eitaa logo
کودک و خانواده
191 دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.3هزار ویدیو
12 فایل
سبک زندگی و تربیت کودک
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خانه مهر
🔷 به عليه السلام گفتند: كار خود را به چه اساسى استوار ساخته اى؟ فرمود: بر چهار بنيان: [اول] دانستم كه عمل مرا كسى ديگر انجام نمى دهد پس تلاش نمودم [دوم] دانستم كه خداى بر من آگاه است پس حيا كردم. [سوم] دانستم كه روزى مرا ديگرى نمى خورد پس آرام گرفتم [چهارم] دانستم كه پايان كار من مرگ است پس براى آن آماده شدم. بحارالانوار جلد78 صفحه228
هدایت شده از خانه مهر
: سعی کنید با نامحرم رابطه نداشته باشید✨ «چه زن باشد چه مرد» گفتند: مگر مرد هم [نسبت به مردان] نامحرم مےشود؟ علامه فرمودند: هرکس با خـدا ارتباط ندارد، نامحرم است✨
هدایت شده از خانه مهر
هدایت شده از خانه مهر
‍ 🌷 – قسمت 7⃣ ✅ فصل دوم ... آن‌قدر گریه می‌کردم که از حال می‌رفتم. همه فکر می‌کردند من برای مرده‌ی آن‌ها گریه می‌کنم. پدرم هم نسبت به من همین احساس را داشت. با این‌که چهارده سالم بود، گاهی مرا بغل می‌کرد و موهایم را می‌بوسید. آن شب از لابه‌لای حرف‌های مادرم فهمیدم آن پسر، نوه‌ی عموی پدرم بوده و اسمش هم صمد است. از فردای آن روز، آمدورفت‌های مشکوک به خانه‌ی ما شروع شد. اول عموی پدرم آمد و با پدرم صحبت کرد. بعد نوبت زن‌عموی پدرم شد. صبح، بعد از این‌که کارهایش را انجام می‌داد، می‌آمد و می‌نشست توی حیاط خانه‌ی ما و تا ظهر با مادرم حرف می‌زد. بعد از آن، مادر صمد پیدایش شد و چند روز بعد هم پدرش از راه رسید. پدرم راضی نبود. می‌گفت: «قدم هنوز بچه است. وقت ازدواجش نیست.» خواهرهایم غر می‌زدند و می‌گفتند: «ما از قدم کوچکتر بودیم ازدواج کردیم، چرا او را شوهر نمی‌دهید؟!» پدرم بهانه می‌آورد: «دوره و زمانه عوض شده. » از این‌که می‌دیدم پدرم این‌قدر مرا دوست دارد خوشحال بودم. می‌دانستم به خاطر علاقه‌ای که به من دارد راضی نمی‌شود به این زودی مرا از خودش جدا کند؛ اما مگر فامیل‌ها کوتاه می‌آمدند. پیغام می‌فرستادند، دوست و آشنا را واسطه می‌کردند تا رضایت پدرم را جلب کنند. یک سال از آن ماجرا گذشته بود و من دیگر مطمئن شده بودم پدرم حالاحالا‌ها مرا شوهر نمی‌دهد؛ اما یک شب چند نفر از مردهای فامیل بی‌خبر به خانه‌مان آمدند. عموی پدرم هم با آن‌ها بود. کمی بعد، پدرم در اتاق را بست. مردها ساعت‌ها توی اتاق نشستند و با هم حرف زدند و من توی حیاط، زیر یکی از  درخت‌های سیب، نشسته بودم. حیاط تاریک بود و کسی مرا نمی‌دید؛ اما من به خوبی اتاقی را که مردها در آن نشسته بودند، می‌دیدم. کمی بعد، عموی پدرم کاغذی از جیبش درآورد و روی آن چیزی نوشت. شستم خبردار شد، با خود گفتم: « قدم! بالاخره از حاج‌آقا جدایت کردند.» 🔰ادامه دارد....🔰 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
هدایت شده از خانه مهر
پنجشنبه 💥 است و یاد درگذشتگان 🌺 است و 🕯یادی کنیم از دوستانی که 🌺بینمون نیستن ولی یادشون 🕯 همیشه برامون زنده هست💔
هدایت شده از خانه مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسٺ فقط ڪرببلا مےخواهیم گریہ بر شاه غریب شهدا مےخواهیم مادر اے زائره‌ے ڪرببلا ڪارے ڪن ڪه براٺ از ڪرم و لطف شما مےخواهیم 💚
هدایت شده از خانه مهر
👈 ۴۷۵ 👇 👈 ۱۴۰۲ 👈 ثواب قرائت امروز محضر مبارک علیهاسلام
هدایت شده از خانه مهر
همسرشان را بهتر از آنچه هست، می‌بینند. شما بیشتر نقطه ضعف های همسرتان می بینید یا نقطه قوت هایش ؟ 🤔
هدایت شده از خانه مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥تو انگلیس طرف میخواد رای بیاره وعده میده که بانوان واسه خودشون واگن جدا داشته باشن!!!🙄
هدایت شده از خانه مهر
👶 کلمه «ببخشید» 🔸 بعضی پدرومادرها فکر می‌کنن اگه از بچه‌هاشون عذرخواهی کنن، اقتدارشون خدشه‌دار می‌شه. اما اصلا این‌طور نیست. 🔸 البته معذرت‌خواهی هم باید به‌جا باشه، پس الکی از بچه‌ها عذرخواهی نکنین!
