ى ما، بررسى عامل رنج‏ها نيست، بل تلقى و برداشت و موضع‏گيرى ما در برابر رنج، موضوع بحث است. 🔶 رنج‏ها از كجا و چرا برخاسته‏ اند، مسأله نيست، چگونه با آن‏ها كنار بياييم اين مسأله ‏ى ماست. 🔶 آن‏ها كه در سطح برترى هستند، از رنج‏ها، حركت‏ها را بهره مى‏ گيرند و راه مى ‏افتند. نه عقده مى ‏گيرند و نه خُرد و شكسته مى‏ شوند. 📚 مسئولیت و سازندگی، ص 283 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 به پدرى كه فرزندش را از دست داده بود و هرگونه تسليتى را به تمسخر مى‏ گرفت، كه «هنوز دامنت آتش نگرفته كه درد من دلسوخته را بدانى». 🔷 گفتم راستى كه مصيبت تو، مصيبت بزرگى است و از بزرگى مصيبتش شمّه‏ اى گفتم و آخر سر به مقايسه پرداختم كه مصيبت تو بزرگ است ولى تو از اين مصيبت بزرگ‏ترى و همين است كه نبايد بلرزى. 🔷 آ‏نها كه فقط به بزرگى حوادث و موانع و دردهايشان اشاره مى‏ كنند و حتّى گاهى رنج مى ‏برند كه كسى درد ما را درك نكرده، اينها خوب است كه نيم نگاهى هم به خودشان مى‏ انداختند و مى‏ فهميدند كه اگر كسى رنج اينها را درك نكرده، خودشان هم خودشان را درك نكرده ‏اند و فقط درد را احساس كرده ‏اند. 📚 انتظار، ص 90 🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 «إِلَهِي عَلِمْتُ بِاخْتِلاَفِ الآثَارِ وَ تَنَقُّلاَتِ الأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَكَ مِنِّي أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى لاَ أَجْهَلَكَ‏ فِي‏ شَيْ‏ءٍ». 💟 خداى من! من از رفت و آمد آثار تو و از تحوّل و نقل و انتقال جلوه‏ هاى تو، دانستم تو مى‏ خواهى كه براى من در هر چيزى رخ بنمايى تا تو را در هيچ چيز جاهل نباشم و با تو بيگانه نمانم. 💟 ولى اين آشنايى آسان نيست، آنجا كه تو بت‏هاى من را مى‏ شكنى و تعلق‏هاى مرا مى ‏زنى اين نكته ديرتر برايم جا مى ‏افتد كه تو مى ‏خواهى به محدودها و محكوم‏ها، بسته نشوم وروى موج خانه نسازم و بدليل تحول بُت‏ها، بت ‏پرست نمانم. 💟 در اول كار خيال مى‏ كنم كه تو با من دشمنى كه تو با من لجاجت دارى، ولى از تحوّل مستمر و نقل و انتقال مداوم مى‏ يابم كه تو بر من جلوه مى‏ كنى و با شكست بت‏ها، تماميت خود را برايم آشكار مى‏ سازى. 💟 من از شكسته شدن جام محبوبم مى ‏توانم غصه و قصه ببافم كه از پدرم بود و از نياكانم رسيده بود. مى‏ توانم بياموزم كه ديدى شكستنى بود و دل بستنى نبود. 💟 اين درسى است كه تو با اختلاف و رفت و آمد آثار و با نقل و انتقال اطوار و جلوه ‏ها، به من آموختى تا تو را در هر چيزى ببينم. 📚 چهل حدیث، ص 32 🆔👉 @cheshmeyejarie
✴️ آنجا كه نمى‏ توان غم‏ها را كم كرد بايد ظرفيت‏ها را گسترده ‏تر ساخت تا بتوان از همانچه كه ما را مى ‏شكند، نيرو بدست آورد. ✴️ بازوهاى تو مى‏ توانند از همان وزنه‏ هايى كه خستگى مى‏ آوردند و زحمت داشتند، به قدرت برسند و نيرو بگيرند. ✴️ همان‏طور كه وزنه ‏ها بدن تو را شكل مى‏ دهند و نيروى تو را زياد مى‏ كنند، همان رنج‏ها هم روح تو، سينه‏ ى تو، ظرفيت تو را زيادتر و گسترده ‏تر و نيرومندتر مى‏ سازند. ✴️ با اين بينش، تو تراكم غم را هرز نمى‏ كنى و هدر نمى‏ دهى، كه از اين تراكم بهره برمى‏ دارى و قدرت مى‏ سازى. ✴️ تو در برابر بلاء و رنج، در برابر بارهاى سنگين، جزع ندارى. بالاتر، تحمل و صبر ندارى، كه به بهره بردارى و شكر رسيده ‏اى و از درد درس‏هايش را گرفته‏ اى و از غم‏ها قدرت‏ها را بيرون آورده ‏اى. ✴️ تو ديگر چه تسليتى مى ‏خواهى كه بايد سرقفلى هم بدهى و خوشحال هم باشى. ✴️ كسى كه مى ‏خواهد به قدرت بيشتر برسد، ديگر از برداشتن وزنه‏ ها خسته نمى‏ شود، كه قدرت مى ‏گيرد. رنج نمى ‏برد كه راحت است. 📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 3، ص 81 🆔👉 @cheshmeyejarie