eitaa logo
چشمه جاری
526 دنبال‌کننده
721 عکس
143 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
✅👈 چرا دعا کنیم، مگر خداوند متعال نیازها و خواسته‌های ما را نمی داند⁉️ 🔷 هنگامى كه من در مقام طلب نيستم، داده ‏هاى خدا مرا زمين مى‏ زند. 🔷 وقتى اين هندوانه فروش‏ها بار ماشين‏ها را خالى مى ‏كنند، لحظه ‏اى توقف كن، مى ‏بينى تا دستش را دراز نكند چيزى برايش نمى ‏فرستند؛ چون در هنگام غفلت، داده ‏ها طرف را پرتاب مى‏ كند و هندوانه ‏ها مى‏ شكند و او را آلوده مى‏ سازد. 🔷 اگر خدا پس از خواستن مى‏ دهد، يكى به خاطر همين ايجاد آمادگى است و ديگرى به خاطر پيوند خوردن با او است. منى كه نعمت را از او ديدم راحت‏ مى ‏توانم براى او خرج كنم و در راه او بريزم. 📚 بشنو از نی، ص ۵۶ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
♦️ «السَّلَامُ عَلَيكَ يَا أَكْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ وَ يا خَيْرَ شَهْرٍ فِى الْأَيَّامِ و السَّاعَاتِ». بهترين مصحوب و همراه، مصحوبى است كه خيرى رسانده و شرّى نداشته ♦️ چون هر مصاحبى ممكن است در مصاحبت با او، انسان هم بهره ‏مند بشود و هم صدمه بخورد، ولى رمضان ماهى و همراهى است كه فقط حُسنِ جوار دارد. او براى ما آزارى نداشته است، ولى حالا ما داريم از او جدا مى ‏شويم. ♦️ يك دوستى را كه آدم از او فاصله مى ‏گيرد، يا يك كوزه ‏اى را كه مدتى از آن آب خورده است از دست مى ‏دهد، دل شكسته مى ‏شود. ♦️ حالا ما داريم از شهر بزرگ خدا، عيد اولياى خدا، بهترين مصحوب و بهترين مصاحب جدا مى ‏شويم، چگونه دل شكسته نباشيم!! ♦️ به قول يكى از دوستان، رمضان سالِ ديگر هم كه بيايد رمضانِ سال ديگر است، جاى خودش را دارد، جاى امسال كه نيست. دوباره ما آن قدر تا سال ديگر كسرى مى ‏آوريم كه بخواهيم با آن جبرانش كنيم. ♦️ اگر انسان ولو لحظه ‏اى از اين ماه را چشيده باشد كه در دعاهاى‏ روزهاى ماه رمضان مى‏ خوانيم: «شَهْرُ الْأِنَابه»، «شَهْرُ التَّوْبَة»، «شَهْرُ الْمَغْفِرَة»، «شَهْرُ الْبَرَكَة». آن وقت مى ‏بيند كه از چنين ماه بى آزارى با اين همه نور و خير و بركت، دارد فاصله مى ‏گيرد و هنوز كوزه ‏اش را هم آب نكرده و دستش را هم نشسته است. 📗 بهار رویش، ص ۱۴۴ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅ «اَلسَّلامُ عَلَیکَ مَا کانَ أمحاکَ لِلذُّنُوِب»؛ سلام بر تو که چقدر راحت گناهان را پاک می کردی. ✅ گاهی یک رنگی، قیری، چیزی به دست می چسبد، انسان هر چه آن را می مالد پاک نمی‌شود، ولی یک چیزهایی هست که تا می گذاری روی آن، زود محوش می‌کند. ✅ این از خصوصیات رمضان است؛ گناهانی را که چسبنده بوده اند زود محوشان کرده است. 📙 بهار رویش ص ۱۴۷ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔷 راستى، «چرا معلم شده ‏اى؟» انگيزه و نيت تو براى انتخاب اين كار چه بوده است؟ 