♦️ با عبادت، با عمل، با حرف، آدمها مشخص نمى شوند و اندازه هاشان نمودار نمى گردد.
♦️ آنچه نهفته ها را مشخص مى كند و حالتها و آدمها را از يكديگر جدا مى سازد، بلاء است و اين بلاء، صنعت خدا و كار اوست.
♦️ كه مى فرمايد:«وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِى»؛ تو را براى خودم ساختم.
♦️ كسانى كه غرور علم و عشق و عمل گرفتارشان مى كند، غربال بلاء و گرفتارى ها نجاتشان مى بخشد و ضعفها و كفرهاشان را و نهفته ها و نفوذى ها را مشخص مى سازد.
♦️ كه امام حسين عليه السلام فرمود:«النَّاسُ عَبِيدُ الدُّنيا وَالدِّينُ لَعِقٌ عَلَى اَلسِنَتِهِم يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّت مَعَایِشُهُم فَاِذَا مُحِّصُوا بِالبَلاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون». آدمها آنجا كه با بلاء تمحيص مى شوند دينداريشان مشخص مى گردد.
📚 وارثان عاشورا، ص 68
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 نمى دانم كبوترها را ديده ايد كه چگونه به جوجه هايشان غذا مى رسانند و نوك در نوك هم مى كنند.
🔶 و باز همانها را ديده اى كه چگونه به جوجه هاى بزرگترشان نوك مى زنند و بيرونشان مى كنند.
🔶 راستى كدام يك از اينها محبت است و كدام دشمنى⁉️
🔶 امام سجاد علیه السلام مى گويد: «اللهم إجْعَلْ شُكْرى لك عَلى ما زَوَيْتَ عَنّى، أَوْفَرْ مَنْ شُكْرى إيّاك عَلى ما خَوَّلْتَني».
🔶 خداى من! سپاس مرا بر آنچه كه مرا از آن محروم كرده اى، بيشتركن از سپاسى كه من بر نعمتهاى تو دارم.
🔶 شكر بر محروميت بيشتر از شكر بر دارايى، اين شكرى است كه راه رفته ها دارند.
🔶 اينها كه مى دانند اگر او با محبت مى دهد، با محبت بيشتر مى گيرد و اگر عطاى او نعمت است، بلاى او نعمت بزرگتر است و اين است كه شكر بيشتر مى خواهد.
🔶 ما هنوز چشمى نداريم كه محبت را در تمامى چهره هايش بشناسيم و سپاس بگذاريم. و اين است كه در هنگام دارايى مغرور مى شويم و به وقت گرفتارى و بلاء مأيوس مى مانيم.
📚 صراط، ص 116
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 بدون ابتلا و گرفتارى هر كدام از ما خيلى راحت سير و سلوك مى كنيم. خيلى راحت! و خيلى هم خوبيم!
💟 مثل يك حوض لجنى هستيم كه چند سانت آب نو و قشنگ داخل آن جمع شده است و تا آن را به هم نزده اند، خيلى قشنگ است؛ مخصوصاً وقتى كه جلوه نور خورشيد هم در آن بيفتد و طلاى خورشيد و نقره آسمان هم در آن درخشش پيدا كند.
💟 درختها هم در آن جلوه كنند. صداى قورباغه ها هم برود و صداى بلبلها را هم بشنويم. در اين هنگام خيلى تجلّى مى كند، ولى وقتى يك دست به آن مى زنيم، مى بينيم كه همه چيز آشفته شد و همه چيز از توى اين آب بيرون آمد.
💟 ما آدمهايى هستيم كه تا بحرانها و گرفتارى ها شلوغمان نكرده و به قول خودمان تا كفرمان در نيامده است، خيلى آقاييم! ولى يك بحران، يك حرف، يك حديث، يك صداى زياد، حتى يك گنجشكى كه جيك جيك مى كند، كفرمان را درمى آورد. اينها حالتهاى ماست.
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ با يك فشار و درگيرى، چنان آه و ناله اى راه مى اندازيم كه روحيه ها را تضعيف مى كنيم. خيال مى كنيم نوبرش را آورده ايم.
✅ مايى كه مى خواهيم هستى را به دست آوريم، نمى خواهيم پوست بيندازيم⁉️ بايد گوشت و پوست و استخوانمان را هم بدهيم.