هدایت شده از خانه مهر
هدایت شده از خانه مهر
‍ 🌷 – قسمت 8⃣ ✅ فصل سوم ... شستم خبردار شد، با خود گفتم: « قدم! بالاخره از حاج‌آقا جدایت کردند.». آن شب وقتی مهمان‌ها رفتند، پدرم به مادرم گفته بود: «به خدا هنوز هم راضی نیستم قدم را شوهر بدهم. نمی‌دانم چطور شد قضیه تا اینجا کشیده شد. تقصیر پسرعمویم بود. با گریه‌اش کاری کرد توی رودربایستی ماندم. با بغض و آه گفت اگر پسرم زنده بود، قدم را به او می‌دادی؟! حالا فکر کن صمد پسر من است. » پسرِ پسرعموی پدرم سال‌ها پیش در نوجوانی مریض شد و از دنیا رفته بود. بعد از گذشت این همه سال، هر وقت پدرش یاد او می‌افتاد، گریه می‌کرد و تأثیر او باعث ناراحتی اطرافیان می‌شد. حالا هم از این مسئله سوءاستفاده کرده بود و این‌طوری رضایت پدرم را به دست آورده بود. در قایش رسم است قبل از مراسم نامزدی، مردها و ریش‌سفید‌های فامیل می‌نشینند و باهم به توافق می‌رسند. مهریه را مشخص می‌کنند و خرج عروسی و خرید‌های دیگر را برآورده می‌کنند و روی کاغذی می‌نویسند. این کاغذ را یک نفر به خانواده‌ی داماد می‌دهد. اگر خانواده‌ی داماد با هزینه‌ها موافق باشند، زیر کاغذ را امضا می‌کنند و همراه یک هدیه آن را برای خانواده‌ی عروس پس می‌فرستند. آن شب تا صبح دعا کردم پدرم مهریه و خرج‌های عروسی را دست بالا و سنگین گرفته باشد و خانواده‌ی داماد آن را قبول نکنند. فردا صبح یک نفر از همان مهمان‌های پدرم کاغذ را به خانه‌ی پدر صمد برد همان وقت بود که فهمیدم پدرم مهریه‌ام را پنج‌هزار تومان تعیین کرده. پدر و مادر صمد با هزینه‌هایی که پدرم مشخص کرده بود، موافق نبودند؛ اما صمد همین‌که رقم مهریه را دیده بود، ناراحت شده و گفته بود: «چرا این‌قدر کم؟! مهریه را بیشتر کنید» اطرافیان مخالفت کرده بودند. صمد پایش را توی یک کفش کرده و به مهریه پنج‌هزار تومان دیگر اضافه کرده و زیر کاغذ را خودش امضا کرده بود. 🔰ادامه دارد.....🔰 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
هدایت شده از خانه مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 اشتباه کردی به دولت آقای رئیسی رای دادی؟....!!! این حرفها رو سال قبل از حاج آقا راجی میشنیدم ⚠️ ها اجازه نخواهند داد که خدمات دولت حتی به گوش شماها برسه!!
هدایت شده از آینده سازان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👏از عجایب چین ساختمان سازی و باور نکردنیشه 👈 در عین حال سنت‌های خود و خود را کنار نگذاشته
هدایت شده از خانه مهر
👈 چهار عمل مکروهی که رزق و روزی انسان را کم می‌کند... 👤 موردهای یک و دو رو اغلب گرفتارشیم، ان شاالله بتونیم رعایت کنیم. زندگیتون پر از شادی و برکت، شبتون خوش 🌹 ❣️ علیه السلام: مکروهاتی که روزی را از انسان دفع و انسان را فقیر میکنند: ① اظهار فقر و نداری کردن در حضور مردم ② خواب دیرهنگام شب و بعد از نماز صبح ③ تحقیر و کم‌ ارزش شمردن نعمت های خدا ④ شکوِه و گلایه داشتن از خداوند متعال 📚 معانی‌الاخبار، ص ۲۷۱
هدایت شده از خانه مهر
👈 ۴۷۶ 👇 👈 ۱۴۰۲ 👈 ثواب قرائت امروز محضر مبارک علیهاسلام
هدایت شده از خانه مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👏سفارش حضرت علیه السلام صلوات الله علیه وآله که انشاءالله این دعارا زیاد بگوییم.