🔷 آيا معلمى را به عنوان يك «شغل» همانند ساير شغل‏ها، براى كسب درآمد گزيده‏ اى؟ 🔷 آيا در طلبِ يك كار به اصطلاح بى ‏دردسر و با چند ماه تعطيلى با مزد و مواجب، بوده‏ اى؟ 🔷 اگر چنين است، در خويش، تجديد نظر كن و مسئوليت خدايى و انسانى‏ ات را به خاطر آور، كه تو همانند يك كارمند اداره نيستى. 🔷 تو با «انسان‏هايى» سر و كار دارى كه بسيارى از مسائل «زندگى» شان را از تو مى ‏آموزند، اعمال و حركات تو را الگو قرار مى ‏دهند. 🔷 بخش عظيمى از شخصيت‏شان را «حرف‏ها» و «رفتار» تو مى ‏سازد. اگر فاسد باشى، نسل‏هايى را فاسد كرده‏ اى و اگر صالح باشى، نسل‏ها را اصلاح كرده‏ اى. 📚 تربیت کودک، ص۱۰ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 خصوصیات معلم خوب ۱ ـ تواضع علمى و اخلاقى: هر چه ميزان علم و ايمان يك فرد بيشتر باشد، ميزان فروتنى او بيشتر بايد باشد. كبر، صفت شيطان است و اولين‏ معصيتى كه در هستى صورت گرفت ... و معلمى كه مى‏ خواهد انسان‏ها را آموزش دهد خود نبايد تكبر داشته باشد. ۲ ـ شهامت: از اينكه از امرى انتقاد كند نمى ‏ترسد و از اينكه از او انتقاد كنند هم نمى ‏ترسد. ۳ ـ معلم مؤمن، متزلزل، بى‏ حال و كسل نيست. ۴ ـ معلم مؤمن، داراى صبر و حوصله است، از كار و تلاش زود خسته نمى‏ شود. از زير بار انجام وظايف، شانه خالى نمى‏ كند. ۵ ـ معلم مؤمن، اعمال غرض نمى‏ كند، حبّ و بغض شخصى او را از ميسر حق منحرف نمى‏ سازد. برخورد او با شاگرد از نوع عقده خالى كردن و انتقام گرفتن نيست. صرفاً به بيدار كردن دانش ‏آموز مى‏ انديشد، آن هم با توجه به توانايى و ظرفيت جسمى و روحى وى. ۶ ـ در جنبه علمى و معلومات عمومى مورد نياز دانش‏ آموزان، در چارچوب زمان خود محدود نيست، بلكه مى‏ كوشد از گذشته نيز با خبر باشد و از حقايق تاريخى سر در آورد. از سوى ديگر او مى‏ كوشد تا از آخرين اطلاعات در زمينه و مسأله مورد نظر با خبر باشد، بدين سان، او هرگز از مطالعه و خواندن، فارغ نيست. ۷ ـ مسائل را سرسرى نمى ‏بيند، به عبارت ديگر از كنارش نمى‏ گذرد، بلكه مى‏ كوشد آن را عميق ببيند. ۸ ـ آزاد فكر و آزاد انديش است. از قيود پيش ساخته، پيش داورى‏ ها، اوهام و خرافات بركنار است. ۹ ـ شخصيت زده و شخصيت پرست نيست، در برابر كسى خود باختگى ندارد. عنوان‏هاى پرطمطراق او را از خود بى ‏خود نمى‏ كند، گول عناوين ظاهرى را نمى‏ خورد، زيرا شخصيت‏ها هر قدر بزرگ باشند، احتمال اشتباه درباره ‏شان از بين نمى ‏رود و در آن صورت اشتباه او هم به اندازه او بزرگ خواهد بود. ۱۰ ـ ملاك تحقيق، حقيقت است نه شخصيت. حق را به شخص نبايد سنجيد، بلكه شخص را به حق بايد سنجيد. ۱۱ ـ به خاطر خودخواهى ‏ها و نظارت شخصى، حق را پايمال نمى‏ كند. 