✅ امام صادق علیه السلام مى فرمايد: «يكى از صفات مؤمن اين است كه نحيف است و اضافى ندارد». آيا نمى خواهيم اين زايده ها را بدهيم⁉️
✅ مشهد بودم. جوانى پيش من آمد. گفت و گفت و گفت. با او شوخى كردم و خنديدم. خيلى ناراحت شد. گفت تو مرا درك نمى كنى. رنج مرا نمى فهمى.
✅ من هم خنده ام گرفته بود كه اگر رنج او قطره قطره بود، من جرعه جرعه سر كشيده بودم. او مى گفت من امروز پولم تمام شده، در حالى كه من يك سال در اين مشكل و بدبختى بودم.
✅ به او گفتم: بحث اين نيست كه تو را درك نمى كنم. تو خودت را درك نمى كنى.
✅ هنوز ظرفيت خودت را نمى شناسى. مگر درك كردن به اين است كه ما را در پنبه بخوابانند و حلوا حلوا كنند⁉️
📚 حرکت، ص 290
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 امروز در آشپزخانه نگاهم به صحنهی عجیبی جلب شد. کنار گاز آشپزخانه، لکهی از چربی غذا افتاده بود و روی آن را مورچههای بسیار زیادی پوشانده بود.
🔶 برخلاف همیشه که من مورچهها را در حال حرکت ،فعالیت و جنب و جوش دیده بودم ، این بار چشمم به دستهای مورچه افتاده بود که هیچ حرکتی نمی کردند و مانند مردگانی به سکون رسیده بودند.
🔶 با خودم فکر کردم شاید مرده باشند که اینطور ساکن هستند. مجبور شدم لحظاتی زیر نظر بگیرمشون.
🔶 کمی که سر و صدا کردم و دستم به میز خورد ، دیدم به حرکت در آمدهاند و از آن لذت و مستی و رخوت جدا شدهاند. اما برایم جالب بود که هنوز هم تعداد زیادی از آنها بی حرکت بودند.
🔶 شروع کردم میزان ضربهها را شدید کردن، این بار تعداد بیشتری به حرکت درآمدند و از سکون جدا شدند ، اما بازهم تعدادی مانده بودند.
🔶 آنهایی که بیشتر در این چربی دست و پایشان فرو رفته بود و بیشتر دل بستهبودند ، سخت تر جدا میشدند و با سکون و رخوت خو گرفته بودند.
🔶 ما هم که شیطونیامون گُل کرده بود ، شروع کردیم فوت کردن این مخلوقات خدا و به قولی بلای شدیدتری از خودمان را به سرشان نازل کردیم. این بار دیگه تقریبا همه به حرکت در آمده بودند و از این رخوت و سکون جدا شده بودند.
🔶 یاد حرف استاد صفایی افتادم؛ فلسفهی بلاها در این دنیا این هست که زیر پای ما را داغ کنند که در این دنیا اسیر و گرفتار نشویم.
🔶 چون کار ما انسانها حرکت هست ، آنهم حرکت به سمتی که بالاترین باشد، بعضی وقتها زیباییهای مسیر ما را میفریبد و از کار اصلیامان باز میمانیم و به سکون میرسیم.
🔶 بماند وقتی بلا تمام شد و بعد از لحظاتی برگشتم ، باز دیدم که برخی از مورچهها برگشتهاند و باز ساکن و بیحرکت شدهاند.
🔶 به خودم گفتم راستی بد نیست یه سری هم به خودت بزنی و ببینی دست و پایت تو چه پیتی از روغن گیر کرده که اینطوری ماندهای⁉️
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 ما خيال مى كنيم كه آمده ايم تا خانه بسازيم، بزمى بسازيم و همين كه خانه مان راخراب مى كنند و بزممان را به هم مى زنند ناله مى كنيم و بانگ برمى داريم كه مسلمانى نيست، كه خدا نيست.
🔶 بى خبر! آنها مى خواهند تو را بسازند و تو را آورده اند كه بسازند و اين است كه بزمت را مى سوزانند، كه خانه ات را خراب مى كنند، كه محبوبهايت را مى شكنند، كه مگر برخيزى. خرابت مى كنند، تا آباد شوى. ديوارهايت را مى ريزند تا به وسعت برسى.
🔶 و اين است كه تو بايد خودت بخواهى و طلب كنى و اگر نخواهى و كردند، شكر كنى و يا لااقل صبر داشته باشى كه بارور شوى، نه آنكه جزع بزنى و فرياد، كه فرياد خريدارى ندارد و در زير اين گنبد كبود، بازارى ندارد، كه دنيا با درد همراه است و با غم مخلوط و با رنج پيچيده.