هدایت شده از خانه مهر
| خود‌خوری ممنوع! 🌸 وقتی اجازه می‌دهید که ناراحتی‌‌ها و غم‌هایتان روی هم انباشته شود، باید انتظار داشته باشید که رابطه‌تان روز‌به‌روز سردتر و بی‌روح‌تر شود. ‼️ به‌جای خودخوری و سکوت، کمی با همسرت صحبت کن. ┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═
هدایت شده از خانه مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 ها، افرادی ظاهرا مروج ، اما در حقیقت در تقابل با ! 🍃🌹🍃 ✅ لزوم در این عرصه بشدت احساس میشود!
هدایت شده از خانه مهر
هدایت شده از خانه مهر
‍ 🌷 – قسمت 9⃣ ✅ فصل سوم ...صمد پایش را توی یک کفش کرده و به مهریه پنج‌هزار تومان دیگر اضافه کرده و زیر کاغذ را خودش امضا کرده بود. عصر آن روز، یک نفر کاغذ امضا‌شده را به همراه یک قواره پارچه‌ی پیراهنی زنانه برای ما فرستاد. دیگر امیدم ناامید شد. به همین سادگی پدرم به اولین خواستگارم جواب مثبت داد و ته‌تغاری‌اش را به خانه‌ی بخت فرستاد. چند روز بعد، مراسم شیرینی‌خوران و نامزدی در خانه‌ی ما برگزار شد. مردها توی یک اتاق نشسته بودند و زن‌ها توی اتاقی دیگر. من توی انباری گوشه‌ی حیاط قایم شده بودم و زارزار گریه می‌کردم. خدیجه، همه‌جا را دنبالم گشته بود تا عاقبت پیدایم کرد. وقتی مرا با آن حال زار دید، شروع کرد به نصیحت کردن و گفت: «دختر! این کارها چه معنی دارد؟! مگر بچه شده‌ای؟! تو دیگر چهارده سالت است. همه‌ی دخترهای هم سن و سال تو آرزو دارند پسری مثل صمد به خواستگاری‌شان بیاید و ازدواج کنند. مگر صمد چه عیبی دارد؟! خانواده‌ی خوب ندارد که دارد. پدر و مادر خوب ندارد که دارد. امسال ازدواج نکنی، سال دیگر باید شوهر کنی. هر دختری دیر یا زود باید برود خانه‌ی بخت. چه کسی بهتر از صمد. تو فکر می‌کنی توی این روستای به این کوچکی شوهری بهتر از صمد گیرت می‌آید؟! نکند منتظری شاهزاده‌ای از آن طرف دنیا بیاید و دستت را بگیرد و ببردت توی قصر رویاها. دختر دیوانه نشو. لگد به بختت نزن. صمد پسر خوبی است تو را هم دیده و خواسته. از خر شیطان بیا پایین. کاری نکن پشیمان بشوند، بلند شوند و بروند. آن وقت می‌گویند حتماً دختره عیبی داشته و تا عمر داری باید بمانی کنج خانه.» با حرف‌های زن ‌برادرم کمی آرام شدم. خدیجه دستم را گرفت و با هم رفتیم توی حیاط. از چاه برایم آب کشید. آب را توی تشتی ریخت و انگار که من بچه‌ای باشم، دست و صورتم را شست و مرا با خودش به اتاق برد. از خجالت داشتم می‌مردم. دست و پایم یخ کرده بود و قلبم به تاپ‌تاپ افتاده بود. خواهرم تا مرا دید، بلند شد و شال قرمزی روی سرم انداخت. همه دست زدند و به ترکی برایم شعر و ترانه خواندند. اما من هیچ احساسی نداشتم. انگار نه انگار که داشتم عروس می‌شدم. توی دلم خداخدا می‌کردم، هر چه زودتر مهمان‌ها بروند و پدرم را ببینم. مطمئن بودم همین‌که پدرم دستی روی سرم بکشد، غصه‌ها و دلواپسی‌هایم تمام می‌شود.» 🔰ادامه دارد....🔰 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
هدایت شده از خانه مهر
🔴علل اینکه کودک حرف والدین را گوش نمی دهد 🔶 در بعضی از موارد سبک های نیز در این موضوع دخیل هستند  سهل گیرانه و سخت گیرانه هر دو باعث نافرمانی و طغیان در می شود. 🔶 والدین که بدون توجه به خصوصیات اخلاقی دائم او را سرزنش کرده و معیار های اخلاقی خیلی بالایی دارند، بسیار خشک و مستبدانه با کودک رفتار می کنند و از طرف دیگر والدینی که هیچ حد و مرز و قانونی برای کودک تعیین نکرده اند و کودک را بسیار آزاد و پرتوقع بار آورده اند هر دو به نوعی باعث نافرمانی و لجبازی در کودکان می شوند.