📚 تربیت کودک، ص ۲۱ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 گاهى راه رفتن تو، تو را از رفتن باز مى‏دارد. تو اگر هيچ نمى‏رفتى، مى‏فهميدى كه چقدر بايد بدوى ... و چند صد كيلومتر بايد شتاب بردارى ... ولى حالا كه با ده كيلومتر مى‏لنگى، دلخوشى كه از ديگران جلوتر هستم و همين جاست كه رفتن تو، سنگ راه‏ توست. 💠 و در همين جاست كه اشك‏ها و حال‏ها، تو را خالى مى‏كنند و پس از اشك‏ها و سكسكه‏ها و آب بينى فرو كشيدن‏ها، احساس راحتى مى‏كنى و احساس خالى شدن .. و تمام شدن و ايستادن و مردن و گنديدن. 💠 بايد از حال‏ها و نه از حال‏ها كه از مقام‏ها، بگذرى و عبور كنى ... و نه تنها در كلمات و نه تنها در حالات كه حتى در مقامات، محبوس نشوى، كه در اين وادى هر چيزى تو را به خود بگيرد، صنم تو و سنگ راه توست، حتى اگر حال‏ها و مقام‏ها و يا اشك‏ها و شورها و يا عشق‏ها و عمل‏ها باشد. 💠 آنچه تو را پر كند، نشان مى‏دهد كه تو همانقدر هستى ... و همان اندازه وسعت گرفته‏اى و گسترده شده‏اى. و اين است كه بايد آن را بكنى و دور بريزى و بخواهى كه آنها را از تو بكنند و جدا كنند،«اسْئَلُكَ انْ تَقْطَعَ عَنّى كُلَّما يَقْطَعُنى عَنكَ». 📚 روش نقد ج ۳، ص ۱۳ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 راستى احساس عجيبى است اين احساس ماندگارى تو و رفتن همراهان. احساس تنهايى و غربت. 💠 من اين احساس را از روزهاى دورى كه با قطار سفر مى‏كرديم و بچه‏هاى ساده‏اى بوديم به ياد دارم. شنيده بوديم كه قطار توقف نمى‏كند و شنيده بوديم كه چقدر در راه مانده‏اند و چه رنج‏ها كه كشيده‏اند. 💠 اين بود كه هر صدايى را سوت قطار خيال مى‏كرديم و مداممان چشم بر علامت‏ها و آدم‏ها بود كه نمانيم. 💠 اين احساس را بايد امروز در خود زنده كنيم. امروزى كه مانده‏ايم و اهل دل رفته‏اند. امروزى كه كاروان شتاب گرفته و ياران با سر دويده‏اند. 💠 راستش ما هنوز از اين دنيا و از اين محدوده‏ها بزرگ‏تر نشده‏ايم و اين است كه هنوز احساس تنگى و غربت نمى‏كنيم و هجرتى را نمى‏خواهيم و رفتن را طلاق داده‏ايم و اين است كه هنوز گرفتار شيرينى‏هاى شهرى هستيم كه حافظ هم از آن بر دوستانش مى‏ترسيد، كه مثل مگس‏ها اسير آن بشوند. 📚 صراط، ص ۱۷۴ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 جریان معکوس 🔷 بارها گفته‏ام: قرآن نمى‏گويد معاد هست پس انسان برانگيخته مى‏شود، بل مى‏گويد: انسان ادامه دارد پس معادى هست‏؛ يعنى جريان معاد در قرآن كاملاً يك جريان معكوس و غير آن چيزى است كه ما با آن برخورد مى‏كنيم. 🔷 آنچه قرآن از معاد مطرح مى‏كند كاملاً طبيعى است كه؛ اولاً معرفت به معاد نيست كه عشق به معاد است؛ چون معاد ادامه انسان است و او نه آگاه، كه عاشق اين ادامه است؛ كه دنيا براى او تنگ است. 🔷 و ثانياً چون استمرار انسان، نامحدود است، پس جهت نامحدود هم مى‏خواهد و لذا بهشت منزل ماست نه مقصد ما. 