🔶 دنيا راه است، كلاس است، كوره است. آنقدر مى سوزاندت كه آماده ى درسها شوى و گام بردارى.
🔶 لوس بازى بس است، كه دستگاه هستى، با تربيت آمريكايى، هماهنگ نيست. اين واقعيتها، با اين لوس بازى ها نمى خواند. اين دستگاه مى خواهد آدم تحويل دهد؛ آدمى كه با كوله بار رنج، راه دراز هستى را طى كرده و به هست آفرين رسيده است. «يا ايُّهَا الْانْسان انَّكَ كادِحٌ الى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه».
🔶 و اين بلاء و فشار براى آنهايى كه آماده ترند، شديدتر و برنده تر است.«انَّ اشَدَّ الناسِ ابْتِلاءً الْانْبياء ثُمَّ الامثَلُ فَالأَمْثَلُ». سخت ترين آدمها، در گرفتارى پيامبران بودند و سپس به ترتيب، آنها كه نمونه بودند.
🔶 كسانى كه ايمان بيشترى دارند، رنجشان بيشتر است، كه: «الْبَلاءُ لِلْوِلاء». مادامى كه در گيره ى عشق جايى نگرفته اى، سوهانى نمى خورى.
🔶 هر چه اين گيره محكمتر شد، اين سايش و فرسايش زيادتر مى شود. «فَمَنْ قَوى ايمانُهُ وَ كَثُرَ عَمَلُهُ، كَثُرَ بَلاؤه». چون گرفتارى ها بايد هماهنگ با ظرفيتها باشد، كه از راه باز نگردند و منحرف نشوند و از آن طرف بتوانند كارى را با خود شروع كنند و پيش بيايند.
📚 صراط، ص 121
🆔👉 @cheshmeyejarie
✴️ حاج محمد رضا سقا زاده: از آیتالله ملاعلی همدانی درباره مرقد حضرت زینب سلام الله علیها پرسیدم
✴️ گفتند: آیت الله آقا ضیاء عراقی فرمودند: شخصی شیعه از شهر قطیف عربستان به قصد زیارت امام رضا علیه السلام حرکت می کند، در راه پول خود را گم می کند.
✴️ متوسل به امام زمان علیه السلام می شود. در همان حال سید نورانی را می بیند که به اومبلغی مرحمت کرده و می گوید: این مبلغ تو را به سامرا می رساند.
✴️ در آنجا پیش وکیل ما میرزا حسن شیرازی برو و بگو: سید مهدی می گوید: پولی از ما در پیش توست، فلان مقدار بدهد تا به زیارت جدم امام رضا علیه السلام بروی.
✴️ اگر او نشانه خواست، بگو: امسال در فصل تابستان، شما با حاج ملا علی کنی، حرم عمه ام مشرف بودید
✴️ ازدحام جمعیت باعث شده بود که در حرم عمه ام آشغال ریخته شود، شما عبا از دوش گرفته و با آن حرم را جارو کردی و ملا علی کنی نیز آشغال ها را بیرون می ریخت و من در کنار شما بودم!
✴️ شیعه قطیفی می گوید: چون به خدمت آیتالله شیرازی رسیدم، جریان را نقل کردم
✴️ بی اختیار در حالی که اشک شوق می ریخت، دست در گردنم افکند و چشمهایم را بوسید و تبریک گفت و مبلغی مرحمت کرد.
✴️ چون به تهران آمدم خدمت حاج آقا کنی رسیدم و جریان را برای او نیز تعریف نمودم. تصدیق کرد، ولی بسیار متاثر گشت که ای کاش این نمایندگی و افتخار نصیب او می شد.
📚 شیفتگان حضرت مهدی، ج ۳ ص ۱۴۲
♥️👈 خوشا به حال #مدافعان حرم
💐 میلاد عقیلة العرب حضرت #زینب کبری مبارک
❌👈 کپی با ذکر منبع کانال👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
🔶 دردها، چه آنها كه از خود ما هستند و چه آنها كه از ديگران است و چه آنها كه از حركت هستى است مى تواند عامل حركت ما باشد.
🔶 در اينجا بايد توضيح بدهم تا اشتباه نشود. نمى گويم بايد درد و رنج را پذيرفت كه مى گويم بايد از آن بهره برداشت و نبايد از آن ترسيد. درگيرى و فرار غلط است؛ مهم بهره بردارى است.
🔶 مسأله ى ما، بررسى عامل رنجها نيست، بل تلقى و برداشت و موضعگيرى ما در برابر رنج، موضوع بحث است.