🔷 تلقّى قرآن از بهشت بر عكس تلقى ماست؛ چرا كه‏ «نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» و «جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً» مطرح است. «نُزُل» به معناى پيشكشى و چيزى است كه جلوى مهمان مى‏گذارند. بنابراين‏ بهشت منزل است، نه مقصد. 📚 حیات برتر، ص ۱۹ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 ادامه نه توجیه 🔶 معاد توجيه اين دنيا نيست‏. همان‏طور كه «مضغه» توجيه «علقه» نبود و «علقه» توجيه «منى» نبود، انسان هم توجيه گذشته‏اش نيست؛ كه هر كدام ادامه ديگرى است و آنچه كه در آن مرحله بود، بايد باشد. 🔶 اين است كه‏ معاد ادامه دنياست، نه توجيه دنيا؛ براى اينكه دنيا چيز بدى نيست تا احتياج به توجيه داشته باشد، بدى و شرّى در آن نيست كه بخواهيم توضيح‏اش بدهيم و توجيه‏اش كنيم. 🔶 دنيا بايد با اين درد و رنج همراه باشد؛ چرا كه دنيا راه و كوره و كلاس است. عشرتكده و آخور و خوابگاه نيست كه رنج‏هايش با حكمت و شعور نسازد. 🔶 و تفاوت‏ها و تبعيض‏ها بايد در اين هستى باشد، ولى نبايد ملاك افتخار باشد؛ چون جامعه‏اى كه نيازهاى متفاوت دارد، بايد افرادش گوناگون باشند، ولى نبايد اين اختلاف‏ها ملاك افتخار باشد و نبايد هنگام پاداش به بازدهى و يا به سرمايه نگاه كنند؛ كه بايد نسبت‏ها را در نظر بگيرند و حتّى بايد نه عمل كه جهت عمل را در نظر بگيرند و اين‏گونه هم هست و در نظر مى‏گيرند. 🔶 بنابراين معاد توجيه بى‏عدالتى و نقص دنيا نيست؛ چرا كه دنيا كامل است و نقصى در آن نيست. معاد ادامه اين كامل است. و همان‏طور كه «منى» در مرحله خودش يك خلقت متكامل است، «مضغه» هم در مرحله خودش يك خلقت متكامل است، ولى بايد اين شى‏ء كامل ادامه پيدا كند و كمال‏هاى ديگرى را هم به دست بياورد. 🔶 «مضغه» در آن حدّى كه «مضغه» است، معنا ندارد كه گوش و چشم به او بدهند. و انسان هم در مرحله‏اى كه مرحله آزادى و حركت اوست، معنا ندارد كه او را محدود كنند و ببندند. و اينجا هم كه راه اوست، معنا ندارد كه زير پايش گُل سبز كنند، بل بايد زير پايش را داغ كنند تا بدود و حركت كند. 📚 حیات برتر، ص ۱۲۰ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 عدّه‏اى كه مى‏خواهند معاد را انكار و نفى كنند، از اينجا شروع مى‏كنند كه ما هيچ دليلى براى ادامه انسان نداريم و حتى آن راه‏هايى‏ كه براى اثبات معاد آمده، آنها را هم نفى مى‏كنند؛ مثلاً راجع به تكامل و عدالت، كه اگر انسان هدفى جز اينها داشته باشد، لغو است و اگر اين هدف باشد، پس انسان بايد ادامه داشته باشد، اين را هم نفى مى‏كنند. 💠 در برابر اين حرف دكارت كه گفته است: «چون انسان به خاطر تكامل و عدالت آفريده شده و چون اين عدالت و تكامل در اين مرحله تحقق پيدا نكرده، پس ادامه انسان را نشان مى‏دهد و باز همين ادامه انسان، تكامل و عدالت را مى‏رساند»، راسل اين جواب را مطرح مى‏كند كه؛ «اين حرف، درست مثل اين است كه من يك جعبه سيب را بگيرم، كه روى آن سيب‏هاى گنديده باشد. بعد هم بگويم كه چون روى آن گنديده است، پس بايد زير آن سيب‏هاى سالمى باشد. بر فرض كه در زير آن هم سيب‏هاى سالمى باشد، توجيه گنديدگى روى آن نمى‏شود و بر فرض كه روى آن گنديده باشد، دليل بودن سيب‏هاى سالم در زير آن نخواهد بود». 💠 پس اين هستىِ گنديده و پر از رنج و ظلم و پر از نقص و ستم، دليل هستى كاملى نخواهد بود و اگر چنين هستى كاملى هم تحقق پيدا كند، توضيح و توجيه اين هستى رنج‏آلود نمى شود. 💠 بنابراين در هر دو طرف اين مثال اشكال وجود دارد: يكى‏ اينكه گنديدگى سيب‏ها، سلامت سيب‏هاى ديگر را اثبات‏ نمى‏كند. و ديگر اينكه بر فرض كه سيب‏هاى سالمى هم وجود داشته باشد و عدالت و تكامل كاملى هم به دست بيايد، اما اينها توجيه بى‏عدالتى‏ها و نقص‏ها نخواهد بود.
💠 اما اين اشكال زمانى وارد مى‏شود كه ما بخواهيم اين‏گونه شروع كنيم. ولى وقتى كه ما از استعدادهاى اضافى انسان و از خلقت تكاملى‏ او نه از اصل تكامل‏ شروع كنيم، اين اشكال‏ها و اينكه مثلاً بايد در اين هستى تكامل باشد و نبوده است، پيش نمى‏آيد. 💠 ما نمى‏گوييم كه در اين مرحله از هستى تكامل نبوده است و نمى‏گوييم كه در اين هستى بى‏عدالتى نبوده است و نمى‏گوييم كه در اين هستى، رنجديده نبوده است. ما هيچ وقت معاد را توجيه بى‏عدالتى و نقص اين هستى نمى‏دانيم، بل مى‏گوييم كه معاد ادامه اين دنيا است و مى‏گوييم: اگر دنيا چيزى جز اين بود ناقص بود. 💠 دنيا براى اينكه راه است، اگر غير از اين بود ناقص بود. راهى كه مرا در خودش نگه دارد راه نيست، كه باتلاق است. و اينجاست كه ضربه‏ها شروع مى‏شود. و كسى كه راه را نشناخته است، براى او ظلم و ستم و بى‏عدالتى و تفاوت‏ها و تبعيض‏ها، نبود حكمت و شعور را مطرح مى‏كند و در نتيجه معاد را انكار مى‏كند. 💠 ما معتقد نيستيم كه در اين هستى، عدالت و تكامل تحقق پيدا نكرده است، عدالت و تكامل در اين مرحله از هستى هم هست. دنيا از اين تكامل برخوردار است و كمال دنيا هم در همين است. 💠 اگر دنيا چيزى جز اين بود ناقص بود. ولى اين را هم معتقديم كه چون دنيا راه است، پس راه ادامه دارد و انسان هم ادامه دارد. به چه دليل؟ به دليل اينكه دنيا راه است. به دليل اينكه انسان استعدادهاى اضافى دارد و به دليل اينكه اللَّه، حكيم و محيط و عادل است و افراد را برابر نمى‏داند. 💠 اما چرا در اين دنيا محاكمه نمى‏كند؟ چون عادل، در يك مرحله بايد آزادى بدهد تا در مرحله بعد محاكمه‏اى و در مرحله بعد محاسبه‏اى و رنجى باشد. «ألْيَوْمُ عَمَلٌ وَ لا حِسابَ وَ غَدَاً حِسابٌ وَ لا عَمَلَ». 📚 حیات برتر، ص ۴۳ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔶 شناخت اللَّه و حكمت او معاد را ثابت مى‏كند. آخر مگر مى‏شود براى يك مقدار محدود و براى هفتاد سال زندگى، براى اين مقدار كشك و اين خوردن و خالى كردن، اين همه شير بدوشند⁉️ 🔶 ميليون‏ها تُن شير براى يك مثقال كشك؟! اين مسخره است! براى اين زندگى محدود من و براى اين تلاوت تكرار من، اين همه هستىِ منظم و هماهنگ؟! ابر و باد و مه و خورشيد و فلك ...