🔶 رنجها از كجا و چرا برخاسته اند، مسأله نيست، چگونه با آنها كنار بياييم اين مسأله ى ماست.
🔶 آنها كه در سطح برترى هستند، از رنجها، حركتها را بهره مى گيرند و راه مى افتند. نه عقده مى گيرند و نه خُرد و شكسته مى شوند.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص 283
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 به پدرى كه فرزندش را از دست داده بود و هرگونه تسليتى را به تمسخر مى گرفت، كه «هنوز دامنت آتش نگرفته كه درد من دلسوخته را بدانى».
🔷 گفتم راستى كه مصيبت تو، مصيبت بزرگى است و از بزرگى مصيبتش شمّه اى گفتم و آخر سر به مقايسه پرداختم كه مصيبت تو بزرگ است ولى تو از اين مصيبت بزرگترى و همين است كه نبايد بلرزى.
🔷 آنها كه فقط به بزرگى حوادث و موانع و دردهايشان اشاره مى كنند و حتّى گاهى رنج مى برند كه كسى درد ما را درك نكرده، اينها خوب است كه نيم نگاهى هم به خودشان مى انداختند و مى فهميدند كه اگر كسى رنج اينها را درك نكرده، خودشان هم خودشان را درك نكرده اند و فقط درد را احساس كرده اند.
📚 انتظار، ص 90
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 «إِلَهِي عَلِمْتُ بِاخْتِلاَفِ الآثَارِ وَ تَنَقُّلاَتِ الأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَكَ مِنِّي أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى لاَ أَجْهَلَكَ فِي شَيْءٍ».
💟 خداى من! من از رفت و آمد آثار تو و از تحوّل و نقل و انتقال جلوه هاى تو، دانستم تو مى خواهى كه براى من در هر چيزى رخ بنمايى تا تو را در هيچ چيز جاهل نباشم و با تو بيگانه نمانم.
💟 ولى اين آشنايى آسان نيست، آنجا كه تو بتهاى من را مى شكنى و تعلقهاى مرا مى زنى اين نكته ديرتر برايم جا مى افتد كه تو مى خواهى به محدودها و محكومها، بسته نشوم وروى موج خانه نسازم و بدليل تحول بُتها، بت پرست نمانم.
💟 در اول كار خيال مى كنم كه تو با من دشمنى كه تو با من لجاجت دارى، ولى از تحوّل مستمر و نقل و انتقال مداوم مى يابم كه تو بر من جلوه مى كنى و با شكست بتها، تماميت خود را برايم آشكار مى سازى.
💟 من از شكسته شدن جام محبوبم مى توانم غصه و قصه ببافم كه از پدرم بود و از نياكانم رسيده بود. مى توانم بياموزم كه ديدى شكستنى بود و دل بستنى نبود.
💟 اين درسى است كه تو با اختلاف و رفت و آمد آثار و با نقل و انتقال اطوار و جلوه ها، به من آموختى تا تو را در هر چيزى ببينم.
📚 چهل حدیث، ص 32
🆔👉 @cheshmeyejarie
✴️ آنجا كه نمى توان غمها را كم كرد بايد ظرفيتها را گسترده تر ساخت تا بتوان از همانچه كه ما را مى شكند، نيرو بدست آورد.
✴️ بازوهاى تو مى توانند از همان وزنه هايى كه خستگى مى آوردند و زحمت داشتند، به قدرت برسند و نيرو بگيرند.
✴️ همانطور كه وزنه ها بدن تو را شكل مى دهند و نيروى تو را زياد مى كنند، همان رنجها هم روح تو، سينه ى تو، ظرفيت تو را زيادتر و گسترده تر و نيرومندتر مى سازند.
✴️ با اين بينش، تو تراكم غم را هرز نمى كنى و هدر نمى دهى، كه از اين تراكم بهره برمى دارى و قدرت مى سازى.
✴️ تو در برابر بلاء و رنج، در برابر بارهاى سنگين، جزع ندارى. بالاتر، تحمل و صبر ندارى، كه به بهره بردارى و شكر رسيده اى و از درد درسهايش را گرفته اى و از غمها قدرتها را بيرون آورده اى.
✴️ تو ديگر چه تسليتى مى خواهى كه بايد سرقفلى هم بدهى و خوشحال هم باشى.
✴️ كسى كه مى خواهد به قدرت بيشتر برسد، ديگر از برداشتن وزنه ها خسته نمى شود، كه قدرت مى گيرد. رنج نمى برد كه راحت است.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 3، ص 81
🆔👉 @cheshmeyejarie