⁉️ 🔶 اينجاست كه از حكمتِ اللَّه به معاد مى‏رسيم و معاد اثبات مى‏شود. حكيم، هستى را رها نمى‏كند؛ كه معنا ندارد او اين گلّه را را از بيابان عَدَم راه انداخته باشد تا در مسلخِ مرگ سر بِبُرد⁉️ 🔶 آن هم بعد از آن همه رنج و درد و تعبى كه كشيده‏اند! همين و همين؟! «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ»؛ آيا شما خيال مى‏كنيد كه ادامه و بازگشت نداريد؟! اينكه عبث مى‏شود! اينكه لغو مى‏شود! آيا هستىِ با اين عظمت در اينجا به بن‏بست مى‏رسد⁉️ 📚 حیات برتر، ص ۳۷ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 آیت الله تهرانی 💠 پينه‏دوزى بود سر كوچه حمّام وزير كه منزل ما در آنجا بود، و ما كفشهاى خود را براى پينه و وصله به او می داديم. 💠 يك روز با حالت گريه به منزل آمد و اين قضيّه را براى پدرم كه عالم محلّه بود تعريف كرد، و من صغير بودم و خوب به خاطر دارم. 💠 مى‏گفت: ما كفش دوزها عادتمان بر اينست كه چون بخواهيم ميخهائى را به كفش بزنيم، يك مشت از آن را در دهان خود می ريزيم، سپس يكى يكى در مى‏آوريم و به كفش می كوبيم. 💠 من يك مشت ميخ سياه بنفش (كه معروف است و بلند و نوك تيز است) در دهان خود ريختم تا به كفش بزنم. ناگهان كسى آمد و مشغول گفتار شد و من غفلت كردم و آنها را بلعيدم. 💠 در آنگاه مرگ را در برابر چشمانم مشاهده كردم كه اينك است كه معده و روده من پاره پاره شود. 💠 بدون معطّلى در دكّان را بستم و به حضرت عبد العظيم عليه السّلام رفتم، و خود را به ضريح چسباندم و گفتم: يا سَيِّدَ الْكَريم! تو می دانى كه من عائله سنگين دارم، فقط شفاى خود را از تو می خواهم. 💠 حالم بسيار منقلب بود. چون از حرم بيرون آمدم، وسط صحن كنار حوض نشستم. ناگهان حال قِى و استفراغى به من دست داد، چون قى كردم ديدم همه آن ميخها در آن است. 📚 روح مجرّد، ص ۲۷۰ ❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 آیت الله حاج آقا مرتضی تهرانی رحمة الله علیه 🔷 شخصی بود به نام استاد محمد بنّا؛ اما بنّایی بلد نبود، نقل کرد: روزی پدرتان آیت الله میرزا عبدالعلی تهرانی را دیدم. عرض کردم: ۳۲۰ تومان برای نان و ... بچه هایم قرض کرده ام، بدهکارم. 🔷 ایشان به من یک تومان داد و گفت: از اینجا برو حضرت عبدالعظیم حسنی رحمة الله علیه. خدمت حضرت که رسیدی به ایشان بگو: عبدالعلی، نگو حاج آقا، بگو عبدالعلی، سلام رساند و عرض کرد که قرض مرا ادا کنید. 🔷 رفتم، این کار را کردم. از ایوان حرم بیرون آمدم، در صحن، کسی با من مصافحه کرد و ۳۲۰ تومان در دست من گذاشت. درست همان مقدار که بدهکار بودم. 📚 خاطره های آموزنده ص ۳۳۷ ❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🔷 ما از استعدادهاى عظيم انسان مى‏يابيم كه انسان بيشتر از اين محدوده‏ى هفتاد ساله است. انسان براى اين زندگى محدود به اين همه استعداد نياز نداشت، همان غرايز فردى و اجتماعى براى رفاه و نظم و عدالت زندگى هفتاد ساله، كافى بودند. 🔷 ما از عظمت استعدادهاى انسان، ادامه‏ى او را مى‏يابيم و چون انسان‏ از بى‏نهات سرمايه برخوردار است، پس بى‏نهايت ادامه خواهد داشت و براى اين بى‏نهايت راه بايد استعدادهايش را بارور كند و پاهاى نيرومندى پرورش دهد و مركب‏هايى بسازد، همان طور كه براى رسيدن به ماه، استعدادهايش را بارور كرد و مركب‏هايى تهيه نمود و راه‏هايى را پشت سرگذاشت. 🔷 انسان بايد در اين محدوده‏ى هفتاد ساله پاهايى تربيت كند و مركب‏هايى بيابد و سرمايه‏هايى را زياد نمايد و توشه‏هايى براى بی نهايت راه بردارد و سپس راهش را شروع كند و حركتش را دنبال نمايد. در اين دنيا پاها ساخته مى‏شوند و در آن مرحله راهها پيموده مى‏گردند. 🔷 همه‏ى انسان‏ها در يك نقطه‏ى انحطاط قرار دارند:«ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِين» و فقط با سرمايه‏هايى هستند و پاهايى، هر كس هر قدر كار بكند و راه برود بالاتر مى‏آيد، تا ثروت، تا قدرت، تا رياست، تا بهشت آب و نان و بالاتر مى‏آيد، تا آنجايى كه نهايتى ندارد و تا بر نمى‏دارد. 🔷 و اين است كه حضرت على علیه السلام، آن مرد راه فريادش بلند مى‏شود:«آه مِن قِلَّةِ الزَّادِ و طُول الطَّريق»، آه از توشه‏ى كم و راه دور. اگر هدف على، بهشت نان و آب بود و بهشت حوريان بود كه آن توشه‏ها كم نبود، با كمتر از اينها به آن همه مى‏رسند. 🔷 على علیه السلام راهى دارد تا بى‏نهايت و اين است كه هر چقدر توشه بردارد چيزى نيست، چون هر مقدار در برابر بى‏نهايت، صفر است و هيچ است و كم است. 📚 رشد، ص ۲۹ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه 💠 توجه به حضرت مهدى علیه السلام، تجربه بن بست‏ها و احساس تنگناها را مى‏خواهد. براى كسى كه هنوز دنيا وسعت دارد، در خيمه مهدى جايى نيست. 💠 و براى كسى كه اهدافى حتى تا سطح آزادى و عدالت و عرفان و تكامل دارد، براى همراهى و معيّت مهدى ضمانتى نيست كه در منفرق الطرق و بزنگاه‏ها، اسب‏ها و مركب‏هاى آماده شده، ما را جايى مى‏خواند و به زندگى دعوت مى‏نمايد. 📚 تو می آیی، ص ۲۱ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔷👈 دروازه بان دل 🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه ❇️ به حضرت على علیه السلام گفتند:«بِمَ نِلْتَ بِما نِلْتَ؟» از چه به اين همه رسيدى؟ ❇️ «قالَ: كُنتُ بَوّاباً عَلى بابِ قَلْبَى». گفت: من دروازه بان دلم بودم. ❇️ به كسى راه می دادم و به چيزى راه مى دادم كه مرا بارور كند، نه اين كه از من بكاهد و مرا مصرف كند. 📚مسئولیت و سازندگی، ص ۱۴۳ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🎤👈 حاج حسین یکتا 💠 خیلی ها از من می پرسند چکار کنیم شهید بشویم، یا لااقل مقام شهداء را داشته باشیم؟؟ 💠 شهداء اول مراقبت از دل هایشان کردند و مدافع قلب شدند، بعد مدافع حرم شدند. 💠 امام صادق علیه السلام می فرمایند:«الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّه». دل حرم خداست، پس در حرم خدا، غير خدا را جای مده. 💠 مدافعان حرم، اول از حرم خدا خیلی خوب دفاع کردند که به آنها لیاقت دفاع از حرم زینب سلام الله علیها را دادند. 📚 مهمان شام، ص ۵۱ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔶 تقوا، اطاعت حق و عمل به وظيفه است. و اين اطاعت نتيجه‏ى ايمان و عشق به حق است و كسى كه از آن عشق برخوردار شد و در كلاس اطاعت نشست، ديگر جز عمل به وظيفه‏اش برايش مسأله‏اى نيست. 🔶 فقط مى‏خواهد كه بر روى مرز حركت كند و آنطور كه دستور دارد پيش بيايد. اين چنين كسى ديگر بن‏بست ندارد و گير نمى‏كند، چون او با شروعش‏ به نتيجه رسيده و از آغازش بهره گرفته و حق خويش را بدست آورده است. 🔶 آخر مهم رسيدن نيست، مهم در راه بودن است و كسى كه در راه است و در روى مرز است ديگر بن بستى ندارد. بودن و نبودن، ماندن و رفتن، برايش يكسان است. نه ترسى دارد از آينده و نه حزنى از گذشته و نه تزلزلى در حال. 🔶 هنگامى كه محرّك ما وظيفه‏ها بود، نه احساسات و عواطف و رقت‏ها، نه هوى‏ها و هوس‏ها و نه حرف‏ها و جلوه‏ها، هنگامى كه محرّك ما امر حق بود، عمل به وظيفه و اطاعت اين امر ما را آسوده مى‏دارد. 🔶 اگر مى‏بينى كه با عمل به وظيفه آسوده نمى‏شوى، اين نشانه‏ى شرك‏هايى است كه پنهانى در دل تو خانه دارند و علامت بت‏هايى است كه تو را حركت داده‏اند و به بن‏بست رسانده‏اند و با فشارها به ضعف اعصاب و زخم معده و سل سينه گرفتار نموده‏اند. 📚 روش برداشت از قرآن، ص ۱۰۷ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری 🔶 روزی استاد صفایی رحمة الله علیه با برخی دوستان که وضعیت مالی خوبی داشتند، برای زیارت مشهد مقدس، همراه شدند و به مسافر خانه ای رفتند و اتاقی گرفتند. 🔶 آن فرد پولدار با وسواس خاصی به اتاق پرداخته و به نظم و ترتیب و جابجایی اسباب ها و خلاصه به ترکیب اتاق مشغول شده بود. 🔶 استاد او را مخاطب قرار داده و گفت: آقای... زیاد به خودت زحمت نده؛ به اندازه ای که در این مکان هستی به آن بپرداز. ما دو روز بیشتر اینجا نیستیم. این همان حکایت دنیاست. 🔶 پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند:«إنَّ النّاسَ فِي الدُّنيا ضَيفٌ و ما فی أيديهِم عارِيَةٌ و إنَّ الضَّيفَ راحِلٌ و إنَّ العارِيَةَ مَردودَةٌ». مردم در این دنیا مهمان هستند و آنچه در دست دارند، امانت است. ميهمان، رفتنى است و امانت، پس دادنى. 📚 مشهور آسمان، ص ۲۱۰ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie